سعيد بيرقدار-

خوش آمد گوئي:

ضمن خوش آمد گوئي به شما بازديد كننده محترم، اميد است در راستاي اهداف مرتبط با ايجاد اين سايت بتوانيد استفاده لازمه را برده و همچنين از نقطه نظرات سازنده خويش مارا نيز مطلع فرمائيد .








۱۳۸۹ فروردین ۲۴, سه‌شنبه

سوالات پيرامون نماز ....

كيفيت جهر و اخفات و ترتيب در نمازهاى قضا چگونه بايد باشد؟
هر يك از نمازهاى شبانه روزى كه قضا شده، بايد قضاى آن را مانند ادا خواند؛ يعنى، «حمد» و سوره نمازهاى قضا شده صبح، مغرب و عشاء را بايد بلند خواند؛ اما نماز ظهر و عصر را در هر دو حالت، بايد آهسته خواند. اگر شما مثلاً يك شبانه روز نماز قضا داريد و ترتيب آن را مى‏دانيد، بايد به ترتيب بخوانيد؛ يعنى، اول صبح، بعد ظهر و عصر و سپس مغرب و عشا. اگر همه را بعد از گفتن يك اذان و اقامه دنبال هم بخوانيد، اشكال ندارد و اگر متفرق هم بخوانيد، اشكال ندارد. اما در نيت بايد مشخص كنيد كه چه نمازى را قضا مى‏كنيد.
به چه جايى »وطن« گفته مى‏شود؟
«وطن» جايى است كه انسان قصد زندگى كردن دارد و مردم مى‏گويند: ايشان ساكن آنجا است و يا جايى است كه انسان قبلاً زندگى مى‏كرده و فعلاً از آنجا كوچ كرده است؛ اما اعراض نكرده و قصد دارد 4 - وحدت‏بخشى به صفوف مسلمانان؛ 5 - ايجاد روح جامعه‏پذيرى و الفت در بين مسلمانان و جوامع اسلامى؛ 6 - ايجاد هويت مستقل فرهنگى در جامعه اسلامى.دوباره به آنجا باز گردد. وطن بر دو مكان اطلاق شود: يكم. محل تولد و نشو و نماى انسان كه نوعاً وطن او است. دوم. جايى كه براى محل سكونت و زندگى هميشگى انتخاب مى‏كند. انسان مى‏تواند چند وطن براى خود انتخاب كند، مثل اين كه شش ماه در جايى و شش ماه در جاى ديگر باشد.
قيام متصل به ركوع چه قيامى است؟

«قيام قبل از ركوع» را قيام متصل به ركوع مى‏گويند. نمازگزار قبل از رفتن به ركوع، بايد در حال قيام باشد و به نيت ركوع خم شود. لذا اگر كسى براى غير ركوع خم شده باشد، يا در حال سجده رفتن، متوجه شود كه ركوع را انجام نداده؛ نمى‏تواند در همان حال، به حال ركوع برگردد؛ بلكه بايد بايستد، بعد به نيت ركوع خم شود.
آيا صحيح است كه كارمندان ادارات در وقت ادارى، نماز بخوانند؛ درحالى‏كه بايد كار مردم را انجام دهند؟
در باره تقدم نماز بر كار و اقامه آن در اول وقت، سفارش و دستورات زيادى وارد شده است. فرقى هم نمى‏كند كه شخص در منزل باشد، يا محل كار و يا مسجد. در هر حال مستحب و شايسته است كه او نماز را در اول وقت (بعد از گفتن اذان) بخواند. در ادارات نيز معمولاً بعد از چندين ساعت كار و فعاليت، بيست دقيقه تا نيم ساعت به كارمندان اجازه مى‏دهند كه در نمازهاى جماعت ادارات شركت كنند و اين به معناى از بين بردن حق ارباب رجوع نيست؛ زيرا همه مسلمانان - چه كارمند و چه ارباب رجوع - وظيفه دارند نماز را در اول وقت به جا آورند. از شهيد رجايى نقل شده است كه مى‏گفت: «به نماز نگوييد كار دارم، بلكه به كار بگوييد نماز دارم». اما در عين حال اگر كارهاى ادارى به نحوى بود كه تا وقت نماز، امكان حل و فصل آنها نبود و ارباب رجوع نيز منتظر رسيدگى به كار ضرورى خود بودند و در صورت به تأخير افتادن، احتمال ناراحتى و ضرر و زيان وجود دارد؛ در اين صورت بهتر است كارمندان، رسيدگى به كار ارباب رجوع را - آن هم در شرايط استثنايى - مقدم كنند و نماز خود را بعد از آن بخوانند.
هنگامى كه نماز جماعت شروع شده است و ما دير رسيديم، چگونه اقتدا كنيم؟

حالت‏هاى مختلف براى پيوستن به نماز جماعت (اقتدا كردن) عبارت است از: الف - ركعت اول: 1 - در بين قرائت امام؛ مأموم «حمد» و سوره را نمى‏خواند و بقيه اعمال را با امام جماعت به جا مى‏آورد. 2 - در ركوع؛ ركوع و بقيه اعمال را با امام جماعت به جا مى‏آورد. ب - ركعت دوم: 1 - در بين قرائت؛ مأموم »حمد« و سوره را نمى‏خواند و با امام، قنوت، ركوع و سجده را به جا مى‏آورد. آن گاه كه امام جماعت تشهد مى‏خواند، بنابر احتياط واجب، بايد به صورت نيم‏خيز بنشيند و اگر نماز دو ركعتى است، يك ركعت ديگر به تنهايى بخواند و نماز را تمام كند. اما اگر نماز سه يا چهار ركعتى است، در ركعت دوم - كه امام جماعت در ركعت سوم است - «حمد» و سوره بخواند (هرچند امام جماعت تسبيحات بخواند). اگر فرصت كم باشد، مى‏تواند تنها به »حمد« اكتفا كند، و آن گاه كه امام جماعت ركعت سوم را تمام كرد و براى ركعت چهارم برمى خيزد، مأموم بايد پس از دو سجده، تشهد را بخواند و برخيزد و قرائت ركعت سوم را به جا آورد و در ركعت آخر نماز - كه امام جماعت با تشهد و سلام نماز را به پايان مى‏برد - يك ركعت ديگر بخواند. 2 - در ركوع؛ ركوع را با امام جماعت به جا مى‏آورد و بقيه نماز را همان‏گونه كه گفته شد انجام مى‏دهد. ج - ركعت سوم: 1 - در بين ركعت سوم - چنانچه مى‏داند اگر اقتدا كند براى خواندن «حمد» و سوره و يا «حمد» تنها وقت دارد - مى‏تواند اقتدا كند و بايد »حمد« و سوره يا »حمد« تنها را بخواند. اما اگر مى‏داند فرصت ندارد، بنابر احتياط واجب بايد صبر كند تا امام جماعت به ركوع رود، سپس به او اقتدا كند. 2 - در ركوع؛ چنانچه در ركوع اقتدا كند، ركوع را با امام به جا مى‏آورد و »حمد« و سوره براى آن ركعت ساقط است و بقيه نماز را همان‏گونه كه قبلاً بيان شد، به جا مى‏آورد. د - ركعت چهارم: 1 - حكم اقتدا در ركعت سوم را دارد و آن گاه كه امام جماعت در ركعت آخر نماز براى تشهد و سلام مى‏نشيند؛ مأموم مى‏تواند برخيزد و نمازش را به تنهايى ادامه دهد. همچنين مى‏تواند، به طور نيم خيز بنشيند تا تشهد و سلام امام جماعت تمام شود و سپس برخيزد. 2 - در ركوع؛ ركوع و سجده‏ها را باامام به جا مى‏آورد، (اكنون ركعت چهارم امام و ركعت اول مأموم است) و بقيه نماز را همان‏گونه كه گذشت انجام مى‏دهد.
اندازه مهر نماز چه مقدار بايد باشد؟
حداقل بايدبه اندازه ناخن بزرگ دست باشد.
آيا مى‏توان مرجع تقليد خود را عوض كرد؟
«عدول» از مجتهدى به مجتهد ديگر صورت‏هاى مختلفى دارد كه عبارت است از: 1 - عدول از غير اعلم به اعلم، بنابر احتياط، واجب است. 2 - عدول از مجتهدى به مجتهد ديگر در صورتى كه از لحاظ علمى با هم مساوى‏اند، جايز نيست (در صورتى كه به فتواى آن مجتهد عمل كرده باشد.) 3 - عدول از اعلم به غير اعلم، جايز نيست. 4 - عدول از مجتهدى كه مدتى از او تقليد مى‏كرده و اكنون معلوم شده است كه اهليت فتوا نداشته، واجب است. 5 - عدول از مجتهدى كه يكى از شرايط مرجعيت را از دست داده (مثلاً ديوانه شده يا فراموشى به او دست داده) به مجتهد جامع الشرايط، واجب است. 6 - عدول از مجتهدى كه تاكنون از او تقليد مى‏كرده واكنون از دنيا رفته است، به مجتهد زنده، جايز؛ بلكه احتياط مستحب است (در اين مسأله بايد از مجتهد زنده تقليد كرده و به نظر او عمل نمود). 7 - عدول از مجتهد زنده به مجتهد مرده، بنابر احتياط واجب جايز نيست(آموزش فقه، ص29.
(). بنابراين اگر شخص يقين دارد كه مجتهد ديگرى از مرجع تقليد او اعلم است، بايد به او رجوع كند وگرنه بايد به تقليد از مرجع خود باقى بماند. البته چون علما نظرات گوناگونى درباره موارد مختلف اين مسأله دارند، بايد نظر مرجع تقليد هر كس مورد عمل قرار گيرد.
هنگام نماز چگونه جواب سلام ديگران را بدهيم؟

