۱۳۸۹ فروردین ۳۱, سهشنبه
۱۳۸۹ فروردین ۲۸, شنبه
اخلاقي:1 (شيخ رجبعلي خياط)
رجب علی نکوگویان (۱۲۶۲، تهران - ۲۲ شهریور ۱۳۴۰، شهر ری)، مشهور به شیخ رجبعلی خیاط در سال ۱۲۶۲ هجری شمسی در تهران متولد شد.پدرش، مشهدی باقر، پیشهور بود.رجب علی نکوگویان در روز دهم شهریور ۱۳۴۰ هجری شمسی و در سن ۷۹ سالگی درگذشت .قبر او در ابنبابویه شهر ری استرجبعلی نکوگویان دارای ۸ فرزند، شامل: پنج پسر و چهار دختر بود كه يكی از دخترانش در كودكی از دنيا رفت.
رجبعلی نکوگویان در عالم سياست نبود، اما با رژيم پهلوی و سياستمداران حاكم آن به شدت مخالف بود
خانه خشتی و ساده شيخ كه از پدرش به ارث برده بود در خيابان مولوی كوچه سياهها (شهيد منتظری) قرارداشت. وی تا پايان عمر در همين خانه محقر زيست.يكی از فرزندان شيخ میگويد: پس از ازدواج، دو اتاق طبقه بالای منزل را آماده كرديم و به پدرم گفتم: آقايان، افراد رده بالا به ديدن شما میآيند، ديدارهای خود را در اين اتاقها قرار دهيد، فرمود:« نه! هر كه مرا میخواهد بيايد اين اتاق، روی خرده كهنه ها بنشيند، من احتياج ندارم. »اين اتاق، اتاق كوچكی بود كه فرش آن يك گليم ساده و در آن يك ميز كهنه خياطی قرار داشت.
جناب شيخ بسيار ساده و تميز بود، نوع لباسی كه او میپوشيد نيمه روحانی بود، چيزی شبيه لباده روحانيون بر تن میكرد و عرقچين بر سر میگذاشت و عبا بردوش میگرفت.نكته قابل توجه اين بود كه او حتی در لباس پوشيدن هم قصد قربت داشت، تنها يك بار كه برای خوشايند ديگران عبا بر دوش گرفت، در عالم معنا او را مورد عتاب قرار دادند. جناب شيخ خود اين داستان را چنين تعريف میكند:« نفس اعجوبه است، شبی ديدم حجاب ( منظور حجاب نفس و تاریکی باطنی است ) دارم و طبق معمول نمیتوانم حضور پيدا كنم، ریشه یابی کردم با تقاضای عاجزانه متوجه شدم كه عصر روز گذشته كه يكی از اشراف تهران به ديدنم آمده بود، گفت: دوست دارم نماز مغرب و عشا را با شما به جماعت بخوانم، من برای خوشايند او هنگام نماز عبای خود را به دوش انداختم ...»!
جناب شيخ دنبال غذاهای لذيذ نبود، بيشتر وقت ها از غذاهای ساده، مثل سيب زمينی و فرنی استفاده میكرد. سر سفره، رو به قبله و دو زانو مینشست و به طور خميده غذا میخورد، و گاهی هم بشقاب را به دست میگرفت هميشه غذا را با اشتهای كامل میخورد، و گاهی مقداری از غذای خود را در بشقاب يكی از دوستان كه دستش میرسيد میگذاشت. هنگام خوردن غذا حرف نمیزد و ديگران هم به احترام ايشان سكوت میكردند. اگر كسی او را به مهمانی دعوت می كرد با توجه، قبول يا رد میكرد، با اين حال بيشتر وقت ها دعوت دوستان را رد نمیكرد.از غذای بازار پرهيز نداشت، با اين حال از تأثير خوراك در روح انسان غافل نبود و برخی دگرگونی های روحی را ناشی از غذا می دانست.
خياطی يكی از شغلهای پسنديده در اسلام است. لقمان حكيم اين شغل را برای خود انتخاب كرده بود. جناب شيخ برای اداره زندگی خود، اين شغل را انتخاب كرد و از اين رو به « شيخ رجبعلی خياط » معروف شد. جالب است بدانيم كه خانه ساده و محقر شيخ، با خصوصياتی كه پيشتر بيان شد، كارگاه خياطی او نيز بود.يكی از دوستان شيخ میگويد: فراموش نمیكنم كه روزی در ايام تابستان در بازار جناب شيخ را ديدم، در حالی كه از ضعف رنگش مايل به زردی بود. قدری وسايل و ابزار خياطی را خريداری و به سوی منزل میرفت، به او گفتم: آقا! قدری استراحت كنيد، حال شما خوب نيست.
•فرمود: «عيال و اولاد را چه كنم؟! »در حديث است كه رسول خدا (ص) فرمودند :« إن الله تعالي يحب أن يري عبده تعباً في طلب الحلال؛خداوند دوست دارد كه بنده خود را در راه به دست آوردن روزی حلال، خسته ببيند. »
•فرمود: «عيال و اولاد را چه كنم؟! »در حديث است كه رسول خدا (ص) فرمودند :« إن الله تعالي يحب أن يري عبده تعباً في طلب الحلال؛خداوند دوست دارد كه بنده خود را در راه به دست آوردن روزی حلال، خسته ببيند. »
•آن بزرگوار درباره عنایت ویژه امام زمان (عج) به منتظر حقیقی خود می فرمود:« پینه دوزی ترک زبان به نام امامعلی در شهر ری زندگی می کرد که هیچ اهل و عیالی نداشت و مسکن او همان دکانش بود. حالات فوق العاده ای داشت و خواسته ای جز فرج آقا در وجودش نبود. او وصیت کرد که پس از وفاتش او را در پای کوه بی بی شهربانو، در حوالی شهر ری، دفن کنند هر وقت به قبر ایشان نگاه می کردم دیدم آقا امام زمان(عج) در آنجاست.» این فرموده شیخ، خود گواه وشاهد بر تشرفات و دیدارهای متعدد آن جناب با قلب عالم امکان، امام زمان (عج) می باشد.
•نکته مهمی که جناب شیخ به آن تاکید می ورزید،این بود که :«شخص منتظر باید آمادگی و آراستگی لازم را برای ظهور و درک حضور امام زمان (عج)را در خود ایجاد نماید،اگر چه عمر او برای درک ظهور و حضور آن بزرگوار کافی نباشد.»
•روزی جناب شیخ، به هنگام دفن جوانی، فرمود:«دیدم که حضرت موسی بن جعفر(ع) آغوش خویش را برای این جوان گشود. پرسیدم: آخرین حرف این جوان به هنگام مرگ چه بود؟ گفتند:در آخرین نفس این دشعر را زمزمه می کرد:
•
•«منتظران را به لب آمد نفس...... ای شه خوبان تو به فریاد رس!»
•جناب شیخ معتقد بود که منتظران واقعی امام زمان (عج) پس از مرگشان، به هنگام ظهور مولایشان، رجعت می کنند تا به خدمت گذاری در رکاب آن حضرت توفیق یابند. از جمله کسانی که جناب شیخ آنها را در زمرة اهل رجعت نام می برد،«علی بن جعفر (ع)» مدفون در گلزار شهدای قم و «میرزای قمی» مدفون در قبرستان شیخان قم بود.
•جناب شیخ برای رسیدن به توفیق دیدار با امام زمان (عج) بر سه امر تاکید می ورزید:
•
•1-اختصاص قلب به خدا
•توصیة همیشگی شیخ این بود:« کوشش کن که قلب تو فقط برای خدا باشد. وقتی قلب تو برای خدا شد، خدا در آنجا است. وقتی خدا در قلب تو باشد، همه چیز در آنجا حاضر و ظاهر خواهد شد. و چون خدا در آنجا است، ارواح تمام انبیاء و اولیا آنجاست( امام زمان (عج) آنجا است) اراده کنی مکه و مدینه و ... همه نزد تو هستند. ... پس کوشش کن قلبت فقط برای خدا باشد!»
•جناب شیخ می فرمود:«اغلب مردم اظهار می کنند که امام زمان (عج) را از خویش تن نیز بیشتر دوست دارند، حال آنکه اینگونه نیست؛ زیرا اگر او را از خود بیشتر دوست داشته باشیم، باید برای او کار کنیم؛ نه برای خود. همه دعا کنید که خداوند موانع ظهور آن حضرت را بر طرف کند و دل شما را با آن وجود مبارک یکی کند!»
•جناب شیخ خود همیشه متوجه آن حضرت بود و ذکر صلوات را هیچگاه بدون «و عجل فرجهم» نمی گفت و جلسات ایشان بدون یاد و تجلیل از وجود مقدس امام عصر (عج) و دعا برای تعجیل فرج آن حضرت برگزار نمی شد.
•
• جناب شیخ بر تلاوت قران، به ویژتلاوت سورة صافات در صبحگاهان و تلاوت سورة حشر در شبانگاهان، تاکید می ورزید و تلاوت این دو سورة را در صبح و شام برای دست یافتن به صفای باطن مفید می دانست. آن بزرگوار، برای تشرف به محضر حضرت ولی عصر (عج)و قرائت کریمه«رب ادخلنی مدخل صدق و اخرجنی مخرج صدق و اجعل لی من لدنک سلطانا نصیرا» را تا 40 شب، شبی 100 مرتبه، توصیه می فرمود.
•یکی از شاگردان شیخ به نزد شیخ می آید و عرض می نماید:«این دستور العمل را انجام دادم، ولی موفق نشدم!» جناب شیخ توجهی می کندو می فرمایید:« هنگامی که در مسجد نماز می خواندید، سیدی به شما فرمود:انگشتر به دست چپ کردن کراهت دارد و شما گفتید:« کل مکروه جائز» هم ایشان امام زمان بودند.»
•دو نفر مغازه دار عهده دار زندگی خانواده سیدی می شوند. یکی از آن دو، برای تشرف به محضر امام زمان (عج)، ذکر سفارش شده سید را شروع می کند. پیش از شب چهلم، یکی از فرزندان سید نزد او می آید و یک قالب صابون می خواهد. مغازه دار می گوید:« مادرت هم فقط ما را شناخته است فلانی هم هست. می توانید از او بگیرید».این شخص می گوید:«شب که خوابیدم، ناگهان متوجه شدم از بیرون حیاط مرا صدا می زنند.... در منزل را گشودم، دیدم سیدی روی خود را پوشانده است و می گوید:« ما خود می توانیم بچه هایمان را اداره کنیم، ولی می خواهیم شما به جایی برسید!»
سرانجام در روز بیست و دوم شهریور ماه سال 1340 هجری شمسی سیمرغ وجود پربرکت شیخ پس از عمری خودسازی و سازندگی از این جهان پر کشید.يكی از ارادتمندان جناب شيخ، كه شب قبل از وفات، از طريق رؤيای صادقه رحلت ملكوتی وی را پيشبينی كرده بود، ماجرای وفات را چنين گزارش میكند:شبی كه فردای آن شيخ از دنيا رفت، در خواب ديدم كه دارند در مغازههای سمت غربی مسجد قزوين را میبندند، پرسيدم: چه خبره؟ گفتند آشيخ رجبعلی خياط از دنيا رفته. نگران از خواب بيدار شدم. ساعت سه نيمه شب بود. خواب خود را رؤيای صادقه يافتم. پس از اذان صبح، نماز خواندم و بیدرنگ به منزل آقای رادمنش رفتم، با شگفتی، از دليل اين حضور بیموقع سؤال كرد، جريان رؤيای خود را تعريف كردم.
ساعت پنج صبح بود و هوا گرگ و ميش، به طرف منزل شيخ راه افتاديم. شيخ در را گشود، داخل شديم و نشستيم، شيخ هم نشست و فرمود:« كجا بوديد اين موقع صبح زود؟ »من خوابم را نگفتم، قدری صحبت كرديم، شيخ به پهلو خوابيد و دستش را زير سر گذاشت و فرمود:« چيزی بگوييد، شعری بخوانيد! »يكی خواند:خوشتر از ايام عشق ايام نيست صبح روز عاشقان را شام نيستاوقات خوش آن بود كه با دوست به سر شد باقی همه بی حاصلی و بی خبری بود
شوق وصال در آخرین لحظهو اما بشنوید آخرین لحظات عمر پر برکت جناب شیخ را از زبان فرزند گرامی اش:«... وضو گرفت و وارد اتاق شد و رو به قبله نشست. به ناگاه از جا برخاست و با لبی خندان گفت:«آقا جان! خوش آمدید!» دست داد و دراز کشید و در حالی که آن خنده بر لب داشت، جان به جان آفرین تسلیم کرد».
رجبعلی نکوگویان در عالم سياست نبود، اما با رژيم پهلوی و سياستمداران حاكم آن به شدت مخالف بود
خانه خشتی و ساده شيخ كه از پدرش به ارث برده بود در خيابان مولوی كوچه سياهها (شهيد منتظری) قرارداشت. وی تا پايان عمر در همين خانه محقر زيست.يكی از فرزندان شيخ میگويد: پس از ازدواج، دو اتاق طبقه بالای منزل را آماده كرديم و به پدرم گفتم: آقايان، افراد رده بالا به ديدن شما میآيند، ديدارهای خود را در اين اتاقها قرار دهيد، فرمود:« نه! هر كه مرا میخواهد بيايد اين اتاق، روی خرده كهنه ها بنشيند، من احتياج ندارم. »اين اتاق، اتاق كوچكی بود كه فرش آن يك گليم ساده و در آن يك ميز كهنه خياطی قرار داشت.
جناب شيخ بسيار ساده و تميز بود، نوع لباسی كه او میپوشيد نيمه روحانی بود، چيزی شبيه لباده روحانيون بر تن میكرد و عرقچين بر سر میگذاشت و عبا بردوش میگرفت.نكته قابل توجه اين بود كه او حتی در لباس پوشيدن هم قصد قربت داشت، تنها يك بار كه برای خوشايند ديگران عبا بر دوش گرفت، در عالم معنا او را مورد عتاب قرار دادند. جناب شيخ خود اين داستان را چنين تعريف میكند:« نفس اعجوبه است، شبی ديدم حجاب ( منظور حجاب نفس و تاریکی باطنی است ) دارم و طبق معمول نمیتوانم حضور پيدا كنم، ریشه یابی کردم با تقاضای عاجزانه متوجه شدم كه عصر روز گذشته كه يكی از اشراف تهران به ديدنم آمده بود، گفت: دوست دارم نماز مغرب و عشا را با شما به جماعت بخوانم، من برای خوشايند او هنگام نماز عبای خود را به دوش انداختم ...»!
جناب شيخ دنبال غذاهای لذيذ نبود، بيشتر وقت ها از غذاهای ساده، مثل سيب زمينی و فرنی استفاده میكرد. سر سفره، رو به قبله و دو زانو مینشست و به طور خميده غذا میخورد، و گاهی هم بشقاب را به دست میگرفت هميشه غذا را با اشتهای كامل میخورد، و گاهی مقداری از غذای خود را در بشقاب يكی از دوستان كه دستش میرسيد میگذاشت. هنگام خوردن غذا حرف نمیزد و ديگران هم به احترام ايشان سكوت میكردند. اگر كسی او را به مهمانی دعوت می كرد با توجه، قبول يا رد میكرد، با اين حال بيشتر وقت ها دعوت دوستان را رد نمیكرد.از غذای بازار پرهيز نداشت، با اين حال از تأثير خوراك در روح انسان غافل نبود و برخی دگرگونی های روحی را ناشی از غذا می دانست.
خياطی يكی از شغلهای پسنديده در اسلام است. لقمان حكيم اين شغل را برای خود انتخاب كرده بود. جناب شيخ برای اداره زندگی خود، اين شغل را انتخاب كرد و از اين رو به « شيخ رجبعلی خياط » معروف شد. جالب است بدانيم كه خانه ساده و محقر شيخ، با خصوصياتی كه پيشتر بيان شد، كارگاه خياطی او نيز بود.يكی از دوستان شيخ میگويد: فراموش نمیكنم كه روزی در ايام تابستان در بازار جناب شيخ را ديدم، در حالی كه از ضعف رنگش مايل به زردی بود. قدری وسايل و ابزار خياطی را خريداری و به سوی منزل میرفت، به او گفتم: آقا! قدری استراحت كنيد، حال شما خوب نيست.
•فرمود: «عيال و اولاد را چه كنم؟! »در حديث است كه رسول خدا (ص) فرمودند :« إن الله تعالي يحب أن يري عبده تعباً في طلب الحلال؛خداوند دوست دارد كه بنده خود را در راه به دست آوردن روزی حلال، خسته ببيند. »
•فرمود: «عيال و اولاد را چه كنم؟! »در حديث است كه رسول خدا (ص) فرمودند :« إن الله تعالي يحب أن يري عبده تعباً في طلب الحلال؛خداوند دوست دارد كه بنده خود را در راه به دست آوردن روزی حلال، خسته ببيند. »
•آن بزرگوار درباره عنایت ویژه امام زمان (عج) به منتظر حقیقی خود می فرمود:« پینه دوزی ترک زبان به نام امامعلی در شهر ری زندگی می کرد که هیچ اهل و عیالی نداشت و مسکن او همان دکانش بود. حالات فوق العاده ای داشت و خواسته ای جز فرج آقا در وجودش نبود. او وصیت کرد که پس از وفاتش او را در پای کوه بی بی شهربانو، در حوالی شهر ری، دفن کنند هر وقت به قبر ایشان نگاه می کردم دیدم آقا امام زمان(عج) در آنجاست.» این فرموده شیخ، خود گواه وشاهد بر تشرفات و دیدارهای متعدد آن جناب با قلب عالم امکان، امام زمان (عج) می باشد.
•نکته مهمی که جناب شیخ به آن تاکید می ورزید،این بود که :«شخص منتظر باید آمادگی و آراستگی لازم را برای ظهور و درک حضور امام زمان (عج)را در خود ایجاد نماید،اگر چه عمر او برای درک ظهور و حضور آن بزرگوار کافی نباشد.»
•روزی جناب شیخ، به هنگام دفن جوانی، فرمود:«دیدم که حضرت موسی بن جعفر(ع) آغوش خویش را برای این جوان گشود. پرسیدم: آخرین حرف این جوان به هنگام مرگ چه بود؟ گفتند:در آخرین نفس این دشعر را زمزمه می کرد:
•
•«منتظران را به لب آمد نفس...... ای شه خوبان تو به فریاد رس!»
•جناب شیخ معتقد بود که منتظران واقعی امام زمان (عج) پس از مرگشان، به هنگام ظهور مولایشان، رجعت می کنند تا به خدمت گذاری در رکاب آن حضرت توفیق یابند. از جمله کسانی که جناب شیخ آنها را در زمرة اهل رجعت نام می برد،«علی بن جعفر (ع)» مدفون در گلزار شهدای قم و «میرزای قمی» مدفون در قبرستان شیخان قم بود.
•جناب شیخ برای رسیدن به توفیق دیدار با امام زمان (عج) بر سه امر تاکید می ورزید:
•
•1-اختصاص قلب به خدا
•توصیة همیشگی شیخ این بود:« کوشش کن که قلب تو فقط برای خدا باشد. وقتی قلب تو برای خدا شد، خدا در آنجا است. وقتی خدا در قلب تو باشد، همه چیز در آنجا حاضر و ظاهر خواهد شد. و چون خدا در آنجا است، ارواح تمام انبیاء و اولیا آنجاست( امام زمان (عج) آنجا است) اراده کنی مکه و مدینه و ... همه نزد تو هستند. ... پس کوشش کن قلبت فقط برای خدا باشد!»
•جناب شیخ می فرمود:«اغلب مردم اظهار می کنند که امام زمان (عج) را از خویش تن نیز بیشتر دوست دارند، حال آنکه اینگونه نیست؛ زیرا اگر او را از خود بیشتر دوست داشته باشیم، باید برای او کار کنیم؛ نه برای خود. همه دعا کنید که خداوند موانع ظهور آن حضرت را بر طرف کند و دل شما را با آن وجود مبارک یکی کند!»
•جناب شیخ خود همیشه متوجه آن حضرت بود و ذکر صلوات را هیچگاه بدون «و عجل فرجهم» نمی گفت و جلسات ایشان بدون یاد و تجلیل از وجود مقدس امام عصر (عج) و دعا برای تعجیل فرج آن حضرت برگزار نمی شد.
•
• جناب شیخ بر تلاوت قران، به ویژتلاوت سورة صافات در صبحگاهان و تلاوت سورة حشر در شبانگاهان، تاکید می ورزید و تلاوت این دو سورة را در صبح و شام برای دست یافتن به صفای باطن مفید می دانست. آن بزرگوار، برای تشرف به محضر حضرت ولی عصر (عج)و قرائت کریمه«رب ادخلنی مدخل صدق و اخرجنی مخرج صدق و اجعل لی من لدنک سلطانا نصیرا» را تا 40 شب، شبی 100 مرتبه، توصیه می فرمود.
•یکی از شاگردان شیخ به نزد شیخ می آید و عرض می نماید:«این دستور العمل را انجام دادم، ولی موفق نشدم!» جناب شیخ توجهی می کندو می فرمایید:« هنگامی که در مسجد نماز می خواندید، سیدی به شما فرمود:انگشتر به دست چپ کردن کراهت دارد و شما گفتید:« کل مکروه جائز» هم ایشان امام زمان بودند.»
•دو نفر مغازه دار عهده دار زندگی خانواده سیدی می شوند. یکی از آن دو، برای تشرف به محضر امام زمان (عج)، ذکر سفارش شده سید را شروع می کند. پیش از شب چهلم، یکی از فرزندان سید نزد او می آید و یک قالب صابون می خواهد. مغازه دار می گوید:« مادرت هم فقط ما را شناخته است فلانی هم هست. می توانید از او بگیرید».این شخص می گوید:«شب که خوابیدم، ناگهان متوجه شدم از بیرون حیاط مرا صدا می زنند.... در منزل را گشودم، دیدم سیدی روی خود را پوشانده است و می گوید:« ما خود می توانیم بچه هایمان را اداره کنیم، ولی می خواهیم شما به جایی برسید!»
سرانجام در روز بیست و دوم شهریور ماه سال 1340 هجری شمسی سیمرغ وجود پربرکت شیخ پس از عمری خودسازی و سازندگی از این جهان پر کشید.يكی از ارادتمندان جناب شيخ، كه شب قبل از وفات، از طريق رؤيای صادقه رحلت ملكوتی وی را پيشبينی كرده بود، ماجرای وفات را چنين گزارش میكند:شبی كه فردای آن شيخ از دنيا رفت، در خواب ديدم كه دارند در مغازههای سمت غربی مسجد قزوين را میبندند، پرسيدم: چه خبره؟ گفتند آشيخ رجبعلی خياط از دنيا رفته. نگران از خواب بيدار شدم. ساعت سه نيمه شب بود. خواب خود را رؤيای صادقه يافتم. پس از اذان صبح، نماز خواندم و بیدرنگ به منزل آقای رادمنش رفتم، با شگفتی، از دليل اين حضور بیموقع سؤال كرد، جريان رؤيای خود را تعريف كردم.
ساعت پنج صبح بود و هوا گرگ و ميش، به طرف منزل شيخ راه افتاديم. شيخ در را گشود، داخل شديم و نشستيم، شيخ هم نشست و فرمود:« كجا بوديد اين موقع صبح زود؟ »من خوابم را نگفتم، قدری صحبت كرديم، شيخ به پهلو خوابيد و دستش را زير سر گذاشت و فرمود:« چيزی بگوييد، شعری بخوانيد! »يكی خواند:خوشتر از ايام عشق ايام نيست صبح روز عاشقان را شام نيستاوقات خوش آن بود كه با دوست به سر شد باقی همه بی حاصلی و بی خبری بود
شوق وصال در آخرین لحظهو اما بشنوید آخرین لحظات عمر پر برکت جناب شیخ را از زبان فرزند گرامی اش:«... وضو گرفت و وارد اتاق شد و رو به قبله نشست. به ناگاه از جا برخاست و با لبی خندان گفت:«آقا جان! خوش آمدید!» دست داد و دراز کشید و در حالی که آن خنده بر لب داشت، جان به جان آفرین تسلیم کرد».
۱۳۸۹ فروردین ۲۵, چهارشنبه
سوالات پيرامون امام زمان:3
امام زمان علیه السلام چه زمانی ظهور خواهد فرمود؟و آيا اين كه برخی از نزديكي ظهور و ظهور صغرا سخن به ميان مي آورند، صحيح است؟ يكی از موضوعات مهم و مورد توجّه در مباحث مهدويّت، مسئلة «هنگام ظهور» است؛ به گونهای كه حتی سالها پيش از ولادت حضرت مهدی عجل الله فرجه ، درباره آن از معصومين علیهم السلام پرسش میشد.[1] پيشوايان معصوم علیهم السلام نيز همواره مسائل مربوط به حضرت مهدی عجل الله فرجه ـ به ويژه زمان ظهور آن حضرت ـ را از اسرار الهي دانسته و وقتگذاران را تكذيب كردهاند. از سخنان نورانی ائمة اطهار علیهم السلام درباره هنگام ظهور، به مطالب ذيل بر خواهيم خورد: 1. آگاهی از زمان ظهور، فقط به خداوند متعال اختصاص دارد. 2. معصومين علیهم السلام همواره مردم را از تعيين هنگام ظهور حضرت مهدی عجل الله فرجه ، برحذر داشته و وقتگذاران را تكذيب كردهاند. 3. روايات فراوانی رخداد ظهور را ناگهانی دانسته، اصلاح امر فرج را «يك شَبِه» ذكر كردهاند. 4. در برخی روايات به پارهای از حكمتهای آن، اشاره شده و تا حدودی محدوده زمانی آن معيّن شده است. 5. معصومين علیهم السلام به چگونگی آگاه شدن حضرت مهدی عجل الله فرجه از هنگام ظهور اشاره کردهاند.اما توضيح موارد ياد شده:علم زمان ظهور، فقط نزد خداوند؛ از رواياتی كه علم به زمان ظهور را ويژة خداوند دانسته، میتوان به موارد ذيل اشاره كرد: در روايت مشهوری آمده است: «وقتی دعبل ـ شاعر بلند آوازه شيعی ـ در محضر امام رضا علیه السلام در ضمن قصيدهای، سخن از ظهور و قيام حضرت مهدی علیه السلام بر زبان جاری ساخت، آن حضرت در حالی كه سرشك از ديدگانش جاری بود، رو به دعبل كرد و فرمود: ای خزاعی! همانا روح القدس بر زبانت اين دو بيت را جاری ساخت. آيا میدانی اين امام كيست؟ و چه زمانی قيام میكند؟» آنگاه خود آن حضرت به معرفی امام مهدی علیه السلام پرداخت. سپس درباره زمان ظهورش چنين فرمود: «اما اين كه «چه زمانی ظهور خواهد كرد»، اين خبردادن از وقت است. پدرم از پدرش و ايشان از پدرانش از رسول گرامی اسلامیصلی الله علیه و آله و سلم نقل كردهاند كه وقتی از آن حضرت سؤال شد: ای رسول خدا! چه زمانی قائم از ذرية شما ظهور میكند؟ آن حضرت فرمود: مَثَل او مانند قيامت است كه [خداوند درباره زمان وقوع آن چنين] فرمود: هيچ كس جز او به هنگامش آن را آشكار نمیسازد. اين امر بر [اهل] آسمانها و زمين دشوار است، جز به صورت ناگهانی به سراغ شما نمیآيد».[2][3] از آن جايی كه آن حضرت، پنهان بودن زمان ظهور را همانند زمان قيامت و رستاخيز دانسته است؛ میتوان نتيجه گرفته كه با پنهان بودن قيامت، يك نوع آزادی عمل برای همگان پيدا میشود و از سوی ديگر چون هنگام آن به طور دقيق معلوم نيست و در هر زمان محتمل است، نتيجهاش حالت آماده باش دایم است. دربارة قيام حضرت مهدی علیه السلام نيز اگر تاريخ تعيين میشد و زمان ظهور دور بود، همه در غفلت و غرور و بیخبری فرومیرفتند و اگر زمانش نزديك بود، ممكن بود آزادی عمل را از دست بدهند و اعمالشان جنبه اضطراری پيدا كند. همان گونه كه آگاهی به زمان رستاخيز بزرگ، فقط در اختيار خداوند است، علم به زمان ظهور حضرت مهدی عجل الله فرجه نيز در عهده خداوند است. در احاديث فراوانی از ظهور حضرت مهدی علیه السلام در كنار قيامت ياد شده است؛ از اين رو، برخی از ويژگیهای آن همانند رستاخيز است. خداوند در ادامه آيه ياد شده، آگاهی به قيامت را حتی از پيامبر خود منتفی ساخته است: «از تو میپرسند، چنان كه گويا تو از چون و چند آن آگاهی. بگو همانا علم آن نزد خداوند است». از اين جا میتوان نتيجه گرفت كه حتی پيامبر اكرمصلی الله علیه و آله و سلم نيز به زمان دقيق ظهور حضرت مهدی علیه السلام آگاه نيست و اين كه عدهای به خود جرئت میدهند و به راحتی هنگام ظهور را تعيين میكنند، جای بسی تأمل است! نه فقط اين پرسش از نخستين معصوم علیه السلام پرسيده شد و ايشان اين گونه پاسخ فرمود كه علم به زمان ظهور نزد خداوند است، بلكه وقتی از واپسين معصوم عجل الله فرجه نيز چنين پرسشی شد، آن حضرت در ضمن توقيعی اينسان پاسخ فرمود: «و اما ظهور فرج همانا در اختيار خداوند متعال است و وقتگذاران دروغ گفتند».[4] آن حضرت در واپسين توقيع به سفير چهارم خود، ظهور را فقط در اراده و اختيار خداوند دانسته، میفرمايد: «... و ظهوری نخواهد بود، مگر آنگاه كه خداوند تبارك و تعالی اجازت فرمايد».[5] پس روشن میشود كه زمان آغاز ظهور، يكی از اسرار الهي است و انديشه و فكر بشر از رسيدن به آن، سخت كوتاه و ناتوان است.ناگهانی بودن ظهور مهدی عجل الله فرجه ؛ همانگونه كه بيان شد در روايات فراوانی از ظهور آن حضرت به عنوان حادثهای ناگهانی ياد شده و واضح است ناگهانی بودن آن، با تعيين قبلی وقت منافات دارد، چرا كه وقتی برای امری زمان مشخص شد، ديگر دفعی و ناگهانی بودن آن معنا نخواهد داشت. به طور مسلم كسانی كه تعيين وقت میكنند، سخنشان خلاف اين گروه روايات است. پارهای از اين روايات را میتوان این گونه دسته بندی كرد: الف) اصلاح امرظهور در يك شب؛ امام علی علیه السلام میفرمايد: «پيامبرصلی الله علیه و آله و سلم فرمود: مهدی از ما اهل بيت است كه خداوند امر [فرج] او را در يك شب اصلاح میفرمايد».[6] امام باقر علیه السلام نيز اين معنا را اين گونه بيان كرده است: «خداوند امر [فرج] او را در يك شب اصلاح میكند.»[7] ب) آمدن همانند شهاب فروزان؛ امام باقر علیه السلام پس از بيان غيبت حضرت مهدی علیه السلام ، فرمود: «او همانند شهابی شعلهور ظاهر خواهد شد».[8]پيامبر اكرمصلی الله علیه و آله و سلم نيز در اين باره میفرمايد: «در آن هنگام هم چون شهابی فروزان خواهد آمد».[9] روشن است كه سخن معصومين علیهم السلام گزاف نيست و تشبيهات ايشان بدون حساب نبوده است. از سوی ديگر، «فرا رسيدن هم چون شهاب» سخن از ناگهانی بودن، بدون پيشبينی قبلی، غافلگيرانه و سريع بودن آن میباشد.بيان اجمالی زمان ظهور؛ البته در برخی روايات به صورت محدود، زمانهايی برای اين حادثه بزرگ ذكر شده است. اين گونه روايات به چند دسته تقسيم ميشود: الف) رواياتی كه «جمعه» را به عنوان روز ظهور معرفی كرده است: امام صادق علیه السلام میفرمايد: «قائم ما اهلبيت، در روز جمعه ظهور خواهد كرد».[10] ب) رواياتی كه روز ظهور را مصادف با روز عاشورا ذكر كرده است:امام باقر علیه السلام ضمن سخنانی درباره روز عاشورا فرمود: «... و اين روز (عاشورا) روزی است كه در آن قائم قيام خواهد كرد».[11]ج) رواياتی كه ظهور حضرت مهدی علیه السلام را در سال فرد ذكر كرده است: امام صادق علیه السلام میفرمايد: «قائم ظهور نمیكند مگر در سال فرد».[12]د) برخی روايات نيز روز ظهور را شنبه ذكر كرده است: امام باقر علیه السلام فرمود: «قائم روز شنبه ـ كه روز عاشورا است ـ خروج میكند».[13] اگرچه قرائنی چند بر ظهور حضرت مهدی علیه السلام در روز جمعه وجود دارد، اين روايت و امثال آن را میتوان به اين صورت توجيه كرد كه نخستين روز ظهور جمعه است و از آن جايی كه قيام آن حضرت پس از ظهور است، قيام آن حضرت در روز شنبه اتفاق خواهد افتاد. چگونگی آگاه شدن حضرت مهدی عجل الله فرجه از هنگام ظهور حال اين پرسش پيش میآيد كه اگر خود حضرت مهدی علیه السلام ، از زمان دقيق ظهورآگاهیندارد، پس چگونه درآستانه ظهور از وقت آن آگاه خواهد شد؟ در اين بخش نيز روايات فراوانی ذكر شده كه راههای حصول علم حضرت به زمان ظهور را بيان كرده است؛ مانند: الف)آگاه شدن از راه الهام؛ بدون شك معصومين علیهم السلام مورد الهام خداوند قرار میگيرند. اگر چه وحي به صورت رسمی با رحلت پيامبر اكرمصلی الله علیه و آله و سلم پايان گرفت، در موارد فراوانی به اهل البيت علیهم السلام الهاماتی میشده و خواهد شد. برخی روايات، چگونگی آگاه شدن حضرت مهدی علیه السلام از زمان ظهور را از راه الهام ذكر كرده است. امام صادق علیه السلام ذيل آيه شريفه gفَاِذا نُقِرَ فِي النَّاقُورf فرمود: «به درستی كه از ما امامی پنهان است و چون خدای تعالی بخواهد او را ظاهر سازد، نكتهای در قلبش ايجاد میكند، پس او ظاهر شود و به دستور خدای تعالی قيام نمايد».[14]ب) آگاه شدن از راه برافراشته شدن پرچم قيام؛ در رواياتی اشاره شده كه وقتی ظهور آن حضرت نزديك شد و زمان قيام فرا رسيد، پرچمی كه آن حضرت هنگام ظهور در دست خواهد داشت، به اذن و ارادة الهي برافراشته شده، امام علیه السلام را به فرمان قيام آگاه خواهد كرد.[15]ج) آگاه شدن از راه بيرون آمدن شمشير آن حضرت از غلاف؛ رسول گرامی اسلامصلی الله علیه و آله و سلم فرمود: «برای او شمشيری است در غلاف، پس هنگامی كه وقت ظهورش فرا رسيد، آن شمشير از غلافش خارج می شود. خداوند آن شمشير را به سخن درمیآورد و شمشير به حضرتش میگويد: اي ولي خدا! خارج شو كه ديگر نشستن در مقابل [ستم] دشمنان خدا جايز نيست. پس او ظهور میكند».[16]پاره ای از حکمت های پنهان بودن زمان ظهور پنهان بودن زمان ظهور حضرت مهدی علیه السلام ، دارای حكمتهای فراوانی است؛ مانند: 1. زنده نگه داشتن روح اميد و انتظار در جامعه در طول غيبت حضرت مهدی علیه السلام ؛ 2. معنا پيداكردن امتحان شيعيان در عصر غيبت؛ 3. غافلگيركردن مخالفان و دشمنان. از آن جايی كه يكی از دليلهای غيبت حضرت مهدی علیه السلام تلاش دشمنان برای نابودی آن حضرت بود، از اين رو روشن بودن زمان ظهور، دشمنان را برای از بين بردن و مقابله با آن حضرت آماده میسازد؛ در حالی كه نامعلوم بودن و ناگهانی بودن زمان ظهور، باعث غافلگيری دشمنان خواهد شد.در پايان اين پاسخ، اشاره میکنيم به سخن بنيانگذار نهضت اسلامي ايران حضرت امام خميني که نه فقط تعيين نزديک بودن ظهور را نپذيرفتهاند بلكه به نوعي چنين ذهنيتي را نيز مردود دانستهاند: «از غيبت صغرا تا كنون كه بيش از هزار سال ميگذرد و ممكن است صد هزار سال ديگر بگذرد و مصلحت اقتضا نكند كه حضرت تشريف بياورد، در طول اين مدت مديد احكام اسلامي بايد زمين بماند و اجراء نشود؟!...».[17] آيت الله شيخ جواد تبريزي نيز در اين باره فرمود: «حرف ديگر ما اين است كه بايد زمينه را مساعد كنيد كه اگر غيبت، صد هزار سال هم طول بكشد، عقايد مردم خراب نشود. فردی بود هر روز میگفت: حضرت میآيد، ظهور نزديك شده، يك بار گفت: سه ماه ديگر حتماً آقا میآيد. سه ماه بعد گفتيم چه شد؟ گفت بداء حاصل شد!![18]» اما اين که برخی با مطرح کردن ظهور صغرا، رويکرد عمومی مردم را نشانهای بر نزديکی ظهور می دانند، می توان گفت: اگر چه همگان بر اين اميد هستيم که چنان باشد، هيچ دليل روايي محکمی بر آن وجود ندارد. و تشبيه آن با غيبت صغرا نيز نادرست است.يوسف گم گشته باز آيد به کنعان غم مخور کلبه احزان شود روزی گلستان غم مخوردور گردون گر دو روزی بر مراد ما نگشت دائماً يک سان نماند حال دوران غم مخور
[1] . شيخ کلينی, كافی، ج 1، ص 368، ح 2.
[2] . اعراف(7)، آيه 187.
[3] . «وَاَمَّا «مَتى.» فَاِخْبارُهُ عَنِ الوَقْتِ. فَقَدْ حَدَّثَني اَبى عَنْ اَبيهِ عَنْ آبائِهِ اَنَّ النَّبِىَّ صلی الله علیه و آله و سلم قيلَ لَهُ: يا رَسُولَ اللَّهِ مَتى يَخْرُجُ القائِمُ مِنْ ذُرِّيَّتِكَ؟ فَقالَ صلی الله علیه و آله و سلم : مَثَلُهُ مَثَلُ السَّاعَةِ اَلَّتي لا يُجَلّيها لِوَقْتِها اِلاَّ هُوَ ثَقُلَتْ فِى السَّماواتِ وَالاَرْضِ لا تَأْتِيَنَّكُم اِلاَّ بَغْتَةً»؛ شيخ صدوق, عيون اخبار الرضا علیه السلام ، ج 2، ص 266؛ همو, كمال الدين و تمام النعمة، ج 2، ص 372.
[4] . «وَ أَمَّا ظُهُورُ الْفَرَجِ فَإِنَّهُ إِلَی اللَّهِ وَ كَذَبَ الْوَقَّاتُون»؛ شيخ طوسی, كتاب الغيبة، ص 291.
[5] . «... ولا ظهور إلا بعد إذن الله»؛ الخرايج والجرايح، ج 3، ص 1128؛ كتاب الغيبة، ص 395.
[6] . «اَلْمَهْدِىُّ مِنَّا اَهْلَ الْبَيْتِ يُصْلِحُ اللَّه لَهُ اَمْرَهُ فِي لَيْلَةٍ»؛ كمالالدين و تمام النعمة، ج 1، ص 152.
[7] . نعمانی, الغيبة، ص 163.
[8] . كتاب الغيبة، ص 159؛ كمالالدين و تمام النعمة، ج 1، ص 324.
[9] . كمالالدين و تمام النعمة، ج 1، ص 287.
[10] . شيخ صدوق، الخصال، ح 2، ص 394.
[11] . تهذيب الاحكام، ج 4، ص 300.
[12] . كتاب الغيبة، ص 453؛ روضة الواعظين، ص 263؛ اعلام الوری، ص آيا دربارة ويژگی جسمانی آن حضرت در دوران ظهور، روايتی نقل شده است؟ از مواردی که شيعه و اهل سنّت درباره آن رواياتی ذکر کردهاند، ويژگیهای حضرت مهدی 4 هنگام ظهور است. امام رضا7 فرمود: «... قائم4 آن است كه چون ظهور كند، در سن پيران است و سيماي جوان دارد. نيرومند باشد تا جايي كه اگر دست به بزرگترين درخت زمين اندازد، آن را از جا بكند و اگر ميان كوهها نعره كشد، سنگهاي آنها از هم بپاشد».[1] (اميرمؤمنان علي)7برخي از ويژگي هاي ظاهري جسماني ايشان در عصر ظهور راـ بالاي منبرـ چنين وصف فرمود است: «مردي از فرزندانم در آخرُالزمان ظهور ميكند. رنگش سفيد آميخته به سرخي و شكمش برآمده است. دو رانش ستبر و هر دو شانهاش قوي است. در پشتش دو خال است، مانند مهر؛ يكي به رنگ پوستش و يكي چون مهر نبوّت پيغمبر».[2] آن حضرت هم چنين فرمود: «... او مردي است بلندپيشاني، داراي بيني باريكي كه ميانش اندك برآمدگي دارد. برآمده شكم، داراي رانهاي درشت و پهن است. خالي بر ران راست او است. ميان دو دندان پيشين او گشاده است... ».[3]قيامت قامت ای قامت قيامت قيامت پا کنی با قد و قامتمؤذن گر ببيند قامتت را به قد قامت بمانَد تا قيامت امام باقر7 نيز در وصف آن حضرت فرمود: «... او شخصی است سرخ و سفيد، دارای چشمانی گرد و فرورفته، ابروانی پر پشت و برجسته و شانهای پهن...».[4] امام علی7 فرمود: «مهدي داراي چشماني سياه و درشت است. موهايي مجعد و خالي بر گونه دارد...».[5] امام باقر7 با بيان اين که ايشان در کمال جواني ظهور خواهد کرد, فرمود: «مهدي در حالي قيام خواهد كرد كه يك تار موي سفيد در سر و محاسن او ديده نميشود».[6]و همين معنا در كلام نوراني امام مجتبي7 آمده است كه حضرت مهدي4 در سن و سالي كمتر از چهل، ظهور خواهد كرد.[7]تو و طوبی و ما و قامت يار فکر هر کس به قدر همّت اوست افزون بر آن چه ياد شد، در کتابهای مفصل، توصيفهايي ذکر شده است که علاقهمندان به آنها مراجعه میفرمايند.
[1] . «... وَاِنَّ القائِمَ هُوَ الَّذى اِذا خَرَجَ كانَ في سِنِّ الشُّيوخِ وَمَنْظَرِ الشُّبَّانِ قَوِياً في بَدَنِهِ حَتَّي لوْ مَدَّ يدَهُ اِلى اَعْظَمِ شَجَرَةٍ عَلی وَجْهِ الاَرْضِ لَقَلَعَها وَلَوْ صاحَ بَينَ الجِبالِ لَتَدَكْدَكَتْ صُخُورُها...»؛ رك: شيخ کلينی, الكافي، ج 1، ص 514، ح 2؛ شيخ صدوق, كمالالدين و تمام النعمة، ج 2، ص 48، ح 7.[2] . «يخْرُجُ رَجُلٌ مِنْ وُلدى في آخِرِ الزَّمانِ اَبْيضُ اللَّونِ مُشْرَبٌ بالحُمْرَةِ مَبْدَحُ البَطنِ عَريضُ الفَخِذَينِ عَظيمُ مَشاشِ المَنْكَبَينِ بِظَهرِه شامَّتانِ: شامَةٌ عَلى لَوْنِ جِلْدِه و شامَةٌ عَلی شِبهِ شامَةِ النَبىِّ9...»؛ کمال الدين و تمام النعمة، ج2، ص653، ح17.[3] . «...وَهُوَ رَجُلٌ اَجْلَی الجَبِينِ، اَقْنَی الاَنْفِ، ضَخْمُ البَطْنِ، اَزْيلُ الفَخِذَينِ بِفَخِذِهِ اليمْنى شامَةٌ، اَفْلَجُ الثَّنايا، وَيملا الاَرضَ عَدلاً كَما مُلِئَتْ ظُلماً وَاين که گفته می شود حضرت مهدي علیه السلام در نخستين اقدام از ياران خود بيعت ميگيرد، و اين که از جبرئيل به عنوان نخستين بيعت کننده ياد شده، به چه معناست؟ اين که گفته می شود حضرت مهدي علیه السلام در نخستين اقدام از ياران خود بيعت ميگيرد، و اين که از جبرئيل به عنوان نخستين بيعت کننده ياد شده، به چه معناست؟ همانگونه که در پرسش آمده، نخستين اقدام حضرت مهدی عجل الله فرجه در ابتدای ظهور، گرفتن بيعت از ياران خود است. «بيعت» واژة عربی از ريشه (ب،ی،ع) به معنای خريد و فروش و ايجاب و پذيرش بيع است. در اصطلاح، برهم زدن كف دست راست از طرفين معامله به نشانه ختم معامله و تسليم است و نيز به هر عمل و رفتاری اطلاق میشود كه شخص به وسيلة آن، فرمان برداری خود را از شخص ديگر و سرسپردگی در برابر امر او نشان دهد. به کارگيری كلمه «بيعت» به اين معنا، از اين جهت است كه هر يك از دو طرف، تعهّدی هم چون دو معاملهگر در برابر ديگری میكنند؛ بيعت كننده حاضر میشود تا پای جان و مال و فرزند، در راه اطاعتِ او بايستد و بيعتپذير نيز حمايت و دفاع او را بر عهده میگيرد. شواهد تاريخی گويای آن است که بيعت، سنّتی بوده كه پيش از اسلام در ميان عرب رواج داشت و به همين دليل در آغاز اسلام ـ كه طائفه «اوس» و «خزرج» درموقع حج از مدينه به مكه آمدند و با پيامبر اسلامصلی الله علیه و آله و سلم در عقبه بيعت كردند ـ برخورد آنها با مسئله بيعت، برخورد با يك امر آشنا بود. پس از آن نيز پيغمبر گرامی اسلامصلی الله علیه و آله و سلم در فرصتهای گوناگون بيعت خود را با مسلمانان تجديد كرد. البته درباره پيامبرصلی الله علیه و آله و سلم و پيشوايان معصوم علیهم السلام ـ كه از سوی خدا نصب میشوند ـ نيازی به بيعت نيست؛ يعنی، اطاعت پيامبرصلی الله علیه و آله و سلم و امامان معصوم علیهم السلام منصوب از سوی او، واجب است؛ خواه بر كسانی كه بيعت كرده يا نكرده باشند. به بيان ديگر، لازمة مقام نبوّت و امامت، وجوب اطاعت است؛ همان گونه كه قرآن میفرمايد: gيَا اَيُّها الَّذِينَ آمَنُوا اَطيعُوا اللّهَ وَاَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِی الاَمْرِ مِنْكُمْf؛[1] ای كسانی كه ايمان آوردهايد، خدا را اطاعت كنيد و پيامبر و اوليای امر خود را [نيز] اطاعت كنيد». اما اين که چرا پيامبرصلی الله علیه و آله و سلم از ياران خود يا تازه مسلمانان، بيعت گرفت كه دو نمونه آن (بيعت رضوان و بيعت با اهل مكه) در قرآن به طور صريح آمده است،[2]بايد گفت: اين بيعتها يك نوع تأكيد بر وفاداری بوده كه در مواقع خاصی انجام میگرفته است؛ به ويژه برای مقابله با بحرانها و حوادث سخت، از آن استفاده میشد تا در ساية آن، روح تازهای در كالبد افراد دميده شود. البته همين امر در بيعت با حضرت مهدی عجل الله فرجه خواهد بود كه جنبه تأكيد بر وفاداری دارد. يكی از نخستین كارهای حضرت مهدی علیه السلام هنگام ظهور، بيعت با ياران خود است. اين بيعت در مسجدالحرام و بين ركن و مقام صورت میگيرد.[3] و ـ همانگونه که پيش از اين ياد شد ـ در رواياتی نقل شده كه نخستين بيعت كننده با حضرت مهدی علیه السلام ، فرشته مقرب الهي، جبرئیل است. امام باقر علیه السلام در اين باره میفرمايد: «... پس نخستين كسی كه با او بيعت كند، جبرئيل است. سپس آن 313 نفر [بيعت میكنند]...».[4] پس از اين بيعت ويژه، حضرت مهدی عجل الله فرجه با ديگر ياران خود بيعت خواهد کرد. افزون بر روايات شيعه، در پارهای از روايات اهل سنّت نيز بر مسئلة بيعت ياران حضرت با ايشان تأکيد شده است. صنعانی (م 211) که يکی از بزرگان اهل سنّت است، در رواياتی بر این بیعت اشاره کرده است.[5] بنابراين بيعت فقط تأکيد بر دلدادگی ياران است و هرگز به دلیل اعتماد و يا عدم اعتماد نيست. اما اين که مفاد بيعت نامه آن حضرت با ياران خود چه خواهد بود، به روشنی بيان نشده است و فقط آن چه می توان بدان اشاره نمود سخنان علی علیه السلام در اين باره است که فرمود: «... با او بيعت میكنند كه هرگز دزدی نكنند. مرتكب فحشا نشوند. مسلمانی را دشنام ندهند. خون كسی را به ناحق نريزند. به آبروی كسی لطمه نزنند. به خانه كسی هجوم نبرند. كسی را به ناحق نزنند. طلا، نقره، گندم و جو ذخيره نكنند. مال يتيم نخورند. درباره چيزی كه يقين ندارند، گواهی ندهند. مسجدی را خراب نكنند. مشروب نخورند. حرير و خز نپوشند. در برابر سيم و زر، سر فرود نياورند. راه را بر كسی نبندند. راه را ناامن نكنند. گرد هم جنس بازی نگردند. خوراكی را از گندم و جو انبار نكنند. به كم قناعت كنند. طرف دار پاكی باشند و از پليدی گريزان باشند. به نيكی فرمان دهند و از زشتیها باز دارند. جامههای خشن بپوشند. خاك را متكای خود سازند. در راه خدا حق جهاد را ادا كنند و...». او نيز در حق خود تعهّد میكند كه: «از راه آنان برود، جامهای مثل جامه آنها بپوشد. مركبی همانند مركب آنان سوار شود و آنچنان كه آنها خواهند، باشد... با كم راضی و قانع شود. زمين را به ياری خدا پر از عدالت كند، آنچنانكه پر از ستم شده است. خدا را آنچنانكه شايسته است، بپرستد. برای خود دربان و نگاهبان اختيار نكند».[6] اين بيعت نامه اخلاقی ـ معنوی, به خوبی روش و منش حکومتی آن امام همام را نشان میدهد و بر اهميّت و ارجمندی فضيلتهای اخلاقی و تلاش برای نهادينه کردن آنها دلالت دارد. اما درباره عهد جبرئيل با آن حضرت, میتوان گفت: از آموزههای دينی استفاده میشود جبرئيل، که يكی از چهار فرشته مقرّب و برترين آنها (ميكائيل، اسرافيل و عزرائيل) است؛ نخستين كسی است كه با حضرت مهدی علیه السلام بيعت خواهد كرد. در برخی از روايات، از وی به عنوان همراه عده زیادی از فرشتگان، هنگام ظهور ياد شده که در محضر واپسين حجّت الهي علیه السلام حاضر شده و به ياری آن حضرت خواهد شتافت. امام صادق علیه السلام در بخشی از يك روايت طولانی فرموده است: «...پس نخستين کسی که با او بيعت میکند آن پرنده است، و به خدا سوگند او جبرئيل است».[7] و نيز فرمود: «نخستين کس که با او بيعت میکند، حضرت جبرئيل است».[8] اين بدان معناست که در آن قيام جهانی، يکي از امدادهای غيبی خداوند، در ياری دادن جبرئيل به حضرت مهدی عجل الله فرجه متبلور میگردد؛ همان گونه که اين فرشته بزرگ الهي به ياری پيامبران ديگر نيز آمده بود؛ به ويژه ياریهای ايشان برای پيامبر خاتم صلی الله علیه و آله و سلم که در تفسير چند آيات اشاره شده است.