جواب «سلام» واجب است و در پاسخ بايد كلمه «سلام» در اول قرار گيرد؛ مثلا بگويد: «السلام عليكم» يا «سلام عليكم» و اگر پاسخ را «عليكم السلام» بدهد، جايز نيست. در پاسخ سلام زن بگويد: «سلام عليكْ»؛ يعنى، «ك» را بدون حركت بگويد(چون خطاب به مؤنث مكسور است كه در حال وقف ساكن خوانده مى‏شود)
تاخير نماز از اول وقت چه پيامدهايى دارد؟

1 - تأخير نماز از اول وقت آن، بدون عذر، موجب محروم ماندن انسان از فيوضات و پاداش‏هاى آن و عدم استفاده از بركات و آثار نماز اول وقت و تضييع و سبك شمردن نماز است. امام صادق(ع) فرموده است: «كسى كه نمازها را بى سبب به تأخير اندازد و حدود آنها را حفظ نكند، فرشته‏اى نماز او را سياه و تاريك به آسمان برد؛ درحالى‏كه نماز با صداى بلند به نمازگزار گويد: مرا ضايع كردى، خداى تو را ضايع كند؛ آن چنان كه مرا ضايع كردى»(آداب‏الصلاة، ص 3 و 4.). 2 - تأخير نماز از اول وقت، موجب دورى انسان از رحمت و نظر لطف الهى است. حضرت مهدى(عج) به يكى از مشتاقان ديدارش (زهرى) كه به زيارت آن حضرت موفق شده بود، دوبار فرمود: «از رحمت خدا دور است كسى كه نماز صبح را چندان تأخير اندازد تا ستاره‏ها ناپديد شوند و نماز مغرب را به قدرى تأخير اندازد تا ستاره‏ها ظاهر شوند»(حق‏اليقين، ص 302.). 3 - نخواندن نماز در اول وقت، موجب جرأت و سلطه شيطان بر انسان مى‏شود. رسول خدا(ص) مى‏فرمايد: «شيطان هميشه از مؤمن مى‏ترسد، تا زمانى كه بر نمازهاى پنجگانه محافظت دارد. اما هنگامى كه پنج وقت نماز را ضايع كرد، بر او جرأت پيدا مى‏كند و او را در گناهان بزرگ مى‏اندازد»(وسائل‏الشيعه، ج 3، ص 18.). 4 - يكى ديگر از آثار شوم سستى و تهاون در نماز، محشور شدن با افراد دوزخى در قيامت است. پيامبر(ص) مى‏فرمايد: «كسى كه نمازهاى پنجگانه‏اش را با طهارت كامل در اول وقت به جا آورد، اين نماز در قيامت براى او نور و برهان است و كسى كه نمازش را ضايع كند (از جمله اول وقت نخواند)، با فرعون وهامان محشور خواهد شد»( سفينةالبحار، ج 2، ص 43). 5 - نخواندن نماز در اول وقت، موجب محروم ماندن انسان از شفاعت پيامبر(ص) و امامان معصوم است. حضرت رسول(ص) فرمود: «فرداى قيامت، شفاعت من به كسى كه نمازهاى واجب را از اول وقتش به تأخير افكند، نخواهد رسيد»(اسرارالصلاة، ص 160).
آثار سجده چيست؟

بعضى از آثار اخروى و دنيايى سجده عبارت است از: 1 - رسيدن به بهشت(همان، ص 266. )؛ 2 - قرب به خداوند امام صادق(ع) فرمود: «نزديك‏ترين حالت بنده به خداوند زمانى است كه در سجده خداوند را مى‏خواند.»(همان، ص 323.) 3 - آمرزش گناهان؛ 4 - مؤثرترين عامل طهارت قلب؛ 5 - مايه افتخار خداى لايزال؛ 6 - اعتراف كنايه وار به حيات دنيا و آخرت انسان؛ 7 - مباهات زمين؛ 8 - راه رسيدن به خواسته‏ها.
آثار ركوع چيست؟

الف - بعضى از آثار و بركات ركوع عبارت است از: 1 - طولانى شدن عمر 2 - استجابت و قبولى دعاها حضرت رسول(ص) فرمود: «هرگاه به ركوع مى‏رويد خداى متعال را بزرگ بشماريد و چون سجده مى‏كنيد، در دعا كردن تلاش نماييد؛ زيرا خداوند دعاى شما را استجابت مى‏كند»(وسائل‏الشيعه، ج 6، ص 309.). 3 - رهايى از آتش دوزخ پيامبر(ص) فرمودند: »هيچ مؤمنى نيست كه در اين ساعت (زوال آفتاب) به ركوع يا سجود و يا قيام مشغول باشد؛ مگر اين كه خداوند جسدش را بر آتش دوزخ حرام گرداند»( من لايحضره الفقيه، ج1،ص212.). 4 - بهره مندى از نور الهى امام صادق(ع) فرمود: «هيچ بنده‏اى نيست كه ركوع كند و حق آن را ادا نمايد؛ جز اين كه خداى تبارك و تعالى او را با نور درخشانش مزين كند و با سايه كبريايى‏اش، بر او سايه افكند و با لباس برگزيدگانش او را بپوشاند».(بحارالانوار، ج82،ص108.) 5 - در امان بودن از وحشت قبر امام باقر(ع) فرمود: «هر كه ركوع نمازش را كامل به جا آورد، از وحشت قبر در امان خواهد بود»(الكافى،ج3213.).
آثار و فوايد نماز اول وقت چيست؟

بعضى از آثار و بركات نماز اول وقت عبارت است از: 1 - جلب رضا و خشنودى الهى امام رضا(ع) فرمود: «بدان كه هر نماز دو وقت دارد: اول وقت و آخر وقت. اول وقت خشنودى پروردگار و آخر آن بخشش و عفو الهى است»(بحارالانوار، ج 82، ص 345.). 2 - خاموشى آتش دوزخ رسول اكرم(ص) فرمود: »هيچ نمازى وقتش نمى‏رسد؛ مگر آن كه فرشته‏اى نداى عمومى سر مى‏دهد: اى مردم! بپاخيزيد و آتش‏هايى را كه خود بر پشت خويش برافروخته‏ايد، با نماز خاموش كنيد»(ثواب‏الاعمال، ص 83 و 84.). 3 - جلب دعاى خير امام صادق(ع) فرمود: «كسى كه نمازهاى واجب را در اول وقت ادا كند و حدود آنها را حفظ نمايد؛ فرشته‏اى آن را سپيد و پاكيزه به آسمان برد. آن وقت نماز (به نمازگزار )گويد: خدا تو را نگاه دارد، همان‏گونه كه مرا نگاه داشتى و مرا به ملكى بزرگوار سپردى»(آداب‏الصلاة، ص 3.). 4 - لطف وعنايت الهى در قيامت عارف الهى مرحوم ملكى تبريزى(ره) مى‏نويسد: «هرگاه نداى مؤذن را شنيدى، نداى قيامت را به يادآور و خود را براى اجابت دعاى مؤذن (نماز اول وقت) مهيا كن؛ زيرا آنان كه با سرعت، اين ندا را پاسخ مى‏دهند، در قيامت با لطف و عنايت به آنها ندا خواهد شد»(اسرارالصلاة، ص 182. ).
نماز جماعت چه آثار و فوايدى دارد؟
«نماز جماعت» داراى آثار و بركات متعددى است كه به بعضى از آنها اشاره مى‏شود: الف - آثار و بركات عمومى: 1 - تبليغ و ترويج نماز قرار دادن نماز در معرض ديد ديگران، هم معتقدان به نماز را خوشحال مى‏سازد و هم زمينه‏ساز جذب و تمايل ديگران، براى حضور در نماز جماعت مى‏شود. 2 - ترويج و تبيين معارف الهى و شعائر دينى امام رضا(ع) فرموده است: «نماز جماعت بدان جهت قرار داده شد كه اخلاص، توحيد، اسلام و عبادت خداوند آشكار و ظاهر باشد»(وسائل‏الشيعه، ج 8، ص 287). 3 - شكوه و عظمت اسلام حضور جمعى مسلمانان در مساجد، ضمن آنكه عظمت و بزرگى جماعت مسلمانان را مى‏رساند؛ بيانگر حاكميت دينى و مكتب در وجود انسان‏ها نيز هست. 4 - وحدت و تعاون نماز جماعت، نمايانگر وحدت مسلمانان و محل تجلى همدلى، تعاون و همكارى آنان با همديگر است (مع مافيه من المساعدة على البرّ و التقوى)(همان، ص 287.). ب - آثار و بركات دنيوى: 1 - خوش بينى مردم پيامبر(ص) فرمود:«هر كه نمازهاى پنجگانه را با جماعت بخواند، به او گمان هر خير و نيكى را داشته باشيد»(همان، ج 5، ص 371). 2 - استجابت دعا پيامبر(ص) فرمود: «چون بنده خدا نماز را به جماعت گزارد و پس از آن حاجتى را از خدا بخواهد، خداى عزوجل از وى حيا مى‏كند كه پيش از روگرداندن او، حاجتش را برآورده نسازد»(بحارالانوار، ج 77، ص 4.). 3 - درمان نفاق پيامبر(ص) فرمود: «هركس چهل روز در نماز جماعت شركت كند و به طور مرتب نماز گزارد، دو برائت نامه و دو سند رهايى بخش به او مى‏دهند: 1 - نجات از آتش، 2 - رهايى از نفاق»(همان، ج 88، ص 4.). 4 - در پناه خدا بودن امام صادق(ع) فرمود: «هر كس كه نماز صبح و عشا را به جماعت بخواند، او در پناه خداى عزوجل است»(المحاسن، ص 52). 5 - كفاره گناهان امام باقر)ع( فرمود: «سه چيز كفاره و پوشاننده گناهان است: 1 - وضو ساختن در هواى سرد، 2 - راه رفتن در شب و روز به سوى نمازها، 3 - محافظت بر نمازهاى جماعت»(بحارالانوار، ج 88، ص 10.). ج - آثار و بركات اخروى: 1 - مونس در قبر پيامبر(ص) فرمود: «آگاه باشيد هر كه به طرف مسجد براى اقامه نماز جماعت حركت كند، به هر قدمى هفتاد هزار حسنه و ثواب براى او نوشته شود... و اگر در همين حال بميرد، خداوند هفتاد هزار فرشته بر او بگمارد كه او را در قبرش زيارت كنند و در تنهايى مونس او باشند و برايش استغفار كنند تا برانگيخته شود»(وسائل‏الشيعه، ج 5، ص 372.). - عبور از صراط رسول خدا)ص( فرمود: «هر كس در هر كجا كه باشد، اگر بر جماعت مداومت كند، مانند برق سريع و درخشان همراه نخستين گروه بهشتيان از روى صراط مى‏گذرد...»(بحارالانوار، ج 88، ص 3.). 3 - آزادى از آتش دوزخ رسول خدا(ص) فرمود:«هر كس چهل روز در نماز جماعت شركت كند و به طور مرتب نماز گزارد... دو برائت نامه و سند رهايى بخش به او مى‏دهند: 1 - نجات از آتش، 2 - رهايى از نفاق»(همان، ص 4.). 4 - نجات از مراحل ترسناك قيامت رسول اكرم(ص) فرمود: «...در روز قيامت خداوند، همه انسان‏ها را براى حساب گرد مى‏آورد. پس هر مؤمنى كه در نماز جماعت شركت كند، خداوند سختى‏ها و دشوارى‏هاى روز قيامت را برايش آسان مى‏سازد؛ آن گاه فرمان مى‏دهد كه او را روانه بهشت سازند»( وسائل‏الشيعه، ج 5، ص 372.). 5 - ترفيع مقام رسول خدا(ص) فرمود: «اى على! سه چيز موجب ترفيع مقام و درجه مؤمن است: 1 - وضوى كامل در هواى سرد، 2 - انتظار نماز بعد از نماز، 3 - شركت مداوم در نمازهاى‏جماعت»(بحارالانوار، ج8، ص10 (ر.ك: محراب عشق )در فضيلت نماز جماعت(، محمد مهدى عليقلى).).
نماز شب چه آثارى دارد؟

آدمى موجودى است كه از دو بعد «حيوانى» و «روحانى»، ساخته شده است. اين دو بعد در كشمكش با يكديگرند. هرگاه بعد «جسمانى و حيوانى» غلبه كند، گرايش آدمى بيشتر بدان سو خواهد بود و هرگاه كه جنبه «روحانى» تقويت شود، گرايش‏هاى متعالى در او نيرومندتر خواهد شد. مولوى مى‏گويد: و آن سوم هست آدميزاد و بشر از فرشته نيمى و نيمش ز خر نيم خر خود مايل سفلى بود نيم ديگر مايل علوى شود تا كدامين غالب آيد در نبرد زين دو گانه تا كدامين برد نرد از اهداف مهم دستورات و برنامه‏هاى دينى، حفظ اين تعادل در وجود آدمى است. اگر فرمان روزه صادر شده؛ اگر اين همه به خواندن نماز سفارش شده و.. همه بدان جهت است كه آدمى تك بعدى نشود و همه چيز را در عرصه ماديات خلاصه نبيند. «نماز شب» از عمده‏ترين وسايلى است كه در كاهش بعد «حيوانى»، تأثيرى شگرف دارد. فرو نهادن خواب شيرين و به نماز ايستادن - درحالى‏كه همه در خواب‏اند - و نيز استفاده از الهامات سحرى و بهجت و سرور معنوى - كه در آن لحظات عايد انسان مى‏گردد - از ثمرات نماز شب است. نماز شب، تا آن اندازه كارساز است كه خداوند به پيامبر خويش فرمود: «و از شب، زمانى را به نماز شب بپرداز، بدان اميد كه خداوند تو را به مقام محمود واصل نمايد»(اسراء(17)، آيه 79). با تقويت جنبه‏هاى «روحانى و معنوى» در انسان، زمينه بيشترى براى درك انديشه‏هاى متعالى و قرب به خدا، حاصل مى‏گردد؛ چنان كه با تقويت بعد «حيوانى»، آدمى در عرصه‏هاى مناسب آن رشد خواهد كرد. نماز شب گر چه مستحب است؛ اما از مستحباتى است كه در آيات قرآن و روايات معصومين، خيلى بر آن تاكيد و سفارش شده و همه بزرگان اخلاق و عرفان، به شاگردان خود آن را سفارش كرده‏اند. گفته شده كه هر كس به هر مقام معنوى رسيد - بعد از انجام دادن واجبات و ترك محرمات - از نماز شب رسيد. در روايتى از رسول خدا(ص) نقل شده كه سه مرتبه به حضرت على(ع) سفارش مى‏كند: «عليك بصلاة الليل؛ بر تو باد به خواندن نماز شب». در قرآن به پيامبر(ص) خطاب شده است: اگر مى‏خواهى آن مقام بلند محمود (مقام شفاعت شده) را به تو بدهيم، قسمتى از شب را به تهجد بپرداز». در روايتى آمده است: «نماز شب باعث شرف و آبروى مؤمن، سلامت بدن، كفاره گناهان، برطرف كننده وحشت قبر، سفيد شدن صورت و نورانى شدن آن و زياد شدن رزق مى‏شود».
پيامدهاى ترك نماز چيست؟