[1] . نساء (4)، آيه 59.[2] . ر.ك: سوره فتح (48)، آيه 10 و 18. [3] . شيخ طوسی, كتاب الغيبة، 476، ح 502.[4] . الغيبة، ص 314؛ روضة الواعظين، ص 290؛ ر.ك: الفتن، ص 183. [5] . عبد الرزاق بن همام صنعانی, المصنف, ج11, باب المهدی, ح20769.[6] . لطف الله صافی گلپايگانی, منتخب الاثر، ص 581, باب 11, ح4. [7] . «... فَاَوّلُ مَنْ يُبايِعُهُ ذَلكَ الطائِرُ وَهُوَ وَاللَّهِ جَبْرَئيل»؛ شيخ كليني، الكافی، ج 4، ص 184، ح 3؛ عللالشرايع، ح 2، ص 429، ح 1.[8] . «اَوَّلُ مَنْ يُبايِعُهُ جَبْرَئيل...»؛ علیبن ابراهيم قمی، تفسير قمی، ج 2، ص 204؛ . ر.ك: الغيبة، ص 314، ح 6؛ روضة الواعظين، ص 265جُوراً»؛ نعماني، الغيبة، صبا با توجه به پيشرفت اعجابآور سلاح های نظامي، چگونه ممکن است امام زمان عجل الله فرجه با شمشير بر دشمنان غلبه کند؟ بدون شکّ حضرت مهدی عجل الله فرجه با ظهور و قيام خود، بر تمام قدرتهای غير الهي چيره و غالب خواهد شد، آنها را بسان علفهای هرز از روی زمين برداشته، نابود خواهد ساخت[1] تا زمينه رشد و كمال انسانها، به صورت كامل فراهم آيد و زمين پر از عدل و داد گردد. اما پرسش اين است كه چگونه آن حضرت بر آن قدرتهای ستم پيشه، پيروز میشود؟ و به بيان ديگر، حضرت مهدی عجل الله فرجه با چه ابزاری (در آن قيام بزرگ) بر آن قدرتها مسلط خواهد شد؟ با بررسی رواياتی که در اين زمينه در دست است درخواهيم يافت: 1. سخن روشن چندانی در اين باره, به دست ما نرسيده است. 2. تنها سلاحهای مورد اشاره در كلام معصومين علیهم السلام برای آن حضرت هنگام قيام، سلاح های متداول عصر پيامبرصلی الله علیه و آله و سلم هم چون «شمشير» (سيف) و مانند آن ذكر شده است.[2] آيا مقصود از شمشير، معنای حقيقی آن است يا معنای كنايی؟ این سوال باعث پديدآمدن گمانههايي شده است:الف) سلاح يعنی شمشير و مانند آن؛ برخی بر اين باورند كه كلمه «شمشير» در معنای حقيقی آن به کار رفته است؛ بنابراين مصداق آن، همان شمشير (ابزار جنگی خاص) است. در اين گمانه، چيرگی حضرت مهدی علیه السلام بر دشمنان در فرضهای ذيل تصور می شود: 1. خداوند در آن شمشير قدرت و اعجازی قرار خواهد داد که تمام سلاحهای موجود را مقهور نيروی خود میسازد. [3]2. تمام سلاح های پيشرفته از کار میافتند و غير قابل استفاده میشوند. مردم به ناگزير از سلاحهای ابتدايی (شمشير و مانند آن) استفاده خواهند کرد. 3. در آستانه ظهور، جنگهای خونين فراوانی به وقوع میپيوندد و تمام سلاحهای پيشرفته از بين خواهدرفت و از آن پس در جنگ فقط از ابزارهای ساده استفاده میشود. دليل های اين ديدگاه 1.رواياتی که دربارة سلاح حضرت مهدی علیه السلام وجود دارد، صريح در شمشير مصطلح است. الف) در روايات فراوانی آمده است: «شمشیرآن حضرت همان شمشير پيامبرصلی الله علیه و آله و سلم است[4].» افزون بر آن زره، سپر و برخی آلات جنگی پيامبرصلی الله علیه و آله و سلم ، نيز به عنوان ميراث آن حضرت، نزد امام مهدی عجل الله فرجه است و كسی نگفته كه اينها نماد است؛ بلكه از وجود عينی آنها ياد كردهاند. و وقتی چنين شد نمادين بودن شمشير، مشكل خواهد بود. رسول اکرمصلی الله علیه و آله و سلم در اين باره فرمود: «...قائم از اهل بيت من، با شمشير ظاهر می شود». [5] ب) رواياتی میگويد: «شمشيری كه نزد حضرت مهدی عجل الله فرجه است، نزديكی زمان قيام، با قدرت الهي به سخن در آمده، حضرت را از هنگام ظهور آگاه میسازد.» رسول گرامی اسلامصلی الله علیه و آله و سلم فرمود: «برای او شمشيری است در غلاف. پس هنگامی كه وقت ظهورش فرا رسيد، آن شمشير از غلافش خارج می شود. خداوند آن شمشير را به سخن درمیآورد و شمشير به حضرتش میگويد: ای ولی خدا! خارج شو كه ديگر نشستن در مقابل [ستم] دشمنان خدا جايز نيست. پس او ظهور میكند».[6] آشکار است اين دسته از روايات، هرگز قابل تأويل بر قدرت حضرت نيست، چرا كه در اين معنا ظهور دارد كه آن شمشير چنين میكند، و اين از کرامتهای آن حضرت است.ج) روايات فراوانی میگويد: «ياران مهدی عجل الله فرجه شمشيرهای خاصی دارند كه به گونهای بيان كننده كرامات آن حضرت و يارانش است. امام صادق علیه السلام فرمود: «به زودی به اين مسجد شما يعنی مکه، سيصد و سيزده نفر خواهند آمد که اهل مکه میدانند که از پدران و اجداد آنها به دنيا نيامدهاند(از نقاط دوردست می آيند). بر شانههای آنها شمشيرهايي است که بر هر يک از آنها کلمهای نوشته شده که از آن، هزار کلمه باز می شود....». [7]د. روايات ديگری حكايت میكند: حضرت مهدی عجل الله فرجه برای گسترش عدل و قسط، به مدت هشت ماه شمشير بر شانه خود دارد. امام باقر علیه السلام در پاسخ به اين پرسش که سنّت آن حضرت از پيامبر اکرمصلی الله علیه و آله و سلم چيست؟ فرمود: «... و به مدت هشت ماه، شمشير به گردن خويش آويزان میکند و به اندازه ای از دشمنان به خاک و خون میافکند تا خداوند از او راضی گردد...».[8] (كه اگر مقصود نماد قدرت بود، تمام دوران قيام و حكومت ذكر میشد).هـ) در برخی روايات ائمه علیهم السلام فرمودهاند: «همة ما صاحب و وارث شمشير هستيم».[9] و با توجه به اين که برخی از ائمه علیهم السلام محصور بوده و دارای هيچ گونه قدرت ظاهری نبودهاند، به ناگزير مقصود همان شمشير و آن هم شمشير پيامبرصلی الله علیه و آله و سلم بوده است.2ـ چه دليلی داشت حقيقتی به اين بزرگی، اين گونه بيان شود؟ معصومين علیهم السلام میتوانستند از مدلول سلاح ـ كه قدرت و قوّت است ـ ياد كنند و يا میفرمودند او با سلاحی ظاهر خواهد شد كه در يك لحظه چنان است و چنين. بنابراين چارهای نيست جز اين که بگوييم: آلات و ابزارهای معمول و رايج در زمان ما و يا آن چه از وسايل جنگی و ارتباطی پيشرفته که انسان در آينده خواهد ساخت، در زمان ظهور امام علیه السلام ، بدون استفاده خواهد ماند و از رونق خواهد افتاد. حال ممکن است اين مسئله به دلیل علتهای معنوی باشد يا علتهای ظاهری و مادی که باعث خواهد شد آنها از کار بيفتد. در هر حال فقط خداوند به حقيقت اوضاع آگاه است و بس.[10] يکی از نويسندگان معاصر به اين حقيقت اشاره کرده است که چرا شمشير؟ و در پاسخ آن می نويسد: «ديگر روزگار موعظه و خواهش تمام مي شود. از قديم ترين روزگاران که پيامبران آمدند، همواره بشر را موعظه کردند، راه نمودند، درخواست کردند که مؤمن باش، عمل صالح به جاي آر. ديديم گوش ندادند و چگونه انبيا و اوليا را از دم تيغ گذراندند. امّا روزگار مهدي علیه السلام ، روزگار خوارساختن زورداران است. ديگر، آن روزگار نخواهد بود که مصلحان را زهر خورانند، نيکان و پاکان را نابود سازند، و صحنه هايي چون «عاشورا» پديد آورند. شمشير در ميان نابکاران نهد؛ و از احدي توبه نپذيرد و بدين گونه ماهيت زمان را تطهير کند، انسانيت خردشده را زنده سازد. بشر، در پيشينه ي خويش، امتحان خوبي نداده است. هم نوع خود را، براي اميال و هوس هاي سبعانه خود پايمال کرده است، و بايد انتقام پس دهد. و مهدي عجل الله فرجه ، دست انتقام خدايي است. مهدي، دشمن خون ريز مستکبران و فاسدان است، و يار دلسوز فروتنان و مستضعفان و پاکان.[11] آری، شمشير آن حضرت در حکم تيغ جراحی مهربان و دلسوز است که پيکرة جامعه بشری را در کمال مهربانی، از لوث وجود غدههای سرطانی پاک خواهد کرد. و چون چنين است فقط کسانی از اين رخداد نگرانند که وجودشان برای جامعه بشری تهديدی به حساب میآيد و آنان که هيچ گونه مشکلی با حق و حقيقت ندارند، ذرهای نگرانی نخواهند داشت. همانگونه که بيمار آگاه به وضع بيماری خويش، نه فقط دست پزشک جراح، که تيغ جراحی او را نيز بوسه خواهد زد.ب) سلاح، نماد قدرت و توانايي؛ برخی ديگر از بزرگان بر اين باورند كه شمشير و سلاحهايي مانند آن در اين روايات، كنايه از قدرت و نيروی نظامی است. اين گروه بر اين ادعا شواهدی از ادبيات محاورهای ذكر میكنند. آن چه اين قول را به ذهن نزديکتر میکند، پيشرفت روزافزون تجهيزات نظامی و فناوری دفاعی است. و اين پرسش که حضرت چگونه در مواجهه با آن تجهيزات پيشرفته، از سلاح های ابتدايي استفاده خواهد کرد؟ يکی از عالمان معاصر در جمع بين حمل بر نمادين بودن و حمل بر ظاهر برخی از اين امور چنين نوشته است: «شک نيست که ما مجاز نيستيم به هر مفهومی از مفاهيم مذهبی که در قرآن يا منابع حديث وارد شده، شکل سمبوليک بدهيم، چه اين که اين کار همان تفسير به رأی است که در اسلام به شدت ممنوع شده و عقل و منطق هم آن را مردود میشمرد؛ ولی با اين حال، جمود بر مفهوم نخستين الفاظ، در آن جا که قرائن عقلی يا نقلی در کار است آن هم صحيح نيست و موجب دورافتادن از مقصود و مفهوم اصلی سخن است. اتفاقاً درباره حوادث آخرالزمان نيز اين گونه مفاهيم کنايی، بی سابقه نيست.[12]» ايشان در جايي ديگر از اين ديدگاه بهره جسته، به دنبال آن که استفاده از سلاحهای اوليه را نوعی بازگشت به عقب دانسته، از نگاه عقل، موضوع را اين گونه مطرح کرده است: «بازگشت به عقب نه ممکن است و نه منطقی، و اين بر خلاف سنت آفرينش و اصل تکامل در زندگی انسانها است. بنابراين هيچ دليلی وجود ندارد که با جهش جامعه انسانی به سوی حق و عدالت، ترقّی و پيشرفت جامعه متوقف گردد، و يا عقب نشينی کند. عقب گرد و گذشته گرايي با چنان پيشرفت و جهشی مناسب نيست.» آن گاه از نکات بالا نتيجه گرفته که برای استقرار چنان حکومتی بايد حکومت های خودکامه و بیدادگر از صحنه جهان خارج شود، و برای خارج کردن آنها، لااقل در شرايط کنونی يک «سلاح برتر» لازم است؛ سلاحی که شايد حتی تصورش امروز برای ما ممکن نيست.[13] به نظر می رسد وجه جمع بين گفته های بالا اين باشد که حضرت با همان سلاح متداول در عصر نبوی ظهور خواهدکرد، اما خداوند در آن سلاح، نيرویی قرار خواهد داد که تمام سلاحهای آن زمان را مقهور خود خواهد ساخت. البته گمانه ديگری نيز میتوان ارائه نمود و آن اين که با توجه به تكامل خارقالعاده علم در زمان ظهور حضرت مهدی علیه السلام ، ممكن است سلاحهايی فراهم آيد كه هرگز در تصور انسانهای امروز قابل درك نباشد. يا اين که ادبيات جنگ با جنگهای پيش از آن، به طور کامل متفاوت باشد. بنابراين علم آن را به اهلش وامیگذاريم و دامن سخن را برمیچينيم. حال که سخن به این جا رسيد، مناسب است اشاره ای به شدت برخورد امام زمان علیه السلام با مخالفان و اهل باطل داشته باشيم. بدون ترديد ميزان آسيب زايي ديدگاهی که هر گونه برخورد حضرت مهدی و يا کشتارهای آن حضرت را منتفی می داند، کمتر از آن ديدگاه معروف نيست که قيام حضرت را در جاری شدن خون در کوچهها خلاصه کرده بود. به نظر میرسد بهترين ديدگاه، ديدگاه ميانه است؛ آن حضرت هم چون طبيبی مهربان، جز به بهبودی، پيکره جامعه جهانی، فکر ديگری نمیکند، و اين بهبودی، اقتضاهای خود را دارد؛ گاهی با کمترين دارو و گاهی هم با تيغ جراحی.
[1] . برخی بدون توجه به انبوه روايات وارد شده در زمينه جنگهای آن حضرت با دشمنان بشريّت, و به گمان اين که می بايست چهرهای مهربان از آن حضرت به جهانيان نشان داد, منکر جنگهای آن حضرت در آغاز ظهور هستند. ولی می بايست توجه داشته باشند که معصومان علیهم السلام چنين ديدگاهی را مردود دانستهاند. افزون بر آن اين که پيروی آن حضرت از جدّ بزرگوار خود رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم اقتضا دارد به حکم آيه شريفه gمحمّد رَسُولُ اللَّهِ وَ الَّذينَ مَعَهُ أَشِدَّاءُ عَلَی الْكُفَّارِ رُحَماءُ بَيْنَهُمf؛ با دشمنان به شديدترين وجه ممکن مقابله نمايد. مگر اينکه گفته شود آن حضرت دشمنی نخواهد داشت. که آن هم حرفی شگفتآور است. البته نگارنده خود آگاه است که روايات فراوانی در اين موضوع دارای اشکال است اما اين هرگز توجيهی برای انکار اصل موضوع نخواهد بود. [2] . الكافی، ج 1، ص 407، ح 1؛ ج 8، ص 50، ح 13؛ عيون اخبارالرضا علیه السلام ، ج 1، ص 59، ح 29؛ عللالشرايع، ج 1، ص 245، ح 6؛ كمالالدين و تمام النعمة، ج 1، ص 321، ح 3؛ الاستبصار، ج 3، ص 108، ح 5383؛ تهذيب الاحكام، ج 6، ص 154، ح 2؛ الغيبة، ص 164، ح 5. و ده ها كتاب ديگر.[3] . ر.ك: صدوق، الخصال، ج 2، ص 649، ح 43. [4] . امام صادق علیه السلام در اين باره می فرمود: « عِنْدِي سِلَاحُ رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه و آله و سلم لَا أُنَازَعُ فِيهِ ثُمَّ قَالَ: إِنَّ السِّلَاحَ مَدْفُوعٌ عَنْهُ لَوْ وُضِعَ عِنْدَ شَرِّ خَلْقِ اللَّهِ لَكَانَ خَيْرَهُمْ ثُمَّ قَالَ: إِنَّ هَذَا الْأَمْرَ يَصِيرُ إِلَى مَنْ يُلْوَى لَهُ الْحَنَكُ»؛ الکافی, ج1, ص234, ح2.[5] . «...يَظْهَرَ الْقَائِمُ مِنْ أَهْلِ بَيْتِي بِالسَّيْف»؛ الكافی، ج 1، ص 234، ح 2. [6] . «وَ لَهُ سَيْفٌ مُغْمَدٌ فَإِذَا حَانَ وَقْتُ خُرُوجِهِ اقْتَلَعَ ذَلِكَ السَّيْفُ مِنْ غِمْدِهِ وَ أَنْطَقَهُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ فَنَادَاهُ السَّيْفُ اخْرُجْ يَا وَلِيَّ اللَّهِ فَلَا يَحِلُّ لَكَ أَنْ تَقْعُدَ عَنْ أَعْدَاءِ اللَّهِ فَيَخْرُج...»؛ كمالالدين و تمام النعمة، ج 1، ص 155. [7] . «سيأتي مسجدكم هذا يعني مكة ثلاثمائة و ثلاثة عشر يعلم أهل مكة ياران خاص حضرت مهدي عجل الله فرجه چه کساني هستند و چه ويژگيهايي خواهند داشت؟ طبق روايات معصومين علیهم السلام، شمار ياران خاص حضرت مهدی عجل الله فرجه سيصد و سيزده نفرند. به نظر میرسد حاکمان و زمامداران جهان از ميان آنها برگزيده خواهند شد. در عصر ظهور، ياران خاص حضرت مهدی علیه السلام ، برگزيدگان اهل زمين بوده و شايستگیهای لازم برای تدبير امور همة مردم جهان را دارا خواهند بود. ايشان در اولين فرصت، خود را به مولای خود رسانده، و با آن حضرت بيعت خواهند کرد. احاديث فراوانی در ستايش اين گروه ممتاز وارد شده و در قرآن كريم آياتی است كه تأويل به آنان شده است: 1.امام باقر و امام صادق علیهما السلام در تأويل سخن خدای متعال gوَلَئِنْ اَخَّرْنا عَنهُم العَذابَ اِلي اُمَّةٍ مَعدُودَةٍ...f[1]؛ هر آينه اگر از آنان عذاب را تا مدتی معيّن [يا تا فراهم آمدن دستهای به تعداد مشخص] به تأخير اندازيم...، فرمودند: «مراد از امت معدود، ياران مهدی در آخرالزمانند؛ سي صد و سيزده نفر به تعداد افراد جنگ بدر. آنان در ساعتی جمع شوند؛ مانند ابرهايی كه در پاييز جمع میشوند».[2] 2. از امام صادق علیه السلام درباره اين سخن خدای تعالی gفَاستَبِقُوا الخَيرات، اَينَما تكونوا يأت بكم اللّه جميعاًf؛[3] در نيكیها بر يك ديگر پيشی گيريد. هر كجا باشيد، خدا همه شما را خواهد آورد، روايت شده است: «يَعنِی اَصحَابَ القائِمِ».[4] و نيز فرمود: «مقصود سي صد و اندی يار قائم است، و آنان ـ واللّه ـ امت معدودهاند. در يك ساعت جمع میشوند؛ همان گونه كه ابرها در پاييز جمع میشوند».[5] 3. امام صادق علیه السلام در وصف ياران خاص حضرت مهدی علیه السلام فرمود: «مردانی كه گويی قلبهايشان مانند پارههای آهن است. هيچ چيز نتواند دلهای آنان را نسبت به ذات خداوند، گرفتار شك سازد. سختتر از سنگ هستند. اگر بر كوهها حمله كنند، آنها را از هم خواهند پاشيد... گويی كه بر اسبان خود، مانند عقاب هستند. بر زين اسب امام دست میكشند و از اين كار، بركت طلب میكنند. گِرد امام خويش چرخيده، در جنگها جان خود را سپر او میسازند و هر چه را بخواهد برايش انجام میدهند. مردانی كه شبها نمیخوابند. در نمازشان همهمهای چون صدای زنبور عسل دارند. شبها بر پای خويش ايستاده و صبح بر مركبهاي خود سوارند. پارسايان شباند و شيران روز. اطاعت آنان در برابر امامشان، از اطاعت كنيز برای آقايش زيادتر است. مانند چراغها هستند...گويی كه دلهایشان قنديل است. از ترس خدا بيمناك و خواهان شهادتاند. تمنايشان شهيدشدن در راه خدا است. شعارشان اين است: «ای مردم! برای خون خواهی حسين به پا خيزيد». وقتی حركت میكنند، پيشاپيش آنان به فاصله يك ماه، ترس و وحشت حركت كند. آنان دسته دسته به سوی مولا میروند. خدا به وسيله آنانامام راستين را ياری میفرمايد».[6] از مجموع رواياتی که در دست است، درباره صفات و ويژگیهای اين بزرگان، میتوان به موارد ذيل اشاره کرد:1. آنان از مناطق مختلف جهان به صورتی خارقالعاده گِرد میآيند.2. آنها نخستين بيعت کنندگان با حضرت مهدی علیه السلام هستند.4. آنان سرسپردگان ويژه و مدافعان خاص حضرت مهدی علیه السلام هستند.5. آنان پرچم داران و حاکمان روی زمين از طرف حضرت مهدی علیه السلام هستند.6. آنان مصداق عذاب الهي برای ستم گرانند.7. آنان به عنوان يکي از شرايط ظهور، فراهم آمدنشان نشان از قطعی شدن ظهور دارد.8. آنان در پرتو عنايت های الهي، همواره پيروز ميدان نبرد خواهند بود.9. آنان دارای روحی تأييد شده از طرف خداوند هستند که هرگز ترديدی درباره حق در آنان راه نخواهد يافت.10. و ديگر آن که، ايشان پس از مبارزه با دشمنان و از بين بردن آنها، گارگزاران آن حضرت روی زمين خواهند شد. از برخی روايات استفاده میشود، سيزده تن و از برخی ديگر، استفاده میشود، پنجاه تن از اين تعداد زنان هستند. امام باقر علیه السلام میفرمايد: «... به خدا سوگند 313 تن از مردان نزد او میآيند، كه با آنان پنجاه زن نيز هستند...».[7]اين موضوع دو نكته را روشن میسازد: 1. زنان كه در طول تاريخ از حقوق خويش محروم بودند و شخصيت آنان تحقير گشته بود، در دوران آن انقلاب بزرگ، شخصيت واقعی خويش را باز خواهند يافت و به عنوان كارگزاران اصلی تحول عظيم، در جامعه جهانی شركت خواهند داشت. اين موضوع اهميت ويژهای دارد كه ارزش واقعی، قدرت، توان مندی نوع زن و ارزش يابی استعدادهای او را ـ در صورتی كه خود را ساخته باشد ـ مشخص میسازد. 2. زنان اگر در جهاد و رويارويی مستقيم شركت نكنند، در ديگر پستها و مسئوليتها و سازندگیها، میتوانند مشاركت داشته باشند. هم چنين در گسترش فرهنگ اسلامی، تبيين خطوط اصلی دين، آموزش معارف الهي و جايگزين ساختن معيارها و اصول انقلاب مهدوی، میتوانند كارآمد باشند و نقشهای اصلی و برجستهای را برعهده گيرند. در مسائل پشت جبهه و ديگر مسائل اجتماعی، فرهنگی و تربيتی نيز میتوانند نقش سازندهای داشته باشند. اين موضوع، والايی مقام زن و حد بالای رشد و تكامل او را روشن میسازد. اثر تربيتی اين موضوع مهم، در جامعه كنونی ـ كه جامعه منتظر است ـ میتواند خودآيی زنان و بازشناسی توان رشد و بازيابی شخصيت آنان باشد. برای شركت در آن دگرگونی و انقلاب بزرگ و جهانی، زنان از هم اكنون بايد با معيارهای دقيق اسلامی و اخلاقی، شخصيت خود را بسازند و در بعد علم و عمل تكامل يابند، و بدانند كه هم اكنون، مسئوليتهای بزرگی بر عهده دارند، و در آينده نقشهای اصولیتری خواهند داشت. پس باید از هم اكنون به شناخت دقيق و درست اسلام بپردازند و در تربيت خويش بكوشند تا پيش از ظهور، در جامعه زنان منتظر قرار گيرند، و در دوران ظهور، شايستگی شركت در آن حركت بزرگ و كمك رساندن به داعی حق را داشته باشند.[8] اگر چه برخی، رجعتکنندگان را در شمار ياران خاص آن حضرت قلمداد کرده اند، با توجه به اين که از روايات استفاده می شود در زمان رجعت، هيچ گونه تکليفی متوجه آنان نخواهد بود و نيز شمار رجعت کنندگان در قسمت مؤمنان محض بسيار فراتر از ياران و ياوران آن حضرت خواهد بود، بنابراين چنين گمانهای غير قابل قبول خواهد بود.[9] از رواياتی ديگر استفاده می شود, افزون بر شمار بالا، ياران عام آن حضرت پس از ظهور به آن حضرت ملحق میشوند. از اين روايات استفاده میشود حضرت مهدی عجل الله فرجه از مكه خارج نخواهد شد، مگر آن كه همراهشان ده هزار تن از ياوران خواهند بود[10]. البته اين تعداد، گروهی از ياوران ايشانند و نه همه آنان. به عنوان نمونه، فقط سيّد هاشمی با دوازده هزار نيرو به حضرت مهدی عجل الله فرجه در عراق ملحق میگردند... اين همه، غير از ياورانی است كه از فرشتگاناند. آنان نيز ياوران حضرت بوده و اوامر آن بزرگوار و آموزههايش را فرمان بردار خواهند بود. اما بين ياران خاص حضرت مهدی عجل الله فرجه و ياوران آن حضرت، يک تفاوت عمده وجود دارد و آن اين که: 313 نفر اصحاب و ياران خاص، به تعبير امام علی علیه السلام و امام صادق علیه السلام «پرچمداران» حضرت مهدی علیه السلام هستند و هر يك از آنها نقش بزرگی در فرماندهی سپاه و گشودن شهرها و اداره امور و... دارند؛ در حالی که ياران عام آن حضرت ـ ياوران ـ مؤمنان صالحیاند كه به حضرت مهدی عجل الله فرجه در مكه و غير آن ملحق میشوند. زير پرچمش گرد میآيند و با دشمنان خدا و پيامبر خداصلی الله علیه و آله و سلم میجنگند. بيشتر ياران خاص حضرت در سن جوانیاند و بزرگسالان در ميان آنان كم هستند. اين ياران، دارای افكاری متحد و ديدگاه هايي يك نواخت بوده و دلهایشان به هم پيوسته است. امام علی علیه السلام در اين باره فرمود: «همانا ياران قائم عجل الله فرجه همگی جوانند و پير در ميانشان نيست، مگر به اندازه سرمه در چشم يا به قدر نمك در توشه راه و كمترين چيز در توشه راه، نمك است».[11] در آنان اختلافی در انديشه، رأی و يا گفتار نتوان يافت. گويی همه ايشان دارای دل وانديشه و زبانی واحدند. از تنهايی هراسي ندارند، چرا كه انسانی كه با خدای عزوجل مرتبط باشد، هرگز هراس ندارد. آرزويشان اين است كه در راه خدا شهيد شوند.[12] نکته جالب اين که ياران خاصّپ آن حضرت از مناطق مختلف جهان هستند. همين که امر ظهور حتمی شد، تمام آنها به قدرت الهي، در کمترين زمان ممکن، به گونهای معجزه آسا به امام و مقتدای خود ملحق می شوند.
[1] . هود (11)، آيه 8.[2] . «...أُمَّةٍ مَعْدُودَةٍ يَعْنِي عِدَّةً كَعِدَّةِ بَدْرٍ قَالَ يَجْمَعُونَ لَهُ فِي سَاعَةٍ وَاحِدَةٍ قَزَعاً كَقَزَعِ الْخَرِيفِ»؛ بحارالانوار، ج 51، ص 55، ح 42؛ نيز: ر.ک: الغيبة، ص 241. [3] . بقره (2)، آيه 148.[4] .
با توجه به جهاني بودن حکومت حضرت مهدي عجل الله فرجه وعظمت انقلاب ايشان و محدود بودن ياران آن حضرت آيا ايشان از نيروهاي غيبي نيز بهره خواهد برد؟ همانگونه که پيش از اين نيز ياد شد, انقلاب حضرت مهدی علیه السلام بزرگترين قيامی خواهد بود که بشر در تاريخ خود نظارهگر آن خواهد بود. از سخنان نورانی معصومين علیهم السلام استفاده میشود، اگر چه اساس قيام حضرت مهدی عجل الله فرجه بر امور طبيعی است، به اقتضای عظمت و گستردگی آن قيام جهانی، خداوند بعضی از نيروهای پنهان و فوق طبيعی را در اختيار آن حضرت قرار خواهد داد؛ تا موجبات پيروزی ايشان، هر چه بهتر و بيشتر فراهم آيد. نمونههايی از اين نيروهای غيبی که به ياری آن حضرت ميآيند به این قرارند: الف) فرشتگان اگر چه حقيقت وجودی فرشتگان بر ما پوشيده است، در آيات قرآن و سخنان معصومين علیهم السلام درباره ايشان سخنان فراوانی در دست است. اين موجودات الهي که به عنوان کارگزاران تدبيرهای الهي از آنها ياد شده، در مواردی تحقق بخش ارادة خداوند در ياری رساندن به بندگان پرهيزگار بوده و هست. خداوند در قرآن مجيد، در مواردی ياری فرشتگان را بر شمرده است: 1. فرشتگان ياری دهنده حضرت لوط علیه السلام ؛ آن گاه که آن پيامبر الهي از نابخردان و مفسدان به تنگ آمد، خداوند نيروهای پنهان خود را به ياری او فرستاد، در قرآن مجيد از اين رخداد اينگونه ياد کرده است: gقالَ فَمَا خَطبُكُمْ اَيُّهَا المُرْسَلُونَ* قَالُوا اِنَّا اُرْسِلْنا اِلي قَوْمٍ مُجْرِمِينَ لِنُرْسِلَ عَلَيْهِم حِجارَةً مِنْ طينٍ مُسَوِّمَةً عِنْدَ رَبِكَ لِلْمُسْرِفينَf؛[1]... پس مأموريت شما چيست ای فرستادگان (خدا)؟ گفتند: ما به سوی قوم مجرمی فرستاده شديم تا بارانی از «سنگ ـ گل» بر آنها بفرستيم؛ سنگهايی كه از ناحيه پروردگارت برای اسراف كاران نشان شده است». 2. فرشتگان جنگ بدر؛ جنگ بدر به عنوان يکی از مهمترين نبردهای عصر بعثت، از نبردهايي است که خداوند پيامبرش را با نيروهای فراطبيعی ياری فرمود. در آيه ای از آيات قرآن از اين استعانت الهي ياد شده است: gإِذْ تَسْتَغيثُونَ رَبَّكُمْ فَاسْتَجابَ لَكُمْ أَنّي مُمِدُّكُمْ بِأَلْفٍ مِنَ الْمَلائِكَةِ مُرْدِفينَf؛[2] [بهخاطر بياوريد] زمانی را [كه از شدت ناراحتی در ميدان بدر] از پروردگارتان تقاضای كمك میكرديد و او تقاضای شما را پذيرفت. [او گفت] من شما را به يك هزار از فرشتگان كه پشت سر هم فرود میآيند، ياری میكنم. 3. فرشتگان در جنگ احزاب؛ يکي ديگر از نبردهای سرنوشتساز در سالهای نخست طلوع آفتاب اسلام، جنگ احزاب است. خداوند در اين جنگ افزون بر فرشتگان، برخی از عوامل طبيعی را نيز به ياری آن پيامبر بزرگ فرستاد. اين نعمت بزرگ در آيهای از قرآن آمده است: gيا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا اذْكُرُوا نِعْمَةَ اللَّهِ عَلَيْكُمْ إِذْ جاءَتْكُمْ جُنُودٌ فَأَرْسَلْنا عَلَيْهِمْ ريحًا وَ جُنُودًا لَمْ تَرَوْها وَ كانَ اللَّهُ بِما تَعْمَلُونَ بَصيرًاf؛[3]ای كسانی كه ايمان آوردهايد، نعمت خدا را بر خودتان به ياد آوريد؛ در آن هنگام كه لشكرهای [عظيمی] به سراغ شما آمدند، ولی ما باد و طوفان سختی بر آنها فرستاديم و لشكريانی كه آنها را نمیديديد [وبه اين وسيله آنها را درهم شكستيم] و خداوند به آن چه انجام میدهيد، بينا است». پيامبر گرامی اسلامصلی الله علیه و آله و سلم در روايتی پس از آن كه ياری خداوندی را از امدادهای غيبی مربوط به قيام حضرت مهدی عجل الله فرجه ذكر فرموده، چنين میگويد: «...و به وسيله فرشتگان خداوند، ياری میشود...».[4] از روايات استفاده میشود فرشتگانی كه به ياری حضرت مهدی علیه السلام میشتابند، سه گروه هستند: دسته نخست: فرشتگان مقرّب درباره فرودآمدن فرشته وحی و ديگر ملائكه مقرّب خداوند هنگام ظهور، روايات فراوانی در دست است، كه حكايت از عظمت و بزرگی قيام حضرت مهدی علیه السلام دارد. از امامباقر علیه السلام در اين باره روايت است كه فرمود: «هرگاه قائم آل محمّد خروج كند، بدون شك خداوند با ملائكه مسوّمين و مردفين و منزلين و كرّوبين او را ياری خواهد فرمود. جبرئيل پيش روی او، ميكائيل در سمت راست او و اسرافيل در سمت چپ او قرار دارند...».[5] دسته دوم: فرشتگان جنگ بدر امام باقر علیه السلام در اين باره نيز میفرمايد: «ای ثابت! گويی كه من هم اكنون قائم خاندان خويش را مینگرم كه به اين نجف شما نزديك میشود ـ و با دست خود به سمت كوفه اشاره فرمود ـ و همين كه به نجف شما نزديك شود، پرچم رسول خداصلی الله علیه و آله و سلم را برخواهدافراشت و چون آن را بر افرازد، فرشتگان بدر بر او فرود آيند...».[6] امام صادق علیه السلام نيز میفرمايد: «هنگامی كه قائم قيام كند، فرشتگان روز بدر (آنهايی كه در جنگ بدر به ياری پيامبر آمدند)، فرود میآيند و آنان پنج هزارند».[7]دسته سوم: فرشتگان قيام امام حسين علیه السلام از پارهای روايات استفاده میشود, خداوند فرشتگانی را در روز عاشورا، جهت ياری امام حسين علیه السلام نازل فرمود، ولی ]به تقدير الهي[ آن گاه رسيدند كه كارزار به پايان رسيده بود؛ از اين رو خداوند آنها را مأمور ساخت تا هنگام قيام منتقم خون امام حسين علیه السلام ، در زمين بمانند و چون آن منتقم ظهور كرد، او را ياری كنند و انتقام خون شهيد كربلا را از ستم گران بازستانند. شعار ايشان «يا لَثاراتِ الحُسَيْن» است.[8]ب) ريختن ترس در دل دشمنان يکی ديگر از ياریهای خداوند در قيام جهانی حضرت مهدی عجل الله فرجه ، اين است که ترس و دلهره را بر قلب كافران و مشركان و ستم گران حق ستيز، فرو خواهد ريخت و از آنان قدرت تصميمگيری و مخالفت را خواهد گرفت؛ همانگونه که در زمان پيامبران چنين کرده است. قرآن شريف در آيات فراوانی از اين امدادهای الهي ياد کرده است؛ مانند: gسَنُلقِي فِي قُلُوبِ الَّذيِنَ كَفَروُا الرُّعْبَ...f ؛[9] ما در دلهای كسانی كه كفر ورزيدند بيم و هراس خواهيم افكند». بر اساس اين سنّت الهي، هيچ بعيد نيست که يكی از امدادهای غيبی خداوند برای حضرت مهدی عجل الله فرجه ، رعب و ترس باشد كه خداوند در دل دشمنانش میاندازد؛ همانگونه كه در روايات بسياری به آن تصريح شده است. امام باقر علیه السلام در اين باره فرمود: «قائم ما منصور به رعب (ياری شده با القای ترس در دل دشمنان او) است».[10]ج) نيروهای طبيعت بخشی از اين امدادهای پنهانی در عصر ظهور، همان نيروها و امكانات طبيعی است كه خداوند، پيامبران خود را به آنها مجهز كرده است؛ همانند: بادها، طوفانها، ابرها و... . در آيات فراوانی از قرآن، دربارة تسخير برخی از اين عوامل برای پیامبران، سخن به ميان آمده است؛ مانند ياری حضرت سليمان علیه السلام به وسيله بادها است که قرآن درباره آن چنين فرموده است: gوَ لِسُلَيْمانَ الرِّيحَ عاصِفَةً تَجْري بِأَمْرِهِ إِلي اْلأَرْضِ الَّتي بارَكْنا فيها وَ كُنَّا بِكُلِّ شَيْءٍ عالِمينَf؛[11] و تندباد را مسخر سليمان ساختيم كه به فرمان او به سوی سرزمينی كه آن را پربركت كرده بوديم حركت میكرد، و ما از همه چيز آگاه بوديم. هم چنين دربارة ياری رسول گرامی اسلامصلی الله علیه و آله و سلم ، در جنگ احزاب به وسيلة باد و طوفان فرموده است: gيا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا اذْكُرُوا نِعْمَةَ اللَّهِ عَلَيْكُمْ إِذْ جاءَتْكُمْ جُنُودٌ فَأَرْسَلْنا عَلَيْهِمْ رِيحًا وَ جُنُودًا لَمْ تَرَوْها وَ كانَ اللَّهُ بِما تَعْمَلُونَ بَصيرًاf[12] ای كسانی كه ايمان آوردهايد، نعمت خدا بر خودتان را به ياد آورديد در آن هنگام كه لشكرهای [عظيمی] به سراغ شما آمدند، ولی ما باد و طوفانی سخت بر آنها فرستاديم.... اين نيروهای عظيم از جمله عواملی است که به ياری واپسين حجّت الهي آمده، پيروزی آن حضرت را حتمی می کند. رسول اکرمصلی الله علیه و آله و سلم در حديث «معراج» به نقل از خداوند متعال چنين فرموده است: «... و باد را مسخَّر او میكنم و گردنكشان سخت را رام او میسازم...».[13] بنابراين به روشنی میتوان گفت حضرت مهدی عجل الله فرجه افزون بر بهرهمندی از ياران و اصحاب خود، به دلیل عظمت قيام جهانی خود، به اذن و ارادة الهي، از امدادهای غيبی نيز استفاده خواهد کرد.
[1] . ذاريات (51)، آيه 31 ـ 34.
[2] . انفال (8)، آيه 9.
[3] . احزاب (33)، آيه 9.
[4] . «... وَ يُنْصَرُ بِمَلَائِكَةِ اللَّه...»؛ كمالالدين و تمام النعمة، ج1، ص257، ح2.
[5] . «لَوْ قَدْ خَرَجَ قائِمُ آلِ محمّد لَنَصَرَهُ اللّهُ بِالْمَلائِكَةِ المُسَوِّمينَ وَالمُرْدِفينَ وَالمُنزَلِينَ وَالكَروُبينَ يَكُونُ جَبْرَئيلُ اَمامَهُ وَميكائيلُ عَنْ يَمينِهِ وَاِسْرافيلُ عَنْ يَسارِهِ...»؛ نعمانی, الغيبة، ص 234، ح 22.
[6] . «يا ثابت! كَأَنِّى بِقائِمِ اَهلِ بَيتى قَدْ اَشرَفَ عَلی نَجَفِكُمْ هَذا ـ وَ أَوْمَأ بِيَدِهِ اِلَی نَاحِيَةِ الكُوفَةِ ـ فَاِذَا هُوَ اَشْرَفَ عَلَی نَجَفِكُم نَشَرَ رَايَةَ رَسُولِ اللَّهِ فَاِذا هُوَ نَشَرَهَا اِنحَطَّتْ عَلَيهِ مَلائِكَةُ بَدْرٍ...»؛ پيشين، ص 307، ح 2.
[7] . پيشين، ص 244، ح 44.
[8] . امام رضا علیه السلام در روايتی مفصل فرمود:«...وَ لَقَدْ نَزَلَ إِلَی الْأَرْضِ مِنَ الْمَلَائِكَةِ أَرْبَعَةُ آلَافٍ لِنَصْرِهِ فَوَجَدُوهُ قَدْ قُتِلَ فَهُمْ عِنْدَ قَبْرِهِ شُعْثٌ غُبْرٌ إِلَی أَنْ يَقُومَ الْقَائِمُ فَيَكُونُونَ مِنْ أَنْصَارِهِ وَ شِعَارُهُمْ يَا لَثَارَاتِ الْحُسَيْن»؛ شيخ صدوق، عيون اخبار الرضا علیه السلام ، ج 1، ص 399، ح 58.
[9] . آل عمران (3)، آيه 151.
[10] . «القائِمُ مِنّا مَنصُورٌ بِالرُّعْبِ»؛ كمالالدين و تمام النعمة، ج 1، ص 330، ح 16.
[11] . انبيا(21)، آيه 81.
[12] . احزاب (33)، آيه 9.