ترك نماز، قصور در مهم‏ترين دستور الهى و انجام ندادن بزرگ‏ترين وظيفه و برنامه زندگى است. ترك نماز، ناشكرى، ناسپاسى و كفران نعمت‏هاى الهى و برداشتن عمود و ستون دين است؛ زيرا نماز پايه دين است. ترك نماز و عبادت، باعث مى‏شود كه آفرينش و زندگى انسان، بيهوده و لغو جلوه كند؛ درحالى‏كه عبادت است كه انسان را به هدف آفرينش رهنمون مى‏شود. ترك نماز و نيايش، موجب ترك لذت بخش‏ترين حالات انسان است. جوامع، ملت‏ها، اقوام، نژادها - از اول تاريخ تا حال - با نيايش، عبادت و مناجات، پويا و زنده مانده‏اند (هر چند در روش و كردار و گفتار دچار انحراف هم شده‏اند). در هيچ زمانى، انسان بى نياز از عبادت و پرستش خداوند نبوده و نخواهد بود؛ اما اين عبادت بايد با برنامه و روش خاصى صورت گيرد؛ وگرنه هيچ بهره و نتيجه‏اى، نصيب شخص نيايش‏گر نخواهد شد. خداوند مى‏فرمايد: «ان الصلاة كانت على المؤمنين كتاباً موقوتاً(عنكبوت (29)، آيه 44.)؛ البته نماز بر مؤمنان به طور حتم فرض و واجب شده است». ترك نماز و يا سبك شمردن آن، آثار و نتايج شوم فراوانى دارد؛ حضرت رسول در اين باره مى‏فرمايد: هر كس نماز را سبك بشمارد، دچار پانزده بلا مى‏شود: شش بلا در دنيا، سه بلا در هنگام مرگ، سه بلا در قبر و سه بلا و عقوبت هنگامى كه از قبر بيرون مى‏آيد: الف - آنچه در دنيا به آن دچار مى‏شود: 1 - خداوند بركت را از عمر او برمى‏دارد. 2 - خداوند بركت را از روزى‏اش بر مى‏دارد. 3 - چهره خوبان از او گرفته مى‏شود. 4 - كار نيك وى ديگر پاداش نخواهد داشت. 5 - دعايش به اجابت نمى‏رسد. 6 - از دعاى خوبان بهره‏اى نخواهد برد. ب - آنچه در هنگام مرگ به آن دچار مى‏شود: 1 - با ذلت و خوارى مى‏ميرد. 2 - گرسنه از دنيا مى‏رود. 3 - تشنه مى‏ميرد. ج - آنچه در قبر گريبانش را مى‏گيرد: 1 - خداوند ملكى را در قبر وى مى‏گمارد، تا او را شكنجه كند. 2 - قبر بر وى تنگ خواهد گرفت. 3 - درون قبر وى، تاريك خواهد بود. د - آنچه در قيامت هنگام برخاستن از قبر به آن دچار مى‏شود: 1 - خداوند فرشته‏اى بر او مى‏گمارد، تا وى را با صورت بر زمين بكشد؛ درحالى‏كه مردم نظاره مى‏كنند. 2 - با وى محاسبه سختى خواهد داشت. 3 - هرگز خداوند به وى نظر رحمت نمى‏افكند و تطهيرش نمى‏كند و عذاب دردناك و سختى در انتظار او است»(مستدرك‏الوسائل‏ج 1، ص 171 و 172.). عبيد بن زرارة مى‏گويد: از امام صادق(ع) پرسيدم: گناهان كبيره كدام اند؟ آن حضرت فرمود: گناهان كبيره در نوشتار على‏بن ابى طالب(ع)، هفت چيز است: كفر به خداوند، كشتن انسان، عاق پدر و مادر شدن، ربا گرفتن، خوردن مال يتيم به ناحق، فرار از جهاد و تعرب بعد از هجرت. عبيد مى‏گويد: از امام پرسيدم: يك درهم از مال يتيم خوردن، بزرگ‏تر است يا ترك نماز؟ حضرت فرمود: ترك نماز. عرض كردم: شما ترك نماز را از گناهان كبيره به حساب نياورديد. حضرت فرمود: اولين گناه كبيره چه بود؟ عرض كردم: كفر به خداوند. فرمود: شكى نيست كه تارك نماز كافر است»(وسائل‏الشيعه، ج 11، ص 254.). (مقصود از اين كفر، كفر عملى است؛ البته اگر ترك نماز به جهت انكار خدا و رسول باشد، كفر نظرى نيز هست.)
نمازهاى نافله چه فايده‏اى دارد؟

به جز نمازهاى واجب و يوميه، نمازهاى ديگرى هم وجود دارد كه انجام دادن آنها مستحب است. از آن جايى كه اين نمازها، اضافه بر نمازهاى واجب است، به آنها نافله يا نوافل گفته مى‏شود (به معناى زيادى و افزون). اساس و اهميت نافله‏هاى مستحبى، به اين است كه جبران كننده نواقص و كمبودهاى نمازهاى واجب است و همچون صدقه‏اى است كه انسان مى‏پردازد. در حديث است «نمازهاى نافله به منزله هديه است و در هر صورت پذيرفته مى‏شود». با همه تأكيد و تشويقى كه در انجام دادن نمازهاى مستحبى در احاديث آمده، در عين حال بايد با عشق و علاقه باشد و انسان آنها را به خود تحميل نكند كه اثر سوء بر روح و روان آدمى مى‏گذارد. به همين دليل نمازهاى مستحبى، از تسهيلات ويژه‏اى برخوردار است كه در نمازهاى واجب نيست؛ مثلاً نماز مستحبى را مى‏توان نشسته خواند، يا اگر تنها «حمد» را بخواند، كفايت مى‏كند. شك در ركعات نمازهاى مستحبى، نماز را باطل نمى‏كند و نيز اشتباه در كم و زيادى آن، سجده سهو ندارد. بالاخره بهتر است نماز واجب در مسجد و به جماعت خوانده شود؛ ولى نافله‏ها را در هر جا مى‏توان خواند. بنابراين حكمت و فلسفه تشريع نمازهاى نافله به جهت كامل شدن نمازهاى واجب است و اين نماز كامل انسان را تكامل و ترقى مى‏بخشد و او را از فحشا باز مى‏دارد. در حديث است كه خداوند به فرشتگان مباهات كرده، مى‏فرمايد: «به بنده‏ام بنگريد چيزى را كه بر او واجب نكرده‏ام، انجام مى‏دهد و شما را شاهد مى‏گيرم كه او را آمرزيدم».
چه كنيم تا عبادت براى ما لذت بخش شود؟