[13] . «... وَلَاُسَخِّرَنَّ لَهُ الرِّياحَ وَلأُذَلِلَنَّ لَهُ الرِّقابَ الصِّعاب...»؛ كمالالدين و تمام در برخي روايات گفته شده حضرت مهدي عجل الله فرجه بسياري از ميراثهاي پيامبران را هنگام ظهور همراه دارد. اول اينکه اين ميراثها چه چيزهايي هستند؟ دوم اين که چه بهرهاي از آنها خواهد برد؟ يادگارهای گذشتگان، نمادهايي هستند تا ما همواره به ياد پيشينيان باشيم؛ به ويژه آن گاه که آن ميراثها يادآور خاطراتی ارزشمند و انسان ساز باشد. هر يک از پيامبران الهي به عنوان پيام آورانی از طرف خداوند در ابلاغ رسالت از ابزارهايي بهره میبردند. گاهی اين ابزار به قدرت الهي، منشأ معجزات اين پيامبران بزرگ میشده است. از آنجايي که پيامبر خاتم ميراث دار تمامی انبيا و پايان بخش اين رسالت است و در پی ايشان جانشينان آن حضرت يکی پس از ديگری زمام امور مسلمانان را در دست گرفته و در آخر اين زنجيره، وجود مقدس حضرت مهدی علیه السلام عهدهدار بزرگترين هدايتگری است، تمامی ميراثهاي پيامبران را در اختيار خواهدداشت. از اين رو در روايات فراوانی است که حضرت مهدی علیه السلام هنگام ظهور، بسياری از ميراثهای پيامبران پيشين را به همراه خواهد داشت. دربارة اين كه اين امور به چه منظور نزد حضرت جمع شده، سخن صريح و دقیقی وجود ندارد، ولی با توجه به اين كه نقش حضرت مهدی علیه السلام ، همان نقش همه انبيا و اوليا است و آن حضرت آرزوی تمام انبيا را تحقق خواهد بخشيد، میتوان نتيجه گرفت كه تمام ابزار آنان در اختيار آن حضرت قرار خواهد گرفت. ديگر اين كه آن حضرت وظيفه دارد تا تمام پيروان اديان را به دين مقبول الهي (اسلام) دعوت كند و اين مواريث، نشانههايی از حقانيت آن حضرت است. يعقوببن شعيب از امام صادق علیه السلام روايت كرده كه آن حضرت فرمود: «آيا پيراهن قائم را كه با [برتن داشتن] آن قيام میكند، نشانت ندهم؟ عرض كردم:بله، گويد: سپس جعبهای را خواست و آن را گشود و از آن پيراهن كرباسی را بيرون آورد. آن را باز كرد كه ناگهان ديدم در آستين چپ آن آثار خون ديده میشود. سپس فرمود: اين پيراهن پيامبر گرامی خداوند است، در روزی كه دندانهای پيشين آن حضرت ضربه ديد. آن خون را بوسيدم و بر صورت خويش نهادم. سپس امام صادق علیه السلام آن را درهم پيچيد و برداشت».[1] از روايات استفاده می شود، بعضی ديگر از ميراثهای پيامبران علیهم السلام نزد آن حضرت بدين قرارند: عمامه پيامبرصلی الله علیه و آله و سلم به نام سحاب،[2] زره رسول خداصلی الله علیه و آله و سلم ،[3] سلاح حضرت رسول اكرمصلی الله علیه و آله و سلم ،[4] پرچم پيامبر گرامی اسلامصلی الله علیه و آله و سلم ،[5] سنگ حضرت موسی علیه السلام ،[6] عصای حضرت موسی علیه السلام [7] انگشتری سليمان علیه السلام ،[8] طشتی كه حضرت موسی در آن قربانی میكرد.[9] امام علی علیه السلام فرمود: رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرموده است: « مهدی از فرزندانم، غيبت و حيرتی دارد كه امتها [در آن] گمراه شوند. او با ذخيره پيغمبران آيد و زمين را پر از عدل و داد كند؛ چنانكه پر از جور و ستم شده باشد».[10] فيض کاشانی در اين باره میگويد:با عصا و سنگ موسی و دم عيسی بود چشمه ها از سنگ آرد، چوب اژدرهای اوستانس و جن، ديو و ملک در قبضه فرمان او خاتم ملک سليمان در يد بيضای اوست همانگونه كه پيش از اين اشاره شد، شايد يكی از حكمتهای اين ميراثدارای اين است كه پيروان تمام اديان، با ديدن ميراث پيامبر خود به حضرت مهدی علیه السلام ايمان آورند و شايد دليل ديگر اين باشد كه اهداف حضرت مهدی علیه السلام و قيام ايشان، دربرگيرنده تمام اهداف پيامبران بزرگ است؛ از اين رو در آن هنگامه عظيم، حضرتش با در اختيارگرفتن ميراث آن پيامبران بزرگ، به هدف خود ـ كه در واقع هدف همة پيامبران بوده است ـ تحقق میبخشد.
[1] . نعمانی, الغيبة، ص 350، ج 42.
[2] . الكافی، ج 8، ص 224، ح 285.
[3] . پيشين.
[4] . الغيبة، ص 349، ح 40؛ الكافی، ج 8، ص 224، ح 285.
[5] . پيشين، 343، ح 28 و 435، ح 1.
[6] . الكافی، ج 1، ص 231، ح 3.
[7] . الكافی، ج 1، ص 231، ح 1؛ الغيبة، ص 238، ح 28؛ كمالالدين و تمام النعمة، ج 2، ص 376، يکي از رخدادهاي بسيار مهم در عصر ظهور فرودآمدن حضرت عيسي علیه السلام و اقتداي ايشان به حضرت مهدي علیه السلام در نماز است. در اين باره توضيح دهيد! حضرت عيسی بن مريم علیهما السلام انسانی والا و پيامبری از پيامبران بزرگ الهي است. وی افزون بر آن که صاحب شريعت و كتاب آسمانی است، تولّدی خارق العاده داشته، بدون پدر به دنيا آمده است. مسلمانان برخلاف باور بیشتر مسيحيان که به کشته شدن حضرت مسيح علیه السلام معتقدند، آن پيامبر الهي را زنده می دانند. از ويژگیهای مهم اين پيامبر اولوالعزم آن است که از پيروان فراوانی برخوردار است. امت او اينك در سراسر جهان، از دو ميليارد نفر میگذرد كه در ميان آنان از همه قشرها و طبقات ـ از انسانهای عادی گرفته تا شاهان، رؤسای جمهور و ديگر چهرههای مشهور ـ هستند و قدرت بزرگ و وزنه سنگينی میباشند. ميليونها تمثال از آن حضرت و به نام او، در معابد، كليساها، مدارس، خانهها و... نصب شده و بر سينه پيروانش آويخته است. بنابراين به يقين میتوان گفت، امروزه عيسی بن مريم علیهما السلام نزد مسيحيان مقدسترين موجود است و طبيعی است كه ديگر مكتبها و اديان نيز برای آن پيامبر الهي احترام ويژهای قائل هستند. مسلمانان نيز به پيروی از قرآن كريم او را آن گونه كه هست ـ بنده وارسته و شايسته خدا و پيامبر بزرگ او ـ میشمارند و همانگونه كه قرآن بارها او را به پاكی، طهارت، قداست و احترام ياد میكند، وی را تجليل میكنند. به نظر میرسد به جهت اهميّت اين موضوع و شكوه و شخصيت والای آن حضرت است كه او ـ به اراده خدا و برای تقويت حركت جهانی و نجات بخش امام مهدی عجل الله فرجه ـ در عصر ظهور و قيام آن حضرت، فرود میآيد. روايات فراوانی از پيامبرصلی الله علیه و آله و سلم و خاندان وحی و رسالت علیهم السلام رسيده و در آن به فرود آمدن عيسی علیه السلام و اقتدای او به امام مهدی عجل الله فرجه و تصديق و تأييد آن اصلاحگر بزرگ عصرها و نسلها، تصريح شده است.[1] بنابراين فرودآمدن پيامبر بزرگ خدا, عيسی بن مريم علیهما السلام به هنگام قيام امام مهدی عجل الله فرجه ، از ديدگاه همة مسلمانان ـ با وجود اختلاف در مذهب ـ يك واقعيت ثابت و از اموری است كه ترديد در آن راه ندارد. افزون بر آن, فرود آمدن حضرت عيسی علیه السلام ، شگفتانگيزترين حادثه تاريخ، مهمّترين رخداد، بزرگترين نشانه و پرشكوهترين دليل بر حقانيت امام مهدی علیه السلام است. آيا شگفتانگيز نيست كه انسانی، مدتی در روی زمين زندگی كند، آن گاه رفعت يافته, هزارها سال زندگی كند، و هم گام با قيام جهانی حضرت مهدی عجل الله فرجه به خواست خدا و دستور او، فرود آيد و ضمن تصديق و اقرار به امامت آن حضرت، با او نماز بگزارد و حركت نجات بخش و آسمانی آن حضرت را ياری كند؟ ابوبصير گويد: [به امام صادق علیه السلام ] عرض كردم: ای پسر رسول خدا، قائم شما اهل بيت كيست؟ فرمود: «ای ابوبصير، او پنجمين از فرزندان پسرم موسی است. او فرزند سيّده كنيزان است و غيبتی كند كه باطل جويان در آن شك كنند. پس خدای تعالی او را آشكار كند و به دست او، شرق و غرب عالم را بگشايد و روح اللّه عيسیبن مريم علیه السلام فرود آيد و پشت سر او نماز گزارد و زمين به نور پروردگارش روشن گردد...».[2] شايد بتوان گفت يکی از حكمتهای فرودآمدن آن حضرت در قيام امام مهدی علیه السلام ، تقويت حركت جهانی آن حضرت و اعتراف و تصديق به حقانيت آن وجود گرانمايه و امامت او است، به ويژه كه حضرت عيسی علیه السلام به امام مهدی علیه السلام اقتدا نموده، به امامت او نماز میگزارد و امامت جهانی و آسمانی او را تصديق و تأييد میكند. از عيسی علیه السلام در روايات با واژههای گوناگون، مانند: وزير، جانشين، مشاور، فرماندة سپاه و مسئول در حکومت حضرت مهدی علیه السلام ياد شده است. بر اساس رواياتی ، آن حضرت وزارت حکومت جهانی امام مهدی علیه السلام را بر عهده خواهد داشت؛ چنان که از افراد ديگری نيز به عنوان وزير نام برده شده که احتمالاً اين وزيران در ردههای بعدی حکومت و سياست قرار دارند و عيسی علیه السلام در رأس آنها و به عنوان وزير و مشاور و نزديکترين شخص به امام زمان و فرمانده سپاه او و دارنده مقام قضاوت است. در روايتی از پيامبر اکرمصلی الله علیه و آله و سلم نقل شده است: «مهدی متوجه میشود که عيسی در «قدس» در نزديکی «منارة البيضاء» فرود میآيد، در حالی که دستهای خود را بر بالهای دو فرشته نهاده، آب از موهايش فرو میچکد. پس مهدی میگويد: جلو بايست و با مردم نماز بخوان! عيسی میگويد: نماز برای تو اقامه شده است. پس عيسی پشت سر او نماز می خواند و با او بيعت میکند و میگويد: من به عنوان وزير برانگيخته شدهام، نه به عنوان امير و امام».[3] برخی روايات ـ به ويژه در روايات اهل سنّت ـ، احتمال جانشينی حضرت عيسی علیه السلام از حضرت مهدی علیه السلام را تقويت میکند. شيخ طوسی با ذکر سند از پيامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم نقل کرده که فرمود: «من نخستين شخصيّت و مهدی فرد ميانی و عيسی آخرين فرد اين امت است».[4] درباره چگونگی زندگی، ازدواج، مدت زندگی در دوران حضرت مهدی علیه السلام و پايان عمر او سخنان متفاوتی در کتابهای مفصل نقل شده است.
[1] . ر.ک: سيّد محمّد کاظم قزوينی, امام مهدی علیه السلام از ولادت تا ظهور، ص 680 ـ 678؛ هم چنين ر.ك: شيخ صدوق, امالی, ص 271، ح 8؛ طبرسی, احتجاج، ج 1، ص 470؛ شيخ صدوق, خصال، ج 1، ص 320، ح 1؛ شيخ کلينی, الكافی، ج 8، ص 49، ح 10؛ شيخ صدوق, كمالالدين و تمام النعمة، ج 1، ص 280، ح 27، ج 2، ص 345، ح 31.
[2] . «يا اَبا بَصيرٍ هُوَ الخامِسُ مِنْ وُلْدِ ابني مُوسی، ذلِكَ ابنُ سيّدةِ الاِماءِ، يَغيبُ غَيْبَةً يَرْتابُ فيها المُبْطِلُونَ، ثُمَّ يُظْهِرُهُ اللّهُ عَزَّوَجَلَّ فَيَفْتَحُ اللهُ عَلی يَدِهِ مَشارِقَ الاَرضِ وَمَغارِبَها، وَيَنزِلُ رُوحُ اللهِ عيسَی بنُ مَرْيَمَ فيُصَلِّى خَلْفَهُ وَتُشْرِقُ الاَرضُ بنورِ رَبِّها...»؛ شيخ صدوق, كمالالدين و تمام النعمة، ج 2، باب 33، ح 31.
[3] . کامل سليمان, يوم الخلاص, ج1, ص553, ح724.
[4] . « أَنَا أَوَّلُ هَذِهِ الْأُمَّةِ وَ الْمَهْدِيُّ أَوْسَطُهَا وَ عِيسَی آخِرُهَا »؛ شيخ طوسی, کتاب الغيبة, ص185
درباره حکومت جهاني حضرت مهدي عجل الله فرجه توضيح دهيد! حکومت حضرت مهدی عجل الله فرجه ، به عنوان بزرگترين آرمان محرومان و مستضعفان، دارای ويژگیهای مهمي است. یکی از اين ويژگیها، جهانی بودن آن است؛ بدين گونه که پس از پيروزی سپاه حضرت مهدی علیه السلام و نابودی سپاه کفر و باطل، آن حضرت بر شرق و غرب جهان سلطه و برتری خواهد يافت، اين تسلط و برتری درآمدی است برای تشکيل حکومت جهانی آن حضرت. که در آن هيچ آبادیای در زمين نمیماند، مگر اين كه گلبانگ توحيد از آن برمیخيزد و سراسر گيتی از عدل و داد آكنده میگردد. به دست آن حضرت، آرمان والای تشكيل جامعه بزرگ بشری و خانواده انسانی، تحقّق میپذيرد و آرزوی ديرينه همه پيامبران، امامان، مصلحان و انسان دوستان برآورده میشود. هشتمين پيشوای شيعيان، امام رضا علیه السلام از پدرانش از پيامبر اكرمصلی الله علیه و آله و سلم نقل كرده است: خداوند در شب معراج در بخشی از بيانی طولانی فرمود: «... و به درستی زمين را به وسيلة واپسين آنان (ائمه معصومين علیهم السلام) از دشمنانم پاك خواهم ساخت و تمام گستره زمين را در فرمان روايی او قرار خواهم داد...».[1]در دوران رهبری امام مهدی عجل الله فرجه ، با ايجاد مديريت و حاكميت يگانه برای همه اجتماعات، نژادها و منطقهها، يكی از عوامل اصلی تضاد و جنگ و ستم از بين میرود.[2] پيامبر اكرمصلی الله علیه و آله و سلم در باره حکومت جهانی حضرت مهدی علیه السلام میفرمايد: «پيشوايان پس از من، دوازده نفرند؛ ای علی، تو نخستين آنان هستی و واپسين آنان قائم است؛ همو كه خداوند بر دستانش مشارق و مغارب زمين را فتح خواهد كرد.»[3] امام صادق علیه السلام نيز در اين باره فرمود: «سپس خدای عزوجل او را ظاهر سازد، و مشرقها و مغربهای زمين را به دست او بگشايد و...».[4] شيعه در اين ديدگاه بر اين باور است که با «تشكيل حكومت جهانی»، اسلام به عنوان يگانه دين حق و كامل و دارای شريعت جامع، مقبول همگان خواهد شد. در آن زمان ستمگران و جباران از مسند قدرت به زير كشيده میشوند. پس از آن، حكومت جهانی اسلام با و رهبری امام معصوم و عادل برپا شده و عدالت بر بنياد ديانت و اخلاق در مقياسی جهانی، اجرا میگردد. در بعضی از آيات قرآن، به اين حاكميت اشاره شده است و آيات مربوط به جهانی بودن اسلام نيز مؤيد اين معنا است. جهانی بودن دين اسلام و عدم اختصاص آن به قوم يا منطقه خاصی، از ضروريات اين آيين الهي است و حتی كسانی كه ايمان به آن ندارند، میدانند كه دعوت اسلام، همگانی بوده، و به منطقه جغرافيايی خاصی محدود نبوده است. افزون بر اين، شواهد تاريخی فراوانی وجود دارد كه پيامبر اكرمصلی الله علیه و آله و سلم به سران كشورها، مانند قيصر روم پادشاه ايران، فرمانروايان مصر، حبشه، شامات و نيز به رؤسای قبايل گوناگون عرب و... نامه نوشتند و همگان را به پذيرفتن اين دين مقدس دعوت كردند و از پي آمدهای وخيم كفر و رویگردانی از اسلام، برحذر داشتند. اگر دين اسلام، جهانی نبود چنين دعوت عمومی انجام نمیگرفت و ديگر اقوام و امتها هم برای عدم پذيرش، عذری میداشتند.[5] علاوه بر آن چه ياد شد، در منابع روايی اسلامی (به ويژه شيعی)، از ويژگیها، اختيارات و عملكردهايی ياد شده است كه آنها جز با تشكيل حكومت واحد جهانی، محقق نخواهند شد. از جمله گفته شده است: حضرت مهدی عجل الله فرجه ستم و جور را برای هميشه برمیاندازد و عدالت و دين حق را در سطح جهان برای هميشه مستقر میكند. در برخی روايات از اختيارات قدرت و امكانات مطلق و جهانی امام غايب ياد شده است كه نتيجه آن، چيرگی بر جهان و تشكيل حكومت مقتدر جهانی است. امام باقر علیه السلام در اين باره میفرمايد: «قائم ما با درانداختن بيم و هراس در دل ستم گران ياری میشود، با پشتيبانی و حمايت از سوی خداوند تأييد میگردد. زمين برايش خاضع و تسليم میشود. گنجها برايش آشكار و نمايان میشود. حكومت او شرق و غرب عالم را فرا میگيرد. خداوند به وسيله او دينش را بر تمام اديان، چيرگی و غلبه میبخشد؛ هر چند مشركان كراهت داشته باشند. [در عصر ظهور] در زمين خرابی و ويرانی نمیماند، مگر آن كه آباد میشود. عيسیبن مريم علیه السلام از آسمان فرود آيد و پشت سر او نماز گزارد».[6] بر اين اساس، حكومت جهانی واحد از ديرباز به عنوان يكی از عقايد مسلّم شيعی و يكی از نيازهای بشر، مطرح بوده است. اكنون نيز شيعيان امامی در انتظار روزی به سر میبرند كه چنين حكومتی، با ظهور منجی غايب تشكيل شود و تاريخ بشر در مسير حق قرار گيرد و بشريت از بركات واقعی و همه جانبه آن بهرهمند شوند. با اين كه آرمانهايی چون «عدل جهانی» و «حكومت جهانی» سابقهای ديرينه دارد، اما در قرن اخير به دليل های خاص سياسی، فرهنگی و اجتماعی ـ به ويژه گسترش ارتباطات ـ آرمان «جهانی شدن»، تشديد و تقويت شده و عملیتر به نظر میرسد. در جنبشهای اسلامی معاصر نيز بار ديگر، آرمان ديرين جهانی و چيره شدن اسلام، با قدرت تمام مطرح شده و مفاهيمی چون دين جهانی، عدل جهانی، حكومت جهانی، و يا بينالملل اسلامی و... گسترش يافته است. آرمانهای ياد شده در ميان شيعيان، در سطح گستردهتر مطرح و تقويت شده و اكنون در دوران پس از پيروزی انقلاب اسلامی و تشكيل جمهوری اسلامی در ايران، از آن آرمانها ـ از جمله حكومت واحد جهانی ـ تبليغ میشود.برخی از ويژگی های حکومت جهانی حضرت مهدی عجل الله فرجه 1. اين حکومت دارای رهبری است که مشروعيت خود را از پروردگار متعال گرفته و از هرگونه خطا و عصيان به دور است. افزون بر، اين کسانی که او را در اجرای حکومت جهانی ياری خواهند کرد،انسانهايي برگزيده و دارای صفات اخلاقی ويژه هستند که اين خود بر عظمت اين حکومت می افزايد.2. درحکومت جهانی حضرت مهدی علیه السلام قانون گذار، خداوند متعال است؛ از اين رو تمام نيازهای مادی و معنوی انسان ها مورد توجه واقع شده و از هرگونه خطا دور خواهد بود.3. محور تمام قوانين در حکومت جهانی حضرت مهدی عجل الله فرجه امور دينی و اخلاقی است، در حالی که تمام نيازهای مادی و معنوی بشر در تمام قوانين، مورد توجه واقع شده است.4. دانش در دولت مهدوی، در کل جامعه بشری گسترش میيابد و هرگز در انحصار عدهای خاص نخواهد بود؛ از اين رو همگان از دانشی بس ارجمند برخوردار خواهند بود، و البته از اين دانش نيز در راه رشد و تعالی جامعه بشری استفاده خواهد شد، نه در راه ستم و تعدی به ديگران. از امام صادق علیه السلام روايت شده است که فرمود: «دانش، بيست و هفت بخش است و همة آن چه را که رسولان الهي آوردند دو بخش از آنها بود؛ پس مردم تا امروز جز اين دو بخش را نشناخته اند، ولی چون قائم ما قيام کند بيست و پنج بخش را بيرون آورده و آشکار خواهد ساخت و در ميان مردم منتشر خواهد کرد و آن دو بخش را هم به آن اضافه می کند و در نتيجه بيست و هفت بخش علم را در ميان مردم منتشر و پراکنده خواهد ساخت».[7]5. حکومت جهانی حضرت مهدی عجل الله فرجه مبتنی بر عالیترين انديشههای عاقلانه است، چرا که در آن دولتِ مبارک است که عقول بشری به کاملترين وجه ممکن، رشد خواهد کرد. امام باقر علیه السلام در اين باره فرمودند: «هنگامی که قائم ما قيام کند، خداوند دست خود را بر سر بندگان می نهد؛ پس عقل های آنان جمع و متمرکز گرديده و خرد و واقعبينی آنان کمال خواهد يافت».[8] 6. حکومت جهانی مهدی علیه السلام مبتنی بر بهره مندی عاقلانه، عالمانه و عابدانه از تمام منابع موجود و ظرفيتهای ممکن در کره زمين است؛ و اين به آن معناست که مردم در عين بهرهمندی از تمام مواهب الهي، هرگز گرد اتراف و اسراف نمیگردند. به علاوه با وجود فراوانی نعمت، حالت بی نیازی در روح انسانها بوجود میآيد که باعث میشود با وجود در اختيار داشتن مواهب فراوان هرگز دست به طغيان و عصيان نمیزنند.با توجه به ويژگیهای بالا، بعضی اهداف و آرمانهای آن قيام جهانی اينگونه ترسيم می شود:1. رساندن جامعه بشری به کمال مطلوب و رشد و بالندگی اخلاقی(هدف اصلی)؛2. برقراری عدالت اجتماعی و گسترش قسط و عدل در سراسر جهان؛3. اداره و سامان دهی نظام جهان بر اساس ايمان به خدا، احکام دين اسلام و آموزه های قرآن؛4. تثبيت و گسترش صلح و امنيت جهانی و از بين بردن ستيزهجويي، تجاوزگری، جنگ، کينهجويي و خودپرستی؛5. نجات مردم از چنگال ستم کاران، جباران و مفسدان و اهتزاز پرچم توحيد و عدالت؛6. احيای آيين توحيد و يکتاپرستی(اسلام) و نابودی آيين انحرافی و باطل؛ 7. تأسيس حکومت جهانی اسلام و در دست گرفتن حاکميت جهان؛8. به کمال رساندن علم و دانش بشری و رشد و شکوفايي عقل و انديشه؛9. تصحيح امور زندگی و استفاده صحيح و بهينه از امکانات و منابع مادی و معنوی جهان؛10. از بين بردن امتيازات و تبعيضات نژادی و طبقاتی و تعميق برابری و مساوات؛11. گسترش فضايل اخلاقی و ريشه کن کردن آلودگی های اخلاقی و ... .[9] در جامعه مهدوی به دلیل وجود تمام شرايط ممکن، راه رشد و تعالی به سوی قرب پروردگار بر همگان باز خواهد بود و در عين اختيارداشتن مواهب الهي، همگان بر دينی توحيدی و باوری الهي خواهند بود.
[1] . «... وَلَاُطَهِّرَنَّ الاَرْضَ بِآخِرِهِم مِنْ اَعدَائِى وَلَاُمَلِّكَنَّهُ [وَلَاُمَكِّنَنَّهُ] مَشارِقَ الْاَرْضِ وَمَغارِبَها...»؛ عيون اخبار الرضا علیه السلام، ج 1، ص 262، ح 22؛ علل الشرايع، ج 1، ص 5، ح 1. هم چنين ر.ك: الكافی، ج 1، ص 432، ح 91.
[2] . محمّد حکيمی, عصر زندگی، ص 162.
[3] . «اَلاَئِمَّةُ مِنْ بَعْدِى اِثْنا عَشَرَ اَوَّلُهُمْ اَنْتَ يا عَلِىُّ وَآخِرُهُم الْقائِمُ الَّذِى يَفْتَحُ اللّهُ تَعالى ذِكْرُهُ عَلی يَدَيْهِ مَشارِقَ الاَرْضِ وَمَغارِبَها»؛ شيخ صدوق, أمالی، ص 97، ح 9؛ فتال نيشابوری، روضه الواعظين، ص 102؛ كمالالدين و تمام النعمة، ج 1، ص 398.
[4] . «ثمَ يُظْهِرُهُ اللّهُ عَزَّوَجَلَّ فَيَفتَحُ اللّهُ عَلَی يَدِهِ مَشارِقَ الاَرضِ وَ مَغارِبَهَا»؛ كمالالدين و تمام النعمة، ج 2، ص 15، ح 31.
[5] . محمّد تقی مصباح, آموزش عقايد، ج 2، ص 116.
[6] . شيخ صدوق, كمالالدين و تمام النعمة، ج 1، ص 331، ح 16.
[7] . «الْعِلْمُ سَبْعَةٌ وَ عِشْرُونَ حَرْفاً فَجَمِيعُ مَا جَاءَتْ بِهِ الرُّسُلُ حَرْفَانِ فَلَمْ يَعْرِفِ النَّاسُ حَتَّی الْيَوْمِ غَيْرَ الْحَرْفَيْنِ فَإِذَا قَامَ قَائِمُنَا أَخْرَجَ الْخَمْسَةَ وَ الْعِشْرِينَ حَرْفاً فَبَثَّهَا فِي النَّاسِ وَ ضَمَّ إِلَيْهَا الْحَرْفَيْنِ حَتَّی يَبُثَّهَا سَبْعَةً وَ عِشْرِينَ حَرْفاً ,؛ محمّد باقر مجلسی, بحار الانوار, ج52, ص336.
[8] . «إِذَا قَامَ قَائِمُنَا وَضَعَ اللَّهُ يَدَهُ عَلَی رُءُوسِ الْعِبَادِ فَجَمَعَ بِهَا عُقُولَهُمْ وَ كَمَلَتْ بِهِ أَحْلَامُهُمْ»؛ محمّدبن يعقوب کلينی, الکافی, ج1, ص 25.
[9] . ر.ک: رحيم کارگر, آينده جهان (دولت و سياست در انديشه مهدويّت), ص242.
روش حکومتي حضرت مهدي علیه السلام چگونه خواهدبود؟ و اين که در روايات آمده روش ايشان با روش امام علي علیه السلام متفاوت است. يعني چه؟ از روايات و قراین مختلف، ثابت می شود که روش حكومتی حضرت مهدی عجل الله فرجه ، به طور دقيق همان روش حكومتی پيامبر اكرمصلی الله علیه و آله و سلم ، امام علی علیه السلام و ديگر امامان علیهم السلام است. البته نبايد از نگاه دور داشت كه پيامبرصلی الله علیه و آله و سلم و ائمه علیهم السلام به علت محدوديتها و موانع تحميل شدة فراوانی، نتوانستند تمام اهداف خود را تحقق بخشند. از سخنان نورانی معصومين علیهم السلام استفاده میشود که تمام محدوديتها و موانع که تا آن زمان از برپايي حکومتی جامع و جهانی جلوگيری می کرده است، از سر راه امام مهدی عجل الله فرجه برداشته میشود و آن حضرت اهداف معصومين علیهم السلام را تحقق خواهد بخشيد. در اين رابطه دو دسته روايت وجود دارد: الف) رواياتی که میگويد روش آن حضرت، همان سيره و روش پيامبرصلی الله علیه و آله و سلم و ائمه معصومين علیهم السلام است. اين روايات، ناظر بر روش ايشان در امور اجرايی است. ب)رواياتی که سخن از تفاوت روش و سيره حضرت مهدی علیه السلام با سيره پيامبرصلی الله علیه و آله و سلم ، امام علی و ائمه علیهم السلام به ميان آورده است. برخی از روايات دسته نخست عبارتند از: عبداللّهبن عطا گويد: از امام باقر علیه السلام پرسيدم: هنگامی كه قائم عجل الله فرجه قيام كند، به كدام روش در ميان مردم رفتار خواهد كرد؟ آن حضرت فرمود: «... آن چه را [بدعت و پيرايه] پيش از او بوده، از اساس ويران خواهد کرد، چنان كه رسول خداصلی الله علیه و آله و سلم عمل كرد، و او اسلام را از نو آغاز خواهد فرمود».[1] امام صادق علیه السلام نيز فرمود: «چرا به فرارسيدن خروج قائم شتاب میكنيد؟ به خدا قسم، لباس او جز جامه درشت و خشن نخواهد بود و غذايش جز خوراك ناگوار و ناخوش نباشد و جز شمشير [برای دشمنان] چيزی در كار نبوده و مرگ، زير سايه شمشير خواهد بود».[2] هم چنين آن حضرت فرمود: «همانا قائم ما اهل بيت، آن گاه كه قيام فرمايد، لباس علی را بر تن خواهدكرد و بر سيره او عمل خواهد کرد».[3] از اين روايتها به روشنی استفاده ميشود، روش آن حضرت مطابق روش پدران خود است. پارهای از روايات دسته دوم: زراره گويد: «به امام باقر علیه السلام عرض كردم: صالحی از صالحان را برايم نام ببر. ـ و منظورم حضرت قائم علیه السلام بود ـ پس فرمود: اسم او اسم من است. عرض كردم: آيا هم چون رفتار محمّدصلی الله علیه و آله و سلم رفتار میكند؟ فرمود: هرگز! هرگز! ای زراره، رفتار او را پيش نمیگيرد. عرض كردم: فدايت شوم، برای چه؟ فرمود: همانا رسولخداصلی الله علیه و آله و سلم در امت خود چنان رفتار میكرد كه توأم با بخشش بود و دلهای مردم را به خود جذب میکرد، ولی رفتار قائم [به دلیل ستم فراوانی كه جهان را فراگرفته] با خشونت و كشتار است، زيرا در كتابی كه به همراه دارد، مأمور شده است كه با كشتار رفتار كند و از كسی توبه نپذيرد. وای بر كسی كه با او دشمنی كند و به ستيز برخيزد!».[4] ابوخديجه از امام صادق علیه السلام روايت كرده كه فرمود: «همانا امام علی علیه السلام فرمود: مرا چنين اختياری بود كه فراريان از جبهه جنگ را بكشم و كار مجروحان را يك سره سازم، ولی من به ملاحظه آيندهنگری برای ياران خود، اين كار را نكردم كه چون مجروح شدند، كشته نشوند؛ اما برای قائم مقرر است آنان را كه از جنگ میگريزند، بكشد و كار زخمیها را يك سره سازد».[5] هم چنين از امام صادق علیه السلام سؤال شد: آيا سيرة قائم به خلاف سيره و روش امام علی است؟ حضرت فرمود: «بلی، به دلیل آن كه حضرت علی علیه السلام سيرهاش از روی منت و گذشت بود، چون میدانست كه شيعيانش زود مغلوب خواهند شد. اما حضرت قائم علیه السلام چون قيام كند، با شمشير و اسيرگرفتن است، چون میداند شيعيانش هرگز مغلوب نخواهند شد».[6] كوتاه سخن اين كه سيره و روش آن حضرت در جهت اجرای تمام احكام و حدود الهي است كه با توجّه به شرايط خاص آن حضرت، تمام آنها تحقق خواهد يافت.[7] صرف نظر از صحيح بودن و يا صحيح نبودن اسناد روايات دسته دوم، وجه جمع بين اين دو دسته روايت, اين است که بر فرض اگر روش آن حضرت با امير مؤمنان علیه السلام تفاوت کند، تنها به خاطر شرايطی است که در آن حکومت جهانی فراهم می آيد، و اين شرایط به دليل هايي برای ديگران فراهم نشده بود. فراموش نشود آن چه از آن به عنوان سختگيری های حضرت ياد شده، فقط در مرحله آغازين ظهور و پس از اتمام حجّت بر تمام انسانها و برای نابودی ستم گران است، وگرنه روايات فراوانی در دست است که مراحل بعدی حکومت را سرشار از صلح و صفا و صميميت دانسته، سخن از رضايت همگانی از آن حاکميت جهانی به ميان آمده است. رسول گرامی اسلامصلی الله علیه و آله و سلم در اين باره فرمود: «بشارت باد بر شما به مهدی! در هنگام اختلاف مردمان و زلزلهها، در امت من برانگيخته میشود. زمين را آکنده از عدل و قسط میکند، آنگونه که پر از ظلم و جور شده باشد. از او، ساکن آسمان و ساکن زمين راضی خواهد شد». [8]چه اين که ساکن آسمان را فرشتگان الهي بدانيم و يا اين که آنها را انسانهايي بدانيم که بر اثر پيشرفت خارقالعاده علم و دانش در عصر ظهور در کرات آسمانی ساکن شدهاند، هر دو بیان گر این است که آن حضرت بهترين روش را در حاکميت انتخاب کرده است. «اما اين که فرشتگان و ساکنان آسمانها و مردگان، از ظهور امام علیه السلام خوشحال میشوند، به دلیل اين است که کفر و ستم و بيداد و گناه از ابتدای آفرينش آنها را آزار داده و اندوهگين کرده است و وقتی میبينند که ظهور امام علیه السلام با مرگ باطل و زنده شدن حق و خاموش شدن آتش کفر و شرک و گسترش ايمان و توحيد همراه است خوشحال میشوند؛ بلکه میتوان گفت به اين دلیل، همه چيز در آسمان و زمين از ظهور آن حضرت مسرور میشوند. افزون بر اين مطالب، چون امام واسطة نزول فيض پروردگار بر تمام موجودات عالم هستی است و ارادة پروردگار در اصل وجود اشيا و کمّ و کيف و ديگر وجوه عنايات الهي به موجودات، از راه امام محقق می شود, بنابراين بين امام علیه السلام و ديگر موجودات، رابطهای معنوی برقرار است که وقتی امام به مصيبت و اندوهی مبتلا شود، آنها اندوهگين و هرگاه مسرور باشد، آنها مسرور می شوند.»[9] و شکی نيست که آن حضرت نيز هم چون ديگر موجودات، از ظهور ارادة الهي در تحقق عدل و عدالت، در نهايت خوش حالی خواهد بود.
[1] . «يَهْدِمُ ما قَبلَهُ كَما صَنَعَ رَسُولُ اللّهِ وَيَستَأنِفُ الاِسْلامَ جَديداً»؛ الغيبة، ص 335، ح 17؛ ر.ك: تهذيب، ج 6، ص 154؛ روضة الواعظين، ص 265.
[2] . «ما تَسْتَعْجِلُونَ بِخُرُوجِ القائِمِ، فَوَاللَّهِ مَالِباسُهُ اِلاّ الغَليظَ وَلاطَعامُهُ اِلاَّ الجَشِبَ وَما هُوَ اِلاَّ السَّيفُ وَالمَوتُ تَحْتَ ظِلِ السَّيفِ»؛ الغيبة، ص 336، ح 20.
[3] . «... اِنَّ قائِمَنا اَهلَ البَيْتِ: اِذا قامَ لَبِسَ ثِيابَ عَلىٍّ وَسارَ بِسيرَةِ عَلىٍ»؛ الكافی، ج 1، ص 411، ح 4؛ ج 6، ص 444، ح 15.
[4] . الغيبة، ص 334، ح 14.
[5] . پيشين, ص 334، ح 15.
[6] . الكافی، ج 5، ص 33، ح 4؛ تهذيب، ج 6، ص 154؛ عللالشرايع، ج 1، ص 149؛ المحاسن، ج 2، ص 39، ح 1126.
[7] . ر.ك: تهذيب الاحكام، ج 6، ص 351، ح 114.
[8] . «أُبَشِّرُكُمْ بِالْمَهْدِيِّ يُبْعَثُ فِي أُمَّتِي عَلَى اخْتِلَافٍ مِنَ النَّاسِ وَ زِلْزَالٍ يَمْلَأُ الْأَرْضَ عَدْلًا وَ قِسْطاً كَمَا مُلِئَتْ جَوْراً وَ ظُلْماً يَرْضَى عَنْهُ سَاكِنُ السَّمَاءِ وَ سَاكِنُ الْأَرْض»؛ شيخ طوسی, کتاب الغيبة, ص178.
[9] . علی سعادت پرور, ظهور نور, ص209
[8] . الغيبة، ص 343، ح 27؛ كافی، ج 1، ص 231، ح 1.
[9] . الكافی، ج 1، ص 232، ح 1
با توجه به جهاني بودن حکومت مهدي عجل الله فرجه آيا دين آنها نيز يکی خواهد بود؟ و اين كه گفته شده آن حضرت آيين جديدی خواهد آورد، چگونه توجيه میشود؟ يکی از عوامل اختلافات و نزاعهای بشری, پراکندگی اديان و دوری از باطن و عمق مذهب(يکتاپرستی) است. بیگمان حضرت مهدی علیه السلام ، میآيد تا با بيدارکردن فطرتهای خفته، زمينه را برای يکتاپرستی همگان، که همانا هدف آفرينش بوده است، فراهم کند. او هرگز برای پذيرش باور يکتاپرستی، کسی را تحت فشار و اجبار قرار نخواهد داد، بلکه با فراهم کردن بسترهای لازم برای پذيرش اين امانت الهي، شهد شيرين خداپرستی را بين همة انسانها عادلانه تقسيم خواهد کرد. وی با ايجاد شرايط مناسب و از بين بردن موانع، همگان را به انديشيدن در نشانههای الهي واخواهد داشت و حاصل اين انديشيدن به مبدأ و معاد، ارمغانی جز پرستش حقيقی خداوند نخواهد داشت. روشن است که با فراهم آمدن تمام شرايط و رفع تمام موانع، آن کسی که سر تسليم در برابر حقيقت فرود نياورد، کسی نيست مگر انسانی گستاخ و طغيانگر که به تمام قامت در برابر حق به مقابله ايستاده است و بدون شک در چنان شرايطی، آن امام همام او را برنخواهد تابيد. از اينرو است که روايات فراوانی يگانه دين مورد پذيرش در عصر ظهور را، همانا «دين اسلام» دانسته، میگويد در عصر ظهور، ندای توحيد در سراسر گيتی حكمفرما خواهد شد. امام حسين علیه السلام در وصف حضرت مهدی عجل الله فرجه میفرمايد: «خداوند به وسيلة او دين حق را بر تمام اديان ظهور میبخشد و اگرچه مشركان آن را نپسندند».[1] امام صادق علیه السلام فرموده است: «در آن هنگام كه قائم قيام كند، هيچ سرزمينی باقی نخواهد ماند، مگر اين كه شهادت به توحيد و نبوّت در آن گفته خواهد شد».[2] البته از ظاهر برخی روايتها اين انگاره حاصل میشود كه آن حضرت آيين و روش جديدی خواهد آورد. حال اين پرسش پيش میآيد كه با توجه به اين كه قرآن كريم كتاب جاودان الهي است، و اسلام آيين ابدی، چگونه امام مهدی عجل الله فرجه آيين جديد و كتاب تازه برای بشريت به ارمغان میآورد؟ در پاسخ گفتنی است كه او تحكيم بخش دين اسلام و گسترنده قانون قرآن در سراسر گيتی است؛ پس ناگزير بايد اسلام و آموزههای قرآن را به اجتماعات بشری عرضه كند و مردمان را به پذيرش و باور اصول و فروع آن فرا خواند. آيين نو و كتاب جديد(دستورالعمل) و برنامه و راه و روش تازه و تعبيرهاي دیگری همانند آن كه در احاديث رسيده[3]، برای تبيين مسائلی است:1. احكام و معارف فراوانی از مجموعه فرهنگ اسلام، در گذشته بنا به عللی تبيين نگشته يا متناسب با سطح فرهنگ و فكر اجتماع گذشته نبوده است و يا زمينه عملی آنها وجود نداشته است. بازگويی چنين معارف و مسائلی، بیگمان براي جامعه اسلامی، ناشناخته خواهد بود و چون امام مهدی عجل الله فرجه اين آموزهها را از ظاهر و باطن قرآن كريم استنباط میكند و به مردم میآموزد، برای آنان تازگی دارد و آيين نو و كتاب جديد انگاشته میشود. 2. معارف و احكامی از قرآن كريم و اسلام، فراموش شده و از يادها رفته است؛ به گونهای كه در جامعه اسلامی ناآشنا و برای مسلمانان ناشناخته است. طرح اين مسائل نيز كتاب و آيين نو پنداشته میشود. 3. اصول و احكام فراوانی دچار تحريف و دگرگونی معنوی يا موضعی گشته است و امام علیه السلام آنها را ـ چنانكه در اسلام اصيل بوده است ـ ديگر باره مطرح میسازد و تحريف و انحرافهای روی داده را روشن میكند و مفهوم حكم يا جايگاه آن را مشخص میسازد. اين با طرز تلقی و برداشت عمومی مردم و برخی از عالمان، سازگاری ندارد؛ از اين رو برنامه جديد و راه و روش تازه حساب میشود. بنابراين بيشترين مسائلی را كه امام مورد توجه قرار میدهد و برای جامعه اسلامی تازه و جديد جلوه میكند و ناشناخته و ناآشنا مینمايد، مسائل مربوط به عدالت اجتماعی و امور مالی و معيشتی است؛ يعنی، موضوعی كه انسان سخت نيازمند به آن بوده و بدان نرسيده است. همين امر نيز مشكل نابسامانی اصلی زندگی بشر امروز را تشكيل میدهد و اجرای آن (برقراری عدل و داد در سراسر گيتی) از اقدامهای اصلی امام مهدی عجل الله فرجه خواهد بود. به عنوان مثال: امام موعود عجل الله فرجه به موضوع مساوات اسلامی، شكل قانونی و الزامی میدهد؛ چنان كه اسحاق بن عمّار میگويد: «نزد امام صادق علیه السلام بودم، آن حضرت از تساوی مردم با يكدي گر و حقی كه هر كس بر ديگران دارد، سخن گفت؛ من سخت در شگفت شدم. فرمود: اين، به هنگام رستاخيز قائم ما است، كه در آن روزگار، بر همه واجب است كه به يك ديگر وسايل رسانند و نيرو بخشند».[4] اين موضوع در بسياری ديگر از آموزههای اسلامی آمده است، ولی به نام احاديث اخلاقی كنار گذاشته شده و در فقه مطرح نگشته و در برنامههای الزامی حكومتها و اجتماعات اسلامی به صورت اصل و قانون تثبيت نشده است. روشن است كه چون اين آموزهها عملی شود، به صورت احكامی جديد جلوه میكند و...امام مهدی عجل الله فرجه از طواف مستحب با وجود كثرت طواف واجب، منع میكند.[5]مساجد و معابد مجلل و تزيين يافته شهرها و آبادیها را خراب میكند و همه زوايد و تشريفات و كاشیكاریها و گنبدها و گل دستهها و زيورهای آنها را ميپيرايد و بودجه آنها را برای رفاه حال انسانها صرف میكند. مساجد و معابد را ساده و بیآرايش وبیآلايش میسازد و...[6] امام مهدی عجل الله فرجه سود در مبادلات بازرگانی و داد و ستدها را برمیدارد و مردمان را مأمور میسازد تا هر كس به صورت خدمتگزاری نسبت به جامعه كار كند و در برابر كالای عرضه شده، سودی نگيرد؛ و خود نيازهایش را همين سان از ديگران تأمين میكند.[7] امام مهدی عجل الله فرجه بر بيشتر تفسير و تأويلهايی كه در قرآن كريم و احاديث پيامبر اكرمصلی الله علیه و آله و سلم و امامان معصوم علیهم السلام صورت گرفته است، خط بطلان میكشد و آرا و انديشهها را پيرو قرآن میسازد و در چارچوبهای قرآنی میآورد.[8] بدين سان مسائل و معارف و احكام جديدی را امام مطرح میكند كه برای مردم ناشناخته است و آنها را آيين جديد و كتاب تازه میانگارند و گهگاه با امام بر سر اين مسائل درگير نيز میشوند، و در اين صورت جنگ با خودی و جامعه اسلامی رخ میدهد.[9] فرازهايی از دعای ندبه از اين چگونگی پرده برداشته، میگويد: «كجا است آن كسی كه برای تجديد و زنده كردن فرايض و سنن (آيين اسلام كه محو و فراموش شده) ذخيره شده است؟ كجاست آن كسی كه برای برگرداندن (حقايق) ملّت و شريعت (دين مقدّس اسلام) برگزيده شده است؟ كجاست آن كه برای احيا و زنده كردن كتاب آسمانی قرآن و حدودش مورد اميد و آرزوست؟ كجاست زنده كننده نشانههای دين و اهل آن؟...».[10] پاسخ را با اين سخن امام صادق علیه السلام به پايان می بريم که تأمّل در آن، بسيار مهمّ و ضروری است. ايشان فرمود: «همانا هنگامی که قائم ما قيام فرمايد، از نادانی مردم، افزون بر آنچه به پيامبر از نادانی مردم رسيده بود، به وی می رسد. سؤال شد چگونه؟ فرمود: زمانی که رسول خداصلی الله علیه و آله و سلم مبعوث شد، مردم سنگ و تخته سنگهای بزرگ و چوب و مجسمههای چوبی میپرستيدند، اما هنگامی که قائم ما قيام نمايد، مردم کتاب خدا «قرآن» را تأويل نموده و با حضرت بحث و جدل می نمايند».[11]
[1] . «... وَيُظْهِرُ بِهِ دينَ الحَقِّ عَلَی الدّينِ كُلِّهِ وَلَوْ كَرِهَ المُشْرِكُونَ»؛ كمالالدين و تمام النعمة، ج 1، ص 317، ح 3.
[2] . «اِذا قامَ القائِمُ عجل الله فرجه لايَبْقَی اَرْضٌ اِلاَّ نُودِیَ فيها بِشَهادَةِ اَنْ لااِلهَ اِلاَّ اللهَ واَنَّ محمّداً رَسُولُ اللَّهِ»؛ تفسير عياشی، ج 1، ص 183، 81؛ ر.ك: كمالالدين و تمام النعمة، ج 1، ص 254، ح 4.
[3] . ر.ك: الغيبة، ص 322، ح 5، ص 320، ح 1؛ شيخ مفيد، الارشاد، ج 2، ص 384؛ اربلی، كشفالغمة، ج 2، ص 465.
[4] . «اِنَّما ذلِكَ اِذا قامَ قائِمُنا وَجَبَ عَلَيْهِمْ اَنْ يُجَهَّزُوا اِخوانَهُم وَاَنْ يُقَوُّوهُمْ»؛ وسائل الشيعة، ج 120، ص 26.
[5] . الكافی، ج 4، ص 427؛ من لايحضره الفقيه، ج 2، ص 525.
[6] . ر.ك: كتاب الغيبة، ص 206، ح 175؛ فتال نيشابوری، روضة الواعظين، ص 264؛ قطب راوندی، الخرائج والجرائح، ج 1، ص 453، ح39.
[7] . ر.ك: شيخ صدوق، من لايحضره الفقيه، ج 3، ص 313؛ شيخ طوسی، التهذيب، ج 7، ص 178. [8] . ر.ك: نهجالبلاغه، خطبه 138.
[9] . عصر زندگی، ص 175 ـ 179.
[10] . «اَيْنَ المُدَّخَّرُ لِتَجْديدِ الفَرائِضِ وَالسُّنَنِ، اَيْنَ المُتَخَيَّرُ لِاِعادَةِ المِلَّةِ وَالشَّريعَةِ، اَيْنَالمُؤَمَّلُ لِاِحْياءِ الكِتابِ وَحُدُودِهِ، اَيْنَمُحْيي مَعالِمِ الدّينِ وَاَهْلِهِ...»؛ سيّد بن طاوس، اقبال الاعمال، ص 504.
[11] । «إِنَّ قَائِمَنَا إِذَا قَامَ اسْتَقْبَلَ مِنْ جَهلِ النَّاسِ أَشَدَّ مِمَّا اسْتَقْبَلَهُ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله و سلم مِنْ جُهَّالِ الْجَاهِلِيَّةِ فَقُلْتُ: وَ كَيْفَ ذَلِكَ؟ قَالَ: إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ صلی الله علیه و آله دربارة محل زندگی و حکومت حضرت مهدی علیه السلام درحکومت جهانی آن حضرت توضيح دهيد. دوران ظهور حضرت مهدي علیه السلام که درخشانترين فراز تاريخ و روشنترين دوران حيات انساني است، ويژگيهاي فراواني دارد که از مهمترين آنها حاکميت واپسين معصوم و حجت الهي است. درباره محل زندگي حضرت مهدي علیه السلام و حکومت آن حضرت در عصر ظهور، روايات فراواني وجود دارد. به طور عمده در اين روايت ها، مسجد سهله را منزل آن حضرت و شهر کوفه را پايگاه حکومتي آن حضرت معرفي کردهاند.[1] البته چگونگي زندگي در عصر ظهور مشخص نشده، ولي به نظر مي رسد تفاوت بسياري با نحوه زندگي امروزي داشته باشد. تکامل علوم بشري، کمال عقلاني بشر، گسترش خارق العاده امکانات و رفاه عمومي، امنيت فراگير بر کل کره زمين و ... به طور قطع ويژگيهايي را براي زندگي در آن زمان ايجاد خواهد کرد, که به راستي در تصور ما نميگنجد.
فرجام حيات حضرت مهدي علیه السلام چگونه خواهد بود؟ و اينکه گفته شده او به دست زني يهودي کشته خواهد شد درست است يا خير؟
فرجام حيات حضرت مهدي علیه السلام چگونه خواهد بود؟ و اينکه گفته شده او به دست زني يهودي کشته خواهد شد درست است يا خير؟ دربارة فرجام زندگی پرخير و برکت واپسين حجت الهي، ديدگاههای متفاوتی ذکر شده است. برخی پايان عمر ايشان را با کشته شدن و شهادت دانسته، بعضی ديگر رحلت ايشان را به مرگ طبيعی ذکر کرده اند. هر کدام از ديدگاههای بالا مستند به ادلهای است.کسانی که پايان عمر ايشان را شهادت دانستهاند دليلهايي را ذکر کردهاند:الف)رواياتی در دست است که پايان عمر همة ائمه علیهم السلام را شهادت (مرگ غيرطبيعی) ذکر کرده است. 1. از امام حسن علیه السلام نقل شده که فرمود: «...مَا مِنَّا إِلَّا مَقْتُولٌ أَوْ مَسْمُومٌ»؛[1] هيچ يک از ما امامان نيست جز آن که کشته يا مسموم شود. اين روايت به اين صورت فقط در کتاب کفاية الاثر، تأليف علیبن محمّد خزاز قمی از عالمان قرن چهار و پنج هجری آمده، مرحوم علامه مجلسی آن را از کتاب ياد شده نقل کرده است. آن چه در بررسی اين روايت قابل تأمل است اين که:اول: اين روايت در کتابهای پيش از آن، اشاره نشده است.دوم: برخی از افرادی که در سند روايت آمده، مجهول بوده و در هيچ يک از کتابهای رجالی سخنی از آنها به ميان نيامده است.سوم: در ادامه روايت مطلبی آمده که با اعتقاد شيعه در تعارض است و آن اين که مجموع ائمه سيزده نفر خواهد شد، زیرا تعداد ائمه که از نسل علی علیه السلام است، دوازده نفر ذکر شده که با خود آن حضرت سيزده خواهد شد.بنابراين استناد به اين روايت برای ادعای بالا ناکافی است.2. شيخ صدوق به نقل از اباصلت هَرَوي میگويد: از امام رضا علیه السلام شنيدم که فرمود: «وَ اللَّهِ مَا مِنَّا إِلَّا مَقْتُولٌ شَهِيدٌ»؛[2] به خدا سوگند، نيست از ما مگر کشته شدة به شهادت رسيده. اين روايت نيز فقط از مرحوم شيخ صدوق نقل شده است. وی روايت يادشده را در کتاب من لايحضره الفقيه[3]به صورت مرفوعه (بدون ذکر کامل سند) و در دو کتاب امالی[4] و عيون اخبار الرضا علیه السلام [5] با ذکر سند آورده است. اگر چه مرفوعه بودن آن در کتاب من لايحضره الفقيه آن را از اعتبار ساقط میسازد، در دو کتاب ديگر دارای سند صحيح و قابل پذيرش است. اما اين احتمال که: مقصودِ حضرت فقط ائمة پيش از ايشان است و ائمه پس از آن حضرت نياز به دليل دارد، استدلالِ قطعی آن بر همة ائمه را نيز ناتمام خواهد ساخت.[6]بررسی و داوری در اين امر، مبتنی بر دو امر است:يک. آيا همة ائمه علیهم السلام به شهادت رسيدهاند؟ ديدگاه دانشمندان شيعه در اين باره چيست؟آن چه را که میتوان به عنوان ديدگاه شاخص در اين باره مطرح کرد دو ديدگاه است؛ يکي نظر شيخ صدوق و ديگری نظر شيخ مفيد.الف) شيخ صدوق معتقد است تمام ائمه علیهم السلام به مرگ غيرطبيعی از دنيا رفتهاند. ب) شيخ مفيد در نقد سخن شيخ صدوق و ارائه ديدگاه خود نوشته است: «پس آن چه شيخ صدوق گفته که پيامبر و ائمه علیهم السلام با سمّ و کشته شدن از دنيا رفتهاند, برخی ثابت شده و برخی ثابت نشده, آن چه مورد قطع است اين که اميرمؤمنان, امام حسن و امام حسين علیهم السلام از دنيا با کشته شدن بيرون رفتند، و هيچ يک به مرگ طبيعی از دنيا نرفتند. و از کسانی که پس از ايشان با سمّ از دنيا رفت امام موسی بن جعفر علیهما السلام بود. و کشته شدن امام رضا علیه السلام نيز خالی از قوّت نيست؛ اگر چه در آن ترديد است. بنابراين دليل روشنی نيست که, حکم کنيم که بقية ائمه علیهم السلام مسموم, ترور و يا کشته شده باشند. آن چه در اين باره گفته شده احتمالاتی بيش نيست. و هيچ يک يقين آور نيست».[7] ايشان افزون بر اين بيان کلی، در کتاب ارشاد، آنگاه که دربارة رحلت هر يک از سه امام پيش از حضرت مهدی عجل الله فرجه سخن گفته چنين نگاشته است:1. در بارة امام جواد علیه السلام شيخ مفيد در بابی با عنوان«باب ذکر وفاة ابی جعفر علیه السلام » پس از بيان رحلت آن حضرت نوشته است: «برخی گفتهاند آن جناب را مسموم کردند، ولی صحت اين گفته برای من به ثبوت نرسيده و نمی توانم صحت آن را امضا کنم».[8]2. دربارة امام هادی علیه السلام ايشان درباره وفات امام دهم بدون اشاره به علت وفات نوشته: «حضرت ابوالحسن در ماه رجب سال 254 رحلت فرمودند و در سامرا در خانة خود مدفون گرديد».[9]3. درباره امام عسکری علیه السلام ايشان درباره وفات امام عسکری علیه السلام نوشته است: «حضرت ابومحمّد در روز اول ماه ربيع الاول سال 260 هجری بيمار شد و در روز جمعه هشتم همان ماه، در 28 سالگی در همان سال رحلت فرمود...».[10] اين در حالی است که شيخ مفيد دربارة هر يک از ائمة پيش از ايشان به سبب کشته شدن و شهادت تصريح فرموده است.[11] ج) علامه مجلسی پس از ذکر هر دو ديدگاه پيشين، در نقد و بررسی ديدگاه کلی شيخ مفيد، آن را غيرقابل پذيرش دانسته، معتقد است شايد مقصود شيخ مفيد اين است که دليل قطعی نداريم نه اين که آن اخبار را رد کرده باشد.[12] دو. در صورت پذيرش ادعای بالا، آيا با توجه به خفقان دوران ائمه علیهم السلام و جامعه صالح مهدوی باز هم روش به شهادت رساندن ائمه علیهم السلام را میتوان به دوران حضرت مهدی علیه السلام هم سرايت داد؟ اين که گفته شده مقام شهادت بس ارجمند است و به طور حتم حضرت مهدی علیه السلام از آن محروم نخواهد شد، سخنی بی پايه و اساس است، فضايل بسياری در عالم هست که هرگز کسی نگفته لزوماً همة آنها نصيب آن حضرت خواهد شد.ب) در سخنی به چگونگی شهادت حضرت مهدی عجل الله فرجه اشاره شده است.[13] به نظر میرسد نخستين کسی که چنين ادعايي را طرح کرد صاحب کتاب الزم الناصب بود. او در بخشی از کتاب خود آورده است: «پس چون هفتاد سال گذشت، مرگ حضرت حجت علیه السلام فرا خواهد رسيد. پس او را زنی از بنی تميم که نامش سعيده است و دارای ريشي هم چون مردان است با انداختن سنگی از بام بر آن حضرت به قتل خواهد رساند. در حالی که آن حضرت از راه عبور میکند. پس چون از دنيا رفت، امام حسين امور مربوط به ايشان را انجام خواهد داد».[14] درباره اين سخن بايد توجه داشت که اين کلام از صاحب کتاب ياد شده (الزام الناصب) است و در کلام معصومين علیهم السلام نه فقط به آن اشارهای نشده، بلکه چنين مضمونی هم وجود ندارد.کسانی که میگويند آن حضرت به مرگ طبيعی از دنيا خواهد رفت، بر اين باورند که: الف) دليلهای دسته نخست (به ويژه روايت اول) ناتمام است. ب) بر فرض پذيرش روايات بالا،اين روايات به حضرت مهدی علیه السلام تخصيص خورده است.ج) شهادت آن حضرت با رواياتی که دلالت بر اصلاح کامل جامعه در عصر ظهور دارد در تعارض است.د) در رواياتی سخن از مرگ طبيعی آن حضرت به ميان آمده است. أيوببن نوح گفت: به امام رضا علیه السلام عرض کردم: «ما اميدواريم که شما صاحب الامر باشيد و خدای تعالی بدون خون ريزی و شمشير آن را به شما بازگرداند که با شما بيعت شده و سکه به نامتان ضرب گرديده است، فرمود: هيچ يک از ما ائمه نيست که نامهها به نزد او آمد و شد کند و از مسائل پرسيده شود و با انگشتان بدو اشاره کنند و اموال به نزد وی حمل شود، جز آن که به خدعه کشته شود و يا آن که بر بستر خود بميرد تا به غايتی که خدای تعالی مردی را برای اين امر مبعوث فرمايد که مولد و منشأ او پنهان اما نسبش آشکار است.»[15] از آن جايي که «اغتيال» هر دو احتمال (کشته شدن و مسموم شدن) را شامل ميشود،[16] میتوان احتمال داد از مرگ در بستر همان مرگ طبيعی استفاده شود. بنابراين طبق اين روايت، مرگ طبيعی برخی از ائمه علیهم السلام محتمل خواهد بود. از امام صادق علیه السلام نقل شده که فرمود: «چون معرفت و ايمان به حضرتش در دلها استقرار يافت، مرگ حضرت حجت علیه السلام فرا مي رسد. پس امام حسين علیه السلام متولی غسل و کفن و حنوط و دفن ايشان خواهد شد».[17] اگر چه مرگ در روايت بالا، شهادت را نيز شامل می شود، احتمال مرگ طبيعی را نيز منتفی نمیسازد. ديدگاه اهل سنّت اهل سنّت نه فقط اشارهای به شهادت حضرت مهدی علیه السلام نکردهاند، بلکه با بيان رواياتی، پايان زندگی آن حضرت را مرگ طبيعی دانستهاند. برخی از آن چه آنها آوردهاند چنين است: زهری میگويد: حضرت مهدی علیه السلام چهارده سال زندگی میکند، سپس به مرگ طبيعی از دنيا رحلت ميکند.[18] ارطاة گويد: به من خبر رسيده است که حضرت مهدی علیه السلام چهل سال زندگی میکند, سپس به مرگ طبيعی در بستر خود میميرد.[19] ابوداود با ذکر سند از امسلمه نقل کرده که پيامبرصلی الله علیه و آله و سلم در سخنی درباره مهدی علیه السلام فرمود: «پس هفت سال درنگ می کند، آن گاه از دنيا خواهد رفت و مسلمانان بر او نماز میگزارند».[20] از آن چه ياد شد به دست ميآيد که اگر چه به شهادت رسيدن حضرت مهدی عجل الله فرجه امری محتمل است، و می توان از روايت امام رضا علیه السلام چنين برداشت کرد، همان گونه که شيخ مفيد نيز بدان پايبند بوده، برای اثبات قطعی حکم به شهادت ناکافی است و همان طور که برای هر امام نياز به شواهد تاريخی است، برای حضرت مهدی علیه السلام نيز نياز به دليل ديگری داريم. بنابراين حکم قطعی به شهادت آن حضرت، کاری بس مشکل است. و البته خداوند آگاه به پنهانها است.
[1] . علی بن محمّد خزاز قمی, کفاية الاثر, ص226.
[2] . شيخ صدوق, من لايحضره الفقيه, ج2, ص585, ح3192.
[3] . پيشين.
[4] . شيخ صدوق, امالی, ص63.
[5] . شيخ صدوق, عيون اخبار الرضا علیه السلام , ج2, ص256, ح9.
[6] . ديدگاه شيخ مفيد در باره سه امام ِ پس از آن حضرت (که اشاره خواهد شد) اين احتمال را تقويت می کند.
[7] . فأما ما ذكره أبو جعفر رحمه الله من مضي نبينا و الأئمة علیهم السلام بالسّم و القتل فمنه ما ثبت و منه ما لم يثبت و المقطوع به أن أمير المؤمنين و الحسن و الحسين علیهم السلام خرجوا من الدنيا بالقتل و لم يمت أحدهم حتف أنفه و ممن مضی بعدهم مسموما موسی بن جعفر8 و يقوی في النفس أمر الرضا علیه السلام و إن كان فيه شك فلا طريق إلى الحكم فيمن عداهم بأنهم سموا أو اغتيلوا أو قتلوا صبرا فالخبر بذلك يجري مجری الإرجاف و ليس إلى تيقنه سبيل؛ تصحيحالاعتقاد, ص132.
[8] . «وَ قِيلَ إِنَّهُ مَضَی مَسْمُوماً وَ لَمْ يَثْبُتْ عِنْدِي بِذَلِكَ خَبَرٌ فَأُشْهِدَ بِهِ»؛ شيخ مفيد, ارشاد, ج2, ص295؛ علی بن عيسی اربلی, کشف الغمة, ج2, ص295؛ علامه مجلسی, بحار الانوار, ج50, ص2.
[9] . «وَ تُوُفِّيَ أَبُو الْحَسَنِ علیه السلام فِي رَجَبٍ سَنَةَ أَرْبَعٍ وَ خَمْسِينَ وَ مِائَتَيْنِ وَ دُفِنَ فِي دَارِهِ بِسُرَّ مَنْ رَأَی»؛ ارشاد, ج2, ص312؛ کشف الغمة, ج2, ص384؛ بحار الانوار, ج50, ص203.
[10] . «و مرض أبو محمّد علیه السلام في أول شهر ربيع الأول سنة ستين و مائتين و مات في يوم الجمعة لثمان ليال خلون من هذا الشهر في السنة المذكورة و له يوم وفاته ثمان و عشرون سنة»؛ ارشاد, ج2, ص336؛ کشف الغمة, ج2, ص414.
[11] . با توجه به مقام علمی و عظمت شيخ مفيد و اين که ايشان به طور حتم روايات گروه نخست را ملاحظه کرده, به راحتی نمیتوان سخن ايشان را ردّ و يا توجيه کرد.
[12] . علامه مجلسی, بحار الانوار, ج27, ص215.
[13] . به راستی روشن نيست چرا عدهای بدون در نظر داشتن اين که مطلبی در کلام معصوم علیه السلام آمده يا تراوشات ذهنی افراد است آن را با قاطعيت تمام حقيقتی انکارناپذير تلقی کرده، اذهان مردم را آشفته می سازند.
[14] . «فاذا تمت السبعون سنه أتی الحجة الموت فقتله امرأة من بنی تميم اسمها سعيدة و لها لحية کلحية الرجل بهاون صخر من فوق سطح و هو متجاوز فی الطريق فاذا مات تولی تجهيزه الحسين ...»؛ علی يزدی حايری, الزام الناصب, ج2, ص139. (ذکر آن لازم است که کتاب يادشده اگر چه مشتمل بر روايات صحيح هم هست، در آن روايات ضعيف فراوانی نيز وجود دارد.)
[15] . «مَا مِنَّا أَحَدٌ اخْتَلَفَتْ إِلَيْهِ الْكُتُبُ وَ أُشِيرَ إِلَيْهِ بِالْأَصَابِعِ وَ سُئِلَ عَنِ الْمَسَائِلِ وَ حُمِلَتْ إِلَيْهِ الْأَمْوَالُ إِلَّا اغْتِيلَ أَوْ مَاتَ عَلَی فِرَاشِهِ حَتَّی يَبْعَثَ اللَّهُ لِهَذَا الْأَمْرِ غُلَاماً مِنَّا»؛ كافي, ج 1, ص 342؛ الغيبة, ص168,ح9؛ کمال الدين و تمام النعمة, ج2, ص370؛ کشف الغمة, ج2, ص524؛ اعلام الوری, ص433.
[16] . ر. ک: علامه مجلسی, بحار الانوار, ج49, ص289.
[17]. «...فَإِذَا اسْتَقَرَّتِ الْمَعْرِفَةُ فِي قُلُوبِ الْمُؤْمِنِينَ أَنَّهُ الْحُسَيْنُ علیه السلام جَاءَ الْحُجَّةَ الْمَوْتُ فَيَكُونُ الَّذِي يُغَسِّلُهُ وَ يُكَفِّنُهُ وَ يُحَنِّطُهُ وَ يَلْحَدُهُ فِي حُفْرَتِهِ الْحُسَيْنَ بْنَ عَلِيٍّ8 وَ لَا يَلِي الْوَصِيَّ إِلَّا الْوَصِيُّ »؛ كافي, ج 8, ص 207.
[18] . متقی هندی, البرهان, ص163؛ نيز ر. ک: سيوطی, الحاوی للفتاوی, ص95 ـ 96.
[19] . پيشين, ص157.
[20] . «فيلبث سبع سنين ثم يتوفی و يصلی عليه المسلمون»؛ ابی داود, سن
يکي از باورهاي شيعه اين است که در عصر ظهور حضرت مهدي عجل الله فرجه انسانهايي دوباره زنده خواهند شد. آيا اين حقيقت دارد؟ يکی از باورهای مهم شيعه، ـ که در طول تاريخ، فراز و نشيبهای فراوانی داشته ـ زنده شدن برخی از مردگان در دوران ظهور حضرت مهدی عجل الله فرجه است. در روايات از اين باور با عنوان «رجعت» ياد شده است. واژه «رجعت» در كتابهای لغت به معنای «بازگشت» است؛ يعنی، برگشتن به جايی كه پيشتر در آنجا بوده است.[1] و معنای اصطلاحی آن عبارت است از:«بازگشت دو گروه از مردگانِ مؤمنان محض و خالص و كافران محض و خالص ـ به همان صورتهايی كه در گذشته بودند[2]ـ به دنيا؛ پس از ظهور حضرت مهدی علیه السلام و پيش از قيامت[3] تا مؤمنان از برپايی حكومت جهانی عدل شاد گردند و كافران از ذلت و حقارت ستم گران متألم شوند».[4] در سخنان معصومين علیهم السلام تأکيد فراوانی بر باور به «رجعت» شده است. از اين رو اين اعتقاد در ميان باورهای پيروان ايشان، از جايگاه ويژهای برخوردار است. امام صادق علیه السلام در اين باره فرمود: «از ما نيست کسی که به بازگشت ما باور نداشته باشد...»[5] و در روايتی ديگر نيز آن حضرت اعتقاد به رجعت را يكی از شرايط ايمان دانسته، فرمودهاند: «هرکس به هفت چيز بارورمند باشد از مؤمنان است يکی... و ايمان به رجعت».[6] از اين رو بسياری از عالمان شيعه، اعتقاد به رجعت را از ضروريات دين و يا مذهب دانستهاند. عدة اندكی نيز ـ كه از ضروريات ندانستهاند ـ انكار آن را جايز نشمردهاند.[7] البته افراد بسيار اندكی از شيعيان نيز رجعت را انكار كردهاند.[8] اهل سنّت، برخلاف شيعه، عقيده به رجعت را خلاف عقايد اسلامی میدانند و آن را هيچ نمیپسندند. نويسندگان و شرح حال نويسان آنان، معتقدان به رجعت را طعن و ردّ كرده و آن را نشانه طرد روايت راوی میدانند.[9] مگر افراد بسيار اندكی هستند از دانشمندان اهل سنّت كه به رجعت شماری از افراد ـ از جمله اصحاب كهف در عصر ظهور مهدی علیه السلام ـ اشاره كردهاند.[10] ايشان از رسول گرامی اسلامصلی الله علیه و آله و سلم نقل کردهاند که فرمود: «اصحاب الکهف اعوان المهدی.»[11]اصحاب کهف، ياران حضرت مهدی هستند. شيعه برای ديدگاه خود هم از قرآن و هم از روايات، دليلهای فراوانی ارائه کرده است. اما آيات و روايات مربوط به رجعت به طور عمده به دو دسته تقسيم شده است: الف) آيات و رواياتی كه سخن از وقوع رجعت در امتهای پيشين دارد. ب) آيات و رواياتی كه دلالت بر وقوع آن در آخِرُالزمان و هنگام ظهور حضرت مهدی علیه السلام دارد. از روايات نورانی معصومين علیهم السلام استفاده میشود که قرآن به عنوان اساسیترين منبع برای اثبات حقايق دينی، در مسئله رجعت به دو گونه اظهار نظر کرد: 1. وقوع رجعت ميان اقوام و ملل پيشين؛ 2. تحقق رجعت در آخرُالزّمان و پيش از قيامت.دسته نخست در اين دسته آيات, سخن از کسانی است که از دنيا رفتهاند و پس از مدتی دو باره زنده شدهاند. برخی از ايشان بدين قرارند: 1. هفتاد نفر از ياران موسی علیه السلام ؛ از آيات قرآن به دست ميآيد که در زمان حضرت موسی علیه السلام انبوهی از انسانها پس از مرگ زنده شده و به دنيا برگشتند. خداوند در اين باره فرموده است: gوَ إِذْ قُلْتُمْ يا مُوسی لَنْ نُؤْمِنَ لَكَ حَتَّی نَرَی اللَّهَ جَهْرَةً فَأَخَذَتْكُمُ الصَّاعِقَةُ وَ أَنْتُمْ تَنْظُرُونَ × ثُمَّ بَعَثْناكُمْ مِنْ بَعْدِ مَوْتِكُمْ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَf؛[12]و چون گفتيد: ای موسی! تا خدا را آشكار نبينيم هرگز به تو ايمان نخواهيم آورد. پس ـ در حالی كه مینگريستيد ـ صاعقه شما را فروگرفت × پس شما را پس از مرگتان برانگيختيم؛ باشد كه شكرگزاری كنيد.اين آيه به نظر عموم مفسران شيعه و اهل سنّت، تصريح در مردن و زنده شدن دارد.[13] 2. كشته بنیاسرائيل؛ اين داستان که به زيبايي تمام در قرآن به آن اشاره شده، گويای امکان و وقوع زنده شدن مردگان در دنيا است. در اين باره در قرآن مجيد میخوانيم: gوَ إِذْ قَتَلْتُمْ نَفْسًا فَادَّارَأْتُمْ فيها وَ اللَّهُ مُخْرِجٌ ما كُنْتُمْ تَكْتُمُونَ × فَقُلْنا اضْرِبُوهُ بِبَعْضِها كَذلِكَ يُحْيِ اللَّهُ الْمَوْتی وَ يُريكُمْ آياتِهِ لَعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَf؛[14] و چون شخصی را كشتيد و درباره او با يك ديگر به ستيزه برخاستيد، و حال آن كه خدا، آنچه را كتمان میكرديد، آشكار گردانيد. × پس فرموديم: پارهای از آن [گاو سر بريده]را به آن [مقتول] بزنيد [تا زنده شود]. اين گونه خدا مردگان را زنده میكند و آيات خود را به شما مینماياند، باشد كه بينديشيد». اين آيه نيز همانند آية پيش، از سوی بيشتر مفسران شيعه و اهل سنّت، بر وقوع رجعت و بازگشت به دنيا تفسير شده است.[15]3. هزاران نفر از مردگان آنگاه که خداوند اراده فرموده تا قدرت بی پايان خود را آشکار سازد، در کمترين زمان ممکن هزاران انسان را که در کام مرگ گرفتار شده، بند از بندشان جدا شده بود، را در دم زنده ساخت. آيات قرآن در اين باره اينگونه سخن به ميان آورده است: gأَ لَمْ تَرَ إِلَی الَّذينَ خَرَجُوا مِنْ دِيارِهِمْ وَ هُمْ أُلُوفٌ حَذَرَ الْمَوْتِ فَقالَ لَهُمُ اللَّهُ مُوتُوا ثُمَّ أَحْياهُمْ إِنَّ اللَّهَ لَذُو فَضْلٍ عَلَی النَّاسِ وَ لكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لا يَشْكُرُونَf؛[16] آيا از [حال] كسانی كه از بيم مرگ از خانههای خود خارج شدند و هزاران تن بودند، خبر نيافتی؟ پس خداوند به آنان گفت: تن به مرگ بسپاريد. آن گاه آنان را زنده ساخت. آری، خداوند نسبت به مردم، صاحب بخشش است، ولی بيشتر مردم سپاسگزاری نمیكنند. افزون بر آيات ياد شده، میتوان به زنده شدن عزير نبی پس از يكصد سال[17] و زنده شدن افراد فراوانی به دست حضرت عيسیبن مريم علیهما السلام به اذن خداوند[18] اشاره كرد. اما آيات بالا چه دلالتی بر وقوع رجعت در آخرالزمان دارد؟ بزرگان عالمان شيعه، پس از ذكر آيات يادشده، به روايات فراوانی از رسول گرامی اسلامصلی الله علیه و آله و سلم استدلال كردهاند، که در آن میفرمايد: «هر آن چه در امتهای پيشين رخ داده، مو به مو در امت من نيز اتفاق خواهد افتاد».[19] اين مجموعه روايات بيش از آن كه در جوامع روايی شيعه ذكر شده باشد، در كتابهای اهل سنّت آمده است.[20] آن گاه نتيجه میگيرند طبق اين فرمايش پيامبر راست گو، لازم است حادثهای به اين بزرگی در امت پيامبر نيز رخ دهد و به طور قطع تا کنون چنين رخدادی با آن بزرگی رخ نداده است؛ پس در آينده چنين خواهد شد. آيات مربوط به رجعت در آخرالزمان شيعه به پيروی از معصومين علیهم السلام برخی از آيات قرآن را به رجعت در زمان ظهور حضرت مهدی عجل الله فرجه تأويل کرده است. از اين آيات میتوان به موارد ذيل اشاره کرد: 1. آيه مربوط به خروج «دابةالارض» که میفرمايد: gوَ إِذا وَقَعَ الْقَوْلُ عَلَيْهِمْ أَخْرَجْنا لَهُمْ دَابَّةً مِنَ الْأَرْضِ تُكَلِّمُهُمْ أَنَّ النَّاسَ كانُوا بِآياتِنا لا يُوقِنُونَf؛[21] و چون قول [عذاب] بر ايشان واجب گردد، جنبندهای را از زمين برای آنان بيرون میآوريم كه با ايشان سخن گويد كه: مردم [چنان كه بايد] به نشانههای ما يقين نداشتند. بين شيعه و اهل سنّت در تفسير و تأويل اين آيه، اختلاف شديدی وجود دارد؛ در حالی كه اهل سنّت دابة الارض را موجودی بسيار شگفتآور و غريب معرفی كردهاند،[22] شيعه با استناد به رواياتی، آن را انسانی والامقام دانستهاند كه زنده خواهد شد و صف كافران را از مؤمنان جدا میسازد.[23] اين انسان كسی نيست جز نخستين امام شيعيان، حضرت علی علیه السلام كه خود فرمود: «وَاِنّي... الدّابَةُ التي تُكَلِّمُ الناسَ».[24]2. در آيهای ديگر آمده است: gوَ يَوْمَ نَحْشُرُ مِنْ كُلِّ أُمَّةٍ فَوْجاً مِمَّنْ يُكَذِّبُ بِآياتِنا فَهُمْ يُوزَعُونَf؛[25] و آن روز كه از هر امتی، گروهی از كسانی را كه آيات ما را تكذيب كردهاند، محشور میگردانيم؛ پس آنان نگه داشته میشوند تا همه به هم بپيوندند. روايات فراوانی از ائمه معصومين علیهم السلام در ذيل اين آيه نيز وارد شده كه گويای بازگشت انسانهايی در عصر ظهور حضرت مهدی عجل الله فرجه است. و اين گونه استدلال شده كه در آيه به برانگيخته شدن عدهای محدود اشاره گشته است، در حالی كه در قيامت همه انسانها محشور میشوند. به علاوه سياق آيات در مقام بيان رخدادهايی است كه در دنيا و پيش از قيامت است و پس از چند آيه، حوادث مربوط به قيامت را بيان كرده است.[26] افزون بر اين آيات، بزرگان شيعه به آياتی هم چون آيه 11 سوره «غافر» نيز برای اثبات رجعت استناد كردهاند.از جمله كسانی كه معتقدند روايات رجعت متواتر است، میتوان به شيخ طوسی,[27] شيخ صدوق[28]، علامه مجلسی[29]، مرحوم مظفر[30] و علامه طباطبايی اشاره كرد.[31] امام باقر علیه السلام فرمود: «روزهای خدای عزوجل سه تاست: روزی كه قائم قيام خواهد كرد، روز رجعت و روز قيامت».[32] از امام سجّاد علیه السلام نقل شده است كه ذيل آيه شريفه gاِنَّ الذي فَرَضَ عَلَيْكَ القُرآن لَرادُّكُ اِلي مَعادf؛[33] فرمود: «پيامبرتان و اميرمؤمنان و امامان به سوی شما باز میگردند».[34] افزون بر آيات و روايات، ادعيه و زيارتنامههای فراوانی نيز به رجعت اشاره كردهاند؛[35] مانند: دعای مشهور عهد، دعای روز سوم شعبان،[36] زيارت جامعه، زيارت اربعين،[37] برخی زيارتهای امام حسين علیه السلام ؛[38] و زيارت ابوالفضل علیه السلام .[39] اما اين که ما اعتقاد به رجعت داشته باشيم يا نداشته باشيم چه فايدهاي دارد؟پاسخ داده میشود که بدون ترديد، همان گونه كه انتظار فرج ـ كه نقش مهمّ و به سزايی در پويايی و تحرك جامعه ايفا میكند ـ عبادتی بس بزرگ است، اعتقاد به رجعت و بازگشت به دنيا در زمان دولت كريمه حضرت مهدی عجل الله فرجه نيز میتواند نقش مهمّ و به سزايی در شادابی دينی و اميد به حضور در حكومت جهانی حضرت مهدی عجل الله فرجه داشته باشد، زیرا انسان با ديدن افرادی كه تمام عمر خود را در انتظار ظهور حضرت مهدی علیه السلام سپری كردهاند و آنگاه بدون درك ظهور از دنيا میروند، دچار سرخوردگی شده و حتی در مقام انتظار نيز دچار يأس خواهد شد و اگر بداند در هنگام ظهور در صورت دارابودن شرايط ويژهای، امكان بازگشت او به زندگی دنيايي و حضور در محضر واپسين امام عجل الله فرجه را دارد، در اميدواری او نقش بسياری خواهد داشت. افزون بر آن چه ياد شد، از آنجايی كه در روايات آمده که يك گروه از رجعت كنندگان، كسانی هستند كه دارای ايمان خالص هستند، شخص علاقهمند به درك محضر واپسين حجت الهي، نهايت تلاش خود را به كار خواهد بست تا به درجههای بالای ايمان رسيده و در شمار رجعتكنندگان باشد و هم چنين در روايات فراوانی مداومت بر دعاها و انجام كارهايی جهت بازگشت در هنگام حكومت حضرت مهدی عجل الله فرجه سفارش شده كه خود نيز جنبه عبادی داشته و در تكامل روح انسان بسيار مؤثر است.
[1] . ر.ك: العين؛ مفردات الفاظ القرآن و..
[2] . شيخ مفيد, اوائل المقالات، ص 77.
[3] . شيخ حر عاملی, الايقاظ من الهجعة في اثبات الرجعة، ص 29.
[4] . سيّد مرتضی, الرسائل الشريف ، ج 1، ص 125؛ محمّد رضا مظفر, عقايد الاماميه، ص 294.
[5] . «لَيْسَ مِنّا مَنْ لَمْ يُؤمِنْ بِكَرَتِنا...»؛ شيخ صدوق, من لايحضره الفقيه، ج 3، ص 458.
[6] . «مَنْ اَقَرَ بِسَبْعَةِ اَشياء فَهُوَ مُؤمِنٌ... الاَيمانُ بِالرَّجْعَةِ.» شيخ حر عاملی, وسائل الشيعه، ج 20، ص 240.
[7] . شيخ طوسی, رسالة العقايد الجعفريه، ص 250؛ علامه مجلسی, حق اليقين، مقصد نهم؛ الايقاظ من الهجعة في اثبات الرجعة، ص 67؛ فخر الدين طريحی, مجمعالبحرين، ج 2، ص 679.
[8] . محمّد جواد مشکور, تاريخ شيعه و فرقههای اسلام، ص 111.
[9] . محمّد رضا مظفر, عقايد الاماميه، ص 120.
[10] . الجامع لاحكام القرآن، ج 5، ص 253؛ تيسيرالتفسير، ج 7، ص 368.
[11] . منتخب الاثر, ج2, ص108, ح447, به نقل از: در المنثور, ج4, ص215و عقد الدرر, ص141.
[12] . بقره (2)، آيه 55 ـ 56.
[13] . شيخ طبرسی, مجمعالبيان، ج 1 ـ 2، ص 252؛ تفسير قمی، ج 1، ص 46؛ قرطبی, الجامع لاحكام القرآن، ج 1، ص 403؛ مدارك التنزيل، ج 1، ص 53.
[14] . بقره (2)، آيه 72 ـ 73.
[15] . تفسير الميزان، ج 1، ص 204؛ الجامع لاحكام القرآن، ج 1، ص 462؛ تفسير طبری، ج 1، ص 268.
[16] . بقره (2)، آيه 243.
[17] . همان، آيه 259.
[18] . آل عمران (3)، آيه 29.
[19] . «يَكُونُ فِي هَذِهِ الْأُمَّةِ كُلُّ مَا كَانَ فِي الْأُمَمِ السَّالِفَةِ حَذْوَ النَّعْلِ بِالنَّعْلِ وَ الْقُذَّةِ بِالْقُذَّةِ»؛ شيخ صدوق, من لايحضره الفقيه، ج 1، ص 203،؛ كمالالدين و تمام النعمة، ج 2، ص 529.
[20] . تفسير ابن كثير، ج 2، ص 351؛ ج 4، ص 491؛ المستدرك علی الصحيحين، ج 1، ص 218؛ السنه للمروزی، ج 1، ص 18؛...
[21] . سوره نمل (27)، آيه 82.
[22] . تفسير سمرقندی، ج 2، ص 505؛ درالمنثور، ج 6، ص 381؛ الفتوحات الالهيه، ج 3، ص 327.
[23] . من لايحضره الفقيه، ج 2، ص 589؛ علل الشرايع، ج 1، ص 164؛ شيخ طوسی, أمالی ، ص 205؛ ديلمی, ارشاد القلوب، ج 2، ص 255
[24] . الكافی، ج 1، ص 197، ح 3.
[25] . نمل (27)؛ آيه 83.
[26] . مجمع البيان؛ ج 7 ـ 8، ص 366؛ تفسير الميزان، ج 15، ص 570.
[27] . رسالة العقايد الجعفرية، ص 250.
[28] . الخصال، ص 108.
[29]. بحارالانوار، ج 53، ص 122.
[30]. عقايد الاماميه، ص 297.
[31] . تفسير الميزان، ج 2، ص 107
[32] . «اَيّامُ اللّهِ عَزَّوَجَلَّ ثَلاثَةٌ: يَوْمُ يَقُومُ القائِمُ وَيومُ الكَرَّةِ وَيَوْمُ الْقِيامَةِ»؛ الخصال، ص 108.
[33] . قصص (28)، آيه 85.
[34] . تفسير قمی، ج 2، ص 147.
[35] . بحارالانوار، ج 53، ص 95، ح 111.
[36] . مصباح المتهجد، ص 543.
[37] . من لايحضره الفقيه، ج 2، ص 613.
[38] . مصباح المتهجد، ص 730.
[39] . بحارالانوار، ج 98، ص 359.
ن, ح7/4279.
[1] . شيخ صدوق1 ، التهذيب، ج3، ص252.
ه و سلم أَتَی النَّاسَ وَ هُمْ يَعْبُدُونَ الْحِجَارَةَ وَ الصُّخُورَ وَ الْعِيدَانَ وَ الْخُشُبَ الْمَنْحُوتَةَ وَ إِنَّ قَائِمَنَا إِذَا قَامَ أَتَى النَّاسَ وَ كُلُّهُمْ يَتَأَوَّلُ عَلَيْهِ كِتَابَ اللَّهِ وَ يَحْتَجُّ عَلَيْهِ بِه»؛ نعمانی, کتاب الغيبة, ص296
[10] . «المَهْدِىُّ مِنْ وُلْدِي، تَكُونُ لَهُ غَيْبَةٌ وَ حَيْرَةٌ تَضِلُّ فِيها الاُمَمُ، يَأتِي بِذَخِيرَةِ الاَنبِياءِ علیهم السلام فَيَمْلَؤُها عَدْلاً وَقِسْطاً كَما مُلِئَتْ جَوْراً وَظُلْماً»؛ كمالالدين و تمام النعمة، ص 287، ح 5.
النعمة، ج 1، ص 254، باب 23، ح 4.
کلينی, کافی, ج8, ص313, ح487.[5] . كافی، ج 8، ص 313، ح 487؛ هم چنين ر.ك: كتاب الغيبة، ص 477؛ الغيبة، ص 282. [6] . محمّد باقر مجلسی, بحارالانوار، ج 52، ص 308. [7] . تفسير عياشی، ج 1، ص 64. [8] . عصر زندگی، ص 57 .[9] . ر.ک: نگارنده, بازگشت به دنيا در پايان تاريخ, بخش رجعت کنندگان.[10] . بحارالانوار، ج 52، ص 307، ح 81. [11] . «اِنَّ اَصحابَ القائِمِ شَبابٌ لا كُهولَ فيهِم اِلاَّ كَالكُحْلِ فِی العَينِ، اَوْ كَالمِلْحِ فِى الزّادِ، وَاَقَل الزّادِ المِلْحُ»؛ نعمانی, الغيبة، ص 315، ح 10.[12] . ر.ك: امام مهدی عجل الله فرجه از ولادت تا ظهور، ص 506 ـ 507. لم يلدهم آباؤهم و لا أجدادهم عليهم السيوف مكتوب علی كل سيف كلمة تفتح ألف كلمة»؛ الخصال، ج 2، ص 649. [8] . «...و يضع السيف علی عاتقه ثمانية أشهر هرجا هرجا حتى رضي الله...»؛ الغيبة، ص 164، ح 5. [9] . «کلنا صاحب السيف و وارث السيف»؛ الکافی، ج1، ص536، ح1.[10] . علی سعادت پرور, ظهور نور, ص186.[11] . محمّد رضا حکيمي، خورشيد مغرب، ص37.[12] . ناصر مکارم شيرازی, مهدی انقلابی بزرگ, ص197.[13] . پيشين, ص275. 214، ح2؛ و نيز ر.ک: ابن داود سنن, ج4, ح4285.[4] . پيشين، ص 215، ح 3.[5] . پيشين، ص 304، ح 14.[6] . نعمان بن محمّدبن منصور، شرحالاخبار، ج 3، ص 380. [7]. شيخ صدوق, كمالالدين و تمام النعمة، ج 1، ص 315. .
[13] . تهذيب الاحكام، ج 4، ص 333؛ كمالالدين و تمام النعمة، ج 2، ص 653.
[14] . الكافی، ج 1، ص 343؛ كتاب الغيبة، ص 164؛ رجال كشی، ص 192.
[15] . ر.ك: كمالالدين و تمام النعمة، ج 1، ص 155؛ الخرائج والجرائح، ح 2، ص 550، كفاية الاثر، ص 266.
[16] . كمالالدين و تمام النعمة، ج 1، ص 155.
[17]. روح الله موسوي خميني1 ، ولايت فقيه، ص 27.
[18] . شيخ جواد تبريزی, (در ديدار دانش پژوهان مرکز تخصصی مهدويّت با معظم له), فصلنامه انتظار, ج5, ص17.
ب الغيبة، ص 436، ح 426؛ ر.ك: ابن حبان, صحيح ، ج 15، ص 257.
[5] . ناصر مکارم شيرازی و ديگران, تفسير نمونه، ج 21، ص 459 ـ 454؛ به نقل از تفسير على بن ابراهيم. همچنين ر.ك: محمد باقر مجلسی, بحارالانوار، ج 6، ص 308، ح 6.
[6] . سوره محمد(47)، آيه 18.
چه کساني در عصر ظهور زنده ميشوند و به دنيا باز ميگردند؟ و آيا اين که گفته ميشود امام حسين علیه السلام پس از زنده شدن، چهارهزار سال حکومت خواهد کرد صحت دارد؟ چه کساني در عصر ظهور زنده ميشوند و به دنيا باز ميگردند؟ و آيا اين که گفته ميشود امام حسين علیه السلام پس از زنده شدن، چهارهزار سال حکومت خواهد کرد صحت دارد؟ در ميان رواياتی که درباره رجعت کنندگان در دست است به طور کلی دو دسته روايت وجود دارد: دسته نخست: بدون اشاره به اشخاصی خاص، رجعتکنندگان را منحصر در انسانهای کاملاً مؤمن و انسانهايي کاملاً کافر دانسته است. 1. در تفسير قمی مینويسد: مفضل از امام صادق علیه السلام درباره آيه «و آن روز كه از هر امتی گروهی را محشور میگردانيم» نقل كرد كه آن حضرت فرمود: هيچ مؤمن كشته شده نيست، مگر اين كه باز میگردد تا به مرگ طبيعی از دنيا برود و [البته] بر نمیگردند مگر مؤمنان محض و كافران محض».[1] 2. از امام صادق علیه السلام نقل شده كه فرمود: «رجعت، عمومی نيست و فقط مؤمنان خالص و محض و نيز مشركان محض به دنيا برمیگردند».[2] مرحوم كلينی در كتاب شريف كافی درباره رجعت دشمنان اهل البيت علیهم السلام آورده است كه حسنبن شاذان واسطی گفت: نامهای به ابوالحسن الرضا علیه السلام نوشتم و در آن از جفا و كينهتوزی دشمنان به آن حضرت شكايت كردم. آن حضرت به خط شريفشان مرقوم فرمودند: «همانا خداوند تبارك و تعالی از دوستان ما بر صبر و بردباری در دولت باطل، پيمان گرفت، پس صبر كن بر خواست الهي. پس آن هنگام كه قائم ما، بزرگ مخلوقات قيام فرمايد آنها [وقتی زنده شده يا عذاب شوند] میگويند: ای وای بر ما، چه كسی ما را از آرامگاهمان برانگيخت؟ اين است همان وعدة خدای رحمان، و پيامبران راست ميگفتند».[3][4] مرحوم شيخ مفيد با استفاده از روايات چنين میگويد: «رجعت در نزد ما مختص به كسانی است كه دارای ايمان محض و يا كفر محض هستند و غير از اين دو گروه رجعت نخواهند كرد... پس خداوند به وسيله مؤمنين، از آنها انتقام میگيرند. پس كسی (از پيروان شيطان) باقی نخواهد ماند مگر اين كه به وسيله عذاب و نقمت و عقاب مغموم خواهد شد. و زمين از ستمگران پاك خواهد شد و دين فقط برای خداي متعال خواهد بود. و رجعت همانا برای مؤمنين محض و منافقين محض از مسلمانان خواهد بود و نه از امتهای پيشين».[5]دسته دوم. رواياتی به رجعت افرادی خاص اشاره کرده است: 1. رجعت پيامبر اكرمصلی الله علیه و آله و سلم ؛ از امام سجّاد علیه السلام نقل شده كه در تفسير آيه gإِنَّ الَّذِي فَرَضَ عَلَيْكَ الْقُرْءَانَ لَرَآدُّكَ إِلَی مَعَادٍf؛[6] فرمود: «پيامبرتان به سوی شما برمیگردد...».[7] 2. رجعت علی علیه السلام و تكرار آن؛ در روايات فراوانی وارد شده است كه حضرت علی علیه السلام ، چندين بار رجعت میكند. امام صادق علیه السلام ضمن حديثی چنين فرمود: «... پيامبر اكرمصلی الله علیه و آله و سلم به علی علیه السلام فرمود: ایعلی، خداوند تو را در آخرالزمان به بهترين صورتی زنده میكند، در حالی كه ابزاری در دست داری كه دشمنانت را با آن نشان میگذاری».[8] در همين باره سخن ديگر از خود آن حضرت است كه فرمود: «... و همانا من صاحب بازگشتها و دولت دولتها هستم. و همانا من صاحب عصا و نشانهگذار هستم. و جنبندهای که با مردم سخن میگويد...».[9] 3. نخستين رجعت كننده از معصومين علیهم السلام؛ در روايات، امام حسين علیه السلام به عنوان نخستين رجعت كننده معرفی شده است.[10] هم چنين از امام كاظم علیه السلام روايت شده كه امام حسين علیه السلام پيش از شهادت خود با ياران خود سخن گفتند و از جمله فرمودند: «هنگامی كه رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم زنده بودند به من فرمودند: فرزندم تو به زودی به سمت عراق خواهی رفت؛ سرزمينی كه انبيا و اوصيا در آنها با هم برخورد كردند. اين سرزمين «عمورا» نام دارد و در آن محل تو و يارانت به شهادت خواهيد رسيد و اصحاب تو كسانی هستند كه درد آهن را نخواهند چشيد و آن گاه اين آيه را تلاوت فرمود: gقُلْنَا يَا نَارُ كُونِی بَرْدًا وَسَلَامًا عَلَی إِبْرَ هِيمَf؛[11] و فرمود جنگ بر شما سرد و سلامت خواهد بود. آن گاه امام حسين پس از نقل اين روايت از پيامبر اكرمصلی الله علیه و آله و سلم فرمود: «بشارت باد بر شما! اگر ما كشته شويم همانا به سوی پيامبر خود باز میگرديم و مدتی كه خدا بخواهد در آن جا میمانيم و پس از آن من نخستين نفری هستم كه زمين بر او باز میشود و پيامبر اكرمصلی الله علیه و آله و سلم و علی علیه السلام و من و برادرم حسن علیه السلام و جميع آنان كه خداوند بر آنها منّت گذارده، بر مركبهايی از نور كه خداوند برايمان فرستاده و پيش از ما مخلوقی بر آنها سوار نشده، نازل میشويم و سپس نبی اكرمصلی الله علیه و آله و سلم پرچم خود را به حركت درآورده و آن را به همراه شمشيرش به قائم آلمحمّد میدهد... سپس حضرت علی علیه السلام شمشير نبی اكرمصلی الله علیه و آله و سلم را به من میدهد و مرا به سمت مشرق و مغرب رهسپار میكند و من با دشمنی از دشمنان خدا برخورد نمیكنم، مگر آن كه او را به هلاكت برسانم و با بتی برخورد نمیكنم مگر اينكه آن را آتش میزنم و سپس به هند میروم و آن جا را نيز فتح میكنم...».[12] در برخی از روايات نقل شده كه امام زمان علیه السلام هنگام رحلت، سر بر زانوی امام حسين علیه السلام نهاده و جان میدهد و پس از آن امام حسين علیه السلام به كفن و دفن بدن مطهر آن حضرت میپردازد و بر ايشان نماز میخواند و طبق روايات امام حسين علیه السلام سالها پس از حضرت مهدی علیه السلام خلافت و حكومت خواهد كرد و آن قدر پيروسالخورده خواهد شد كه ابروان حضرت بر روی چشمان مبارك خواهد افتاد و آن گاه با مرگ طبيعی از دنيا خواهند رفت. [13] 4. رجعت معصومين علیهم السلام؛ در تعدادی از روايات به رجعت معصومين علیهم السلام اشاره شده است. امام صادق علیه السلام رجعت معصومين را در كلامي كوتاه اينگونه ميفرمايد: «ليس منا من لم يؤمن بكرتنا...»؛[14] از [شيعيان] ما نيست كسی كه ايمان به بازگشت ما نداشته باشد.... 5. رجعت انبيای پيشين؛ عبداللَّهبن مسكان از امام صادق علیه السلام نقل میكند كه آن حضرت فرمود: «خداوند هيچ پيامبری را ـ از حضرت آدم تا آخر ـ بر نيانگيخت، مگر اين كه به دنيا بر میگردند و حضرت علی علیه السلام را ياری مینمايند.»[15] 6. رجعت برخی از اصحاب پيامبران؛ دستهای ديگر از روايات رجعت، برخی پيامبران و ياران ايشان و پيروان آنها را جزو رجعتكنندگان شمردهاند. در تفسير عياشی به نقل از مفضلبن عمر از امام صادق علیه السلام چنين نقل كرده است: «هرگاه قائم آلمحمّدصلی الله علیه و آله و سلم به پاخيزد، از پشت كعبه بيست و هفت مرد را بيرون میآورد، پانزده تن از قوم موسی، آنان كه به حق داوري کرده و به آن باز میگردند، و هفت تن از اصحاب كهف، و يوشع، وصی حضرت موسی و مؤمن آلفرعون و سلمان فارسی و ابودجانه انصاری و مالك اشتر».[16] 7. زنان رجعت كننده؛ اگر چه روايات رجعت به طور عمده اختصاصی به زن يا مرد ندارد و تحت عنوان مؤمن محض و كافر محض آمده است، در روايتی اشاره به رجعت بانوان شده است.[17] اما دربارة بخش دوم پرسش میتوان گفت: در روايات دربارة سالهای توقف رجعت کنندگان رقمهای شگفتآوری ذکر شده که ما دليلی بر رد يا پذيرش آن نمیبينيم و در اينجا فقط به نقل برخی از آنها میپردازيم: 1. مدت توقف امام حسين علیه السلام در رجعت؛ معلیبن خنيس و زيد میگويند: ما دو نفر از امام صادق علیه السلام شنيديم كه فرمودند: «نخستين كسی كه در رجعت بر میگردد، حسينبن علی علیهما السلام است و در روی زمين به مدت چهل سال میماند، به طوری كه ابروان حضرت بر روي چشمان مباركش میافتد (پير و سالخورده میشود)...». [18] 2. مدت توقف علی علیه السلام در رجعت؛ در رواياتی آمده كه پس از امام حسين علیه السلام حضرت علی علیه السلام حكومت را در رجعت به دست خواهد گرفت، اگرچه روايت، بسيار غريب است و جای بحث دارد. از روايات استفاده میشود علی علیه السلام دارای رجعتهای فراوانی است و مشخص نيست اين مقدار سال مربوط به يك بار رجعت است يا مجموع سالهای حكومت ايشان، در رجعتهای متعدد. 3. مدت توقف حضرت رسولصلی الله علیه و آله و سلم در زمان رجعت؛ از اسدبن اسماعيل روايت شده است كه وقتی از امام صادق علیه السلام درباره اين آيهشريفه gتَعْرُجُ الْمَلائكَةُ وَ الرُّوحُ إِلَيْهِ فِي يَوْمٍ كَانَ مِقْدَارُهُ خَمْسِينَ أَلْفَ سَنَةٍf؛[19] سؤال كردند، حضرت در پاسخ فرمودند: «و اين آيه درباره رجعت و بازگشت رسول اكرم9است. ملك و سلطنت او به هنگام بازگشت، پنجاه هزار سال خواهد بود».[20] البته برخی از رواياتی كه در اين زمينه وارد شده محل تأمل است.