عواملى كه مى‏تواند عبادت و نماز را براى انسان لذت بخش كند، چند چيز است؛ ازجمله: 1 - قبل از عبادت انسان خود را مستعد و مهيا سازد؛ يعنى، به خود تلقين كند كه: من در صدد نيايش و نماز هستم و مى‏خواهم با پروردگار خود مناجات كنم. پس سعى كند افكار متفرق را از ذهنش دور سازد. 2 - حتى‏الامكان در وقت و حال مناسب نماز بخواند؛ يعنى، با كسالت، خستگى و خواب‏آلودگى، وارد نماز نشود: «و لايأتون الصلاة الاوهم كسالى»(توبه (9)، آيه 54.) و «و لاتقربوا الصلاة و انتم سكارى حتى تعلموا ما تقولون»( نساء (4)،آيه 43.). 3 - در محيط پر سر و صدا و آشوب به نماز نايستد؛ بلكه محيط آرام و با فراغتى را انتخاب كند. 4 - در حين نماز مصمّم بر مراقبت باشد و اگر احياناً افكار ديگرى به او هجوم آورد، به محض توجّه سعى كند خود را از دام آن افكار برهاند. 5 - مهم‏تر از همه معرفت خود را نسبت به خداوند، جهان هستى و خود افزايش دهد تا حقيقت نماز بر او آشكار گشته و از گفت و گو با خداوند لذت ببرد.
چرا نمازها اثر لازم را در ما ندارند؟ كنيم تا آثار نماز را در زندگى خودحس كنيم

از مجموع آيات و روايات، برمى‏آيد كه نمازها از نظر اثر گذارى بر سه قسم است: 1 - نماز بى اثر؛ نمازهايى كه مهر »باطل« بر روى آن نقش مى‏بندد. نمازى كه خود نمازگزار هم، اعتقادى به آن ندارد و آن را به‏عنوان وظيفه انجام نمى‏دهد. مانند نمازى كه به جهت ديدن ديگران(ريا)، خوانده مى‏شود و به محض دگرگون شدن شرايط و بر هم خوردن اوضاع، ديگر نه از نماز خبرى است و نه از نمازگزار. 2 - نماز با اثر كم و يا متوسط؛ عمده نمازها اين گونه‏است. نمازهايى كه بدون خشوع و خضوع، بدون مراعات شرايط، بدون رعايت آداب باطنى و عرفانى و... خوانده مى‏شود. 3 - نماز پر اثر؛ نمازهاى ناب كه به وسيله انسان‏هاى خالص اقامه مى‏گردد. اين نماز بهترين وسيله براى قرب به خدا، جامع‏ترين مظهر عبوديت و بندگى و كامل‏ترين نمونه شكر و سپاس گزارى است. اين نماز عامل نيرومند و موثرى است در صلاح حال فرد و جامعه و عبادتى است كه از جهت تربيت و سازندگى به راستى، بى‏نظيراست. اين نماز آدمى را از وقفه، ركود و جمود، به حركت جنبش و پيشروى وا مى‏دارد و از جهل و نادانى، به سمت علم و از غفلت و ناآگاهى، به سوى بيدارى و آگاهى سوق مى‏دهد. اين‏ها در صورتى است كه نمازگزار، درست نماز بخواند، مراقب آداب ظاهرى و شرايط معنوى آن باشد و از آن محافظت و كاملاً به آن رسيدگى كند؛ تا از آثار و نتايج بزرگ نماز برخوردار شود. بى‏اعتنايى به نماز و توجه نكردن وعدم رسيدگى به آن، سبب شده كه نماز امرى ساده، بى‏ارزش و پيش پا افتاده شناخته شود و گروهى آن را كارى بى فايده و عملى بى اثر در زندگى بدانند و حتى كار به جايى بكشد كه عده‏اى بگويند نماز چه اثرى در زندگى دارد. نماز بايد با فهم و معرفت خوانده شود. براى اين منظور چند گونه دستورالعمل آمده است: الف - مراحل قبل از نماز: 1 - توجه به شرايط مانند لباس و مكان مباح؛ 2 - وقت‏شناسى و دقت در وقت؛ 3 - انتظار براى نماز؛ چنانچه امكان باشد، مناسب است انسان اندكى قبل از وقت و شروع نماز، به مسجد برود و به انتظار بنشيند و خود را براى خواندن نماز آماده كند. 4 - تفكر وانديشه؛ در عين حال كه منتظر وقت نماز است، مى‏تواند فكر و انديشه خود را درباره‏اهميت‏واسراراين‏عبادت‏سازنده‏به‏كارگيرد. 5 - دقت و توجّه كافى در هنگام وضو گرفتن؛ يعنى، وضو را با شادابى كامل بگيرد و دعاهاى آن را بخواند. 6 - اذان و اقامه؛ گفتن اذان و اقامه و تامل و انديشه در معانى ذكرها و عبارت‏هاى آن، نقش ويژه‏اى در خشوع و خضوع انسان و اقامه نماز آگاهانه دارد. 7 - هفت تكبير؛ قبل از گفتن تكبيرة الاحرام (الله اكبر)، مستحب است، شش «الله اكبر» ديگر، گفته شود و با گفتن «الله اكبر» هفتم، نماز آغاز گردد. امام باقر(ع) فرموده است: «نماز خود را (به منظور ارادت و اطاعت)، با هفت تكبير شروع كن». ب - در حال نماز: مهم‏ترين بحث در اين زمينه، داشتن خشوع و حضور قلب در نماز است. روح نماز عبارت است از: خشوع و حضور قلب و بيدارى دل و اين‏كه توجه داشته باشيم، چه مى‏گوييم و با كه مناجات مى‏كنيم. چنين نمازى انسان را از گناه و لغزش باز مى‏دارد و او را به قله فلاح و رستگارى مى‏رساند. اگر نه روى دل، اندر برابرت دارم من اين نماز، حساب نماز نشمارم از اين نماز ريايى، چنان خجل شده‏ام كه در برابر رويت، نظر نمى‏آرم نماز كن به صفت، چون فرشته بايد و من هنوز در صفت ديو و دد گرفتارم... از رسول گرامى اسلام(ص)، سؤال شد: خشوع چيست؟ آن حضرت فرمود:«خشوع عبارت است، از تواضع داشتن در حال نماز؛ به طورى كه همه توجه قلب نمازگزار، متوجه ذات مقدس پروردگار هستى گردد». براى رسيدن به مقام خشوع و خضوع، زحمت فراوانى لازم است. در اين رابطه استفاده از راه‏كارهاى زير، مفيد و موثر به نظر مى‏رسد: 1 - توجه به معانى و مفاهيم الفاظ واعمال نماز. 2 - در مراحل اول، نماز را خلاصه و حتى بدون رعايت ذكرهاى مستحبى انجام دهيم، تا با تحمل بار سبك، زودتر به مقصد برسيم. 3 - قبل از نماز، فكر خود را از مشغوليت‏هاى قبلى خالى كنيم و با يك اراده محكم، فكر و برنامه ريزى آينده را به بعد موكول كنيم. 4 - دست‏ها را روى ران‏ها قرار دهيم؛ به طورى كه دست براى ور رفتن با سر و صورت آزاد نباشد. 5 - براى نماز، جاى ساده و آرامى را انتخاب كنيم تا رفت و آمد و ديگر عوامل زينتى، موجب حواس پرتى نگردد. در اين رابطه سفارش شده كه مقابل درب باز، در كوچه و خيابان، مقابل آتش و چراغ، در آشپزخانه، روبه‏روى عكس و مجسمه و... نماز خوانده نشود تا از حواس پرتى جلوگيرى گردد. 6 - استفاده از سجاده ساده نيز تا حدى زمينه حواس پرتى را از بين مى‏برد. 7 - خوددارى از گناه و نافرمانى خداوند، براى دست يافتن به خشوع و حضور قلب در نماز موثر است. وقتى موارد ياد شده، رعايت گردد و نماز با تمام آداب ومستحبات آن برگزار شود؛ قطعاً اين نماز، اثر و بركات فراوانى بر دل و جان انسان خواهد گذاشت. براى مطالعه بيشتر ر.ك: 1 - راز نماز، محسن قرائتى 2 - نماز زيباترين الگوى پرستش، غلامعلى نعيم آبادى 3 - برداشتى از نماز، آيت‏الله على آقا نجفى كاشانى(ره) 4 - اسرارالصلاة، شهيد ثانى
شرايط قبولى نماز چيست؟
به طور كلى قبولى عبادات - به خصوص نماز - مراحل و شرايطى دارد؛ زيرا گاهى عبادت صحيح است، ولى رشد آور نيست (مثل دارويى كه شفابخش نيست.) در آيات و روايات شرايط و مراحل قبولى عبادات، شش چيز ذكر شده كه عبارت است از: 1 - شرط اعتقادى؛ 2 - شرط ولايى؛ 3 - شرط اخلاقى؛ 4 - شرط اقتصادى؛ 5 - شرط اجتماعى؛ 6 - شرط بهداشتى. 1 - شرط اعتقادى؛ نمازگزار بايد ايمان به خدا داشته باشد. قرآن مى‏فرمايد: «عمل صالح از زن و مرد با ايمان است كه موجب زندگى پاك مى‏شود»( نحل(16)، آيه 97.). در جاى ديگر مى‏فرمايد: «نداشتن ايمان مايه تباهى اعمال است»(مائده(5)، آيه 97. ). 2 - شرط ولايى؛ يعنى برخوردارى از ولايت و رهبرى صحيح و آسمانى؛ همچون امام على بن ابى طالب)ع( و فرزندان آن حضرت كه همه بندگان خالص خدا هستند. اين اعتقاد، نماز، حج و جهاد را در مسير الهى قرار مى‏دهد و به آنها جهت شايسته مى‏بخشد. امام باقر)ع( فرمود: »كسى كه به خدا ايمان دارد و عبادت‏هاى طاقت فرسا انجام مى‏دهد؛ ولى امام لايقى از طرف خدا ندارد، تلاشش بى‏فايده است»(وسائل‏الشيعه، ج 1، ص 90.). 3 - شرط اخلاقى (تقوا)؛ خداوند عبادت و نماز را تنها از اهل تقوا مى‏پذيرد: «انما يتقبل الله من المتقين»(مائده(5)، آيه 27.). بدين معنا كه بايستى نماز و اسباب آن برآمده از تقوا باشد. اگر لباس، مكان، غذا و... از مسير تقوا و حلال فراهم نيامده باشد، نمازى بدون تقوا است كه شايسته قبول به درگاه خداوند نيست. 4 - شرط اقتصادى (اداى حق مردم)؛اداى حقوق محرومان، در درجه‏اى از اهميت است كه گاهى قبولى عبادت بستگى به آن دارد. پرداخت زكات با داشتن درآمد مشروع، از اين نمونه است. امام رضا(ع) فرمودند: «هر كسى نماز بخواند؛ ولى زكات نپردازد، نمازش قبول نمى‏شود»(بحارالانوار، ج 96، ص 12.). 5 - شرط اجتماعى؛ خيرخواهى نسبت به ديگران، حفظ پيوندهاى اجتماعى و اخوت ميان مسلمانان و روابط شايسته و نيكو ميان پيروان اسلام در اين زمينه حايز اهميت است. 6 - شرط خانوادگى؛ خوش رفتارى در امور خانوادگى و رعايت حقوق متقابل زن و شوهر، فرزند، پدر و نيز همسايگان، چنان مهم است كه بى‏توجهى به آنها، گاهى باعث بطلان عبادات مى‏گردد. در اين زمينه امام صادق(ع) فرمود: «نماز فرزندانى كه با خشم به پدر و مادر خود نگاه مى‏كنند، قبول نمى‏شود گرچه والدين، نسبت به آنان كوتاهى و ظلمى كرده باشند»( الكافى، ج 2، ص 349.).پيامبر اسلام(ص) فرمود: «هر كس زن بدرفتار و اذيت كننده‏اى داشته باشد، خداوند نماز و كارهاى نيك آن زن را نمى‏پذيرد، مرد نيز چنين است»(وسائل‏الشيعه، ج 14، ص 116. ). ما زمانى مى‏توانيم از نردبان نماز به معراج رويم كه پايه‏هاى آن روى زمين محكمى باشد؛ ولى اگر روى يخ لغزنده يا زمين سست قرار داده شود، بالا رفتن مشكل يا غيرممكن مى‏گردد. پس قبولى عبادات - به خصوص نماز - با شرايط ومراحل ذكر شده، امكان‏پذير است.
نشانه قبولى نماز چيست؟