[1] . عن ابیعبداللَّه علیه السلام فی قوله تعالی gوَيَوْمَ نَحْشُرُ مِن كُلِّ أُمَّةٍ فَوْجًاf[1] قال: «ليس احد من المؤمنين قتل الا يرجع حتى يموت و لا يرجع الّا من محض الايمان و محض الكفر محضاً»؛ علیبن ابراهيم قمی، تفسير قمی، ج 2، ص 131.[2] . «ان الرجعه ليست بعامة و هی خاصة لا يرجع الّا من محض الايمان محضاً او محض الشرك محضاً»؛ مجلسی، بحارالانوار، ج 53، ص 39. [3] . يس(36): آيه 52.[4] . «اناللّه تبارك و تعالي اخذ ميثاق اوليائنا علی الصبر فى دولة الباطل فاصبر لحكم ربك فلو قد قام سيّد الخلق لقالوا gيَاوَيْلَنَا مَن بَعَثَنَا مِن مَّرْقَدِنَا هَذَا مَا وَعَدَ الرَّحْمَنُ وَ صَدَقَ الْمُرْسَلُونَf»؛ شيخ كلينی، الكافی، ج 8، ص 247.[5] . شيخ مفيد، المسائل السرويه (سلسه مؤلفات المفيد), ج 7, ص 35.[6] . قصص(28): آيه 85.[7] . «يرجع اليكم نبيكم صلی الله عليه وآله...»؛ تفسير قمی، ج 1، ص 147.[8] . «... اِنَّ رَسُوُلَ اللهِ صلی الله علیه و آله و سلم قال لِعَلیٍ علیه السلام : يا عَلي اِذا كانَ فِي آخِرالزّمان اَخرَجَكَ اللَّه فِي اَحسَنِ صُورَة وَ وَ مَعَكَ مَيْسَمٌ تَسمُ به اَعدائكَ»؛ الايقاظ من الهجعة في اثبات الرجعة، ص275، ح 42.[9] . «... وَ اِنّي لَصاحِبُالكَراتِ وَ دَولَةُ الدُوَل و اَنّي لَصاِحبُ العَصا وَالميسَمُ وَالدَّابَةُ التي تُكَلِمُ النَّاسَ»؛ الكافی، ج 1، ص 197؛ بصائر الدرجات، ص 199.[10] . تفسير عياشی، ج 2، ص 282.[11] . انبياء(21): آيه 69.[12] . محمّد باقر مجلسی، بحارالانوار، ج 45، ص 80 و ج 53، ص 61.[13] . الكافی، ج 8، ص 206.[14] . شيخ صدوق، من لا يحضره الفقيه، ج 3، ص 458.[15] . تفسير قمی، ج 1، ص 106.[16] . «إِذَا قَامَ قَائِمُ آلِ محمّد اسْتَخْرَجَ مِنْ ظَهْرِ الْكَعْبَةِ سَبْعَةً وَ عِشْرِينَ رَجُلًا خمسة و عشرين [خَمْسَةَ عَشَرَ] مِنْ قَوْمِ مُوسَی الَّذِينَ يَقْضُونَ بِالْحَقِّ وَ بِهِ يَعْدِلُونَ وَ سَبْعَةً مِنْ أَصْحَابِ الْكَهْفِ وَ يُوشَعَ وَصِيَّ مُوسَی وَ مُؤْمِنَ آلِ فِرْعَوْنَ وَ سَلْمَانَ الْفَارِسِيَّ وَ أَبَا دُجَانَةَ الْأَنْصَارِيَّ وَ مَالِكَ الْأَشْتَرِ»؛ محمّدبن مسعود عياشی، تفسير عياشی، ج 2، ص 35.[17] . پيشين, ص 259.[18] . «ان اول من يكر فى الرجعة الحسينبن علی8 و يمكث فى الارض اربعين سنة حتى يسقط حاجباه علی عينيه»؛ علامه مجلسوضعيت جهان پس از حضرت مهدی عجل الله فرجه چگونه خواهد بود؟ توضيح دهيد!
وضعيت جهان پس از حضرت مهدی عجل الله فرجه چگونه خواهد بود؟ توضيح دهيد! دربارة وضعيت جهان پس از حضرت مهدی عجل الله فرجه و جانشين آن حضرت، ديدگاههای متفاوتی ارائه شده است که برخی نيز مخالف يک ديگر است. از آن جايي که جهتگيری ديدگاهها بين شيعه و اهل سنّت به طور کلّی مخالف يک ديگر است، به هر دو ديدگاه اشاره میگردد: الف). ديدگاه اهل سنّت ديدگاه اهل سنّت اين است که پس از وفات مهدی علیه السلام هيچ خير و برکتی در زندگی نخواهد بود[1]، و دنيا به صورت هرج و مرج تا قيامت ادامه خواهد داشت.[2] علیبن حسام در کتاب البرهان فی علامات مهدی آخرالزمان بابی را با عنوان «فی موت المهدی علیه السلام و ذکر احوال تقع بعده» فراهم آورده و در آن به چگونگی وفات آن حضرت و رخدادهايي که پس از ايشان به وقوع خواهد پيوست، اشاره کرده است و به طور عمده رواياتی را نقل کرده که سخن از فتنهها و شرها پس از وفات آن حضرت به ميان آورده است.[3] مقدسی شافعی در عقد الدرر روايتی را از پيامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم به نقل از ابوسعيد خدری آورده که در پايان آن چنين میخوانيم: ]حکومت مهدی[ هم چنان تا هفت يا هشت يا نه سال ادامه خواهد يافت، سپس هيچ خيری در زندگیِ پس از او نيست.[4] ب) ديدگاه پيروان اهل بيت علیهم السلام اگر چه سمت و سوی نگرگاهها در بين ايشان، جهان پس از حضرت مهدی علیه السلام را به طور عمده بر خير و صلاح معرفی نموده، به بيانهای متفاوتی ذکر شده و البته غير از اين نيز از حکمت و لطف الهي انتظار نيست، چرا که چگونه میتوان تصوّر کرد پس از انتظاری چندين صد ساله، يا چند هزار ساله، پس از حکومتی کوتاه مدت، فرجام زندگی بر زمين، به هرج و مرج پايان پذيرد. برخی از مهمترين آنها بدين قرار است:1. وضعيت جهان پس از مهدی علیه السلام بر خير بوده, و جانشينان آن حضرت از بين رجعتکنندگان خواهند بود.همانگونه که پيش از اين اشاره شد، يکی از اعتقادات راسخ در ميان شيعيان باورداشت رجعت و بازگشت دو گروه از مؤمنان خالص و کافران خالص است و يکی از مسائلی که در آن جا مطرح شده، حکومت برخی از رجعتکنندگان مؤمن خالص است. البته چگونگی اين حکومت به روشنی بيان نشده است. کسانی که بر اين ديدگاه پافشاری میکنند، افزون بر ادلة فراوانی که از آيات و روايات ارائه مینمايند،[5] میگويند رواياتی که میگويد هرگز زمين از حجت خالی نخواهد ماند، جهان پس از حضرت مهدی علیه السلام را ناگزير به دو گونه تصوير خواهد کرد:الف) بي درنگ قيامت بر پا شود.ب ـ حجتهايي از طرف پروردگار، واسطة فيض باشند. از آن جايي که ائمه به تصريح پيامبر بيش از 12 نفر نخواهند بود، پس کسانی که بر مردم حکومت خواهند کرد، همانا ائمه علیهم السلام هستند.2. جهان پس از حضرت مهدی علیه السلام ، همواره با حکومت 12 مهدی، اداره خواهد شد. شيخ طوسي با ذکر سند از علی علیه السلام نقل کرده که در شبی که پيامبر اکرمصلی الله علیه و آله و سلم رحلت فرمود، مطالبی را به ايشان املا نموده که در آن پس از اشاره به ائمه دوازدهگانه، آن گاه که به واپسين پيشوا رسيده چنين فرموده است: «پس آنگاه که حضرتش (امام حسن عسکری علیه السلام ) را هنگام وفات فرا رسيد، پس آن (امر امامت) را به فرزندش محمّد تسليم مینمايد. پس ايشان دوازده امام هستند. سپس بعد از او دوازده مهدی خواهد بود...».[6] شيخ صدوق نيز از ابوبصير آورده است که به امام صادق علیه السلام عرض کردم از پدر شما شنيدم که فرمود: پس از قائم دوازده مهدی خواهد بود. امام صادق علیه السلام فرمود: «همانا ايشان فرمود دوازده مهدی و نفرمود دوازده امام؛ ايشان گروهی از شيعيان ما هستند که مردم را به دوستی ما و شناخت حق ما دعوت می کنند».[7] امام صادق علیه السلام به ابوحمزه فرمود: «ای ابوحمزه! همانا پس از قائم، يازده مهدی از ما، از فرزندان حسين خواهد بود».[8] 3. جهان پس از آن حضرت بر نيکويي است و تا برپايي قيامت، حکومت تنها در دست اوليای الهي خواهد بود.دليل اين ديدگاه روايتی است که در آن آمده خداوند در شب معراج به رسول گرامی اسلامصلی الله علیه و آله و سلم فرمود: «پس هر آينه او را به سپاهيان خويش ياری خواهم کرد و او را به فرشتگان خويش مدد خواهم نمود تا آن که دعوتم برتری يابد و آفريدگان بر يکتاپرستیام گرد آيند، آن گاه پادشاهی او را ادامه خواهم داد و تا قيامت، اوليايم چنين خواهند کرد».[9] 4. جهان پس از حضرت مهدی عجل الله فرجه به دست يکی از اهلبيت پيامبرصلی الله علیه و آله و سلم ادراه خواهد شد. جابربن يزيد جعفی میگويد از امام باقر علیه السلام شنيدم که میفرمود: «و به خدا سوگند، هر آينه مردی از ما اهل بيت به مدت سيصد و نه سال حکومت خواهد کرد.» جابر میگويد عرض کردم: اين چه زمانی خواهد بود؟ آن حضرت فرمود: «پس از رحلت قائم...».[10] 5. رواياتی است که بدون اشاره به وضعيت جهان و جانشين حضرت مهدی علیه السلام ، آن را فقط در آگاهی خداوند دانسته است.[11] همانطور که مشاهده میشود، چهار ديدگاه اخير نه فقط مخالفتی با ديدگاه نخست ندارد بلکه میتواند به نوعی مؤيد ديدگاه نخست باشد. البته در ميان روايات به سخنانی برمیخوريم که مخالف ديدگاه بالا است، و جهان پس از حضرت مهدی علیه السلام را جهانی بدون خير و صلاح معرفی کرده است. که به طور عمده از منابع اهل سنّت نقل شده است.[12]
[1] . ر. ک: ابن منادی, الملاحم, ص184.
[2] . ر.ک: نعيم بن حماد, الفتن, ص207, 1071؛ ابن داود سنن, ج4, کتاب المهدی, ح4281.
[3] . علی بن حسام, البرهان فی علامات مهدی آخرالزمان, ص95.
[4] . مقدسی شافعی, عقد الدرر فی اخبار المنتظر, ص220.
[5] . ر.ک: نگارنده, بازگشت به دنيا در پايان تاريخ.
[6] . «فَإِذَا حَضَرَتْهُ (الحسن) الْوَفَاةُ فَلْيُسَلِّمْهَا إِلَى ابْنِهِ محمّد الْمُسْتَحْفِظِ مِنْ آلِ محمّد فَذَلِكَ اثْنَا عَشَرَ إِمَاماً ثُمَّ يَكُونُ مِنْ بَعْدِهِ اثْنَا عَشَرَ مَهْدِيّا...»؛ شيخ طوسی, کتاب الغيبة, ص150.
[7]. «إِنَّمَا قَالَ اثْنَا عَشَرَ مَهْدِيّاً وَ لَمْ يَقُلْ اثْنَا عَشَرَ إِمَاماً وَ لَكِنَّهُمْ قَوْمٌ مِنْ شِيعَتِنَا يَدْعُونَ النَّاسَ إِلَی مُوَالَاتِنَا وَ مَعْرِفَةِ حَقِّنَا»؛ شيخ صدوق, کمال الدين و تمام النعمة, ج2, ص358, ح56.
[8]. «يَا أَبَا حَمْزَةَ إِنَّ مِنَّا بَعْدَ الْقَائِمِ أَحَدَ عَشَرَ مَهْدِيّاً مِنْ وُلْدِ الْحُسَيْنِ علیه السلام »؛ شيخ طوسی, کتاب الغيبة, ص478.
[9]. «فَلَأَنْصُرَنَّهُ بِجُنْدِي وَ لَأَمُدَّنَّهُ بِمَلَائِكَتِي حَتَّی تَعْلُوَ دَعْوَتِي وَ تَجْمَعَ الْخَلْقُ عَلَی تَوْحِيدِي ثُمَّ لَأُدِيمَنَّ مُلْكَهُ وَ لَأُدَاوِلَنَّ الْأَيَّامَ بَيْنَ أَوْلِيَائِي إِلَی يَوْمِ الْقِيَامَةِ»؛ شيخ صدوق, علل الشرايع, ج1, ص7؛ کمال الدين و تمام النعمة, ج1, ص255, ح4.
[10]. «وَ اللَّهِ لَيَمْلِكَنَّ رَجُلٌ مِنَّا أَهْلَ الْبَيْتِ ثَلَاثَمِائَةِ سَنَةٍ وَ يَزْدَادُ تِسْعاً قَالَ فَقُلْتُ لَهُ مَتَی يَكُونُ ذَلِكَ قَالَ بَعْدَ مَوْتِ الْقَائِمِ علیه السلام»؛ نعمانی, الغيبة, ص331؛ تفسير عياشی, ج2, ص326.
[11]. شيخ کلينی, كافي, ج1, ص 338 .
[12] . ر. ک: كشفالغمة, ج 2, ص 484؛ خصال, ج2, ص 473, عيونأخبارالرضا علیه السلام , ج1, ص51.
ی، بحارالانوار، ج 53، ص 63.[19] . معارج (70)، آيه 4.[20] . علامه مجلسی، بحارالانوار، ج 53، ص 104؛ منتخب الانوار المضيئه، ص 202.
[1] . شيخ کلينی, كافی، ج 1، ص 368، ح 2.
[2] . اعراف(7)، آيه 187.
[3] . «وَاَمَّا «مَتى.» فَاِخْبارُهُ عَنِ الوَقْتِ. فَقَدْ حَدَّثَني اَبى عَنْ اَبيهِ عَنْ آبائِهِ اَنَّ النَّبِىَّ صلی الله علیه و آله و سلم قيلَ لَهُ: يا رَسُولَ اللَّهِ مَتى يَخْرُجُ القائِمُ مِنْ ذُرِّيَّتِكَ؟ فَقالَ صلی الله علیه و آله و سلم : مَثَلُهُ مَثَلُ السَّاعَةِ اَلَّتي لا يُجَلّيها لِوَقْتِها اِلاَّ هُوَ ثَقُلَتْ فِى السَّماواتِ وَالاَرْضِ لا تَأْتِيَنَّكُم اِلاَّ بَغْتَةً»؛ شيخ صدوق, عيون اخبار الرضا علیه السلام ، ج 2، ص 266؛ همو, كمال الدين و تمام النعمة، ج 2، ص 372.
[4] . «وَ أَمَّا ظُهُورُ الْفَرَجِ فَإِنَّهُ إِلَی اللَّهِ وَ كَذَبَ الْوَقَّاتُون»؛ شيخ طوسی, كتاب الغيبة، ص 291.
[5] . «... ولا ظهور إلا بعد إذن الله»؛ الخرايج والجرايح، ج 3، ص 1128؛ كتاب الغيبة، ص 395.
[6] . «اَلْمَهْدِىُّ مِنَّا اَهْلَ الْبَيْتِ يُصْلِحُ اللَّه لَهُ اَمْرَهُ فِي لَيْلَةٍ»؛ كمالالدين و تمام النعمة، ج 1، ص 152.
[7] . نعمانی, الغيبة، ص 163.
[8] . كتاب الغيبة، ص 159؛ كمالالدين و تمام النعمة، ج 1، ص 324.
[9] . كمالالدين و تمام النعمة، ج 1، ص 287.
[10] . شيخ صدوق، الخصال، ح 2، ص 394.
[11] . تهذيب الاحكام، ج 4، ص 300.
[12] . كتاب الغيبة، ص 453؛ روضة الواعظين، ص 263؛ اعلام الوری، ص آيا دربارة ويژگی جسمانی آن حضرت در دوران ظهور، روايتی نقل شده است؟ از مواردی که شيعه و اهل سنّت درباره آن رواياتی ذکر کردهاند، ويژگیهای حضرت مهدی 4 هنگام ظهور است. امام رضا7 فرمود: «... قائم4 آن است كه چون ظهور كند، در سن پيران است و سيماي جوان دارد. نيرومند باشد تا جايي كه اگر دست به بزرگترين درخت زمين اندازد، آن را از جا بكند و اگر ميان كوهها نعره كشد، سنگهاي آنها از هم بپاشد».[1] (اميرمؤمنان علي)7برخي از ويژگي هاي ظاهري جسماني ايشان در عصر ظهور راـ بالاي منبرـ چنين وصف فرمود است: «مردي از فرزندانم در آخرُالزمان ظهور ميكند. رنگش سفيد آميخته به سرخي و شكمش برآمده است. دو رانش ستبر و هر دو شانهاش قوي است. در پشتش دو خال است، مانند مهر؛ يكي به رنگ پوستش و يكي چون مهر نبوّت پيغمبر».[2] آن حضرت هم چنين فرمود: «... او مردي است بلندپيشاني، داراي بيني باريكي كه ميانش اندك برآمدگي دارد. برآمده شكم، داراي رانهاي درشت و پهن است. خالي بر ران راست او است. ميان دو دندان پيشين او گشاده است... ».[3]قيامت قامت ای قامت قيامت قيامت پا کنی با قد و قامتمؤذن گر ببيند قامتت را به قد قامت بمانَد تا قيامت امام باقر7 نيز در وصف آن حضرت فرمود: «... او شخصی است سرخ و سفيد، دارای چشمانی گرد و فرورفته، ابروانی پر پشت و برجسته و شانهای پهن...».[4] امام علی7 فرمود: «مهدي داراي چشماني سياه و درشت است. موهايي مجعد و خالي بر گونه دارد...».[5] امام باقر7 با بيان اين که ايشان در کمال جواني ظهور خواهد کرد, فرمود: «مهدي در حالي قيام خواهد كرد كه يك تار موي سفيد در سر و محاسن او ديده نميشود».[6]و همين معنا در كلام نوراني امام مجتبي7 آمده است كه حضرت مهدي4 در سن و سالي كمتر از چهل، ظهور خواهد كرد.[7]تو و طوبی و ما و قامت يار فکر هر کس به قدر همّت اوست افزون بر آن چه ياد شد، در کتابهای مفصل، توصيفهايي ذکر شده است که علاقهمندان به آنها مراجعه میفرمايند.
[1] . «... وَاِنَّ القائِمَ هُوَ الَّذى اِذا خَرَجَ كانَ في سِنِّ الشُّيوخِ وَمَنْظَرِ الشُّبَّانِ قَوِياً في بَدَنِهِ حَتَّي لوْ مَدَّ يدَهُ اِلى اَعْظَمِ شَجَرَةٍ عَلی وَجْهِ الاَرْضِ لَقَلَعَها وَلَوْ صاحَ بَينَ الجِبالِ لَتَدَكْدَكَتْ صُخُورُها...»؛ رك: شيخ کلينی, الكافي، ج 1، ص 514، ح 2؛ شيخ صدوق, كمالالدين و تمام النعمة، ج 2، ص 48، ح 7.[2] . «يخْرُجُ رَجُلٌ مِنْ وُلدى في آخِرِ الزَّمانِ اَبْيضُ اللَّونِ مُشْرَبٌ بالحُمْرَةِ مَبْدَحُ البَطنِ عَريضُ الفَخِذَينِ عَظيمُ مَشاشِ المَنْكَبَينِ بِظَهرِه شامَّتانِ: شامَةٌ عَلى لَوْنِ جِلْدِه و شامَةٌ عَلی شِبهِ شامَةِ النَبىِّ9...»؛ کمال الدين و تمام النعمة، ج2، ص653، ح17.[3] . «...وَهُوَ رَجُلٌ اَجْلَی الجَبِينِ، اَقْنَی الاَنْفِ، ضَخْمُ البَطْنِ، اَزْيلُ الفَخِذَينِ بِفَخِذِهِ اليمْنى شامَةٌ، اَفْلَجُ الثَّنايا، وَيملا الاَرضَ عَدلاً كَما مُلِئَتْ ظُلماً وَاين که گفته می شود حضرت مهدي علیه السلام در نخستين اقدام از ياران خود بيعت ميگيرد، و اين که از جبرئيل به عنوان نخستين بيعت کننده ياد شده، به چه معناست؟ اين که گفته می شود حضرت مهدي علیه السلام در نخستين اقدام از ياران خود بيعت ميگيرد، و اين که از جبرئيل به عنوان نخستين بيعت کننده ياد شده، به چه معناست؟ همانگونه که در پرسش آمده، نخستين اقدام حضرت مهدی عجل الله فرجه در ابتدای ظهور، گرفتن بيعت از ياران خود است. «بيعت» واژة عربی از ريشه (ب،ی،ع) به معنای خريد و فروش و ايجاب و پذيرش بيع است. در اصطلاح، برهم زدن كف دست راست از طرفين معامله به نشانه ختم معامله و تسليم است و نيز به هر عمل و رفتاری اطلاق میشود كه شخص به وسيلة آن، فرمان برداری خود را از شخص ديگر و سرسپردگی در برابر امر او نشان دهد. به کارگيری كلمه «بيعت» به اين معنا، از اين جهت است كه هر يك از دو طرف، تعهّدی هم چون دو معاملهگر در برابر ديگری میكنند؛ بيعت كننده حاضر میشود تا پای جان و مال و فرزند، در راه اطاعتِ او بايستد و بيعتپذير نيز حمايت و دفاع او را بر عهده میگيرد. شواهد تاريخی گويای آن است که بيعت، سنّتی بوده كه پيش از اسلام در ميان عرب رواج داشت و به همين دليل در آغاز اسلام ـ كه طائفه «اوس» و «خزرج» درموقع حج از مدينه به مكه آمدند و با پيامبر اسلامصلی الله علیه و آله و سلم در عقبه بيعت كردند ـ برخورد آنها با مسئله بيعت، برخورد با يك امر آشنا بود. پس از آن نيز پيغمبر گرامی اسلامصلی الله علیه و آله و سلم در فرصتهای گوناگون بيعت خود را با مسلمانان تجديد كرد. البته درباره پيامبرصلی الله علیه و آله و سلم و پيشوايان معصوم علیهم السلام ـ كه از سوی خدا نصب میشوند ـ نيازی به بيعت نيست؛ يعنی، اطاعت پيامبرصلی الله علیه و آله و سلم و امامان معصوم علیهم السلام منصوب از سوی او، واجب است؛ خواه بر كسانی كه بيعت كرده يا نكرده باشند. به بيان ديگر، لازمة مقام نبوّت و امامت، وجوب اطاعت است؛ همان گونه كه قرآن میفرمايد: gيَا اَيُّها الَّذِينَ آمَنُوا اَطيعُوا اللّهَ وَاَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِی الاَمْرِ مِنْكُمْf؛[1] ای كسانی كه ايمان آوردهايد، خدا را اطاعت كنيد و پيامبر و اوليای امر خود را [نيز] اطاعت كنيد». اما اين که چرا پيامبرصلی الله علیه و آله و سلم از ياران خود يا تازه مسلمانان، بيعت گرفت كه دو نمونه آن (بيعت رضوان و بيعت با اهل مكه) در قرآن به طور صريح آمده است،[2]بايد گفت: اين بيعتها يك نوع تأكيد بر وفاداری بوده كه در مواقع خاصی انجام میگرفته است؛ به ويژه برای مقابله با بحرانها و حوادث سخت، از آن استفاده میشد تا در ساية آن، روح تازهای در كالبد افراد دميده شود. البته همين امر در بيعت با حضرت مهدی عجل الله فرجه خواهد بود كه جنبه تأكيد بر وفاداری دارد. يكی از نخستین كارهای حضرت مهدی علیه السلام هنگام ظهور، بيعت با ياران خود است. اين بيعت در مسجدالحرام و بين ركن و مقام صورت میگيرد.[3] و ـ همانگونه که پيش از اين ياد شد ـ در رواياتی نقل شده كه نخستين بيعت كننده با حضرت مهدی علیه السلام ، فرشته مقرب الهي، جبرئیل است. امام باقر علیه السلام در اين باره میفرمايد: «... پس نخستين كسی كه با او بيعت كند، جبرئيل است. سپس آن 313 نفر [بيعت میكنند]...».[4] پس از اين بيعت ويژه، حضرت مهدی عجل الله فرجه با ديگر ياران خود بيعت خواهد کرد. افزون بر روايات شيعه، در پارهای از روايات اهل سنّت نيز بر مسئلة بيعت ياران حضرت با ايشان تأکيد شده است. صنعانی (م 211) که يکی از بزرگان اهل سنّت است، در رواياتی بر این بیعت اشاره کرده است.[5] بنابراين بيعت فقط تأکيد بر دلدادگی ياران است و هرگز به دلیل اعتماد و يا عدم اعتماد نيست. اما اين که مفاد بيعت نامه آن حضرت با ياران خود چه خواهد بود، به روشنی بيان نشده است و فقط آن چه می توان بدان اشاره نمود سخنان علی علیه السلام در اين باره است که فرمود: «... با او بيعت میكنند كه هرگز دزدی نكنند. مرتكب فحشا نشوند. مسلمانی را دشنام ندهند. خون كسی را به ناحق نريزند. به آبروی كسی لطمه نزنند. به خانه كسی هجوم نبرند. كسی را به ناحق نزنند. طلا، نقره، گندم و جو ذخيره نكنند. مال يتيم نخورند. درباره چيزی كه يقين ندارند، گواهی ندهند. مسجدی را خراب نكنند. مشروب نخورند. حرير و خز نپوشند. در برابر سيم و زر، سر فرود نياورند. راه را بر كسی نبندند. راه را ناامن نكنند. گرد هم جنس بازی نگردند. خوراكی را از گندم و جو انبار نكنند. به كم قناعت كنند. طرف دار پاكی باشند و از پليدی گريزان باشند. به نيكی فرمان دهند و از زشتیها باز دارند. جامههای خشن بپوشند. خاك را متكای خود سازند. در راه خدا حق جهاد را ادا كنند و...». او نيز در حق خود تعهّد میكند كه: «از راه آنان برود، جامهای مثل جامه آنها بپوشد. مركبی همانند مركب آنان سوار شود و آنچنان كه آنها خواهند، باشد... با كم راضی و قانع شود. زمين را به ياری خدا پر از عدالت كند، آنچنانكه پر از ستم شده است. خدا را آنچنانكه شايسته است، بپرستد. برای خود دربان و نگاهبان اختيار نكند».[6] اين بيعت نامه اخلاقی ـ معنوی, به خوبی روش و منش حکومتی آن امام همام را نشان میدهد و بر اهميّت و ارجمندی فضيلتهای اخلاقی و تلاش برای نهادينه کردن آنها دلالت دارد. اما درباره عهد جبرئيل با آن حضرت, میتوان گفت: از آموزههای دينی استفاده میشود جبرئيل، که يكی از چهار فرشته مقرّب و برترين آنها (ميكائيل، اسرافيل و عزرائيل) است؛ نخستين كسی است كه با حضرت مهدی علیه السلام بيعت خواهد كرد. در برخی از روايات، از وی به عنوان همراه عده زیادی از فرشتگان، هنگام ظهور ياد شده که در محضر واپسين حجّت الهي علیه السلام حاضر شده و به ياری آن حضرت خواهد شتافت. امام صادق علیه السلام در بخشی از يك روايت طولانی فرموده است: «...پس نخستين کسی که با او بيعت میکند آن پرنده است، و به خدا سوگند او جبرئيل است».[7] و نيز فرمود: «نخستين کس که با او بيعت میکند، حضرت جبرئيل است».[8] اين بدان معناست که در آن قيام جهانی، يکي از امدادهای غيبی خداوند، در ياری دادن جبرئيل به حضرت مهدی عجل الله فرجه متبلور میگردد؛ همان گونه که اين فرشته بزرگ الهي به ياری پيامبران ديگر نيز آمده بود؛ به ويژه ياریهای ايشان برای پيامبر خاتم صلی الله علیه و آله و سلم که در تفسير چند آيات اشاره شده است.
[1] . نساء (4)، آيه 59.[2] . ر.ك: سوره فتح (48)، آيه 10 و 18. [3] . شيخ طوسی, كتاب الغيبة، 476، ح 502.[4] . الغيبة، ص 314؛ روضة الواعظين، ص 290؛ ر.ك: الفتن، ص 183. [5] . عبد الرزاق بن همام صنعانی, المصنف, ج11, باب المهدی, ح20769.[6] . لطف الله صافی گلپايگانی, منتخب الاثر، ص 581, باب 11, ح4. [7] . «... فَاَوّلُ مَنْ يُبايِعُهُ ذَلكَ الطائِرُ وَهُوَ وَاللَّهِ جَبْرَئيل»؛ شيخ كليني، الكافی، ج 4، ص 184، ح 3؛ عللالشرايع، ح 2، ص 429، ح 1.[8] . «اَوَّلُ مَنْ يُبايِعُهُ جَبْرَئيل...»؛ علیبن ابراهيم قمی، تفسير قمی، ج 2، ص 204؛ . ر.ك: الغيبة، ص 314، ح 6؛ روضة الواعظين، ص 265جُوراً»؛ نعماني، الغيبة، صبا با توجه به پيشرفت اعجابآور سلاح های نظامي، چگونه ممکن است امام زمان عجل الله فرجه با شمشير بر دشمنان غلبه کند؟ بدون شکّ حضرت مهدی عجل الله فرجه با ظهور و قيام خود، بر تمام قدرتهای غير الهي چيره و غالب خواهد شد، آنها را بسان علفهای هرز از روی زمين برداشته، نابود خواهد ساخت[1] تا زمينه رشد و كمال انسانها، به صورت كامل فراهم آيد و زمين پر از عدل و داد گردد. اما پرسش اين است كه چگونه آن حضرت بر آن قدرتهای ستم پيشه، پيروز میشود؟ و به بيان ديگر، حضرت مهدی عجل الله فرجه با چه ابزاری (در آن قيام بزرگ) بر آن قدرتها مسلط خواهد شد؟ با بررسی رواياتی که در اين زمينه در دست است درخواهيم يافت: 1. سخن روشن چندانی در اين باره, به دست ما نرسيده است. 2. تنها سلاحهای مورد اشاره در كلام معصومين علیهم السلام برای آن حضرت هنگام قيام، سلاح های متداول عصر پيامبرصلی الله علیه و آله و سلم هم چون «شمشير» (سيف) و مانند آن ذكر شده است.[2] آيا مقصود از شمشير، معنای حقيقی آن است يا معنای كنايی؟ این سوال باعث پديدآمدن گمانههايي شده است:الف) سلاح يعنی شمشير و مانند آن؛ برخی بر اين باورند كه كلمه «شمشير» در معنای حقيقی آن به کار رفته است؛ بنابراين مصداق آن، همان شمشير (ابزار جنگی خاص) است. در اين گمانه، چيرگی حضرت مهدی علیه السلام بر دشمنان در فرضهای ذيل تصور می شود: 1. خداوند در آن شمشير قدرت و اعجازی قرار خواهد داد که تمام سلاحهای موجود را مقهور نيروی خود میسازد. [3]2. تمام سلاح های پيشرفته از کار میافتند و غير قابل استفاده میشوند. مردم به ناگزير از سلاحهای ابتدايی (شمشير و مانند آن) استفاده خواهند کرد. 3. در آستانه ظهور، جنگهای خونين فراوانی به وقوع میپيوندد و تمام سلاحهای پيشرفته از بين خواهدرفت و از آن پس در جنگ فقط از ابزارهای ساده استفاده میشود. دليل های اين ديدگاه 1.رواياتی که دربارة سلاح حضرت مهدی علیه السلام وجود دارد، صريح در شمشير مصطلح است. الف) در روايات فراوانی آمده است: «شمشیرآن حضرت همان شمشير پيامبرصلی الله علیه و آله و سلم است[4].» افزون بر آن زره، سپر و برخی آلات جنگی پيامبرصلی الله علیه و آله و سلم ، نيز به عنوان ميراث آن حضرت، نزد امام مهدی عجل الله فرجه است و كسی نگفته كه اينها نماد است؛ بلكه از وجود عينی آنها ياد كردهاند. و وقتی چنين شد نمادين بودن شمشير، مشكل خواهد بود. رسول اکرمصلی الله علیه و آله و سلم در اين باره فرمود: «...قائم از اهل بيت من، با شمشير ظاهر می شود». [5] ب) رواياتی میگويد: «شمشيری كه نزد حضرت مهدی عجل الله فرجه است، نزديكی زمان قيام، با قدرت الهي به سخن در آمده، حضرت را از هنگام ظهور آگاه میسازد.» رسول گرامی اسلامصلی الله علیه و آله و سلم فرمود: «برای او شمشيری است در غلاف. پس هنگامی كه وقت ظهورش فرا رسيد، آن شمشير از غلافش خارج می شود. خداوند آن شمشير را به سخن درمیآورد و شمشير به حضرتش میگويد: ای ولی خدا! خارج شو كه ديگر نشستن در مقابل [ستم] دشمنان خدا جايز نيست. پس او ظهور میكند».[6] آشکار است اين دسته از روايات، هرگز قابل تأويل بر قدرت حضرت نيست، چرا كه در اين معنا ظهور دارد كه آن شمشير چنين میكند، و اين از کرامتهای آن حضرت است.ج) روايات فراوانی میگويد: «ياران مهدی عجل الله فرجه شمشيرهای خاصی دارند كه به گونهای بيان كننده كرامات آن حضرت و يارانش است. امام صادق علیه السلام فرمود: «به زودی به اين مسجد شما يعنی مکه، سيصد و سيزده نفر خواهند آمد که اهل مکه میدانند که از پدران و اجداد آنها به دنيا نيامدهاند(از نقاط دوردست می آيند). بر شانههای آنها شمشيرهايي است که بر هر يک از آنها کلمهای نوشته شده که از آن، هزار کلمه باز می شود....». [7]د. روايات ديگری حكايت میكند: حضرت مهدی عجل الله فرجه برای گسترش عدل و قسط، به مدت هشت ماه شمشير بر شانه خود دارد. امام باقر علیه السلام در پاسخ به اين پرسش که سنّت آن حضرت از پيامبر اکرمصلی الله علیه و آله و سلم چيست؟ فرمود: «... و به مدت هشت ماه، شمشير به گردن خويش آويزان میکند و به اندازه ای از دشمنان به خاک و خون میافکند تا خداوند از او راضی گردد...».[8] (كه اگر مقصود نماد قدرت بود، تمام دوران قيام و حكومت ذكر میشد).هـ) در برخی روايات ائمه علیهم السلام فرمودهاند: «همة ما صاحب و وارث شمشير هستيم».[9] و با توجه به اين که برخی از ائمه علیهم السلام محصور بوده و دارای هيچ گونه قدرت ظاهری نبودهاند، به ناگزير مقصود همان شمشير و آن هم شمشير پيامبرصلی الله علیه و آله و سلم بوده است.2ـ چه دليلی داشت حقيقتی به اين بزرگی، اين گونه بيان شود؟ معصومين علیهم السلام میتوانستند از مدلول سلاح ـ كه قدرت و قوّت است ـ ياد كنند و يا میفرمودند او با سلاحی ظاهر خواهد شد كه در يك لحظه چنان است و چنين. بنابراين چارهای نيست جز اين که بگوييم: آلات و ابزارهای معمول و رايج در زمان ما و يا آن چه از وسايل جنگی و ارتباطی پيشرفته که انسان در آينده خواهد ساخت، در زمان ظهور امام علیه السلام ، بدون استفاده خواهد ماند و از رونق خواهد افتاد. حال ممکن است اين مسئله به دلیل علتهای معنوی باشد يا علتهای ظاهری و مادی که باعث خواهد شد آنها از کار بيفتد. در هر حال فقط خداوند به حقيقت اوضاع آگاه است و بس.[10] يکی از نويسندگان معاصر به اين حقيقت اشاره کرده است که چرا شمشير؟ و در پاسخ آن می نويسد: «ديگر روزگار موعظه و خواهش تمام مي شود. از قديم ترين روزگاران که پيامبران آمدند، همواره بشر را موعظه کردند، راه نمودند، درخواست کردند که مؤمن باش، عمل صالح به جاي آر. ديديم گوش ندادند و چگونه انبيا و اوليا را از دم تيغ گذراندند. امّا روزگار مهدي علیه السلام ، روزگار خوارساختن زورداران است. ديگر، آن روزگار نخواهد بود که مصلحان را زهر خورانند، نيکان و پاکان را نابود سازند، و صحنه هايي چون «عاشورا» پديد آورند. شمشير در ميان نابکاران نهد؛ و از احدي توبه نپذيرد و بدين گونه ماهيت زمان را تطهير کند، انسانيت خردشده را زنده سازد. بشر، در پيشينه ي خويش، امتحان خوبي نداده است. هم نوع خود را، براي اميال و هوس هاي سبعانه خود پايمال کرده است، و بايد انتقام پس دهد. و مهدي عجل الله فرجه ، دست انتقام خدايي است. مهدي، دشمن خون ريز مستکبران و فاسدان است، و يار دلسوز فروتنان و مستضعفان و پاکان.[11] آری، شمشير آن حضرت در حکم تيغ جراحی مهربان و دلسوز است که پيکرة جامعه بشری را در کمال مهربانی، از لوث وجود غدههای سرطانی پاک خواهد کرد. و چون چنين است فقط کسانی از اين رخداد نگرانند که وجودشان برای جامعه بشری تهديدی به حساب میآيد و آنان که هيچ گونه مشکلی با حق و حقيقت ندارند، ذرهای نگرانی نخواهند داشت. همانگونه که بيمار آگاه به وضع بيماری خويش، نه فقط دست پزشک جراح، که تيغ جراحی او را نيز بوسه خواهد زد.ب) سلاح، نماد قدرت و توانايي؛ برخی ديگر از بزرگان بر اين باورند كه شمشير و سلاحهايي مانند آن در اين روايات، كنايه از قدرت و نيروی نظامی است. اين گروه بر اين ادعا شواهدی از ادبيات محاورهای ذكر میكنند. آن چه اين قول را به ذهن نزديکتر میکند، پيشرفت روزافزون تجهيزات نظامی و فناوری دفاعی است. و اين پرسش که حضرت چگونه در مواجهه با آن تجهيزات پيشرفته، از سلاح های ابتدايي استفاده خواهد کرد؟ يکی از عالمان معاصر در جمع بين حمل بر نمادين بودن و حمل بر ظاهر برخی از اين امور چنين نوشته است: «شک نيست که ما مجاز نيستيم به هر مفهومی از مفاهيم مذهبی که در قرآن يا منابع حديث وارد شده، شکل سمبوليک بدهيم، چه اين که اين کار همان تفسير به رأی است که در اسلام به شدت ممنوع شده و عقل و منطق هم آن را مردود میشمرد؛ ولی با اين حال، جمود بر مفهوم نخستين الفاظ، در آن جا که قرائن عقلی يا نقلی در کار است آن هم صحيح نيست و موجب دورافتادن از مقصود و مفهوم اصلی سخن است. اتفاقاً درباره حوادث آخرالزمان نيز اين گونه مفاهيم کنايی، بی سابقه نيست.[12]» ايشان در جايي ديگر از اين ديدگاه بهره جسته، به دنبال آن که استفاده از سلاحهای اوليه را نوعی بازگشت به عقب دانسته، از نگاه عقل، موضوع را اين گونه مطرح کرده است: «بازگشت به عقب نه ممکن است و نه منطقی، و اين بر خلاف سنت آفرينش و اصل تکامل در زندگی انسانها است. بنابراين هيچ دليلی وجود ندارد که با جهش جامعه انسانی به سوی حق و عدالت، ترقّی و پيشرفت جامعه متوقف گردد، و يا عقب نشينی کند. عقب گرد و گذشته گرايي با چنان پيشرفت و جهشی مناسب نيست.» آن گاه از نکات بالا نتيجه گرفته که برای استقرار چنان حکومتی بايد حکومت های خودکامه و بیدادگر از صحنه جهان خارج شود، و برای خارج کردن آنها، لااقل در شرايط کنونی يک «سلاح برتر» لازم است؛ سلاحی که شايد حتی تصورش امروز برای ما ممکن نيست.[13] به نظر می رسد وجه جمع بين گفته های بالا اين باشد که حضرت با همان سلاح متداول در عصر نبوی ظهور خواهدکرد، اما خداوند در آن سلاح، نيرویی قرار خواهد داد که تمام سلاحهای آن زمان را مقهور خود خواهد ساخت. البته گمانه ديگری نيز میتوان ارائه نمود و آن اين که با توجه به تكامل خارقالعاده علم در زمان ظهور حضرت مهدی علیه السلام ، ممكن است سلاحهايی فراهم آيد كه هرگز در تصور انسانهای امروز قابل درك نباشد. يا اين که ادبيات جنگ با جنگهای پيش از آن، به طور کامل متفاوت باشد. بنابراين علم آن را به اهلش وامیگذاريم و دامن سخن را برمیچينيم. حال که سخن به این جا رسيد، مناسب است اشاره ای به شدت برخورد امام زمان علیه السلام با مخالفان و اهل باطل داشته باشيم. بدون ترديد ميزان آسيب زايي ديدگاهی که هر گونه برخورد حضرت مهدی و يا کشتارهای آن حضرت را منتفی می داند، کمتر از آن ديدگاه معروف نيست که قيام حضرت را در جاری شدن خون در کوچهها خلاصه کرده بود. به نظر میرسد بهترين ديدگاه، ديدگاه ميانه است؛ آن حضرت هم چون طبيبی مهربان، جز به بهبودی، پيکره جامعه جهانی، فکر ديگری نمیکند، و اين بهبودی، اقتضاهای خود را دارد؛ گاهی با کمترين دارو و گاهی هم با تيغ جراحی.