امام صادق(ع) فرموده است: هر كس دوست دارد بداند، نمازش قبول شده يا نه، ببيند كه آيا نمازش او را از گناه و زشتى باز داشته يا نه؛ پس هر قدر كه نمازش او را از گناه بازداشته، به همان اندازه نمازش قبول شده است.(بحارالانوار، ج 82، ص 198.)
مراتب حضور قلب در نماز چيست؟

«حضور قلب» داراى مراتب و درجات متفاوتى است: مرتبه اول. نخستين مرحله حضور قلب اين است كه نمازگزار، در تمام نماز يا بعضى از آن، اجمالاً توجه داشته باشد كه در حضور پروردگار جهان ايستاده، با او سخن مى‏گويد و راز و نياز مى‏كند. مرتبه دوم. در اين مرحله نمازگزار در حال نماز، خودش را در برابر خدا و در حال تكلم با او مى‏داند، به معانى كلمات و اذكار نيز توجه دارد و مى‏داند كه با خدا چه مى‏گويد. مرتبه سوم. نمازگزار علاوه‏بر مراحل سابق، حقيقت تكبير، تسبيح، تقديس و ساير مفاهيم اذكار را به خوبى مى‏داند و با براهين علمى، با آنها آشنا شده و در حال نماز به آنها توجه دارد و خوب مى‏داند كه چه مى‏گويد و چه مى‏خواهد و با چه كسى سخن مى‏گويد. مرتبه چهارم. معارف و معانى ذكرها به طور كامل در باطن نمازگزار، نفوذ كرده، به مرحله يقين و ايمان كامل رسيده است. در اين صورت زبان، از قلب پيروى مى‏كند. مرتبه پنجم. در اين مرحله، اسما، صفات و كمالات حق را با چشم باطن مشاهده مى‏كند و چيزى را جز خدا نمى‏بيند. با شناخت مراتب بالا، روشن مى‏گردد كه غير از موارد ياد شده، نمى‏توان چيزى را در حضور قلب دخيل كرد. در عين حال عوامل مؤثر در حضور قلب عبارت است از: 1 - مكان خلوت؛ نمازگزار بهتر است در جاى خلوت و بدون مزاحمت و سر و صدا نماز بخواند. 2 - رفع موانع؛ مثلاً رفع گرسنگى و تشنگى شديد قبل از نماز و... 3 - تقويت ايمان؛ انسان بايد در تقويت ايمان و تحصيل معرفت كامل بكوشد تا در حال نماز بيشتر و بهتر حضور قلب پيدا كند. 4 - ياد مرگ؛ اگر انسان به فكر مردن باشد و اين كه وقت مرگ معلوم نيست و... نمازش را با غفلت نخواهد خواند. 5 - آمادگى براى نماز؛ دقت در وضو و طهارت، اذان گفتن، پوشيدن لباس مخصوص نماز و... تاثير به سزايى در آمادگى انسان دارد. (جهت اطلاع بيشتر ر.ك: خودسازى «تزكيه و تهذيب نفس» آيت‏الله امينى)
اخلاص در نماز را چگونه به دست آوريم؟