[1] . برخی بدون توجه به انبوه روايات وارد شده در زمينه جنگهای آن حضرت با دشمنان بشريّت, و به گمان اين که می بايست چهرهای مهربان از آن حضرت به جهانيان نشان داد, منکر جنگهای آن حضرت در آغاز ظهور هستند. ولی می بايست توجه داشته باشند که معصومان علیهم السلام چنين ديدگاهی را مردود دانستهاند. افزون بر آن اين که پيروی آن حضرت از جدّ بزرگوار خود رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم اقتضا دارد به حکم آيه شريفه gمحمّد رَسُولُ اللَّهِ وَ الَّذينَ مَعَهُ أَشِدَّاءُ عَلَی الْكُفَّارِ رُحَماءُ بَيْنَهُمf؛ با دشمنان به شديدترين وجه ممکن مقابله نمايد. مگر اينکه گفته شود آن حضرت دشمنی نخواهد داشت. که آن هم حرفی شگفتآور است. البته نگارنده خود آگاه است که روايات فراوانی در اين موضوع دارای اشکال است اما اين هرگز توجيهی برای انکار اصل موضوع نخواهد بود. [2] . الكافی، ج 1، ص 407، ح 1؛ ج 8، ص 50، ح 13؛ عيون اخبارالرضا علیه السلام ، ج 1، ص 59، ح 29؛ عللالشرايع، ج 1، ص 245، ح 6؛ كمالالدين و تمام النعمة، ج 1، ص 321، ح 3؛ الاستبصار، ج 3، ص 108، ح 5383؛ تهذيب الاحكام، ج 6، ص 154، ح 2؛ الغيبة، ص 164، ح 5. و ده ها كتاب ديگر.[3] . ر.ك: صدوق، الخصال، ج 2، ص 649، ح 43. [4] . امام صادق علیه السلام در اين باره می فرمود: « عِنْدِي سِلَاحُ رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه و آله و سلم لَا أُنَازَعُ فِيهِ ثُمَّ قَالَ: إِنَّ السِّلَاحَ مَدْفُوعٌ عَنْهُ لَوْ وُضِعَ عِنْدَ شَرِّ خَلْقِ اللَّهِ لَكَانَ خَيْرَهُمْ ثُمَّ قَالَ: إِنَّ هَذَا الْأَمْرَ يَصِيرُ إِلَى مَنْ يُلْوَى لَهُ الْحَنَكُ»؛ الکافی, ج1, ص234, ح2.[5] . «...يَظْهَرَ الْقَائِمُ مِنْ أَهْلِ بَيْتِي بِالسَّيْف»؛ الكافی، ج 1، ص 234، ح 2. [6] . «وَ لَهُ سَيْفٌ مُغْمَدٌ فَإِذَا حَانَ وَقْتُ خُرُوجِهِ اقْتَلَعَ ذَلِكَ السَّيْفُ مِنْ غِمْدِهِ وَ أَنْطَقَهُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ فَنَادَاهُ السَّيْفُ اخْرُجْ يَا وَلِيَّ اللَّهِ فَلَا يَحِلُّ لَكَ أَنْ تَقْعُدَ عَنْ أَعْدَاءِ اللَّهِ فَيَخْرُج...»؛ كمالالدين و تمام النعمة، ج 1، ص 155. [7] . «سيأتي مسجدكم هذا يعني مكة ثلاثمائة و ثلاثة عشر يعلم أهل مكة ياران خاص حضرت مهدي عجل الله فرجه چه کساني هستند و چه ويژگيهايي خواهند داشت؟ طبق روايات معصومين علیهم السلام، شمار ياران خاص حضرت مهدی عجل الله فرجه سيصد و سيزده نفرند. به نظر میرسد حاکمان و زمامداران جهان از ميان آنها برگزيده خواهند شد. در عصر ظهور، ياران خاص حضرت مهدی علیه السلام ، برگزيدگان اهل زمين بوده و شايستگیهای لازم برای تدبير امور همة مردم جهان را دارا خواهند بود. ايشان در اولين فرصت، خود را به مولای خود رسانده، و با آن حضرت بيعت خواهند کرد. احاديث فراوانی در ستايش اين گروه ممتاز وارد شده و در قرآن كريم آياتی است كه تأويل به آنان شده است: 1.امام باقر و امام صادق علیهما السلام در تأويل سخن خدای متعال gوَلَئِنْ اَخَّرْنا عَنهُم العَذابَ اِلي اُمَّةٍ مَعدُودَةٍ...f[1]؛ هر آينه اگر از آنان عذاب را تا مدتی معيّن [يا تا فراهم آمدن دستهای به تعداد مشخص] به تأخير اندازيم...، فرمودند: «مراد از امت معدود، ياران مهدی در آخرالزمانند؛ سي صد و سيزده نفر به تعداد افراد جنگ بدر. آنان در ساعتی جمع شوند؛ مانند ابرهايی كه در پاييز جمع میشوند».[2] 2. از امام صادق علیه السلام درباره اين سخن خدای تعالی gفَاستَبِقُوا الخَيرات، اَينَما تكونوا يأت بكم اللّه جميعاًf؛[3] در نيكیها بر يك ديگر پيشی گيريد. هر كجا باشيد، خدا همه شما را خواهد آورد، روايت شده است: «يَعنِی اَصحَابَ القائِمِ».[4] و نيز فرمود: «مقصود سي صد و اندی يار قائم است، و آنان ـ واللّه ـ امت معدودهاند. در يك ساعت جمع میشوند؛ همان گونه كه ابرها در پاييز جمع میشوند».[5] 3. امام صادق علیه السلام در وصف ياران خاص حضرت مهدی علیه السلام فرمود: «مردانی كه گويی قلبهايشان مانند پارههای آهن است. هيچ چيز نتواند دلهای آنان را نسبت به ذات خداوند، گرفتار شك سازد. سختتر از سنگ هستند. اگر بر كوهها حمله كنند، آنها را از هم خواهند پاشيد... گويی كه بر اسبان خود، مانند عقاب هستند. بر زين اسب امام دست میكشند و از اين كار، بركت طلب میكنند. گِرد امام خويش چرخيده، در جنگها جان خود را سپر او میسازند و هر چه را بخواهد برايش انجام میدهند. مردانی كه شبها نمیخوابند. در نمازشان همهمهای چون صدای زنبور عسل دارند. شبها بر پای خويش ايستاده و صبح بر مركبهاي خود سوارند. پارسايان شباند و شيران روز. اطاعت آنان در برابر امامشان، از اطاعت كنيز برای آقايش زيادتر است. مانند چراغها هستند...گويی كه دلهایشان قنديل است. از ترس خدا بيمناك و خواهان شهادتاند. تمنايشان شهيدشدن در راه خدا است. شعارشان اين است: «ای مردم! برای خون خواهی حسين به پا خيزيد». وقتی حركت میكنند، پيشاپيش آنان به فاصله يك ماه، ترس و وحشت حركت كند. آنان دسته دسته به سوی مولا میروند. خدا به وسيله آنانامام راستين را ياری میفرمايد».[6] از مجموع رواياتی که در دست است، درباره صفات و ويژگیهای اين بزرگان، میتوان به موارد ذيل اشاره کرد:1. آنان از مناطق مختلف جهان به صورتی خارقالعاده گِرد میآيند.2. آنها نخستين بيعت کنندگان با حضرت مهدی علیه السلام هستند.4. آنان سرسپردگان ويژه و مدافعان خاص حضرت مهدی علیه السلام هستند.5. آنان پرچم داران و حاکمان روی زمين از طرف حضرت مهدی علیه السلام هستند.6. آنان مصداق عذاب الهي برای ستم گرانند.7. آنان به عنوان يکي از شرايط ظهور، فراهم آمدنشان نشان از قطعی شدن ظهور دارد.8. آنان در پرتو عنايت های الهي، همواره پيروز ميدان نبرد خواهند بود.9. آنان دارای روحی تأييد شده از طرف خداوند هستند که هرگز ترديدی درباره حق در آنان راه نخواهد يافت.10. و ديگر آن که، ايشان پس از مبارزه با دشمنان و از بين بردن آنها، گارگزاران آن حضرت روی زمين خواهند شد. از برخی روايات استفاده میشود، سيزده تن و از برخی ديگر، استفاده میشود، پنجاه تن از اين تعداد زنان هستند. امام باقر علیه السلام میفرمايد: «... به خدا سوگند 313 تن از مردان نزد او میآيند، كه با آنان پنجاه زن نيز هستند...».[7]اين موضوع دو نكته را روشن میسازد: 1. زنان كه در طول تاريخ از حقوق خويش محروم بودند و شخصيت آنان تحقير گشته بود، در دوران آن انقلاب بزرگ، شخصيت واقعی خويش را باز خواهند يافت و به عنوان كارگزاران اصلی تحول عظيم، در جامعه جهانی شركت خواهند داشت. اين موضوع اهميت ويژهای دارد كه ارزش واقعی، قدرت، توان مندی نوع زن و ارزش يابی استعدادهای او را ـ در صورتی كه خود را ساخته باشد ـ مشخص میسازد. 2. زنان اگر در جهاد و رويارويی مستقيم شركت نكنند، در ديگر پستها و مسئوليتها و سازندگیها، میتوانند مشاركت داشته باشند. هم چنين در گسترش فرهنگ اسلامی، تبيين خطوط اصلی دين، آموزش معارف الهي و جايگزين ساختن معيارها و اصول انقلاب مهدوی، میتوانند كارآمد باشند و نقشهای اصلی و برجستهای را برعهده گيرند. در مسائل پشت جبهه و ديگر مسائل اجتماعی، فرهنگی و تربيتی نيز میتوانند نقش سازندهای داشته باشند. اين موضوع، والايی مقام زن و حد بالای رشد و تكامل او را روشن میسازد. اثر تربيتی اين موضوع مهم، در جامعه كنونی ـ كه جامعه منتظر است ـ میتواند خودآيی زنان و بازشناسی توان رشد و بازيابی شخصيت آنان باشد. برای شركت در آن دگرگونی و انقلاب بزرگ و جهانی، زنان از هم اكنون بايد با معيارهای دقيق اسلامی و اخلاقی، شخصيت خود را بسازند و در بعد علم و عمل تكامل يابند، و بدانند كه هم اكنون، مسئوليتهای بزرگی بر عهده دارند، و در آينده نقشهای اصولیتری خواهند داشت. پس باید از هم اكنون به شناخت دقيق و درست اسلام بپردازند و در تربيت خويش بكوشند تا پيش از ظهور، در جامعه زنان منتظر قرار گيرند، و در دوران ظهور، شايستگی شركت در آن حركت بزرگ و كمك رساندن به داعی حق را داشته باشند.[8] اگر چه برخی، رجعتکنندگان را در شمار ياران خاص آن حضرت قلمداد کرده اند، با توجه به اين که از روايات استفاده می شود در زمان رجعت، هيچ گونه تکليفی متوجه آنان نخواهد بود و نيز شمار رجعت کنندگان در قسمت مؤمنان محض بسيار فراتر از ياران و ياوران آن حضرت خواهد بود، بنابراين چنين گمانهای غير قابل قبول خواهد بود.[9] از رواياتی ديگر استفاده می شود, افزون بر شمار بالا، ياران عام آن حضرت پس از ظهور به آن حضرت ملحق میشوند. از اين روايات استفاده میشود حضرت مهدی عجل الله فرجه از مكه خارج نخواهد شد، مگر آن كه همراهشان ده هزار تن از ياوران خواهند بود[10]. البته اين تعداد، گروهی از ياوران ايشانند و نه همه آنان. به عنوان نمونه، فقط سيّد هاشمی با دوازده هزار نيرو به حضرت مهدی عجل الله فرجه در عراق ملحق میگردند... اين همه، غير از ياورانی است كه از فرشتگاناند. آنان نيز ياوران حضرت بوده و اوامر آن بزرگوار و آموزههايش را فرمان بردار خواهند بود. اما بين ياران خاص حضرت مهدی عجل الله فرجه و ياوران آن حضرت، يک تفاوت عمده وجود دارد و آن اين که: 313 نفر اصحاب و ياران خاص، به تعبير امام علی علیه السلام و امام صادق علیه السلام «پرچمداران» حضرت مهدی علیه السلام هستند و هر يك از آنها نقش بزرگی در فرماندهی سپاه و گشودن شهرها و اداره امور و... دارند؛ در حالی که ياران عام آن حضرت ـ ياوران ـ مؤمنان صالحیاند كه به حضرت مهدی عجل الله فرجه در مكه و غير آن ملحق میشوند. زير پرچمش گرد میآيند و با دشمنان خدا و پيامبر خداصلی الله علیه و آله و سلم میجنگند. بيشتر ياران خاص حضرت در سن جوانیاند و بزرگسالان در ميان آنان كم هستند. اين ياران، دارای افكاری متحد و ديدگاه هايي يك نواخت بوده و دلهایشان به هم پيوسته است. امام علی علیه السلام در اين باره فرمود: «همانا ياران قائم عجل الله فرجه همگی جوانند و پير در ميانشان نيست، مگر به اندازه سرمه در چشم يا به قدر نمك در توشه راه و كمترين چيز در توشه راه، نمك است».[11] در آنان اختلافی در انديشه، رأی و يا گفتار نتوان يافت. گويی همه ايشان دارای دل وانديشه و زبانی واحدند. از تنهايی هراسي ندارند، چرا كه انسانی كه با خدای عزوجل مرتبط باشد، هرگز هراس ندارد. آرزويشان اين است كه در راه خدا شهيد شوند.[12] نکته جالب اين که ياران خاصّپ آن حضرت از مناطق مختلف جهان هستند. همين که امر ظهور حتمی شد، تمام آنها به قدرت الهي، در کمترين زمان ممکن، به گونهای معجزه آسا به امام و مقتدای خود ملحق می شوند.
[1] . هود (11)، آيه 8.[2] . «...أُمَّةٍ مَعْدُودَةٍ يَعْنِي عِدَّةً كَعِدَّةِ بَدْرٍ قَالَ يَجْمَعُونَ لَهُ فِي سَاعَةٍ وَاحِدَةٍ قَزَعاً كَقَزَعِ الْخَرِيفِ»؛ بحارالانوار، ج 51، ص 55، ح 42؛ نيز: ر.ک: الغيبة، ص 241. [3] . بقره (2)، آيه 148.[4] .
با توجه به جهاني بودن حکومت حضرت مهدي عجل الله فرجه وعظمت انقلاب ايشان و محدود بودن ياران آن حضرت آيا ايشان از نيروهاي غيبي نيز بهره خواهد برد؟ همانگونه که پيش از اين نيز ياد شد, انقلاب حضرت مهدی علیه السلام بزرگترين قيامی خواهد بود که بشر در تاريخ خود نظارهگر آن خواهد بود. از سخنان نورانی معصومين علیهم السلام استفاده میشود، اگر چه اساس قيام حضرت مهدی عجل الله فرجه بر امور طبيعی است، به اقتضای عظمت و گستردگی آن قيام جهانی، خداوند بعضی از نيروهای پنهان و فوق طبيعی را در اختيار آن حضرت قرار خواهد داد؛ تا موجبات پيروزی ايشان، هر چه بهتر و بيشتر فراهم آيد. نمونههايی از اين نيروهای غيبی که به ياری آن حضرت ميآيند به این قرارند: الف) فرشتگان اگر چه حقيقت وجودی فرشتگان بر ما پوشيده است، در آيات قرآن و سخنان معصومين علیهم السلام درباره ايشان سخنان فراوانی در دست است. اين موجودات الهي که به عنوان کارگزاران تدبيرهای الهي از آنها ياد شده، در مواردی تحقق بخش ارادة خداوند در ياری رساندن به بندگان پرهيزگار بوده و هست. خداوند در قرآن مجيد، در مواردی ياری فرشتگان را بر شمرده است: 1. فرشتگان ياری دهنده حضرت لوط علیه السلام ؛ آن گاه که آن پيامبر الهي از نابخردان و مفسدان به تنگ آمد، خداوند نيروهای پنهان خود را به ياری او فرستاد، در قرآن مجيد از اين رخداد اينگونه ياد کرده است: gقالَ فَمَا خَطبُكُمْ اَيُّهَا المُرْسَلُونَ* قَالُوا اِنَّا اُرْسِلْنا اِلي قَوْمٍ مُجْرِمِينَ لِنُرْسِلَ عَلَيْهِم حِجارَةً مِنْ طينٍ مُسَوِّمَةً عِنْدَ رَبِكَ لِلْمُسْرِفينَf؛[1]... پس مأموريت شما چيست ای فرستادگان (خدا)؟ گفتند: ما به سوی قوم مجرمی فرستاده شديم تا بارانی از «سنگ ـ گل» بر آنها بفرستيم؛ سنگهايی كه از ناحيه پروردگارت برای اسراف كاران نشان شده است». 2. فرشتگان جنگ بدر؛ جنگ بدر به عنوان يکی از مهمترين نبردهای عصر بعثت، از نبردهايي است که خداوند پيامبرش را با نيروهای فراطبيعی ياری فرمود. در آيه ای از آيات قرآن از اين استعانت الهي ياد شده است: gإِذْ تَسْتَغيثُونَ رَبَّكُمْ فَاسْتَجابَ لَكُمْ أَنّي مُمِدُّكُمْ بِأَلْفٍ مِنَ الْمَلائِكَةِ مُرْدِفينَf؛[2] [بهخاطر بياوريد] زمانی را [كه از شدت ناراحتی در ميدان بدر] از پروردگارتان تقاضای كمك میكرديد و او تقاضای شما را پذيرفت. [او گفت] من شما را به يك هزار از فرشتگان كه پشت سر هم فرود میآيند، ياری میكنم. 3. فرشتگان در جنگ احزاب؛ يکي ديگر از نبردهای سرنوشتساز در سالهای نخست طلوع آفتاب اسلام، جنگ احزاب است. خداوند در اين جنگ افزون بر فرشتگان، برخی از عوامل طبيعی را نيز به ياری آن پيامبر بزرگ فرستاد. اين نعمت بزرگ در آيهای از قرآن آمده است: gيا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا اذْكُرُوا نِعْمَةَ اللَّهِ عَلَيْكُمْ إِذْ جاءَتْكُمْ جُنُودٌ فَأَرْسَلْنا عَلَيْهِمْ ريحًا وَ جُنُودًا لَمْ تَرَوْها وَ كانَ اللَّهُ بِما تَعْمَلُونَ بَصيرًاf؛[3]ای كسانی كه ايمان آوردهايد، نعمت خدا را بر خودتان به ياد آوريد؛ در آن هنگام كه لشكرهای [عظيمی] به سراغ شما آمدند، ولی ما باد و طوفان سختی بر آنها فرستاديم و لشكريانی كه آنها را نمیديديد [وبه اين وسيله آنها را درهم شكستيم] و خداوند به آن چه انجام میدهيد، بينا است». پيامبر گرامی اسلامصلی الله علیه و آله و سلم در روايتی پس از آن كه ياری خداوندی را از امدادهای غيبی مربوط به قيام حضرت مهدی عجل الله فرجه ذكر فرموده، چنين میگويد: «...و به وسيله فرشتگان خداوند، ياری میشود...».[4] از روايات استفاده میشود فرشتگانی كه به ياری حضرت مهدی علیه السلام میشتابند، سه گروه هستند: دسته نخست: فرشتگان مقرّب درباره فرودآمدن فرشته وحی و ديگر ملائكه مقرّب خداوند هنگام ظهور، روايات فراوانی در دست است، كه حكايت از عظمت و بزرگی قيام حضرت مهدی علیه السلام دارد. از امامباقر علیه السلام در اين باره روايت است كه فرمود: «هرگاه قائم آل محمّد خروج كند، بدون شك خداوند با ملائكه مسوّمين و مردفين و منزلين و كرّوبين او را ياری خواهد فرمود. جبرئيل پيش روی او، ميكائيل در سمت راست او و اسرافيل در سمت چپ او قرار دارند...».[5] دسته دوم: فرشتگان جنگ بدر امام باقر علیه السلام در اين باره نيز میفرمايد: «ای ثابت! گويی كه من هم اكنون قائم خاندان خويش را مینگرم كه به اين نجف شما نزديك میشود ـ و با دست خود به سمت كوفه اشاره فرمود ـ و همين كه به نجف شما نزديك شود، پرچم رسول خداصلی الله علیه و آله و سلم را برخواهدافراشت و چون آن را بر افرازد، فرشتگان بدر بر او فرود آيند...».[6] امام صادق علیه السلام نيز میفرمايد: «هنگامی كه قائم قيام كند، فرشتگان روز بدر (آنهايی كه در جنگ بدر به ياری پيامبر آمدند)، فرود میآيند و آنان پنج هزارند».[7]دسته سوم: فرشتگان قيام امام حسين علیه السلام از پارهای روايات استفاده میشود, خداوند فرشتگانی را در روز عاشورا، جهت ياری امام حسين علیه السلام نازل فرمود، ولی ]به تقدير الهي[ آن گاه رسيدند كه كارزار به پايان رسيده بود؛ از اين رو خداوند آنها را مأمور ساخت تا هنگام قيام منتقم خون امام حسين علیه السلام ، در زمين بمانند و چون آن منتقم ظهور كرد، او را ياری كنند و انتقام خون شهيد كربلا را از ستم گران بازستانند. شعار ايشان «يا لَثاراتِ الحُسَيْن» است.[8]ب) ريختن ترس در دل دشمنان يکی ديگر از ياریهای خداوند در قيام جهانی حضرت مهدی عجل الله فرجه ، اين است که ترس و دلهره را بر قلب كافران و مشركان و ستم گران حق ستيز، فرو خواهد ريخت و از آنان قدرت تصميمگيری و مخالفت را خواهد گرفت؛ همانگونه که در زمان پيامبران چنين کرده است. قرآن شريف در آيات فراوانی از اين امدادهای الهي ياد کرده است؛ مانند: gسَنُلقِي فِي قُلُوبِ الَّذيِنَ كَفَروُا الرُّعْبَ...f ؛[9] ما در دلهای كسانی كه كفر ورزيدند بيم و هراس خواهيم افكند». بر اساس اين سنّت الهي، هيچ بعيد نيست که يكی از امدادهای غيبی خداوند برای حضرت مهدی عجل الله فرجه ، رعب و ترس باشد كه خداوند در دل دشمنانش میاندازد؛ همانگونه كه در روايات بسياری به آن تصريح شده است. امام باقر علیه السلام در اين باره فرمود: «قائم ما منصور به رعب (ياری شده با القای ترس در دل دشمنان او) است».[10]ج) نيروهای طبيعت بخشی از اين امدادهای پنهانی در عصر ظهور، همان نيروها و امكانات طبيعی است كه خداوند، پيامبران خود را به آنها مجهز كرده است؛ همانند: بادها، طوفانها، ابرها و... . در آيات فراوانی از قرآن، دربارة تسخير برخی از اين عوامل برای پیامبران، سخن به ميان آمده است؛ مانند ياری حضرت سليمان علیه السلام به وسيله بادها است که قرآن درباره آن چنين فرموده است: gوَ لِسُلَيْمانَ الرِّيحَ عاصِفَةً تَجْري بِأَمْرِهِ إِلي اْلأَرْضِ الَّتي بارَكْنا فيها وَ كُنَّا بِكُلِّ شَيْءٍ عالِمينَf؛[11] و تندباد را مسخر سليمان ساختيم كه به فرمان او به سوی سرزمينی كه آن را پربركت كرده بوديم حركت میكرد، و ما از همه چيز آگاه بوديم. هم چنين دربارة ياری رسول گرامی اسلامصلی الله علیه و آله و سلم ، در جنگ احزاب به وسيلة باد و طوفان فرموده است: gيا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا اذْكُرُوا نِعْمَةَ اللَّهِ عَلَيْكُمْ إِذْ جاءَتْكُمْ جُنُودٌ فَأَرْسَلْنا عَلَيْهِمْ رِيحًا وَ جُنُودًا لَمْ تَرَوْها وَ كانَ اللَّهُ بِما تَعْمَلُونَ بَصيرًاf[12] ای كسانی كه ايمان آوردهايد، نعمت خدا بر خودتان را به ياد آورديد در آن هنگام كه لشكرهای [عظيمی] به سراغ شما آمدند، ولی ما باد و طوفانی سخت بر آنها فرستاديم.... اين نيروهای عظيم از جمله عواملی است که به ياری واپسين حجّت الهي آمده، پيروزی آن حضرت را حتمی می کند. رسول اکرمصلی الله علیه و آله و سلم در حديث «معراج» به نقل از خداوند متعال چنين فرموده است: «... و باد را مسخَّر او میكنم و گردنكشان سخت را رام او میسازم...».[13] بنابراين به روشنی میتوان گفت حضرت مهدی عجل الله فرجه افزون بر بهرهمندی از ياران و اصحاب خود، به دلیل عظمت قيام جهانی خود، به اذن و ارادة الهي، از امدادهای غيبی نيز استفاده خواهد کرد.
[1] . ذاريات (51)، آيه 31 ـ 34.
[2] . انفال (8)، آيه 9.
[3] . احزاب (33)، آيه 9.
[4] . «... وَ يُنْصَرُ بِمَلَائِكَةِ اللَّه...»؛ كمالالدين و تمام النعمة، ج1، ص257، ح2.
[5] . «لَوْ قَدْ خَرَجَ قائِمُ آلِ محمّد لَنَصَرَهُ اللّهُ بِالْمَلائِكَةِ المُسَوِّمينَ وَالمُرْدِفينَ وَالمُنزَلِينَ وَالكَروُبينَ يَكُونُ جَبْرَئيلُ اَمامَهُ وَميكائيلُ عَنْ يَمينِهِ وَاِسْرافيلُ عَنْ يَسارِهِ...»؛ نعمانی, الغيبة، ص 234، ح 22.
[6] . «يا ثابت! كَأَنِّى بِقائِمِ اَهلِ بَيتى قَدْ اَشرَفَ عَلی نَجَفِكُمْ هَذا ـ وَ أَوْمَأ بِيَدِهِ اِلَی نَاحِيَةِ الكُوفَةِ ـ فَاِذَا هُوَ اَشْرَفَ عَلَی نَجَفِكُم نَشَرَ رَايَةَ رَسُولِ اللَّهِ فَاِذا هُوَ نَشَرَهَا اِنحَطَّتْ عَلَيهِ مَلائِكَةُ بَدْرٍ...»؛ پيشين، ص 307، ح 2.
[7] . پيشين، ص 244، ح 44.
[8] . امام رضا علیه السلام در روايتی مفصل فرمود:«...وَ لَقَدْ نَزَلَ إِلَی الْأَرْضِ مِنَ الْمَلَائِكَةِ أَرْبَعَةُ آلَافٍ لِنَصْرِهِ فَوَجَدُوهُ قَدْ قُتِلَ فَهُمْ عِنْدَ قَبْرِهِ شُعْثٌ غُبْرٌ إِلَی أَنْ يَقُومَ الْقَائِمُ فَيَكُونُونَ مِنْ أَنْصَارِهِ وَ شِعَارُهُمْ يَا لَثَارَاتِ الْحُسَيْن»؛ شيخ صدوق، عيون اخبار الرضا علیه السلام ، ج 1، ص 399، ح 58.
[9] . آل عمران (3)، آيه 151.
[10] . «القائِمُ مِنّا مَنصُورٌ بِالرُّعْبِ»؛ كمالالدين و تمام النعمة، ج 1، ص 330، ح 16.
[11] . انبيا(21)، آيه 81.
[12] . احزاب (33)، آيه 9.
[13] . «... وَلَاُسَخِّرَنَّ لَهُ الرِّياحَ وَلأُذَلِلَنَّ لَهُ الرِّقابَ الصِّعاب...»؛ كمالالدين و تمام در برخي روايات گفته شده حضرت مهدي عجل الله فرجه بسياري از ميراثهاي پيامبران را هنگام ظهور همراه دارد. اول اينکه اين ميراثها چه چيزهايي هستند؟ دوم اين که چه بهرهاي از آنها خواهد برد؟ يادگارهای گذشتگان، نمادهايي هستند تا ما همواره به ياد پيشينيان باشيم؛ به ويژه آن گاه که آن ميراثها يادآور خاطراتی ارزشمند و انسان ساز باشد. هر يک از پيامبران الهي به عنوان پيام آورانی از طرف خداوند در ابلاغ رسالت از ابزارهايي بهره میبردند. گاهی اين ابزار به قدرت الهي، منشأ معجزات اين پيامبران بزرگ میشده است. از آنجايي که پيامبر خاتم ميراث دار تمامی انبيا و پايان بخش اين رسالت است و در پی ايشان جانشينان آن حضرت يکی پس از ديگری زمام امور مسلمانان را در دست گرفته و در آخر اين زنجيره، وجود مقدس حضرت مهدی علیه السلام عهدهدار بزرگترين هدايتگری است، تمامی ميراثهاي پيامبران را در اختيار خواهدداشت. از اين رو در روايات فراوانی است که حضرت مهدی علیه السلام هنگام ظهور، بسياری از ميراثهای پيامبران پيشين را به همراه خواهد داشت. دربارة اين كه اين امور به چه منظور نزد حضرت جمع شده، سخن صريح و دقیقی وجود ندارد، ولی با توجه به اين كه نقش حضرت مهدی علیه السلام ، همان نقش همه انبيا و اوليا است و آن حضرت آرزوی تمام انبيا را تحقق خواهد بخشيد، میتوان نتيجه گرفت كه تمام ابزار آنان در اختيار آن حضرت قرار خواهد گرفت. ديگر اين كه آن حضرت وظيفه دارد تا تمام پيروان اديان را به دين مقبول الهي (اسلام) دعوت كند و اين مواريث، نشانههايی از حقانيت آن حضرت است. يعقوببن شعيب از امام صادق علیه السلام روايت كرده كه آن حضرت فرمود: «آيا پيراهن قائم را كه با [برتن داشتن] آن قيام میكند، نشانت ندهم؟ عرض كردم:بله، گويد: سپس جعبهای را خواست و آن را گشود و از آن پيراهن كرباسی را بيرون آورد. آن را باز كرد كه ناگهان ديدم در آستين چپ آن آثار خون ديده میشود. سپس فرمود: اين پيراهن پيامبر گرامی خداوند است، در روزی كه دندانهای پيشين آن حضرت ضربه ديد. آن خون را بوسيدم و بر صورت خويش نهادم. سپس امام صادق علیه السلام آن را درهم پيچيد و برداشت».[1] از روايات استفاده می شود، بعضی ديگر از ميراثهای پيامبران علیهم السلام نزد آن حضرت بدين قرارند: عمامه پيامبرصلی الله علیه و آله و سلم به نام سحاب،[2] زره رسول خداصلی الله علیه و آله و سلم ،[3] سلاح حضرت رسول اكرمصلی الله علیه و آله و سلم ،[4] پرچم پيامبر گرامی اسلامصلی الله علیه و آله و سلم ،[5] سنگ حضرت موسی علیه السلام ،[6] عصای حضرت موسی علیه السلام [7] انگشتری سليمان علیه السلام ،[8] طشتی كه حضرت موسی در آن قربانی میكرد.[9] امام علی علیه السلام فرمود: رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرموده است: « مهدی از فرزندانم، غيبت و حيرتی دارد كه امتها [در آن] گمراه شوند. او با ذخيره پيغمبران آيد و زمين را پر از عدل و داد كند؛ چنانكه پر از جور و ستم شده باشد».[10] فيض کاشانی در اين باره میگويد:با عصا و سنگ موسی و دم عيسی بود چشمه ها از سنگ آرد، چوب اژدرهای اوستانس و جن، ديو و ملک در قبضه فرمان او خاتم ملک سليمان در يد بيضای اوست همانگونه كه پيش از اين اشاره شد، شايد يكی از حكمتهای اين ميراثدارای اين است كه پيروان تمام اديان، با ديدن ميراث پيامبر خود به حضرت مهدی علیه السلام ايمان آورند و شايد دليل ديگر اين باشد كه اهداف حضرت مهدی علیه السلام و قيام ايشان، دربرگيرنده تمام اهداف پيامبران بزرگ است؛ از اين رو در آن هنگامه عظيم، حضرتش با در اختيارگرفتن ميراث آن پيامبران بزرگ، به هدف خود ـ كه در واقع هدف همة پيامبران بوده است ـ تحقق میبخشد.
[1] . نعمانی, الغيبة، ص 350، ج 42.
[2] . الكافی، ج 8، ص 224، ح 285.
[3] . پيشين.
[4] . الغيبة، ص 349، ح 40؛ الكافی، ج 8، ص 224، ح 285.
[5] . پيشين، 343، ح 28 و 435، ح 1.
[6] . الكافی، ج 1، ص 231، ح 3.
[7] . الكافی، ج 1، ص 231، ح 1؛ الغيبة، ص 238، ح 28؛ كمالالدين و تمام النعمة، ج 2، ص 376، يکي از رخدادهاي بسيار مهم در عصر ظهور فرودآمدن حضرت عيسي علیه السلام و اقتداي ايشان به حضرت مهدي علیه السلام در نماز است. در اين باره توضيح دهيد! حضرت عيسی بن مريم علیهما السلام انسانی والا و پيامبری از پيامبران بزرگ الهي است. وی افزون بر آن که صاحب شريعت و كتاب آسمانی است، تولّدی خارق العاده داشته، بدون پدر به دنيا آمده است. مسلمانان برخلاف باور بیشتر مسيحيان که به کشته شدن حضرت مسيح علیه السلام معتقدند، آن پيامبر الهي را زنده می دانند. از ويژگیهای مهم اين پيامبر اولوالعزم آن است که از پيروان فراوانی برخوردار است. امت او اينك در سراسر جهان، از دو ميليارد نفر میگذرد كه در ميان آنان از همه قشرها و طبقات ـ از انسانهای عادی گرفته تا شاهان، رؤسای جمهور و ديگر چهرههای مشهور ـ هستند و قدرت بزرگ و وزنه سنگينی میباشند. ميليونها تمثال از آن حضرت و به نام او، در معابد، كليساها، مدارس، خانهها و... نصب شده و بر سينه پيروانش آويخته است. بنابراين به يقين میتوان گفت، امروزه عيسی بن مريم علیهما السلام نزد مسيحيان مقدسترين موجود است و طبيعی است كه ديگر مكتبها و اديان نيز برای آن پيامبر الهي احترام ويژهای قائل هستند. مسلمانان نيز به پيروی از قرآن كريم او را آن گونه كه هست ـ بنده وارسته و شايسته خدا و پيامبر بزرگ او ـ میشمارند و همانگونه كه قرآن بارها او را به پاكی، طهارت، قداست و احترام ياد میكند، وی را تجليل میكنند. به نظر میرسد به جهت اهميّت اين موضوع و شكوه و شخصيت والای آن حضرت است كه او ـ به اراده خدا و برای تقويت حركت جهانی و نجات بخش امام مهدی عجل الله فرجه ـ در عصر ظهور و قيام آن حضرت، فرود میآيد. روايات فراوانی از پيامبرصلی الله علیه و آله و سلم و خاندان وحی و رسالت علیهم السلام رسيده و در آن به فرود آمدن عيسی علیه السلام و اقتدای او به امام مهدی عجل الله فرجه و تصديق و تأييد آن اصلاحگر بزرگ عصرها و نسلها، تصريح شده است.[1] بنابراين فرودآمدن پيامبر بزرگ خدا, عيسی بن مريم علیهما السلام به هنگام قيام امام مهدی عجل الله فرجه ، از ديدگاه همة مسلمانان ـ با وجود اختلاف در مذهب ـ يك واقعيت ثابت و از اموری است كه ترديد در آن راه ندارد. افزون بر آن, فرود آمدن حضرت عيسی علیه السلام ، شگفتانگيزترين حادثه تاريخ، مهمّترين رخداد، بزرگترين نشانه و پرشكوهترين دليل بر حقانيت امام مهدی علیه السلام است. آيا شگفتانگيز نيست كه انسانی، مدتی در روی زمين زندگی كند، آن گاه رفعت يافته, هزارها سال زندگی كند، و هم گام با قيام جهانی حضرت مهدی عجل الله فرجه به خواست خدا و دستور او، فرود آيد و ضمن تصديق و اقرار به امامت آن حضرت، با او نماز بگزارد و حركت نجات بخش و آسمانی آن حضرت را ياری كند؟ ابوبصير گويد: [به امام صادق علیه السلام ] عرض كردم: ای پسر رسول خدا، قائم شما اهل بيت كيست؟ فرمود: «ای ابوبصير، او پنجمين از فرزندان پسرم موسی است. او فرزند سيّده كنيزان است و غيبتی كند كه باطل جويان در آن شك كنند. پس خدای تعالی او را آشكار كند و به دست او، شرق و غرب عالم را بگشايد و روح اللّه عيسیبن مريم علیه السلام فرود آيد و پشت سر او نماز گزارد و زمين به نور پروردگارش روشن گردد...».[2] شايد بتوان گفت يکی از حكمتهای فرودآمدن آن حضرت در قيام امام مهدی علیه السلام ، تقويت حركت جهانی آن حضرت و اعتراف و تصديق به حقانيت آن وجود گرانمايه و امامت او است، به ويژه كه حضرت عيسی علیه السلام به امام مهدی علیه السلام اقتدا نموده، به امامت او نماز میگزارد و امامت جهانی و آسمانی او را تصديق و تأييد میكند. از عيسی علیه السلام در روايات با واژههای گوناگون، مانند: وزير، جانشين، مشاور، فرماندة سپاه و مسئول در حکومت حضرت مهدی علیه السلام ياد شده است. بر اساس رواياتی ، آن حضرت وزارت حکومت جهانی امام مهدی علیه السلام را بر عهده خواهد داشت؛ چنان که از افراد ديگری نيز به عنوان وزير نام برده شده که احتمالاً اين وزيران در ردههای بعدی حکومت و سياست قرار دارند و عيسی علیه السلام در رأس آنها و به عنوان وزير و مشاور و نزديکترين شخص به امام زمان و فرمانده سپاه او و دارنده مقام قضاوت است. در روايتی از پيامبر اکرمصلی الله علیه و آله و سلم نقل شده است: «مهدی متوجه میشود که عيسی در «قدس» در نزديکی «منارة البيضاء» فرود میآيد، در حالی که دستهای خود را بر بالهای دو فرشته نهاده، آب از موهايش فرو میچکد. پس مهدی میگويد: جلو بايست و با مردم نماز بخوان! عيسی میگويد: نماز برای تو اقامه شده است. پس عيسی پشت سر او نماز می خواند و با او بيعت میکند و میگويد: من به عنوان وزير برانگيخته شدهام، نه به عنوان امير و امام».[3] برخی روايات ـ به ويژه در روايات اهل سنّت ـ، احتمال جانشينی حضرت عيسی علیه السلام از حضرت مهدی علیه السلام را تقويت میکند. شيخ طوسی با ذکر سند از پيامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم نقل کرده که فرمود: «من نخستين شخصيّت و مهدی فرد ميانی و عيسی آخرين فرد اين امت است».[4] درباره چگونگی زندگی، ازدواج، مدت زندگی در دوران حضرت مهدی علیه السلام و پايان عمر او سخنان متفاوتی در کتابهای مفصل نقل شده است.
[1] . ر.ک: سيّد محمّد کاظم قزوينی, امام مهدی علیه السلام از ولادت تا ظهور، ص 680 ـ 678؛ هم چنين ر.ك: شيخ صدوق, امالی, ص 271، ح 8؛ طبرسی, احتجاج، ج 1، ص 470؛ شيخ صدوق, خصال، ج 1، ص 320، ح 1؛ شيخ کلينی, الكافی، ج 8، ص 49، ح 10؛ شيخ صدوق, كمالالدين و تمام النعمة، ج 1، ص 280، ح 27، ج 2، ص 345، ح 31.
[2] . «يا اَبا بَصيرٍ هُوَ الخامِسُ مِنْ وُلْدِ ابني مُوسی، ذلِكَ ابنُ سيّدةِ الاِماءِ، يَغيبُ غَيْبَةً يَرْتابُ فيها المُبْطِلُونَ، ثُمَّ يُظْهِرُهُ اللّهُ عَزَّوَجَلَّ فَيَفْتَحُ اللهُ عَلی يَدِهِ مَشارِقَ الاَرضِ وَمَغارِبَها، وَيَنزِلُ رُوحُ اللهِ عيسَی بنُ مَرْيَمَ فيُصَلِّى خَلْفَهُ وَتُشْرِقُ الاَرضُ بنورِ رَبِّها...»؛ شيخ صدوق, كمالالدين و تمام النعمة، ج 2، باب 33، ح 31.
[3] . کامل سليمان, يوم الخلاص, ج1, ص553, ح724.
[4] . « أَنَا أَوَّلُ هَذِهِ الْأُمَّةِ وَ الْمَهْدِيُّ أَوْسَطُهَا وَ عِيسَی آخِرُهَا »؛ شيخ طوسی, کتاب الغيبة, ص185
درباره حکومت جهاني حضرت مهدي عجل الله فرجه توضيح دهيد! حکومت حضرت مهدی عجل الله فرجه ، به عنوان بزرگترين آرمان محرومان و مستضعفان، دارای ويژگیهای مهمي است. یکی از اين ويژگیها، جهانی بودن آن است؛ بدين گونه که پس از پيروزی سپاه حضرت مهدی علیه السلام و نابودی سپاه کفر و باطل، آن حضرت بر شرق و غرب جهان سلطه و برتری خواهد يافت، اين تسلط و برتری درآمدی است برای تشکيل حکومت جهانی آن حضرت. که در آن هيچ آبادیای در زمين نمیماند، مگر اين كه گلبانگ توحيد از آن برمیخيزد و سراسر گيتی از عدل و داد آكنده میگردد. به دست آن حضرت، آرمان والای تشكيل جامعه بزرگ بشری و خانواده انسانی، تحقّق میپذيرد و آرزوی ديرينه همه پيامبران، امامان، مصلحان و انسان دوستان برآورده میشود. هشتمين پيشوای شيعيان، امام رضا علیه السلام از پدرانش از پيامبر اكرمصلی الله علیه و آله و سلم نقل كرده است: خداوند در شب معراج در بخشی از بيانی طولانی فرمود: «... و به درستی زمين را به وسيلة واپسين آنان (ائمه معصومين علیهم السلام) از دشمنانم پاك خواهم ساخت و تمام گستره زمين را در فرمان روايی او قرار خواهم داد...».[1]در دوران رهبری امام مهدی عجل الله فرجه ، با ايجاد مديريت و حاكميت يگانه برای همه اجتماعات، نژادها و منطقهها، يكی از عوامل اصلی تضاد و جنگ و ستم از بين میرود.[2] پيامبر اكرمصلی الله علیه و آله و سلم در باره حکومت جهانی حضرت مهدی علیه السلام میفرمايد: «پيشوايان پس از من، دوازده نفرند؛ ای علی، تو نخستين آنان هستی و واپسين آنان قائم است؛ همو كه خداوند بر دستانش مشارق و مغارب زمين را فتح خواهد كرد.»[3] امام صادق علیه السلام نيز در اين باره فرمود: «سپس خدای عزوجل او را ظاهر سازد، و مشرقها و مغربهای زمين را به دست او بگشايد و...».[4] شيعه در اين ديدگاه بر اين باور است که با «تشكيل حكومت جهانی»، اسلام به عنوان يگانه دين حق و كامل و دارای شريعت جامع، مقبول همگان خواهد شد. در آن زمان ستمگران و جباران از مسند قدرت به زير كشيده میشوند. پس از آن، حكومت جهانی اسلام با و رهبری امام معصوم و عادل برپا شده و عدالت بر بنياد ديانت و اخلاق در مقياسی جهانی، اجرا میگردد. در بعضی از آيات قرآن، به اين حاكميت اشاره شده است و آيات مربوط به جهانی بودن اسلام نيز مؤيد اين معنا است. جهانی بودن دين اسلام و عدم اختصاص آن به قوم يا منطقه خاصی، از ضروريات اين آيين الهي است و حتی كسانی كه ايمان به آن ندارند، میدانند كه دعوت اسلام، همگانی بوده، و به منطقه جغرافيايی خاصی محدود نبوده است. افزون بر اين، شواهد تاريخی فراوانی وجود دارد كه پيامبر اكرمصلی الله علیه و آله و سلم به سران كشورها، مانند قيصر روم پادشاه ايران، فرمانروايان مصر، حبشه، شامات و نيز به رؤسای قبايل گوناگون عرب و... نامه نوشتند و همگان را به پذيرفتن اين دين مقدس دعوت كردند و از پي آمدهای وخيم كفر و رویگردانی از اسلام، برحذر داشتند. اگر دين اسلام، جهانی نبود چنين دعوت عمومی انجام نمیگرفت و ديگر اقوام و امتها هم برای عدم پذيرش، عذری میداشتند.[5] علاوه بر آن چه ياد شد، در منابع روايی اسلامی (به ويژه شيعی)، از ويژگیها، اختيارات و عملكردهايی ياد شده است كه آنها جز با تشكيل حكومت واحد جهانی، محقق نخواهند شد. از جمله گفته شده است: حضرت مهدی عجل الله فرجه ستم و جور را برای هميشه برمیاندازد و عدالت و دين حق را در سطح جهان برای هميشه مستقر میكند. در برخی روايات از اختيارات قدرت و امكانات مطلق و جهانی امام غايب ياد شده است كه نتيجه آن، چيرگی بر جهان و تشكيل حكومت مقتدر جهانی است. امام باقر علیه السلام در اين باره میفرمايد: «قائم ما با درانداختن بيم و هراس در دل ستم گران ياری میشود، با پشتيبانی و حمايت از سوی خداوند تأييد میگردد. زمين برايش خاضع و تسليم میشود. گنجها برايش آشكار و نمايان میشود. حكومت او شرق و غرب عالم را فرا میگيرد. خداوند به وسيله او دينش را بر تمام اديان، چيرگی و غلبه میبخشد؛ هر چند مشركان كراهت داشته باشند. [در عصر ظهور] در زمين خرابی و ويرانی نمیماند، مگر آن كه آباد میشود. عيسیبن مريم علیه السلام از آسمان فرود آيد و پشت سر او نماز گزارد».[6] بر اين اساس، حكومت جهانی واحد از ديرباز به عنوان يكی از عقايد مسلّم شيعی و يكی از نيازهای بشر، مطرح بوده است. اكنون نيز شيعيان امامی در انتظار روزی به سر میبرند كه چنين حكومتی، با ظهور منجی غايب تشكيل شود و تاريخ بشر در مسير حق قرار گيرد و بشريت از بركات واقعی و همه جانبه آن بهرهمند شوند. با اين كه آرمانهايی چون «عدل جهانی» و «حكومت جهانی» سابقهای ديرينه دارد، اما در قرن اخير به دليل های خاص سياسی، فرهنگی و اجتماعی ـ به ويژه گسترش ارتباطات ـ آرمان «جهانی شدن»، تشديد و تقويت شده و عملیتر به نظر میرسد. در جنبشهای اسلامی معاصر نيز بار ديگر، آرمان ديرين جهانی و چيره شدن اسلام، با قدرت تمام مطرح شده و مفاهيمی چون دين جهانی، عدل جهانی، حكومت جهانی، و يا بينالملل اسلامی و... گسترش يافته است. آرمانهای ياد شده در ميان شيعيان، در سطح گستردهتر مطرح و تقويت شده و اكنون در دوران پس از پيروزی انقلاب اسلامی و تشكيل جمهوری اسلامی در ايران، از آن آرمانها ـ از جمله حكومت واحد جهانی ـ تبليغ میشود.برخی از ويژگی های حکومت جهانی حضرت مهدی عجل الله فرجه 1. اين حکومت دارای رهبری است که مشروعيت خود را از پروردگار متعال گرفته و از هرگونه خطا و عصيان به دور است. افزون بر، اين کسانی که او را در اجرای حکومت جهانی ياری خواهند کرد،انسانهايي برگزيده و دارای صفات اخلاقی ويژه هستند که اين خود بر عظمت اين حکومت می افزايد.2. درحکومت جهانی حضرت مهدی علیه السلام قانون گذار، خداوند متعال است؛ از اين رو تمام نيازهای مادی و معنوی انسان ها مورد توجه واقع شده و از هرگونه خطا دور خواهد بود.3. محور تمام قوانين در حکومت جهانی حضرت مهدی عجل الله فرجه امور دينی و اخلاقی است، در حالی که تمام نيازهای مادی و معنوی بشر در تمام قوانين، مورد توجه واقع شده است.4. دانش در دولت مهدوی، در کل جامعه بشری گسترش میيابد و هرگز در انحصار عدهای خاص نخواهد بود؛ از اين رو همگان از دانشی بس ارجمند برخوردار خواهند بود، و البته از اين دانش نيز در راه رشد و تعالی جامعه بشری استفاده خواهد شد، نه در راه ستم و تعدی به ديگران. از امام صادق علیه السلام روايت شده است که فرمود: «دانش، بيست و هفت بخش است و همة آن چه را که رسولان الهي آوردند دو بخش از آنها بود؛ پس مردم تا امروز جز اين دو بخش را نشناخته اند، ولی چون قائم ما قيام کند بيست و پنج بخش را بيرون آورده و آشکار خواهد ساخت و در ميان مردم منتشر خواهد کرد و آن دو بخش را هم به آن اضافه می کند و در نتيجه بيست و هفت بخش علم را در ميان مردم منتشر و پراکنده خواهد ساخت».[7]5. حکومت جهانی حضرت مهدی عجل الله فرجه مبتنی بر عالیترين انديشههای عاقلانه است، چرا که در آن دولتِ مبارک است که عقول بشری به کاملترين وجه ممکن، رشد خواهد کرد. امام باقر علیه السلام در اين باره فرمودند: «هنگامی که قائم ما قيام کند، خداوند دست خود را بر سر بندگان می نهد؛ پس عقل های آنان جمع و متمرکز گرديده و خرد و واقعبينی آنان کمال خواهد يافت».[8] 6. حکومت جهانی مهدی علیه السلام مبتنی بر بهره مندی عاقلانه، عالمانه و عابدانه از تمام منابع موجود و ظرفيتهای ممکن در کره زمين است؛ و اين به آن معناست که مردم در عين بهرهمندی از تمام مواهب الهي، هرگز گرد اتراف و اسراف نمیگردند. به علاوه با وجود فراوانی نعمت، حالت بی نیازی در روح انسانها بوجود میآيد که باعث میشود با وجود در اختيار داشتن مواهب فراوان هرگز دست به طغيان و عصيان نمیزنند.با توجه به ويژگیهای بالا، بعضی اهداف و آرمانهای آن قيام جهانی اينگونه ترسيم می شود:1. رساندن جامعه بشری به کمال مطلوب و رشد و بالندگی اخلاقی(هدف اصلی)؛2. برقراری عدالت اجتماعی و گسترش قسط و عدل در سراسر جهان؛3. اداره و سامان دهی نظام جهان بر اساس ايمان به خدا، احکام دين اسلام و آموزه های قرآن؛4. تثبيت و گسترش صلح و امنيت جهانی و از بين بردن ستيزهجويي، تجاوزگری، جنگ، کينهجويي و خودپرستی؛5. نجات مردم از چنگال ستم کاران، جباران و مفسدان و اهتزاز پرچم توحيد و عدالت؛6. احيای آيين توحيد و يکتاپرستی(اسلام) و نابودی آيين انحرافی و باطل؛ 7. تأسيس حکومت جهانی اسلام و در دست گرفتن حاکميت جهان؛8. به کمال رساندن علم و دانش بشری و رشد و شکوفايي عقل و انديشه؛9. تصحيح امور زندگی و استفاده صحيح و بهينه از امکانات و منابع مادی و معنوی جهان؛10. از بين بردن امتيازات و تبعيضات نژادی و طبقاتی و تعميق برابری و مساوات؛11. گسترش فضايل اخلاقی و ريشه کن کردن آلودگی های اخلاقی و ... .[9] در جامعه مهدوی به دلیل وجود تمام شرايط ممکن، راه رشد و تعالی به سوی قرب پروردگار بر همگان باز خواهد بود و در عين اختيارداشتن مواهب الهي، همگان بر دينی توحيدی و باوری الهي خواهند بود.
[1] . «... وَلَاُطَهِّرَنَّ الاَرْضَ بِآخِرِهِم مِنْ اَعدَائِى وَلَاُمَلِّكَنَّهُ [وَلَاُمَكِّنَنَّهُ] مَشارِقَ الْاَرْضِ وَمَغارِبَها...»؛ عيون اخبار الرضا علیه السلام، ج 1، ص 262، ح 22؛ علل الشرايع، ج 1، ص 5، ح 1. هم چنين ر.ك: الكافی، ج 1، ص 432، ح 91.
[2] . محمّد حکيمی, عصر زندگی، ص 162.
[3] . «اَلاَئِمَّةُ مِنْ بَعْدِى اِثْنا عَشَرَ اَوَّلُهُمْ اَنْتَ يا عَلِىُّ وَآخِرُهُم الْقائِمُ الَّذِى يَفْتَحُ اللّهُ تَعالى ذِكْرُهُ عَلی يَدَيْهِ مَشارِقَ الاَرْضِ وَمَغارِبَها»؛ شيخ صدوق, أمالی، ص 97، ح 9؛ فتال نيشابوری، روضه الواعظين، ص 102؛ كمالالدين و تمام النعمة، ج 1، ص 398.
[4] . «ثمَ يُظْهِرُهُ اللّهُ عَزَّوَجَلَّ فَيَفتَحُ اللّهُ عَلَی يَدِهِ مَشارِقَ الاَرضِ وَ مَغارِبَهَا»؛ كمالالدين و تمام النعمة، ج 2، ص 15، ح 31.
[5] . محمّد تقی مصباح, آموزش عقايد، ج 2، ص 116.
[6] . شيخ صدوق, كمالالدين و تمام النعمة، ج 1، ص 331، ح 16.
[7] . «الْعِلْمُ سَبْعَةٌ وَ عِشْرُونَ حَرْفاً فَجَمِيعُ مَا جَاءَتْ بِهِ الرُّسُلُ حَرْفَانِ فَلَمْ يَعْرِفِ النَّاسُ حَتَّی الْيَوْمِ غَيْرَ الْحَرْفَيْنِ فَإِذَا قَامَ قَائِمُنَا أَخْرَجَ الْخَمْسَةَ وَ الْعِشْرِينَ حَرْفاً فَبَثَّهَا فِي النَّاسِ وَ ضَمَّ إِلَيْهَا الْحَرْفَيْنِ حَتَّی يَبُثَّهَا سَبْعَةً وَ عِشْرِينَ حَرْفاً ,؛ محمّد باقر مجلسی, بحار الانوار, ج52, ص336.
[8] . «إِذَا قَامَ قَائِمُنَا وَضَعَ اللَّهُ يَدَهُ عَلَی رُءُوسِ الْعِبَادِ فَجَمَعَ بِهَا عُقُولَهُمْ وَ كَمَلَتْ بِهِ أَحْلَامُهُمْ»؛ محمّدبن يعقوب کلينی, الکافی, ج1, ص 25.
[9] . ر.ک: رحيم کارگر, آينده جهان (دولت و سياست در انديشه مهدويّت), ص242.
روش حکومتي حضرت مهدي علیه السلام چگونه خواهدبود؟ و اين که در روايات آمده روش ايشان با روش امام علي علیه السلام متفاوت است. يعني چه؟ از روايات و قراین مختلف، ثابت می شود که روش حكومتی حضرت مهدی عجل الله فرجه ، به طور دقيق همان روش حكومتی پيامبر اكرمصلی الله علیه و آله و سلم ، امام علی علیه السلام و ديگر امامان علیهم السلام است. البته نبايد از نگاه دور داشت كه پيامبرصلی الله علیه و آله و سلم و ائمه علیهم السلام به علت محدوديتها و موانع تحميل شدة فراوانی، نتوانستند تمام اهداف خود را تحقق بخشند. از سخنان نورانی معصومين علیهم السلام استفاده میشود که تمام محدوديتها و موانع که تا آن زمان از برپايي حکومتی جامع و جهانی جلوگيری می کرده است، از سر راه امام مهدی عجل الله فرجه برداشته میشود و آن حضرت اهداف معصومين علیهم السلام را تحقق خواهد بخشيد. در اين رابطه دو دسته روايت وجود دارد: الف) رواياتی که میگويد روش آن حضرت، همان سيره و روش پيامبرصلی الله علیه و آله و سلم و ائمه معصومين علیهم السلام است. اين روايات، ناظر بر روش ايشان در امور اجرايی است. ب)رواياتی که سخن از تفاوت روش و سيره حضرت مهدی علیه السلام با سيره پيامبرصلی الله علیه و آله و سلم ، امام علی و ائمه علیهم السلام به ميان آورده است. برخی از روايات دسته نخست عبارتند از: عبداللّهبن عطا گويد: از امام باقر علیه السلام پرسيدم: هنگامی كه قائم عجل الله فرجه قيام كند، به كدام روش در ميان مردم رفتار خواهد كرد؟ آن حضرت فرمود: «... آن چه را [بدعت و پيرايه] پيش از او بوده، از اساس ويران خواهد کرد، چنان كه رسول خداصلی الله علیه و آله و سلم عمل كرد، و او اسلام را از نو آغاز خواهد فرمود».[1] امام صادق علیه السلام نيز فرمود: «چرا به فرارسيدن خروج قائم شتاب میكنيد؟ به خدا قسم، لباس او جز جامه درشت و خشن نخواهد بود و غذايش جز خوراك ناگوار و ناخوش نباشد و جز شمشير [برای دشمنان] چيزی در كار نبوده و مرگ، زير سايه شمشير خواهد بود».[2] هم چنين آن حضرت فرمود: «همانا قائم ما اهل بيت، آن گاه كه قيام فرمايد، لباس علی را بر تن خواهدكرد و بر سيره او عمل خواهد کرد».[3] از اين روايتها به روشنی استفاده ميشود، روش آن حضرت مطابق روش پدران خود است. پارهای از روايات دسته دوم: زراره گويد: «به امام باقر علیه السلام عرض كردم: صالحی از صالحان را برايم نام ببر. ـ و منظورم حضرت قائم علیه السلام بود ـ پس فرمود: اسم او اسم من است. عرض كردم: آيا هم چون رفتار محمّدصلی الله علیه و آله و سلم رفتار میكند؟ فرمود: هرگز! هرگز! ای زراره، رفتار او را پيش نمیگيرد. عرض كردم: فدايت شوم، برای چه؟ فرمود: همانا رسولخداصلی الله علیه و آله و سلم در امت خود چنان رفتار میكرد كه توأم با بخشش بود و دلهای مردم را به خود جذب میکرد، ولی رفتار قائم [به دلیل ستم فراوانی كه جهان را فراگرفته] با خشونت و كشتار است، زيرا در كتابی كه به همراه دارد، مأمور شده است كه با كشتار رفتار كند و از كسی توبه نپذيرد. وای بر كسی كه با او دشمنی كند و به ستيز برخيزد!».[4] ابوخديجه از امام صادق علیه السلام روايت كرده كه فرمود: «همانا امام علی علیه السلام فرمود: مرا چنين اختياری بود كه فراريان از جبهه جنگ را بكشم و كار مجروحان را يك سره سازم، ولی من به ملاحظه آيندهنگری برای ياران خود، اين كار را نكردم كه چون مجروح شدند، كشته نشوند؛ اما برای قائم مقرر است آنان را كه از جنگ میگريزند، بكشد و كار زخمیها را يك سره سازد».[5] هم چنين از امام صادق علیه السلام سؤال شد: آيا سيرة قائم به خلاف سيره و روش امام علی است؟ حضرت فرمود: «بلی، به دلیل آن كه حضرت علی علیه السلام سيرهاش از روی منت و گذشت بود، چون میدانست كه شيعيانش زود مغلوب خواهند شد. اما حضرت قائم علیه السلام چون قيام كند، با شمشير و اسيرگرفتن است، چون میداند شيعيانش هرگز مغلوب نخواهند شد».[6] كوتاه سخن اين كه سيره و روش آن حضرت در جهت اجرای تمام احكام و حدود الهي است كه با توجّه به شرايط خاص آن حضرت، تمام آنها تحقق خواهد يافت.[7] صرف نظر از صحيح بودن و يا صحيح نبودن اسناد روايات دسته دوم، وجه جمع بين اين دو دسته روايت, اين است که بر فرض اگر روش آن حضرت با امير مؤمنان علیه السلام تفاوت کند، تنها به خاطر شرايطی است که در آن حکومت جهانی فراهم می آيد، و اين شرایط به دليل هايي برای ديگران فراهم نشده بود. فراموش نشود آن چه از آن به عنوان سختگيری های حضرت ياد شده، فقط در مرحله آغازين ظهور و پس از اتمام حجّت بر تمام انسانها و برای نابودی ستم گران است، وگرنه روايات فراوانی در دست است که مراحل بعدی حکومت را سرشار از صلح و صفا و صميميت دانسته، سخن از رضايت همگانی از آن حاکميت جهانی به ميان آمده است. رسول گرامی اسلامصلی الله علیه و آله و سلم در اين باره فرمود: «بشارت باد بر شما به مهدی! در هنگام اختلاف مردمان و زلزلهها، در امت من برانگيخته میشود. زمين را آکنده از عدل و قسط میکند، آنگونه که پر از ظلم و جور شده باشد. از او، ساکن آسمان و ساکن زمين راضی خواهد شد». [8]چه اين که ساکن آسمان را فرشتگان الهي بدانيم و يا اين که آنها را انسانهايي بدانيم که بر اثر پيشرفت خارقالعاده علم و دانش در عصر ظهور در کرات آسمانی ساکن شدهاند، هر دو بیان گر این است که آن حضرت بهترين روش را در حاکميت انتخاب کرده است. «اما اين که فرشتگان و ساکنان آسمانها و مردگان، از ظهور امام علیه السلام خوشحال میشوند، به دلیل اين است که کفر و ستم و بيداد و گناه از ابتدای آفرينش آنها را آزار داده و اندوهگين کرده است و وقتی میبينند که ظهور امام علیه السلام با مرگ باطل و زنده شدن حق و خاموش شدن آتش کفر و شرک و گسترش ايمان و توحيد همراه است خوشحال میشوند؛ بلکه میتوان گفت به اين دلیل، همه چيز در آسمان و زمين از ظهور آن حضرت مسرور میشوند. افزون بر اين مطالب، چون امام واسطة نزول فيض پروردگار بر تمام موجودات عالم هستی است و ارادة پروردگار در اصل وجود اشيا و کمّ و کيف و ديگر وجوه عنايات الهي به موجودات، از راه امام محقق می شود, بنابراين بين امام علیه السلام و ديگر موجودات، رابطهای معنوی برقرار است که وقتی امام به مصيبت و اندوهی مبتلا شود، آنها اندوهگين و هرگاه مسرور باشد، آنها مسرور می شوند.»[9] و شکی نيست که آن حضرت نيز هم چون ديگر موجودات، از ظهور ارادة الهي در تحقق عدل و عدالت، در نهايت خوش حالی خواهد بود.
[1] . «يَهْدِمُ ما قَبلَهُ كَما صَنَعَ رَسُولُ اللّهِ وَيَستَأنِفُ الاِسْلامَ جَديداً»؛ الغيبة، ص 335، ح 17؛ ر.ك: تهذيب، ج 6، ص 154؛ روضة الواعظين، ص 265.
[2] . «ما تَسْتَعْجِلُونَ بِخُرُوجِ القائِمِ، فَوَاللَّهِ مَالِباسُهُ اِلاّ الغَليظَ وَلاطَعامُهُ اِلاَّ الجَشِبَ وَما هُوَ اِلاَّ السَّيفُ وَالمَوتُ تَحْتَ ظِلِ السَّيفِ»؛ الغيبة، ص 336، ح 20.
[3] . «... اِنَّ قائِمَنا اَهلَ البَيْتِ: اِذا قامَ لَبِسَ ثِيابَ عَلىٍّ وَسارَ بِسيرَةِ عَلىٍ»؛ الكافی، ج 1، ص 411، ح 4؛ ج 6، ص 444، ح 15.
[4] . الغيبة، ص 334، ح 14.
[5] . پيشين, ص 334، ح 15.
[6] . الكافی، ج 5، ص 33، ح 4؛ تهذيب، ج 6، ص 154؛ عللالشرايع، ج 1، ص 149؛ المحاسن، ج 2، ص 39، ح 1126.
[7] . ر.ك: تهذيب الاحكام، ج 6، ص 351، ح 114.
[8] . «أُبَشِّرُكُمْ بِالْمَهْدِيِّ يُبْعَثُ فِي أُمَّتِي عَلَى اخْتِلَافٍ مِنَ النَّاسِ وَ زِلْزَالٍ يَمْلَأُ الْأَرْضَ عَدْلًا وَ قِسْطاً كَمَا مُلِئَتْ جَوْراً وَ ظُلْماً يَرْضَى عَنْهُ سَاكِنُ السَّمَاءِ وَ سَاكِنُ الْأَرْض»؛ شيخ طوسی, کتاب الغيبة, ص178.
[9] . علی سعادت پرور, ظهور نور, ص209
[8] . الغيبة، ص 343، ح 27؛ كافی، ج 1، ص 231، ح 1.
[9] . الكافی، ج 1، ص 232، ح 1
با توجه به جهاني بودن حکومت مهدي عجل الله فرجه آيا دين آنها نيز يکی خواهد بود؟ و اين كه گفته شده آن حضرت آيين جديدی خواهد آورد، چگونه توجيه میشود؟ يکی از عوامل اختلافات و نزاعهای بشری, پراکندگی اديان و دوری از باطن و عمق مذهب(يکتاپرستی) است. بیگمان حضرت مهدی علیه السلام ، میآيد تا با بيدارکردن فطرتهای خفته، زمينه را برای يکتاپرستی همگان، که همانا هدف آفرينش بوده است، فراهم کند. او هرگز برای پذيرش باور يکتاپرستی، کسی را تحت فشار و اجبار قرار نخواهد داد، بلکه با فراهم کردن بسترهای لازم برای پذيرش اين امانت الهي، شهد شيرين خداپرستی را بين همة انسانها عادلانه تقسيم خواهد کرد. وی با ايجاد شرايط مناسب و از بين بردن موانع، همگان را به انديشيدن در نشانههای الهي واخواهد داشت و حاصل اين انديشيدن به مبدأ و معاد، ارمغانی جز پرستش حقيقی خداوند نخواهد داشت. روشن است که با فراهم آمدن تمام شرايط و رفع تمام موانع، آن کسی که سر تسليم در برابر حقيقت فرود نياورد، کسی نيست مگر انسانی گستاخ و طغيانگر که به تمام قامت در برابر حق به مقابله ايستاده است و بدون شک در چنان شرايطی، آن امام همام او را برنخواهد تابيد. از اينرو است که روايات فراوانی يگانه دين مورد پذيرش در عصر ظهور را، همانا «دين اسلام» دانسته، میگويد در عصر ظهور، ندای توحيد در سراسر گيتی حكمفرما خواهد شد. امام حسين علیه السلام در وصف حضرت مهدی عجل الله فرجه میفرمايد: «خداوند به وسيلة او دين حق را بر تمام اديان ظهور میبخشد و اگرچه مشركان آن را نپسندند».[1] امام صادق علیه السلام فرموده است: «در آن هنگام كه قائم قيام كند، هيچ سرزمينی باقی نخواهد ماند، مگر اين كه شهادت به توحيد و نبوّت در آن گفته خواهد شد».[2] البته از ظاهر برخی روايتها اين انگاره حاصل میشود كه آن حضرت آيين و روش جديدی خواهد آورد. حال اين پرسش پيش میآيد كه با توجه به اين كه قرآن كريم كتاب جاودان الهي است، و اسلام آيين ابدی، چگونه امام مهدی عجل الله فرجه آيين جديد و كتاب تازه برای بشريت به ارمغان میآورد؟ در پاسخ گفتنی است كه او تحكيم بخش دين اسلام و گسترنده قانون قرآن در سراسر گيتی است؛ پس ناگزير بايد اسلام و آموزههای قرآن را به اجتماعات بشری عرضه كند و مردمان را به پذيرش و باور اصول و فروع آن فرا خواند. آيين نو و كتاب جديد(دستورالعمل) و برنامه و راه و روش تازه و تعبيرهاي دیگری همانند آن كه در احاديث رسيده[3]، برای تبيين مسائلی است:1. احكام و معارف فراوانی از مجموعه فرهنگ اسلام، در گذشته بنا به عللی تبيين نگشته يا متناسب با سطح فرهنگ و فكر اجتماع گذشته نبوده است و يا زمينه عملی آنها وجود نداشته است. بازگويی چنين معارف و مسائلی، بیگمان براي جامعه اسلامی، ناشناخته خواهد بود و چون امام مهدی عجل الله فرجه اين آموزهها را از ظاهر و باطن قرآن كريم استنباط میكند و به مردم میآموزد، برای آنان تازگی دارد و آيين نو و كتاب جديد انگاشته میشود. 2. معارف و احكامی از قرآن كريم و اسلام، فراموش شده و از يادها رفته است؛ به گونهای كه در جامعه اسلامی ناآشنا و برای مسلمانان ناشناخته است. طرح اين مسائل نيز كتاب و آيين نو پنداشته میشود. 3. اصول و احكام فراوانی دچار تحريف و دگرگونی معنوی يا موضعی گشته است و امام علیه السلام آنها را ـ چنانكه در اسلام اصيل بوده است ـ ديگر باره مطرح میسازد و تحريف و انحرافهای روی داده را روشن میكند و مفهوم حكم يا جايگاه آن را مشخص میسازد. اين با طرز تلقی و برداشت عمومی مردم و برخی از عالمان، سازگاری ندارد؛ از اين رو برنامه جديد و راه و روش تازه حساب میشود. بنابراين بيشترين مسائلی را كه امام مورد توجه قرار میدهد و برای جامعه اسلامی تازه و جديد جلوه میكند و ناشناخته و ناآشنا مینمايد، مسائل مربوط به عدالت اجتماعی و امور مالی و معيشتی است؛ يعنی، موضوعی كه انسان سخت نيازمند به آن بوده و بدان نرسيده است. همين امر نيز مشكل نابسامانی اصلی زندگی بشر امروز را تشكيل میدهد و اجرای آن (برقراری عدل و داد در سراسر گيتی) از اقدامهای اصلی امام مهدی عجل الله فرجه خواهد بود. به عنوان مثال: امام موعود عجل الله فرجه به موضوع مساوات اسلامی، شكل قانونی و الزامی میدهد؛ چنان كه اسحاق بن عمّار میگويد: «نزد امام صادق علیه السلام بودم، آن حضرت از تساوی مردم با يكدي گر و حقی كه هر كس بر ديگران دارد، سخن گفت؛ من سخت در شگفت شدم. فرمود: اين، به هنگام رستاخيز قائم ما است، كه در آن روزگار، بر همه واجب است كه به يك ديگر وسايل رسانند و نيرو بخشند».[4] اين موضوع در بسياری ديگر از آموزههای اسلامی آمده است، ولی به نام احاديث اخلاقی كنار گذاشته شده و در فقه مطرح نگشته و در برنامههای الزامی حكومتها و اجتماعات اسلامی به صورت اصل و قانون تثبيت نشده است. روشن است كه چون اين آموزهها عملی شود، به صورت احكامی جديد جلوه میكند و...امام مهدی عجل الله فرجه از طواف مستحب با وجود كثرت طواف واجب، منع میكند.[5]مساجد و معابد مجلل و تزيين يافته شهرها و آبادیها را خراب میكند و همه زوايد و تشريفات و كاشیكاریها و گنبدها و گل دستهها و زيورهای آنها را ميپيرايد و بودجه آنها را برای رفاه حال انسانها صرف میكند. مساجد و معابد را ساده و بیآرايش وبیآلايش میسازد و...[6] امام مهدی عجل الله فرجه سود در مبادلات بازرگانی و داد و ستدها را برمیدارد و مردمان را مأمور میسازد تا هر كس به صورت خدمتگزاری نسبت به جامعه كار كند و در برابر كالای عرضه شده، سودی نگيرد؛ و خود نيازهایش را همين سان از ديگران تأمين میكند.[7] امام مهدی عجل الله فرجه بر بيشتر تفسير و تأويلهايی كه در قرآن كريم و احاديث پيامبر اكرمصلی الله علیه و آله و سلم و امامان معصوم علیهم السلام صورت گرفته است، خط بطلان میكشد و آرا و انديشهها را پيرو قرآن میسازد و در چارچوبهای قرآنی میآورد.[8] بدين سان مسائل و معارف و احكام جديدی را امام مطرح میكند كه برای مردم ناشناخته است و آنها را آيين جديد و كتاب تازه میانگارند و گهگاه با امام بر سر اين مسائل درگير نيز میشوند، و در اين صورت جنگ با خودی و جامعه اسلامی رخ میدهد.[9] فرازهايی از دعای ندبه از اين چگونگی پرده برداشته، میگويد: «كجا است آن كسی كه برای تجديد و زنده كردن فرايض و سنن (آيين اسلام كه محو و فراموش شده) ذخيره شده است؟ كجاست آن كسی كه برای برگرداندن (حقايق) ملّت و شريعت (دين مقدّس اسلام) برگزيده شده است؟ كجاست آن كه برای احيا و زنده كردن كتاب آسمانی قرآن و حدودش مورد اميد و آرزوست؟ كجاست زنده كننده نشانههای دين و اهل آن؟...».[10] پاسخ را با اين سخن امام صادق علیه السلام به پايان می بريم که تأمّل در آن، بسيار مهمّ و ضروری است. ايشان فرمود: «همانا هنگامی که قائم ما قيام فرمايد، از نادانی مردم، افزون بر آنچه به پيامبر از نادانی مردم رسيده بود، به وی می رسد. سؤال شد چگونه؟ فرمود: زمانی که رسول خداصلی الله علیه و آله و سلم مبعوث شد، مردم سنگ و تخته سنگهای بزرگ و چوب و مجسمههای چوبی میپرستيدند، اما هنگامی که قائم ما قيام نمايد، مردم کتاب خدا «قرآن» را تأويل نموده و با حضرت بحث و جدل می نمايند».[11]
[1] . «... وَيُظْهِرُ بِهِ دينَ الحَقِّ عَلَی الدّينِ كُلِّهِ وَلَوْ كَرِهَ المُشْرِكُونَ»؛ كمالالدين و تمام النعمة، ج 1، ص 317، ح 3.
[2] . «اِذا قامَ القائِمُ عجل الله فرجه لايَبْقَی اَرْضٌ اِلاَّ نُودِیَ فيها بِشَهادَةِ اَنْ لااِلهَ اِلاَّ اللهَ واَنَّ محمّداً رَسُولُ اللَّهِ»؛ تفسير عياشی، ج 1، ص 183، 81؛ ر.ك: كمالالدين و تمام النعمة، ج 1، ص 254، ح 4.
[3] . ر.ك: الغيبة، ص 322، ح 5، ص 320، ح 1؛ شيخ مفيد، الارشاد، ج 2، ص 384؛ اربلی، كشفالغمة، ج 2، ص 465.
[4] . «اِنَّما ذلِكَ اِذا قامَ قائِمُنا وَجَبَ عَلَيْهِمْ اَنْ يُجَهَّزُوا اِخوانَهُم وَاَنْ يُقَوُّوهُمْ»؛ وسائل الشيعة، ج 120، ص 26.
[5] . الكافی، ج 4، ص 427؛ من لايحضره الفقيه، ج 2، ص 525.
[6] . ر.ك: كتاب الغيبة، ص 206، ح 175؛ فتال نيشابوری، روضة الواعظين، ص 264؛ قطب راوندی، الخرائج والجرائح، ج 1، ص 453، ح39.
[7] . ر.ك: شيخ صدوق، من لايحضره الفقيه، ج 3، ص 313؛ شيخ طوسی، التهذيب، ج 7، ص 178. [8] . ر.ك: نهجالبلاغه، خطبه 138.
[9] . عصر زندگی، ص 175 ـ 179.
[10] . «اَيْنَ المُدَّخَّرُ لِتَجْديدِ الفَرائِضِ وَالسُّنَنِ، اَيْنَ المُتَخَيَّرُ لِاِعادَةِ المِلَّةِ وَالشَّريعَةِ، اَيْنَالمُؤَمَّلُ لِاِحْياءِ الكِتابِ وَحُدُودِهِ، اَيْنَمُحْيي مَعالِمِ الدّينِ وَاَهْلِهِ...»؛ سيّد بن طاوس، اقبال الاعمال، ص 504.
[11] । «إِنَّ قَائِمَنَا إِذَا قَامَ اسْتَقْبَلَ مِنْ جَهلِ النَّاسِ أَشَدَّ مِمَّا اسْتَقْبَلَهُ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله و سلم مِنْ جُهَّالِ الْجَاهِلِيَّةِ فَقُلْتُ: وَ كَيْفَ ذَلِكَ؟ قَالَ: إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ صلی الله علیه و آله دربارة محل زندگی و حکومت حضرت مهدی علیه السلام درحکومت جهانی آن حضرت توضيح دهيد. دوران ظهور حضرت مهدي علیه السلام که درخشانترين فراز تاريخ و روشنترين دوران حيات انساني است، ويژگيهاي فراواني دارد که از مهمترين آنها حاکميت واپسين معصوم و حجت الهي است. درباره محل زندگي حضرت مهدي علیه السلام و حکومت آن حضرت در عصر ظهور، روايات فراواني وجود دارد. به طور عمده در اين روايت ها، مسجد سهله را منزل آن حضرت و شهر کوفه را پايگاه حکومتي آن حضرت معرفي کردهاند.[1] البته چگونگي زندگي در عصر ظهور مشخص نشده، ولي به نظر مي رسد تفاوت بسياري با نحوه زندگي امروزي داشته باشد. تکامل علوم بشري، کمال عقلاني بشر، گسترش خارق العاده امکانات و رفاه عمومي، امنيت فراگير بر کل کره زمين و ... به طور قطع ويژگيهايي را براي زندگي در آن زمان ايجاد خواهد کرد, که به راستي در تصور ما نميگنجد.
فرجام حيات حضرت مهدي علیه السلام چگونه خواهد بود؟ و اينکه گفته شده او به دست زني يهودي کشته خواهد شد درست است يا خير؟
فرجام حيات حضرت مهدي علیه السلام چگونه خواهد بود؟ و اينکه گفته شده او به دست زني يهودي کشته خواهد شد درست است يا خير؟ دربارة فرجام زندگی پرخير و برکت واپسين حجت الهي، ديدگاههای متفاوتی ذکر شده است. برخی پايان عمر ايشان را با کشته شدن و شهادت دانسته، بعضی ديگر رحلت ايشان را به مرگ طبيعی ذکر کرده اند. هر کدام از ديدگاههای بالا مستند به ادلهای است.کسانی که پايان عمر ايشان را شهادت دانستهاند دليلهايي را ذکر کردهاند:الف)رواياتی در دست است که پايان عمر همة ائمه علیهم السلام را شهادت (مرگ غيرطبيعی) ذکر کرده است. 1. از امام حسن علیه السلام نقل شده که فرمود: «...مَا مِنَّا إِلَّا مَقْتُولٌ أَوْ مَسْمُومٌ»؛[1] هيچ يک از ما امامان نيست جز آن که کشته يا مسموم شود. اين روايت به اين صورت فقط در کتاب کفاية الاثر، تأليف علیبن محمّد خزاز قمی از عالمان قرن چهار و پنج هجری آمده، مرحوم علامه مجلسی آن را از کتاب ياد شده نقل کرده است. آن چه در بررسی اين روايت قابل تأمل است اين که:اول: اين روايت در کتابهای پيش از آن، اشاره نشده است.دوم: برخی از افرادی که در سند روايت آمده، مجهول بوده و در هيچ يک از کتابهای رجالی سخنی از آنها به ميان نيامده است.سوم: در ادامه روايت مطلبی آمده که با اعتقاد شيعه در تعارض است و آن اين که مجموع ائمه سيزده نفر خواهد شد، زیرا تعداد ائمه که از نسل علی علیه السلام است، دوازده نفر ذکر شده که با خود آن حضرت سيزده خواهد شد.بنابراين استناد به اين روايت برای ادعای بالا ناکافی است.2. شيخ صدوق به نقل از اباصلت هَرَوي میگويد: از امام رضا علیه السلام شنيدم که فرمود: «وَ اللَّهِ مَا مِنَّا إِلَّا مَقْتُولٌ شَهِيدٌ»؛[2] به خدا سوگند، نيست از ما مگر کشته شدة به شهادت رسيده. اين روايت نيز فقط از مرحوم شيخ صدوق نقل شده است. وی روايت يادشده را در کتاب من لايحضره الفقيه[3]به صورت مرفوعه (بدون ذکر کامل سند) و در دو کتاب امالی[4] و عيون اخبار الرضا علیه السلام [5] با ذکر سند آورده است. اگر چه مرفوعه بودن آن در کتاب من لايحضره الفقيه آن را از اعتبار ساقط میسازد، در دو کتاب ديگر دارای سند صحيح و قابل پذيرش است. اما اين احتمال که: مقصودِ حضرت فقط ائمة پيش از ايشان است و ائمه پس از آن حضرت نياز به دليل دارد، استدلالِ قطعی آن بر همة ائمه را نيز ناتمام خواهد ساخت.[6]بررسی و داوری در اين امر، مبتنی بر دو امر است:يک. آيا همة ائمه علیهم السلام به شهادت رسيدهاند؟ ديدگاه دانشمندان شيعه در اين باره چيست؟آن چه را که میتوان به عنوان ديدگاه شاخص در اين باره مطرح کرد دو ديدگاه است؛ يکي نظر شيخ صدوق و ديگری نظر شيخ مفيد.الف) شيخ صدوق معتقد است تمام ائمه علیهم السلام به مرگ غيرطبيعی از دنيا رفتهاند. ب) شيخ مفيد در نقد سخن شيخ صدوق و ارائه ديدگاه خود نوشته است: «پس آن چه شيخ صدوق گفته که پيامبر و ائمه علیهم السلام با سمّ و کشته شدن از دنيا رفتهاند, برخی ثابت شده و برخی ثابت نشده, آن چه مورد قطع است اين که اميرمؤمنان, امام حسن و امام حسين علیهم السلام از دنيا با کشته شدن بيرون رفتند، و هيچ يک به مرگ طبيعی از دنيا نرفتند. و از کسانی که پس از ايشان با سمّ از دنيا رفت امام موسی بن جعفر علیهما السلام بود. و کشته شدن امام رضا علیه السلام نيز خالی از قوّت نيست؛ اگر چه در آن ترديد است. بنابراين دليل روشنی نيست که, حکم کنيم که بقية ائمه علیهم السلام مسموم, ترور و يا کشته شده باشند. آن چه در اين باره گفته شده احتمالاتی بيش نيست. و هيچ يک يقين آور نيست».[7] ايشان افزون بر اين بيان کلی، در کتاب ارشاد، آنگاه که دربارة رحلت هر يک از سه امام پيش از حضرت مهدی عجل الله فرجه سخن گفته چنين نگاشته است:1. در بارة امام جواد علیه السلام شيخ مفيد در بابی با عنوان«باب ذکر وفاة ابی جعفر علیه السلام » پس از بيان رحلت آن حضرت نوشته است: «برخی گفتهاند آن جناب را مسموم کردند، ولی صحت اين گفته برای من به ثبوت نرسيده و نمی توانم صحت آن را امضا کنم».[8]2. دربارة امام هادی علیه السلام ايشان درباره وفات امام دهم بدون اشاره به علت وفات نوشته: «حضرت ابوالحسن در ماه رجب سال 254 رحلت فرمودند و در سامرا در خانة خود مدفون گرديد».[9]3. درباره امام عسکری علیه السلام ايشان درباره وفات امام عسکری علیه السلام نوشته است: «حضرت ابومحمّد در روز اول ماه ربيع الاول سال 260 هجری بيمار شد و در روز جمعه هشتم همان ماه، در 28 سالگی در همان سال رحلت فرمود...».[10] اين در حالی است که شيخ مفيد دربارة هر يک از ائمة پيش از ايشان به سبب کشته شدن و شهادت تصريح فرموده است.[11] ج) علامه مجلسی پس از ذکر هر دو ديدگاه پيشين، در نقد و بررسی ديدگاه کلی شيخ مفيد، آن را غيرقابل پذيرش دانسته، معتقد است شايد مقصود شيخ مفيد اين است که دليل قطعی نداريم نه اين که آن اخبار را رد کرده باشد.[12] دو. در صورت پذيرش ادعای بالا، آيا با توجه به خفقان دوران ائمه علیهم السلام و جامعه صالح مهدوی باز هم روش به شهادت رساندن ائمه علیهم السلام را میتوان به دوران حضرت مهدی علیه السلام هم سرايت داد؟ اين که گفته شده مقام شهادت بس ارجمند است و به طور حتم حضرت مهدی علیه السلام از آن محروم نخواهد شد، سخنی بی پايه و اساس است، فضايل بسياری در عالم هست که هرگز کسی نگفته لزوماً همة آنها نصيب آن حضرت خواهد شد.ب) در سخنی به چگونگی شهادت حضرت مهدی عجل الله فرجه اشاره شده است.[13] به نظر میرسد نخستين کسی که چنين ادعايي را طرح کرد صاحب کتاب الزم الناصب بود. او در بخشی از کتاب خود آورده است: «پس چون هفتاد سال گذشت، مرگ حضرت حجت علیه السلام فرا خواهد رسيد. پس او را زنی از بنی تميم که نامش سعيده است و دارای ريشي هم چون مردان است با انداختن سنگی از بام بر آن حضرت به قتل خواهد رساند. در حالی که آن حضرت از راه عبور میکند. پس چون از دنيا رفت، امام حسين امور مربوط به ايشان را انجام خواهد داد».[14] درباره اين سخن بايد توجه داشت که اين کلام از صاحب کتاب ياد شده (الزام الناصب) است و در کلام معصومين علیهم السلام نه فقط به آن اشارهای نشده، بلکه چنين مضمونی هم وجود ندارد.کسانی که میگويند آن حضرت به مرگ طبيعی از دنيا خواهد رفت، بر اين باورند که: الف) دليلهای دسته نخست (به ويژه روايت اول) ناتمام است. ب) بر فرض پذيرش روايات بالا،اين روايات به حضرت مهدی علیه السلام تخصيص خورده است.ج) شهادت آن حضرت با رواياتی که دلالت بر اصلاح کامل جامعه در عصر ظهور دارد در تعارض است.د) در رواياتی سخن از مرگ طبيعی آن حضرت به ميان آمده است. أيوببن نوح گفت: به امام رضا علیه السلام عرض کردم: «ما اميدواريم که شما صاحب الامر باشيد و خدای تعالی بدون خون ريزی و شمشير آن را به شما بازگرداند که با شما بيعت شده و سکه به نامتان ضرب گرديده است، فرمود: هيچ يک از ما ائمه نيست که نامهها به نزد او آمد و شد کند و از مسائل پرسيده شود و با انگشتان بدو اشاره کنند و اموال به نزد وی حمل شود، جز آن که به خدعه کشته شود و يا آن که بر بستر خود بميرد تا به غايتی که خدای تعالی مردی را برای اين امر مبعوث فرمايد که مولد و منشأ او پنهان اما نسبش آشکار است.»[15] از آن جايي که «اغتيال» هر دو احتمال (کشته شدن و مسموم شدن) را شامل ميشود،[16] میتوان احتمال داد از مرگ در بستر همان مرگ طبيعی استفاده شود. بنابراين طبق اين روايت، مرگ طبيعی برخی از ائمه علیهم السلام محتمل خواهد بود. از امام صادق علیه السلام نقل شده که فرمود: «چون معرفت و ايمان به حضرتش در دلها استقرار يافت، مرگ حضرت حجت علیه السلام فرا مي رسد. پس امام حسين علیه السلام متولی غسل و کفن و حنوط و دفن ايشان خواهد شد».[17] اگر چه مرگ در روايت بالا، شهادت را نيز شامل می شود، احتمال مرگ طبيعی را نيز منتفی نمیسازد. ديدگاه اهل سنّت اهل سنّت نه فقط اشارهای به شهادت حضرت مهدی علیه السلام نکردهاند، بلکه با بيان رواياتی، پايان زندگی آن حضرت را مرگ طبيعی دانستهاند. برخی از آن چه آنها آوردهاند چنين است: زهری میگويد: حضرت مهدی علیه السلام چهارده سال زندگی میکند، سپس به مرگ طبيعی از دنيا رحلت ميکند.[18] ارطاة گويد: به من خبر رسيده است که حضرت مهدی علیه السلام چهل سال زندگی میکند, سپس به مرگ طبيعی در بستر خود میميرد.[19] ابوداود با ذکر سند از امسلمه نقل کرده که پيامبرصلی الله علیه و آله و سلم در سخنی درباره مهدی علیه السلام فرمود: «پس هفت سال درنگ می کند، آن گاه از دنيا خواهد رفت و مسلمانان بر او نماز میگزارند».[20] از آن چه ياد شد به دست ميآيد که اگر چه به شهادت رسيدن حضرت مهدی عجل الله فرجه امری محتمل است، و می توان از روايت امام رضا علیه السلام چنين برداشت کرد، همان گونه که شيخ مفيد نيز بدان پايبند بوده، برای اثبات قطعی حکم به شهادت ناکافی است و همان طور که برای هر امام نياز به شواهد تاريخی است، برای حضرت مهدی علیه السلام نيز نياز به دليل ديگری داريم. بنابراين حکم قطعی به شهادت آن حضرت، کاری بس مشکل است. و البته خداوند آگاه به پنهانها است.
[1] . علی بن محمّد خزاز قمی, کفاية الاثر, ص226.
[2] . شيخ صدوق, من لايحضره الفقيه, ج2, ص585, ح3192.
[3] . پيشين.
[4] . شيخ صدوق, امالی, ص63.
[5] . شيخ صدوق, عيون اخبار الرضا علیه السلام , ج2, ص256, ح9.
[6] . ديدگاه شيخ مفيد در باره سه امام ِ پس از آن حضرت (که اشاره خواهد شد) اين احتمال را تقويت می کند.
[7] . فأما ما ذكره أبو جعفر رحمه الله من مضي نبينا و الأئمة علیهم السلام بالسّم و القتل فمنه ما ثبت و منه ما لم يثبت و المقطوع به أن أمير المؤمنين و الحسن و الحسين علیهم السلام خرجوا من الدنيا بالقتل و لم يمت أحدهم حتف أنفه و ممن مضی بعدهم مسموما موسی بن جعفر8 و يقوی في النفس أمر الرضا علیه السلام و إن كان فيه شك فلا طريق إلى الحكم فيمن عداهم بأنهم سموا أو اغتيلوا أو قتلوا صبرا فالخبر بذلك يجري مجری الإرجاف و ليس إلى تيقنه سبيل؛ تصحيحالاعتقاد, ص132.
[8] . «وَ قِيلَ إِنَّهُ مَضَی مَسْمُوماً وَ لَمْ يَثْبُتْ عِنْدِي بِذَلِكَ خَبَرٌ فَأُشْهِدَ بِهِ»؛ شيخ مفيد, ارشاد, ج2, ص295؛ علی بن عيسی اربلی, کشف الغمة, ج2, ص295؛ علامه مجلسی, بحار الانوار, ج50, ص2.
[9] . «وَ تُوُفِّيَ أَبُو الْحَسَنِ علیه السلام فِي رَجَبٍ سَنَةَ أَرْبَعٍ وَ خَمْسِينَ وَ مِائَتَيْنِ وَ دُفِنَ فِي دَارِهِ بِسُرَّ مَنْ رَأَی»؛ ارشاد, ج2, ص312؛ کشف الغمة, ج2, ص384؛ بحار الانوار, ج50, ص203.
[10] . «و مرض أبو محمّد علیه السلام في أول شهر ربيع الأول سنة ستين و مائتين و مات في يوم الجمعة لثمان ليال خلون من هذا الشهر في السنة المذكورة و له يوم وفاته ثمان و عشرون سنة»؛ ارشاد, ج2, ص336؛ کشف الغمة, ج2, ص414.
[11] . با توجه به مقام علمی و عظمت شيخ مفيد و اين که ايشان به طور حتم روايات گروه نخست را ملاحظه کرده, به راحتی نمیتوان سخن ايشان را ردّ و يا توجيه کرد.
[12] . علامه مجلسی, بحار الانوار, ج27, ص215.
[13] . به راستی روشن نيست چرا عدهای بدون در نظر داشتن اين که مطلبی در کلام معصوم علیه السلام آمده يا تراوشات ذهنی افراد است آن را با قاطعيت تمام حقيقتی انکارناپذير تلقی کرده، اذهان مردم را آشفته می سازند.
[14] . «فاذا تمت السبعون سنه أتی الحجة الموت فقتله امرأة من بنی تميم اسمها سعيدة و لها لحية کلحية الرجل بهاون صخر من فوق سطح و هو متجاوز فی الطريق فاذا مات تولی تجهيزه الحسين ...»؛ علی يزدی حايری, الزام الناصب, ج2, ص139. (ذکر آن لازم است که کتاب يادشده اگر چه مشتمل بر روايات صحيح هم هست، در آن روايات ضعيف فراوانی نيز وجود دارد.)
[15] . «مَا مِنَّا أَحَدٌ اخْتَلَفَتْ إِلَيْهِ الْكُتُبُ وَ أُشِيرَ إِلَيْهِ بِالْأَصَابِعِ وَ سُئِلَ عَنِ الْمَسَائِلِ وَ حُمِلَتْ إِلَيْهِ الْأَمْوَالُ إِلَّا اغْتِيلَ أَوْ مَاتَ عَلَی فِرَاشِهِ حَتَّی يَبْعَثَ اللَّهُ لِهَذَا الْأَمْرِ غُلَاماً مِنَّا»؛ كافي, ج 1, ص 342؛ الغيبة, ص168,ح9؛ کمال الدين و تمام النعمة, ج2, ص370؛ کشف الغمة, ج2, ص524؛ اعلام الوری, ص433.
[16] . ر. ک: علامه مجلسی, بحار الانوار, ج49, ص289.
[17]. «...فَإِذَا اسْتَقَرَّتِ الْمَعْرِفَةُ فِي قُلُوبِ الْمُؤْمِنِينَ أَنَّهُ الْحُسَيْنُ علیه السلام جَاءَ الْحُجَّةَ الْمَوْتُ فَيَكُونُ الَّذِي يُغَسِّلُهُ وَ يُكَفِّنُهُ وَ يُحَنِّطُهُ وَ يَلْحَدُهُ فِي حُفْرَتِهِ الْحُسَيْنَ بْنَ عَلِيٍّ8 وَ لَا يَلِي الْوَصِيَّ إِلَّا الْوَصِيُّ »؛ كافي, ج 8, ص 207.
[18] . متقی هندی, البرهان, ص163؛ نيز ر. ک: سيوطی, الحاوی للفتاوی, ص95 ـ 96.
[19] . پيشين, ص157.