«اخلاص»، يكى از فضايل درونى مؤمنان و مردان الهى است كه مستلزم پاكى بى‏شائبه اعمال دينى و عبادت‏هاى خالصانه، از هر گونه ريا و انگيزه غير الهى است. عبادتى كه مؤمن بايد در برابر خدا انجام دهد، قبل از هر چيز اقرار به يگانگى او است؛ يعنى، او را پروردگار مطلق شناختن و هيچ يك از آفريده‏ها را با او شريك ندانستن. اگر اين اعتقاد در تمام اركان وجود انسان ريشه بدواند، بر تمامى اعمال و رفتارهاى او تاثير خواهد گذاشت و وى تمام كارهايش را براى خدا انجام خواهد داد و هيچ شريكى را براى او در نظر نخواهد گرفت. دست يافتن به اخلاص و نيت خدايى در نماز، راه كارهاى مختلفى دارد؛ از جمله: 1 - توجه به ارزش و اهميت »نماز و عبادت«و آثار و پاداش‏هايى كه به نمازگزاران مخلص وعده داده شده است. 2 - انديشيدن در آفرينش؛ تفكر بيشتر در خلقت، بر شناخت ما از عظمت و قدرت خدا مى‏افزايد و در نتيجه سعى مى‏كنيم كارها را براى او انجام دهيم و به اخلاص نزديك شويم. 3 - توجه به صفات خداوند؛ شناخت اوصاف خدا و زنده نگه داشتن آنها در ذهن، سبب توجه به او و قطع نظر از غير او مى‏گردد و انسان را كم كم، خدايى مى‏كند. 4 - توجه به نعمت‏ها؛ شناخت نعمت‏هاى خدايى و توجه به آنها، انسان را شيفته آفريدگار آنها مى‏سازد و دل را خانه عشق الهى مى‏كند. 5 - توجه به سود قطعى و جاودان؛ آنان كه براى دنيا و غير خدا تلاش مى‏كنند، شايد به مقصود برسند و شايد هم نرسند؛ ولى كسانى كه براى خدا و آخرت كار مى‏كنند، سود و نتيجه كارشان قطعى است. 6 - توجه به بى‏ارزشى دنيا؛ براى افراد بصير و نمازگزار، دنيا در مقابل آخرت و مردم در برابر خدا، چندان ارزشى ندارد كه براى آن كار كنند. 7 - توجه به ناتوانى مخلوقات؛ قدرت مطلق از آن خدا است و همه كارها به دست او است. بنابراين كسى غير از خدا، شايسته آن نيست كه مورد توجه قرار گيرد و عبادت‏ها براى جلب نظر غير او انجام شود. 8 - عبرت از ديگران؛ بسيارى از آنان كه توجه به غير خدا كردند و در پى معبودهاى پوشالى بودند، به سرنوشت شوم و دردناكى گرفتار شدند كه توجه به سرگذشت عبرت‏آموز آنان، مى‏تواند انسان را به اخلاص برساند و بى‏اعتبارى غير خدا را روشن سازد. 9 - توجه به سرانجام رياكاران در آخرت؛ سيماى شرم آور و رسوايى بزرگ رياكاران در قيامت، بسيار دشوارتر و عبرت‏انگيزتر است. قرآن مجيد، دوزخ و ويل جهنم را براى نمازگزاران رياكارى مى‏داند كه نسبت به نماز سهل انگارى مى‏كنند. در حديث است كه: «در قيامت، رياكار را با چهار نام صدا مى‏زنند: كافر، فاجر، غادر و خاسر». سپس به او مى‏گويند: اعمالت تباه گشت و پاداشى در كار نيست. امروز، مزد خود را از كسانى دريافت كن كه براى رضاى آنان كار مى‏كردى».(وسائل‏الشيعه، ج 1، ص 69
روح نماز چيست؟
«توجه به خدا» روح نماز است. نمازى كه از اين جوهره اساسى بى بهره باشد، كالبد بى جانى است كه ارزش آن بسيار ناچيز مى‏باشد. درست به همين جهت است كه رسول خدا(ص) مى‏فرمايد: «كم من قائم حظُّه من صلاته التعب و النصب(المحجةالبيضاء، ج 1، ص 366.)؛ چه بسا نمازگزارى كه از نماز خويش، جز مشقت و رنج بهره‏اى ندارد». حال ممكن است سؤال شود: ما كه هر چه بيشتر سعى مى‏كنيم، در نماز حواس خود را جمع كرده و به خداوند توجه كنيم، كمتر موفق مى‏شويم؟ آيا به راستى چاره‏اى وجود دارد كه ما را در رسيدن به اين جوهره اساسى - كه روح نماز است - يارى رساند؟ اگر تصور شود چيزى مانند شربت و كپسول وجود دارد كه به راحتى ميل شده و يك شبه همه كارها رو به راه گردد، قطعاً جواب منفى است؛ ولى اگر كسى مرد ميدان عمل باشد و خود را براى يك كارزار جدى و طولانى مهيا كند، جواب مثبت است. توضيح: اگر صفتى يا حالتى براى انسان ملكه شود، آن صفت يا حالت در همه صحنه‏ها و تمام شؤون زندگى، خود را نشان داده و آدمى را رها نمى‏كند. كسى كه در كوچه و بازار، كلاس و مدرسه، محيط خانه و محلّ كار، يكسره به ياد خدا است و از او غافل نيست؛ بدون ترديد در نماز نيز حواسش را جمع كرده، از خداوند غفلت نمى‏كند. بر خلاف كسى كه در محيط خانه، محل كار، كلاس، مدرسه، كوچه و بازار از خدا غافل است و يكسره، سرگرم مسائل مادّى و روزمره زندگى دنيايى است و دلش متعلق به غير خدا مى‏باشد. بى شك چنين كسى نمى‏تواند در نماز قلب خود را متوجه خدا كند؛ بلكه دلش دنبال همان چيزى است كه قبل از نماز، در پى آن بود و وجودش گرفتار در باتلاقى است كه قبل از ورود به نماز، غرق در آن بود. خداوند در وصف بندگان مؤمن خويش مى‏فرمايد: «رجال لاتلهيهم تجارة و لابيع عن ذكر اللّه( نور(24)، آيه 37.)؛ مردانى كه آنان را هيچ تجارت و معامله‏اى از ياد خدا باز نمى‏دارد». وقتى كه كسب و كار، آنان را از ياد خدا باز ندارد؛ بدون ترديد موقعى كه وضو مى‏گيرند و رو به قبله مى‏ايستند و نماز مى‏گزارند، از خدا غفلت نمى‏كنند. بر خلاف ما كه قبل از ورود به نماز، در امور روزمره زندگى غرقيم و وقتى هم كه به نماز مى‏ايستيم، نمازمان نيز رنگ و بوى اين امور دارد. اولياى خدا و بندگان مخلص حقّ،نماز خويش را برداشته، آن را با خود به محيط كار و بازار مى‏برند. در آنجا هم كه هستند، مشغول نمازند و به قول باباطاهر «خوشا آنان كه دائم در نمازند«؛ ولى ما كسب و كار و درس خويش را برداشته، با خود به فضاى نماز مى‏آوريم. نماز هم كه مى‏خوانيم، باز دنبال هدف گمشده خود هستيم. بارى اگر صادقانه قصد آن داريم كه در نماز، دلمان متوجه به خدا باشد و از او غافل نگرديم؛ بايد كار را قبل از نماز شروع كنيم و در همه جا و همه حال، به ياد او باشيم و از او غفلت نكنيم. بى شك اگر چنين توفيقى را به كف آوريم، دلمان در نماز، متوجه خدا خواهد بود؛ وگرنه خير. مرحوم علامه طباطبايى(ره) در اواخر عمر با بركت خود - موقعى كه در بستر بيمارى افتاده بود - در جواب شخصى كه از آن جناب از چگونگى تحصيل حضور قلب در نماز پرسش كرده بود، چند بار با عنايت خاصى فرمود: »مراقبه، مراقبه، مراقبه». مراد آن بزرگوار از عبارت مزبور، اين است كه اگر مى‏خواهيد در نماز حواستان جمع باشد و از خدا غافل نشويد؛ بايد در طول شبانه‏روز وقتى كه به كارهاى ديگر اشتغال داريد، اهل مراقبه باشيد؛ زيرا اگر اين حالت ملكه شما گردد و چنين صفتى بر شما غالب آيد، در نماز نيز اين حالت محفوظ خواهد ماند. همان‏طور كه اگر در طول شبانه‏روز، از ياد خدا غافل باشيم و غفلت از حق در دل ما رسوخ كند، در حال نماز نيز چنان خواهد بود و از آن خلاصى نخواهيم داشت.
دعاهايى كه هنگام وضو خوانده مى‏شود چيست؟