[20] . «فيلبث سبع سنين ثم يتوفی و يصلی عليه المسلمون»؛ ابی داود, سن
يکي از باورهاي شيعه اين است که در عصر ظهور حضرت مهدي عجل الله فرجه انسانهايي دوباره زنده خواهند شد. آيا اين حقيقت دارد؟ يکی از باورهای مهم شيعه، ـ که در طول تاريخ، فراز و نشيبهای فراوانی داشته ـ زنده شدن برخی از مردگان در دوران ظهور حضرت مهدی عجل الله فرجه است. در روايات از اين باور با عنوان «رجعت» ياد شده است. واژه «رجعت» در كتابهای لغت به معنای «بازگشت» است؛ يعنی، برگشتن به جايی كه پيشتر در آنجا بوده است.[1] و معنای اصطلاحی آن عبارت است از:«بازگشت دو گروه از مردگانِ مؤمنان محض و خالص و كافران محض و خالص ـ به همان صورتهايی كه در گذشته بودند[2]ـ به دنيا؛ پس از ظهور حضرت مهدی علیه السلام و پيش از قيامت[3] تا مؤمنان از برپايی حكومت جهانی عدل شاد گردند و كافران از ذلت و حقارت ستم گران متألم شوند».[4] در سخنان معصومين علیهم السلام تأکيد فراوانی بر باور به «رجعت» شده است. از اين رو اين اعتقاد در ميان باورهای پيروان ايشان، از جايگاه ويژهای برخوردار است. امام صادق علیه السلام در اين باره فرمود: «از ما نيست کسی که به بازگشت ما باور نداشته باشد...»[5] و در روايتی ديگر نيز آن حضرت اعتقاد به رجعت را يكی از شرايط ايمان دانسته، فرمودهاند: «هرکس به هفت چيز بارورمند باشد از مؤمنان است يکی... و ايمان به رجعت».[6] از اين رو بسياری از عالمان شيعه، اعتقاد به رجعت را از ضروريات دين و يا مذهب دانستهاند. عدة اندكی نيز ـ كه از ضروريات ندانستهاند ـ انكار آن را جايز نشمردهاند.[7] البته افراد بسيار اندكی از شيعيان نيز رجعت را انكار كردهاند.[8] اهل سنّت، برخلاف شيعه، عقيده به رجعت را خلاف عقايد اسلامی میدانند و آن را هيچ نمیپسندند. نويسندگان و شرح حال نويسان آنان، معتقدان به رجعت را طعن و ردّ كرده و آن را نشانه طرد روايت راوی میدانند.[9] مگر افراد بسيار اندكی هستند از دانشمندان اهل سنّت كه به رجعت شماری از افراد ـ از جمله اصحاب كهف در عصر ظهور مهدی علیه السلام ـ اشاره كردهاند.[10] ايشان از رسول گرامی اسلامصلی الله علیه و آله و سلم نقل کردهاند که فرمود: «اصحاب الکهف اعوان المهدی.»[11]اصحاب کهف، ياران حضرت مهدی هستند. شيعه برای ديدگاه خود هم از قرآن و هم از روايات، دليلهای فراوانی ارائه کرده است. اما آيات و روايات مربوط به رجعت به طور عمده به دو دسته تقسيم شده است: الف) آيات و رواياتی كه سخن از وقوع رجعت در امتهای پيشين دارد. ب) آيات و رواياتی كه دلالت بر وقوع آن در آخِرُالزمان و هنگام ظهور حضرت مهدی علیه السلام دارد. از روايات نورانی معصومين علیهم السلام استفاده میشود که قرآن به عنوان اساسیترين منبع برای اثبات حقايق دينی، در مسئله رجعت به دو گونه اظهار نظر کرد: 1. وقوع رجعت ميان اقوام و ملل پيشين؛ 2. تحقق رجعت در آخرُالزّمان و پيش از قيامت.دسته نخست در اين دسته آيات, سخن از کسانی است که از دنيا رفتهاند و پس از مدتی دو باره زنده شدهاند. برخی از ايشان بدين قرارند: 1. هفتاد نفر از ياران موسی علیه السلام ؛ از آيات قرآن به دست ميآيد که در زمان حضرت موسی علیه السلام انبوهی از انسانها پس از مرگ زنده شده و به دنيا برگشتند. خداوند در اين باره فرموده است: gوَ إِذْ قُلْتُمْ يا مُوسی لَنْ نُؤْمِنَ لَكَ حَتَّی نَرَی اللَّهَ جَهْرَةً فَأَخَذَتْكُمُ الصَّاعِقَةُ وَ أَنْتُمْ تَنْظُرُونَ × ثُمَّ بَعَثْناكُمْ مِنْ بَعْدِ مَوْتِكُمْ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَf؛[12]و چون گفتيد: ای موسی! تا خدا را آشكار نبينيم هرگز به تو ايمان نخواهيم آورد. پس ـ در حالی كه مینگريستيد ـ صاعقه شما را فروگرفت × پس شما را پس از مرگتان برانگيختيم؛ باشد كه شكرگزاری كنيد.اين آيه به نظر عموم مفسران شيعه و اهل سنّت، تصريح در مردن و زنده شدن دارد.[13] 2. كشته بنیاسرائيل؛ اين داستان که به زيبايي تمام در قرآن به آن اشاره شده، گويای امکان و وقوع زنده شدن مردگان در دنيا است. در اين باره در قرآن مجيد میخوانيم: gوَ إِذْ قَتَلْتُمْ نَفْسًا فَادَّارَأْتُمْ فيها وَ اللَّهُ مُخْرِجٌ ما كُنْتُمْ تَكْتُمُونَ × فَقُلْنا اضْرِبُوهُ بِبَعْضِها كَذلِكَ يُحْيِ اللَّهُ الْمَوْتی وَ يُريكُمْ آياتِهِ لَعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَf؛[14] و چون شخصی را كشتيد و درباره او با يك ديگر به ستيزه برخاستيد، و حال آن كه خدا، آنچه را كتمان میكرديد، آشكار گردانيد. × پس فرموديم: پارهای از آن [گاو سر بريده]را به آن [مقتول] بزنيد [تا زنده شود]. اين گونه خدا مردگان را زنده میكند و آيات خود را به شما مینماياند، باشد كه بينديشيد». اين آيه نيز همانند آية پيش، از سوی بيشتر مفسران شيعه و اهل سنّت، بر وقوع رجعت و بازگشت به دنيا تفسير شده است.[15]3. هزاران نفر از مردگان آنگاه که خداوند اراده فرموده تا قدرت بی پايان خود را آشکار سازد، در کمترين زمان ممکن هزاران انسان را که در کام مرگ گرفتار شده، بند از بندشان جدا شده بود، را در دم زنده ساخت. آيات قرآن در اين باره اينگونه سخن به ميان آورده است: gأَ لَمْ تَرَ إِلَی الَّذينَ خَرَجُوا مِنْ دِيارِهِمْ وَ هُمْ أُلُوفٌ حَذَرَ الْمَوْتِ فَقالَ لَهُمُ اللَّهُ مُوتُوا ثُمَّ أَحْياهُمْ إِنَّ اللَّهَ لَذُو فَضْلٍ عَلَی النَّاسِ وَ لكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لا يَشْكُرُونَf؛[16] آيا از [حال] كسانی كه از بيم مرگ از خانههای خود خارج شدند و هزاران تن بودند، خبر نيافتی؟ پس خداوند به آنان گفت: تن به مرگ بسپاريد. آن گاه آنان را زنده ساخت. آری، خداوند نسبت به مردم، صاحب بخشش است، ولی بيشتر مردم سپاسگزاری نمیكنند. افزون بر آيات ياد شده، میتوان به زنده شدن عزير نبی پس از يكصد سال[17] و زنده شدن افراد فراوانی به دست حضرت عيسیبن مريم علیهما السلام به اذن خداوند[18] اشاره كرد. اما آيات بالا چه دلالتی بر وقوع رجعت در آخرالزمان دارد؟ بزرگان عالمان شيعه، پس از ذكر آيات يادشده، به روايات فراوانی از رسول گرامی اسلامصلی الله علیه و آله و سلم استدلال كردهاند، که در آن میفرمايد: «هر آن چه در امتهای پيشين رخ داده، مو به مو در امت من نيز اتفاق خواهد افتاد».[19] اين مجموعه روايات بيش از آن كه در جوامع روايی شيعه ذكر شده باشد، در كتابهای اهل سنّت آمده است.[20] آن گاه نتيجه میگيرند طبق اين فرمايش پيامبر راست گو، لازم است حادثهای به اين بزرگی در امت پيامبر نيز رخ دهد و به طور قطع تا کنون چنين رخدادی با آن بزرگی رخ نداده است؛ پس در آينده چنين خواهد شد. آيات مربوط به رجعت در آخرالزمان شيعه به پيروی از معصومين علیهم السلام برخی از آيات قرآن را به رجعت در زمان ظهور حضرت مهدی عجل الله فرجه تأويل کرده است. از اين آيات میتوان به موارد ذيل اشاره کرد: 1. آيه مربوط به خروج «دابةالارض» که میفرمايد: gوَ إِذا وَقَعَ الْقَوْلُ عَلَيْهِمْ أَخْرَجْنا لَهُمْ دَابَّةً مِنَ الْأَرْضِ تُكَلِّمُهُمْ أَنَّ النَّاسَ كانُوا بِآياتِنا لا يُوقِنُونَf؛[21] و چون قول [عذاب] بر ايشان واجب گردد، جنبندهای را از زمين برای آنان بيرون میآوريم كه با ايشان سخن گويد كه: مردم [چنان كه بايد] به نشانههای ما يقين نداشتند. بين شيعه و اهل سنّت در تفسير و تأويل اين آيه، اختلاف شديدی وجود دارد؛ در حالی كه اهل سنّت دابة الارض را موجودی بسيار شگفتآور و غريب معرفی كردهاند،[22] شيعه با استناد به رواياتی، آن را انسانی والامقام دانستهاند كه زنده خواهد شد و صف كافران را از مؤمنان جدا میسازد.[23] اين انسان كسی نيست جز نخستين امام شيعيان، حضرت علی علیه السلام كه خود فرمود: «وَاِنّي... الدّابَةُ التي تُكَلِّمُ الناسَ».[24]2. در آيهای ديگر آمده است: gوَ يَوْمَ نَحْشُرُ مِنْ كُلِّ أُمَّةٍ فَوْجاً مِمَّنْ يُكَذِّبُ بِآياتِنا فَهُمْ يُوزَعُونَf؛[25] و آن روز كه از هر امتی، گروهی از كسانی را كه آيات ما را تكذيب كردهاند، محشور میگردانيم؛ پس آنان نگه داشته میشوند تا همه به هم بپيوندند. روايات فراوانی از ائمه معصومين علیهم السلام در ذيل اين آيه نيز وارد شده كه گويای بازگشت انسانهايی در عصر ظهور حضرت مهدی عجل الله فرجه است. و اين گونه استدلال شده كه در آيه به برانگيخته شدن عدهای محدود اشاره گشته است، در حالی كه در قيامت همه انسانها محشور میشوند. به علاوه سياق آيات در مقام بيان رخدادهايی است كه در دنيا و پيش از قيامت است و پس از چند آيه، حوادث مربوط به قيامت را بيان كرده است.[26] افزون بر اين آيات، بزرگان شيعه به آياتی هم چون آيه 11 سوره «غافر» نيز برای اثبات رجعت استناد كردهاند.از جمله كسانی كه معتقدند روايات رجعت متواتر است، میتوان به شيخ طوسی,[27] شيخ صدوق[28]، علامه مجلسی[29]، مرحوم مظفر[30] و علامه طباطبايی اشاره كرد.[31] امام باقر علیه السلام فرمود: «روزهای خدای عزوجل سه تاست: روزی كه قائم قيام خواهد كرد، روز رجعت و روز قيامت».[32] از امام سجّاد علیه السلام نقل شده است كه ذيل آيه شريفه gاِنَّ الذي فَرَضَ عَلَيْكَ القُرآن لَرادُّكُ اِلي مَعادf؛[33] فرمود: «پيامبرتان و اميرمؤمنان و امامان به سوی شما باز میگردند».[34] افزون بر آيات و روايات، ادعيه و زيارتنامههای فراوانی نيز به رجعت اشاره كردهاند؛[35] مانند: دعای مشهور عهد، دعای روز سوم شعبان،[36] زيارت جامعه، زيارت اربعين،[37] برخی زيارتهای امام حسين علیه السلام ؛[38] و زيارت ابوالفضل علیه السلام .[39] اما اين که ما اعتقاد به رجعت داشته باشيم يا نداشته باشيم چه فايدهاي دارد؟پاسخ داده میشود که بدون ترديد، همان گونه كه انتظار فرج ـ كه نقش مهمّ و به سزايی در پويايی و تحرك جامعه ايفا میكند ـ عبادتی بس بزرگ است، اعتقاد به رجعت و بازگشت به دنيا در زمان دولت كريمه حضرت مهدی عجل الله فرجه نيز میتواند نقش مهمّ و به سزايی در شادابی دينی و اميد به حضور در حكومت جهانی حضرت مهدی عجل الله فرجه داشته باشد، زیرا انسان با ديدن افرادی كه تمام عمر خود را در انتظار ظهور حضرت مهدی علیه السلام سپری كردهاند و آنگاه بدون درك ظهور از دنيا میروند، دچار سرخوردگی شده و حتی در مقام انتظار نيز دچار يأس خواهد شد و اگر بداند در هنگام ظهور در صورت دارابودن شرايط ويژهای، امكان بازگشت او به زندگی دنيايي و حضور در محضر واپسين امام عجل الله فرجه را دارد، در اميدواری او نقش بسياری خواهد داشت. افزون بر آن چه ياد شد، از آنجايی كه در روايات آمده که يك گروه از رجعت كنندگان، كسانی هستند كه دارای ايمان خالص هستند، شخص علاقهمند به درك محضر واپسين حجت الهي، نهايت تلاش خود را به كار خواهد بست تا به درجههای بالای ايمان رسيده و در شمار رجعتكنندگان باشد و هم چنين در روايات فراوانی مداومت بر دعاها و انجام كارهايی جهت بازگشت در هنگام حكومت حضرت مهدی عجل الله فرجه سفارش شده كه خود نيز جنبه عبادی داشته و در تكامل روح انسان بسيار مؤثر است.
[1] . ر.ك: العين؛ مفردات الفاظ القرآن و..
[2] . شيخ مفيد, اوائل المقالات، ص 77.
[3] . شيخ حر عاملی, الايقاظ من الهجعة في اثبات الرجعة، ص 29.
[4] . سيّد مرتضی, الرسائل الشريف ، ج 1، ص 125؛ محمّد رضا مظفر, عقايد الاماميه، ص 294.
[5] . «لَيْسَ مِنّا مَنْ لَمْ يُؤمِنْ بِكَرَتِنا...»؛ شيخ صدوق, من لايحضره الفقيه، ج 3، ص 458.
[6] . «مَنْ اَقَرَ بِسَبْعَةِ اَشياء فَهُوَ مُؤمِنٌ... الاَيمانُ بِالرَّجْعَةِ.» شيخ حر عاملی, وسائل الشيعه، ج 20، ص 240.
[7] . شيخ طوسی, رسالة العقايد الجعفريه، ص 250؛ علامه مجلسی, حق اليقين، مقصد نهم؛ الايقاظ من الهجعة في اثبات الرجعة، ص 67؛ فخر الدين طريحی, مجمعالبحرين، ج 2، ص 679.
[8] . محمّد جواد مشکور, تاريخ شيعه و فرقههای اسلام، ص 111.
[9] . محمّد رضا مظفر, عقايد الاماميه، ص 120.
[10] . الجامع لاحكام القرآن، ج 5، ص 253؛ تيسيرالتفسير، ج 7، ص 368.
[11] . منتخب الاثر, ج2, ص108, ح447, به نقل از: در المنثور, ج4, ص215و عقد الدرر, ص141.
[12] . بقره (2)، آيه 55 ـ 56.
[13] . شيخ طبرسی, مجمعالبيان، ج 1 ـ 2، ص 252؛ تفسير قمی، ج 1، ص 46؛ قرطبی, الجامع لاحكام القرآن، ج 1، ص 403؛ مدارك التنزيل، ج 1، ص 53.
[14] . بقره (2)، آيه 72 ـ 73.
[15] . تفسير الميزان، ج 1، ص 204؛ الجامع لاحكام القرآن، ج 1، ص 462؛ تفسير طبری، ج 1، ص 268.
[16] . بقره (2)، آيه 243.
[17] . همان، آيه 259.
[18] . آل عمران (3)، آيه 29.
[19] . «يَكُونُ فِي هَذِهِ الْأُمَّةِ كُلُّ مَا كَانَ فِي الْأُمَمِ السَّالِفَةِ حَذْوَ النَّعْلِ بِالنَّعْلِ وَ الْقُذَّةِ بِالْقُذَّةِ»؛ شيخ صدوق, من لايحضره الفقيه، ج 1، ص 203،؛ كمالالدين و تمام النعمة، ج 2، ص 529.
[20] . تفسير ابن كثير، ج 2، ص 351؛ ج 4، ص 491؛ المستدرك علی الصحيحين، ج 1، ص 218؛ السنه للمروزی، ج 1، ص 18؛...
[21] . سوره نمل (27)، آيه 82.
[22] . تفسير سمرقندی، ج 2، ص 505؛ درالمنثور، ج 6، ص 381؛ الفتوحات الالهيه، ج 3، ص 327.
[23] . من لايحضره الفقيه، ج 2، ص 589؛ علل الشرايع، ج 1، ص 164؛ شيخ طوسی, أمالی ، ص 205؛ ديلمی, ارشاد القلوب، ج 2، ص 255
[24] . الكافی، ج 1، ص 197، ح 3.
[25] . نمل (27)؛ آيه 83.
[26] . مجمع البيان؛ ج 7 ـ 8، ص 366؛ تفسير الميزان، ج 15، ص 570.
[27] . رسالة العقايد الجعفرية، ص 250.
[28] . الخصال، ص 108.
[29]. بحارالانوار، ج 53، ص 122.
[30]. عقايد الاماميه، ص 297.
[31] . تفسير الميزان، ج 2، ص 107
[32] . «اَيّامُ اللّهِ عَزَّوَجَلَّ ثَلاثَةٌ: يَوْمُ يَقُومُ القائِمُ وَيومُ الكَرَّةِ وَيَوْمُ الْقِيامَةِ»؛ الخصال، ص 108.
[33] . قصص (28)، آيه 85.
[34] . تفسير قمی، ج 2، ص 147.
[35] . بحارالانوار، ج 53، ص 95، ح 111.
[36] . مصباح المتهجد، ص 543.
[37] . من لايحضره الفقيه، ج 2، ص 613.
[38] . مصباح المتهجد، ص 730.
[39] . بحارالانوار، ج 98، ص 359.
ن, ح7/4279.
[1] . شيخ صدوق1 ، التهذيب، ج3، ص252.
ه و سلم أَتَی النَّاسَ وَ هُمْ يَعْبُدُونَ الْحِجَارَةَ وَ الصُّخُورَ وَ الْعِيدَانَ وَ الْخُشُبَ الْمَنْحُوتَةَ وَ إِنَّ قَائِمَنَا إِذَا قَامَ أَتَى النَّاسَ وَ كُلُّهُمْ يَتَأَوَّلُ عَلَيْهِ كِتَابَ اللَّهِ وَ يَحْتَجُّ عَلَيْهِ بِه»؛ نعمانی, کتاب الغيبة, ص296
[10] . «المَهْدِىُّ مِنْ وُلْدِي، تَكُونُ لَهُ غَيْبَةٌ وَ حَيْرَةٌ تَضِلُّ فِيها الاُمَمُ، يَأتِي بِذَخِيرَةِ الاَنبِياءِ علیهم السلام فَيَمْلَؤُها عَدْلاً وَقِسْطاً كَما مُلِئَتْ جَوْراً وَظُلْماً»؛ كمالالدين و تمام النعمة، ص 287، ح 5.
النعمة، ج 1، ص 254، باب 23، ح 4.
کلينی, کافی, ج8, ص313, ح487.[5] . كافی، ج 8، ص 313، ح 487؛ هم چنين ر.ك: كتاب الغيبة، ص 477؛ الغيبة، ص 282. [6] . محمّد باقر مجلسی, بحارالانوار، ج 52، ص 308. [7] . تفسير عياشی، ج 1، ص 64. [8] . عصر زندگی، ص 57 .[9] . ر.ک: نگارنده, بازگشت به دنيا در پايان تاريخ, بخش رجعت کنندگان.[10] . بحارالانوار، ج 52، ص 307، ح 81. [11] . «اِنَّ اَصحابَ القائِمِ شَبابٌ لا كُهولَ فيهِم اِلاَّ كَالكُحْلِ فِی العَينِ، اَوْ كَالمِلْحِ فِى الزّادِ، وَاَقَل الزّادِ المِلْحُ»؛ نعمانی, الغيبة، ص 315، ح 10.[12] . ر.ك: امام مهدی عجل الله فرجه از ولادت تا ظهور، ص 506 ـ 507. لم يلدهم آباؤهم و لا أجدادهم عليهم السيوف مكتوب علی كل سيف كلمة تفتح ألف كلمة»؛ الخصال، ج 2، ص 649. [8] . «...و يضع السيف علی عاتقه ثمانية أشهر هرجا هرجا حتى رضي الله...»؛ الغيبة، ص 164، ح 5. [9] . «کلنا صاحب السيف و وارث السيف»؛ الکافی، ج1، ص536، ح1.[10] . علی سعادت پرور, ظهور نور, ص186.[11] . محمّد رضا حکيمي، خورشيد مغرب، ص37.[12] . ناصر مکارم شيرازی, مهدی انقلابی بزرگ, ص197.[13] . پيشين, ص275. 214، ح2؛ و نيز ر.ک: ابن داود سنن, ج4, ح4285.[4] . پيشين، ص 215، ح 3.[5] . پيشين، ص 304، ح 14.[6] . نعمان بن محمّدبن منصور، شرحالاخبار، ج 3، ص 380. [7]. شيخ صدوق, كمالالدين و تمام النعمة، ج 1، ص 315. .
[13] . تهذيب الاحكام، ج 4، ص 333؛ كمالالدين و تمام النعمة، ج 2، ص 653.
[14] . الكافی، ج 1، ص 343؛ كتاب الغيبة، ص 164؛ رجال كشی، ص 192.
[15] . ر.ك: كمالالدين و تمام النعمة، ج 1، ص 155؛ الخرائج والجرائح، ح 2، ص 550، كفاية الاثر، ص 266.
[16] . كمالالدين و تمام النعمة، ج 1، ص 155.
[17]. روح الله موسوي خميني1 ، ولايت فقيه، ص 27.
[18] . شيخ جواد تبريزی, (در ديدار دانش پژوهان مرکز تخصصی مهدويّت با معظم له), فصلنامه انتظار, ج5, ص17.
ب الغيبة، ص 436، ح 426؛ ر.ك: ابن حبان, صحيح ، ج 15، ص 257.
[5] . ناصر مکارم شيرازی و ديگران, تفسير نمونه، ج 21، ص 459 ـ 454؛ به نقل از تفسير على بن ابراهيم. همچنين ر.ك: محمد باقر مجلسی, بحارالانوار، ج 6، ص 308، ح 6.
[6] . سوره محمد(47)، آيه 18.
چه کساني در عصر ظهور زنده ميشوند و به دنيا باز ميگردند؟ و آيا اين که گفته ميشود امام حسين علیه السلام پس از زنده شدن، چهارهزار سال حکومت خواهد کرد صحت دارد؟ چه کساني در عصر ظهور زنده ميشوند و به دنيا باز ميگردند؟ و آيا اين که گفته ميشود امام حسين علیه السلام پس از زنده شدن، چهارهزار سال حکومت خواهد کرد صحت دارد؟ در ميان رواياتی که درباره رجعت کنندگان در دست است به طور کلی دو دسته روايت وجود دارد: دسته نخست: بدون اشاره به اشخاصی خاص، رجعتکنندگان را منحصر در انسانهای کاملاً مؤمن و انسانهايي کاملاً کافر دانسته است. 1. در تفسير قمی مینويسد: مفضل از امام صادق علیه السلام درباره آيه «و آن روز كه از هر امتی گروهی را محشور میگردانيم» نقل كرد كه آن حضرت فرمود: هيچ مؤمن كشته شده نيست، مگر اين كه باز میگردد تا به مرگ طبيعی از دنيا برود و [البته] بر نمیگردند مگر مؤمنان محض و كافران محض».[1] 2. از امام صادق علیه السلام نقل شده كه فرمود: «رجعت، عمومی نيست و فقط مؤمنان خالص و محض و نيز مشركان محض به دنيا برمیگردند».[2] مرحوم كلينی در كتاب شريف كافی درباره رجعت دشمنان اهل البيت علیهم السلام آورده است كه حسنبن شاذان واسطی گفت: نامهای به ابوالحسن الرضا علیه السلام نوشتم و در آن از جفا و كينهتوزی دشمنان به آن حضرت شكايت كردم. آن حضرت به خط شريفشان مرقوم فرمودند: «همانا خداوند تبارك و تعالی از دوستان ما بر صبر و بردباری در دولت باطل، پيمان گرفت، پس صبر كن بر خواست الهي. پس آن هنگام كه قائم ما، بزرگ مخلوقات قيام فرمايد آنها [وقتی زنده شده يا عذاب شوند] میگويند: ای وای بر ما، چه كسی ما را از آرامگاهمان برانگيخت؟ اين است همان وعدة خدای رحمان، و پيامبران راست ميگفتند».[3][4] مرحوم شيخ مفيد با استفاده از روايات چنين میگويد: «رجعت در نزد ما مختص به كسانی است كه دارای ايمان محض و يا كفر محض هستند و غير از اين دو گروه رجعت نخواهند كرد... پس خداوند به وسيله مؤمنين، از آنها انتقام میگيرند. پس كسی (از پيروان شيطان) باقی نخواهد ماند مگر اين كه به وسيله عذاب و نقمت و عقاب مغموم خواهد شد. و زمين از ستمگران پاك خواهد شد و دين فقط برای خداي متعال خواهد بود. و رجعت همانا برای مؤمنين محض و منافقين محض از مسلمانان خواهد بود و نه از امتهای پيشين».[5]دسته دوم. رواياتی به رجعت افرادی خاص اشاره کرده است: 1. رجعت پيامبر اكرمصلی الله علیه و آله و سلم ؛ از امام سجّاد علیه السلام نقل شده كه در تفسير آيه gإِنَّ الَّذِي فَرَضَ عَلَيْكَ الْقُرْءَانَ لَرَآدُّكَ إِلَی مَعَادٍf؛[6] فرمود: «پيامبرتان به سوی شما برمیگردد...».[7] 2. رجعت علی علیه السلام و تكرار آن؛ در روايات فراوانی وارد شده است كه حضرت علی علیه السلام ، چندين بار رجعت میكند. امام صادق علیه السلام ضمن حديثی چنين فرمود: «... پيامبر اكرمصلی الله علیه و آله و سلم به علی علیه السلام فرمود: ایعلی، خداوند تو را در آخرالزمان به بهترين صورتی زنده میكند، در حالی كه ابزاری در دست داری كه دشمنانت را با آن نشان میگذاری».[8] در همين باره سخن ديگر از خود آن حضرت است كه فرمود: «... و همانا من صاحب بازگشتها و دولت دولتها هستم. و همانا من صاحب عصا و نشانهگذار هستم. و جنبندهای که با مردم سخن میگويد...».[9] 3. نخستين رجعت كننده از معصومين علیهم السلام؛ در روايات، امام حسين علیه السلام به عنوان نخستين رجعت كننده معرفی شده است.[10] هم چنين از امام كاظم علیه السلام روايت شده كه امام حسين علیه السلام پيش از شهادت خود با ياران خود سخن گفتند و از جمله فرمودند: «هنگامی كه رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم زنده بودند به من فرمودند: فرزندم تو به زودی به سمت عراق خواهی رفت؛ سرزمينی كه انبيا و اوصيا در آنها با هم برخورد كردند. اين سرزمين «عمورا» نام دارد و در آن محل تو و يارانت به شهادت خواهيد رسيد و اصحاب تو كسانی هستند كه درد آهن را نخواهند چشيد و آن گاه اين آيه را تلاوت فرمود: gقُلْنَا يَا نَارُ كُونِی بَرْدًا وَسَلَامًا عَلَی إِبْرَ هِيمَf؛[11] و فرمود جنگ بر شما سرد و سلامت خواهد بود. آن گاه امام حسين پس از نقل اين روايت از پيامبر اكرمصلی الله علیه و آله و سلم فرمود: «بشارت باد بر شما! اگر ما كشته شويم همانا به سوی پيامبر خود باز میگرديم و مدتی كه خدا بخواهد در آن جا میمانيم و پس از آن من نخستين نفری هستم كه زمين بر او باز میشود و پيامبر اكرمصلی الله علیه و آله و سلم و علی علیه السلام و من و برادرم حسن علیه السلام و جميع آنان كه خداوند بر آنها منّت گذارده، بر مركبهايی از نور كه خداوند برايمان فرستاده و پيش از ما مخلوقی بر آنها سوار نشده، نازل میشويم و سپس نبی اكرمصلی الله علیه و آله و سلم پرچم خود را به حركت درآورده و آن را به همراه شمشيرش به قائم آلمحمّد میدهد... سپس حضرت علی علیه السلام شمشير نبی اكرمصلی الله علیه و آله و سلم را به من میدهد و مرا به سمت مشرق و مغرب رهسپار میكند و من با دشمنی از دشمنان خدا برخورد نمیكنم، مگر آن كه او را به هلاكت برسانم و با بتی برخورد نمیكنم مگر اينكه آن را آتش میزنم و سپس به هند میروم و آن جا را نيز فتح میكنم...».[12] در برخی از روايات نقل شده كه امام زمان علیه السلام هنگام رحلت، سر بر زانوی امام حسين علیه السلام نهاده و جان میدهد و پس از آن امام حسين علیه السلام به كفن و دفن بدن مطهر آن حضرت میپردازد و بر ايشان نماز میخواند و طبق روايات امام حسين علیه السلام سالها پس از حضرت مهدی علیه السلام خلافت و حكومت خواهد كرد و آن قدر پيروسالخورده خواهد شد كه ابروان حضرت بر روی چشمان مبارك خواهد افتاد و آن گاه با مرگ طبيعی از دنيا خواهند رفت. [13] 4. رجعت معصومين علیهم السلام؛ در تعدادی از روايات به رجعت معصومين علیهم السلام اشاره شده است. امام صادق علیه السلام رجعت معصومين را در كلامي كوتاه اينگونه ميفرمايد: «ليس منا من لم يؤمن بكرتنا...»؛[14] از [شيعيان] ما نيست كسی كه ايمان به بازگشت ما نداشته باشد.... 5. رجعت انبيای پيشين؛ عبداللَّهبن مسكان از امام صادق علیه السلام نقل میكند كه آن حضرت فرمود: «خداوند هيچ پيامبری را ـ از حضرت آدم تا آخر ـ بر نيانگيخت، مگر اين كه به دنيا بر میگردند و حضرت علی علیه السلام را ياری مینمايند.»[15] 6. رجعت برخی از اصحاب پيامبران؛ دستهای ديگر از روايات رجعت، برخی پيامبران و ياران ايشان و پيروان آنها را جزو رجعتكنندگان شمردهاند. در تفسير عياشی به نقل از مفضلبن عمر از امام صادق علیه السلام چنين نقل كرده است: «هرگاه قائم آلمحمّدصلی الله علیه و آله و سلم به پاخيزد، از پشت كعبه بيست و هفت مرد را بيرون میآورد، پانزده تن از قوم موسی، آنان كه به حق داوري کرده و به آن باز میگردند، و هفت تن از اصحاب كهف، و يوشع، وصی حضرت موسی و مؤمن آلفرعون و سلمان فارسی و ابودجانه انصاری و مالك اشتر».[16] 7. زنان رجعت كننده؛ اگر چه روايات رجعت به طور عمده اختصاصی به زن يا مرد ندارد و تحت عنوان مؤمن محض و كافر محض آمده است، در روايتی اشاره به رجعت بانوان شده است.[17] اما دربارة بخش دوم پرسش میتوان گفت: در روايات دربارة سالهای توقف رجعت کنندگان رقمهای شگفتآوری ذکر شده که ما دليلی بر رد يا پذيرش آن نمیبينيم و در اينجا فقط به نقل برخی از آنها میپردازيم: 1. مدت توقف امام حسين علیه السلام در رجعت؛ معلیبن خنيس و زيد میگويند: ما دو نفر از امام صادق علیه السلام شنيديم كه فرمودند: «نخستين كسی كه در رجعت بر میگردد، حسينبن علی علیهما السلام است و در روی زمين به مدت چهل سال میماند، به طوری كه ابروان حضرت بر روي چشمان مباركش میافتد (پير و سالخورده میشود)...». [18] 2. مدت توقف علی علیه السلام در رجعت؛ در رواياتی آمده كه پس از امام حسين علیه السلام حضرت علی علیه السلام حكومت را در رجعت به دست خواهد گرفت، اگرچه روايت، بسيار غريب است و جای بحث دارد. از روايات استفاده میشود علی علیه السلام دارای رجعتهای فراوانی است و مشخص نيست اين مقدار سال مربوط به يك بار رجعت است يا مجموع سالهای حكومت ايشان، در رجعتهای متعدد. 3. مدت توقف حضرت رسولصلی الله علیه و آله و سلم در زمان رجعت؛ از اسدبن اسماعيل روايت شده است كه وقتی از امام صادق علیه السلام درباره اين آيهشريفه gتَعْرُجُ الْمَلائكَةُ وَ الرُّوحُ إِلَيْهِ فِي يَوْمٍ كَانَ مِقْدَارُهُ خَمْسِينَ أَلْفَ سَنَةٍf؛[19] سؤال كردند، حضرت در پاسخ فرمودند: «و اين آيه درباره رجعت و بازگشت رسول اكرم9است. ملك و سلطنت او به هنگام بازگشت، پنجاه هزار سال خواهد بود».[20] البته برخی از رواياتی كه در اين زمينه وارد شده محل تأمل است.
[1] . عن ابیعبداللَّه علیه السلام فی قوله تعالی gوَيَوْمَ نَحْشُرُ مِن كُلِّ أُمَّةٍ فَوْجًاf[1] قال: «ليس احد من المؤمنين قتل الا يرجع حتى يموت و لا يرجع الّا من محض الايمان و محض الكفر محضاً»؛ علیبن ابراهيم قمی، تفسير قمی، ج 2، ص 131.[2] . «ان الرجعه ليست بعامة و هی خاصة لا يرجع الّا من محض الايمان محضاً او محض الشرك محضاً»؛ مجلسی، بحارالانوار، ج 53، ص 39. [3] . يس(36): آيه 52.[4] . «اناللّه تبارك و تعالي اخذ ميثاق اوليائنا علی الصبر فى دولة الباطل فاصبر لحكم ربك فلو قد قام سيّد الخلق لقالوا gيَاوَيْلَنَا مَن بَعَثَنَا مِن مَّرْقَدِنَا هَذَا مَا وَعَدَ الرَّحْمَنُ وَ صَدَقَ الْمُرْسَلُونَf»؛ شيخ كلينی، الكافی، ج 8، ص 247.[5] . شيخ مفيد، المسائل السرويه (سلسه مؤلفات المفيد), ج 7, ص 35.[6] . قصص(28): آيه 85.[7] . «يرجع اليكم نبيكم صلی الله عليه وآله...»؛ تفسير قمی، ج 1، ص 147.[8] . «... اِنَّ رَسُوُلَ اللهِ صلی الله علیه و آله و سلم قال لِعَلیٍ علیه السلام : يا عَلي اِذا كانَ فِي آخِرالزّمان اَخرَجَكَ اللَّه فِي اَحسَنِ صُورَة وَ وَ مَعَكَ مَيْسَمٌ تَسمُ به اَعدائكَ»؛ الايقاظ من الهجعة في اثبات الرجعة، ص275، ح 42.[9] . «... وَ اِنّي لَصاحِبُالكَراتِ وَ دَولَةُ الدُوَل و اَنّي لَصاِحبُ العَصا وَالميسَمُ وَالدَّابَةُ التي تُكَلِمُ النَّاسَ»؛ الكافی، ج 1، ص 197؛ بصائر الدرجات، ص 199.[10] . تفسير عياشی، ج 2، ص 282.[11] . انبياء(21): آيه 69.[12] . محمّد باقر مجلسی، بحارالانوار، ج 45، ص 80 و ج 53، ص 61.[13] . الكافی، ج 8، ص 206.[14] . شيخ صدوق، من لا يحضره الفقيه، ج 3، ص 458.[15] . تفسير قمی، ج 1، ص 106.[16] . «إِذَا قَامَ قَائِمُ آلِ محمّد اسْتَخْرَجَ مِنْ ظَهْرِ الْكَعْبَةِ سَبْعَةً وَ عِشْرِينَ رَجُلًا خمسة و عشرين [خَمْسَةَ عَشَرَ] مِنْ قَوْمِ مُوسَی الَّذِينَ يَقْضُونَ بِالْحَقِّ وَ بِهِ يَعْدِلُونَ وَ سَبْعَةً مِنْ أَصْحَابِ الْكَهْفِ وَ يُوشَعَ وَصِيَّ مُوسَی وَ مُؤْمِنَ آلِ فِرْعَوْنَ وَ سَلْمَانَ الْفَارِسِيَّ وَ أَبَا دُجَانَةَ الْأَنْصَارِيَّ وَ مَالِكَ الْأَشْتَرِ»؛ محمّدبن مسعود عياشی، تفسير عياشی، ج 2، ص 35.[17] . پيشين, ص 259.[18] . «ان اول من يكر فى الرجعة الحسينبن علی8 و يمكث فى الارض اربعين سنة حتى يسقط حاجباه علی عينيه»؛ علامه مجلسوضعيت جهان پس از حضرت مهدی عجل الله فرجه چگونه خواهد بود؟ توضيح دهيد!
وضعيت جهان پس از حضرت مهدی عجل الله فرجه چگونه خواهد بود؟ توضيح دهيد! دربارة وضعيت جهان پس از حضرت مهدی عجل الله فرجه و جانشين آن حضرت، ديدگاههای متفاوتی ارائه شده است که برخی نيز مخالف يک ديگر است. از آن جايي که جهتگيری ديدگاهها بين شيعه و اهل سنّت به طور کلّی مخالف يک ديگر است، به هر دو ديدگاه اشاره میگردد: الف). ديدگاه اهل سنّت ديدگاه اهل سنّت اين است که پس از وفات مهدی علیه السلام هيچ خير و برکتی در زندگی نخواهد بود[1]، و دنيا به صورت هرج و مرج تا قيامت ادامه خواهد داشت.[2] علیبن حسام در کتاب البرهان فی علامات مهدی آخرالزمان بابی را با عنوان «فی موت المهدی علیه السلام و ذکر احوال تقع بعده» فراهم آورده و در آن به چگونگی وفات آن حضرت و رخدادهايي که پس از ايشان به وقوع خواهد پيوست، اشاره کرده است و به طور عمده رواياتی را نقل کرده که سخن از فتنهها و شرها پس از وفات آن حضرت به ميان آورده است.[3] مقدسی شافعی در عقد الدرر روايتی را از پيامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم به نقل از ابوسعيد خدری آورده که در پايان آن چنين میخوانيم: ]حکومت مهدی[ هم چنان تا هفت يا هشت يا نه سال ادامه خواهد يافت، سپس هيچ خيری در زندگیِ پس از او نيست.[4] ب) ديدگاه پيروان اهل بيت علیهم السلام اگر چه سمت و سوی نگرگاهها در بين ايشان، جهان پس از حضرت مهدی علیه السلام را به طور عمده بر خير و صلاح معرفی نموده، به بيانهای متفاوتی ذکر شده و البته غير از اين نيز از حکمت و لطف الهي انتظار نيست، چرا که چگونه میتوان تصوّر کرد پس از انتظاری چندين صد ساله، يا چند هزار ساله، پس از حکومتی کوتاه مدت، فرجام زندگی بر زمين، به هرج و مرج پايان پذيرد. برخی از مهمترين آنها بدين قرار است:1. وضعيت جهان پس از مهدی علیه السلام بر خير بوده, و جانشينان آن حضرت از بين رجعتکنندگان خواهند بود.همانگونه که پيش از اين اشاره شد، يکی از اعتقادات راسخ در ميان شيعيان باورداشت رجعت و بازگشت دو گروه از مؤمنان خالص و کافران خالص است و يکی از مسائلی که در آن جا مطرح شده، حکومت برخی از رجعتکنندگان مؤمن خالص است. البته چگونگی اين حکومت به روشنی بيان نشده است. کسانی که بر اين ديدگاه پافشاری میکنند، افزون بر ادلة فراوانی که از آيات و روايات ارائه مینمايند،[5] میگويند رواياتی که میگويد هرگز زمين از حجت خالی نخواهد ماند، جهان پس از حضرت مهدی علیه السلام را ناگزير به دو گونه تصوير خواهد کرد:الف) بي درنگ قيامت بر پا شود.ب ـ حجتهايي از طرف پروردگار، واسطة فيض باشند. از آن جايي که ائمه به تصريح پيامبر بيش از 12 نفر نخواهند بود، پس کسانی که بر مردم حکومت خواهند کرد، همانا ائمه علیهم السلام هستند.2. جهان پس از حضرت مهدی علیه السلام ، همواره با حکومت 12 مهدی، اداره خواهد شد. شيخ طوسي با ذکر سند از علی علیه السلام نقل کرده که در شبی که پيامبر اکرمصلی الله علیه و آله و سلم رحلت فرمود، مطالبی را به ايشان املا نموده که در آن پس از اشاره به ائمه دوازدهگانه، آن گاه که به واپسين پيشوا رسيده چنين فرموده است: «پس آنگاه که حضرتش (امام حسن عسکری علیه السلام ) را هنگام وفات فرا رسيد، پس آن (امر امامت) را به فرزندش محمّد تسليم مینمايد. پس ايشان دوازده امام هستند. سپس بعد از او دوازده مهدی خواهد بود...».[6] شيخ صدوق نيز از ابوبصير آورده است که به امام صادق علیه السلام عرض کردم از پدر شما شنيدم که فرمود: پس از قائم دوازده مهدی خواهد بود. امام صادق علیه السلام فرمود: «همانا ايشان فرمود دوازده مهدی و نفرمود دوازده امام؛ ايشان گروهی از شيعيان ما هستند که مردم را به دوستی ما و شناخت حق ما دعوت می کنند».[7] امام صادق علیه السلام به ابوحمزه فرمود: «ای ابوحمزه! همانا پس از قائم، يازده مهدی از ما، از فرزندان حسين خواهد بود».[8] 3. جهان پس از آن حضرت بر نيکويي است و تا برپايي قيامت، حکومت تنها در دست اوليای الهي خواهد بود.دليل اين ديدگاه روايتی است که در آن آمده خداوند در شب معراج به رسول گرامی اسلامصلی الله علیه و آله و سلم فرمود: «پس هر آينه او را به سپاهيان خويش ياری خواهم کرد و او را به فرشتگان خويش مدد خواهم نمود تا آن که دعوتم برتری يابد و آفريدگان بر يکتاپرستیام گرد آيند، آن گاه پادشاهی او را ادامه خواهم داد و تا قيامت، اوليايم چنين خواهند کرد».[9] 4. جهان پس از حضرت مهدی عجل الله فرجه به دست يکی از اهلبيت پيامبرصلی الله علیه و آله و سلم ادراه خواهد شد. جابربن يزيد جعفی میگويد از امام باقر علیه السلام شنيدم که میفرمود: «و به خدا سوگند، هر آينه مردی از ما اهل بيت به مدت سيصد و نه سال حکومت خواهد کرد.» جابر میگويد عرض کردم: اين چه زمانی خواهد بود؟ آن حضرت فرمود: «پس از رحلت قائم...».[10] 5. رواياتی است که بدون اشاره به وضعيت جهان و جانشين حضرت مهدی علیه السلام ، آن را فقط در آگاهی خداوند دانسته است.[11] همانطور که مشاهده میشود، چهار ديدگاه اخير نه فقط مخالفتی با ديدگاه نخست ندارد بلکه میتواند به نوعی مؤيد ديدگاه نخست باشد. البته در ميان روايات به سخنانی برمیخوريم که مخالف ديدگاه بالا است، و جهان پس از حضرت مهدی علیه السلام را جهانی بدون خير و صلاح معرفی کرده است. که به طور عمده از منابع اهل سنّت نقل شده است.[12]
[1] . ر. ک: ابن منادی, الملاحم, ص184.
[2] . ر.ک: نعيم بن حماد, الفتن, ص207, 1071؛ ابن داود سنن, ج4, کتاب المهدی, ح4281.
[3] . علی بن حسام, البرهان فی علامات مهدی آخرالزمان, ص95.
[4] . مقدسی شافعی, عقد الدرر فی اخبار المنتظر, ص220.
[5] . ر.ک: نگارنده, بازگشت به دنيا در پايان تاريخ.
[6] . «فَإِذَا حَضَرَتْهُ (الحسن) الْوَفَاةُ فَلْيُسَلِّمْهَا إِلَى ابْنِهِ محمّد الْمُسْتَحْفِظِ مِنْ آلِ محمّد فَذَلِكَ اثْنَا عَشَرَ إِمَاماً ثُمَّ يَكُونُ مِنْ بَعْدِهِ اثْنَا عَشَرَ مَهْدِيّا...»؛ شيخ طوسی, کتاب الغيبة, ص150.
[7]. «إِنَّمَا قَالَ اثْنَا عَشَرَ مَهْدِيّاً وَ لَمْ يَقُلْ اثْنَا عَشَرَ إِمَاماً وَ لَكِنَّهُمْ قَوْمٌ مِنْ شِيعَتِنَا يَدْعُونَ النَّاسَ إِلَی مُوَالَاتِنَا وَ مَعْرِفَةِ حَقِّنَا»؛ شيخ صدوق, کمال الدين و تمام النعمة, ج2, ص358, ح56.
[8]. «يَا أَبَا حَمْزَةَ إِنَّ مِنَّا بَعْدَ الْقَائِمِ أَحَدَ عَشَرَ مَهْدِيّاً مِنْ وُلْدِ الْحُسَيْنِ علیه السلام »؛ شيخ طوسی, کتاب الغيبة, ص478.
[9]. «فَلَأَنْصُرَنَّهُ بِجُنْدِي وَ لَأَمُدَّنَّهُ بِمَلَائِكَتِي حَتَّی تَعْلُوَ دَعْوَتِي وَ تَجْمَعَ الْخَلْقُ عَلَی تَوْحِيدِي ثُمَّ لَأُدِيمَنَّ مُلْكَهُ وَ لَأُدَاوِلَنَّ الْأَيَّامَ بَيْنَ أَوْلِيَائِي إِلَی يَوْمِ الْقِيَامَةِ»؛ شيخ صدوق, علل الشرايع, ج1, ص7؛ کمال الدين و تمام النعمة, ج1, ص255, ح4.
[10]. «وَ اللَّهِ لَيَمْلِكَنَّ رَجُلٌ مِنَّا أَهْلَ الْبَيْتِ ثَلَاثَمِائَةِ سَنَةٍ وَ يَزْدَادُ تِسْعاً قَالَ فَقُلْتُ لَهُ مَتَی يَكُونُ ذَلِكَ قَالَ بَعْدَ مَوْتِ الْقَائِمِ علیه السلام»؛ نعمانی, الغيبة, ص331؛ تفسير عياشی, ج2, ص326.
[11]. شيخ کلينی, كافي, ج1, ص 338 .
[12] . ر. ک: كشفالغمة, ج 2, ص 484؛ خصال, ج2, ص 473, عيونأخبارالرضا علیه السلام , ج1, ص51.
ی، بحارالانوار، ج 53، ص 63.[19] . معارج (70)، آيه 4.[20] . علامه مجلسی، بحارالانوار، ج 53، ص 104؛ منتخب الانوار المضيئه، ص 202.
اشتراک در:
پستها (Atom)