هنگامى كه انسان مشغول وضو مى‏شود، مستحب است دعاهاى زير را بخواند: هنگام ديدن آب: «بِسمِ اللَّهِ وَ بِالله وَ الْحَمْدُ لِلهِ الَّذى جَعَلَ الْماءَ طَهوُراً وَ لَمْ يَجْعَلْهُ نَجِسا»؛ موقعى كه قبل از وضو دست‏ها را مى‏شويد: «اَلَّلهُمَّ اجْعَلْنى مِنَ التَّوَّابين وَ اجْعَلنى مِنَ المُتَطَهِّرين»ـ؛ موقع مضمضه: «اَلَّلهُمَّ لَقِّنى حُجَّتى يَوْمَ اَلقاكَ وَاَطْلِق لِسانى بِذِكْرِك»؛ هنگام استنشاق: «اَلَّلهُمَّ لاتُحَرِّمْ عَلىّ ريحَ الْجَنّة وَاجْعَلنى مِمَّنْ يَشُمُّ ريحَها وَرَوحَها وَ طيبَها»؛ وقت شستن صورت: «اَلَّلهُمَّ بَيِّض وَجهى يَوْمَ تَسْوَدُّ فيهِ الْوُجُوه وَ لاتُسَوِّد وَجهى يَوْمَ تَبيَضُّ فيهِ الْوُجوُه»؛ موقع شستن دست راست: «اَلَّلهُمَّ اَعْطِنى كِتابى بِيَمينى وَ الْخُلْدَ فى الْجَنانِ بِيَسارى وَ حاسِبْنى حِساباً يَسيراً»؛ هنگام شستن دست چپ: «اَلَّلهُمَّ لاتُعْطِنى كِتابى بِشمالى و لامن وَراءِ ظَهرى وَ لاتَجْعَلها مَغْلولَةً اِلى عُنُقى وَ اَعوُذُبِكَ مِنْ مُقَطَّعاتِ النّيران»؛ موقع مسح سر: «اَلَّلهُمَّ غَشِّنى بِرَحْمَتِكَ وَبَركاتِكَ وَ عَفْوِك»؛ موقع مسح پاها: «اَلَّلهُمَّ ثَبِّتْنى عَلى الصِّراطِ يَوْمَ تَزِلُّ فيه الْاَقدام وَ اجْعَلْ سَعيى فيما يُرضيكَ عَنّى يا ذَالْجَلالِ وَ الْاِكِرام».
مستحبات نماز را بيان نماييد.
مستحبات در نماز خيلى زياد است كه به بعضى از آنها اشاره مى‏شود: الف - مستحبات و آداب قبل از نماز؛ عبارت است از: 1 - در هنگام وضو رو به قبله بايستد و قبل از آن مسواك بزند. هم چنين دعاهايى كه در هر يك از افعال واجب و مستحب وضو وارد شده، بخواند. 2 - در حال نماز، لباس سفيد و معطرى بپوشد. انگشترى عقيق در دست كند و جامه سياه نپوشد. 3 - براى نماز جاى مخصوص، لباس مخصوص و سجاده يا فرش مخصوص انتخاب كند. 4 - نماز را به جماعت بخواند و اگر مرد است، طرف راست امام بايستد. 5 - پيش از نمازهاى يوميه، اذان و اقامه بگويد. موقع اذان گفتن نيز رو به قبله بايستد و با وضو و يا غسل باشد. 6 - همان‏گونه كه با صورت و بدن رو به قبله مى‏ايستد، مستحب است قلب هم به سمت قبله متوجه باشد. ب - مستحبات و آداب بين نماز؛ عبارت است از: 1 - براى نمازگزار سزاوار است كه در تمام ذكرها و كارهاى نماز، با حضور قلب باشد. 2 - در نيت اخلاص داشته باشد و نماز خود را از هر عمل ونيت غير خدايى پاك كند. 3 - موقع گفتن تكبير اول نماز و تكبيرهاى بين نماز، دست‏ها را تا مقابل گوش‏ها بالا ببرد. همچنين مستحب است قبل از گفتن »تكبيرة الاحرام«، شش بار تكبير بگويد و دعاهاى وارده را بخواند. 4 - كمال قيام بدن به اين است كه با طمأنينه، هيبت و حيا باشد. مستحب است در حال ايستادن، بدن را راست نگه دارد و شانه‏ها را پايين بياندازد. هم چنين سر خود را پايين افكند و به موضع سجده بنگرد و به آسمان و راست و چپ نگاه نكند. 5 - در قيام دست‏هارا بر روى ران‏ها بگذارد، انگشت‏ها را به هم بچسباند، جاى سجده را نگاه كند، سنگينى بدن را به طور مساوى روى دو پا بياندازد و پاها را پس و پيش نگذارد. 6 - كمال قلب در هنگام نماز، به اين است كه خداى تبارك و تعالى را پيوسته در نظر داشته باشد. 7 - با دست‏هايش بازى نكند و پاهاى خود را حركت ندهد. همچنين انگشتان پا را رو به قبله گذاشته و از قبله كج نكند. 8 - در حال برخاستن، اين ذكر را بگويد: «بحول الله و قوته اقوم و اقعد». 9 - مستحب است در «قرائت» رعايت ترتيل كند و به اعراب كلمات اهميت دهد. همچنين در ركعت اول پيش از خواندن حمد بگويد: «اعوذ بالله من الشيطان الرجيم». 10 - بعد از تكبيرة الاحرام بگويد: «يا محسن قد اتاك المسى‏ء و قد امرت المحسن ان يتجاوز عن المسى‏ء انت المحسن وانا المسى‏ء بحق محمد و آل محمد، صل على محمد و آل محمد و تجاوز عن قبيح ما تعلم منى». 11 - بعد از تمام شدن حمد بگويد: «الحمد الله رب العالمين». 12 - مستحب است در تمام نمازها در ركعت اول، «سوره قدر» و در ركعت دوم، «سوره توحيد» را بخواند. 13 - قنوت يكى از مستحبات مؤكّد است. مستحب است قبل از قنوت، تكبير بگويد و بعد از آن دست‏ها را بالا ببرد و انگشتان را به هم بچسباند، مگر دو انگشت بزرگ را (انگشت شست). 14 - پيش از رفتن به ركوع، درحالى‏كه راست ايستاده، تكبير بگويد. در ركوع دست راست را بر زانوى پاى راست بگذارد. زانوها را به عقب دهد، پشت را صاف كند، گردن را بكشد و مساوى پشت نگه دارد. بعد از آن كه از ركوع برخاست و راست ايستاد، بگويد: »سمع الله لمن حمده«. 15 - در حال سجده، انگشتان دست را به هم بچسباند و برابر گوش بگذارد؛ به طورى كه سر آنها رو به قبله باشد. در سجده دعا كند واز خدا حاجت بخواهد. بعد از سجده نيز بر ران چپ بنشيند و روى پاى راست را بر كف پاى چپ بگذارد. 16 - مستحب است در حال تشهد، بر ران چپ بنشيند و روى پاى راست را به كف پاى چپ بگذارد. 17 - پيش از تشهد بگويد: «الحمد لله» يا بگويد: «بسم الله و بالله و الحمد لله و خير الاسماء لله». 18 - هم چنين در تشهد اول بعد از صلوات، بگويد: «و تقبل شفاعته فى امته و ارفع درجته». 19 - هنگام برخاستن از تشهد بگويد: «بحول الله و قوته اقوم و اقعد».
نماز جعفر طيار، چه موقع و چگونه خوانده مى‏شود؟

با فضيلت‏ترين وقت خواندن نماز جعفر طيار، روز جمعه هنگام بالا آمدن آفتاب است. اين نماز چهار ركعت است (به صورت دو نماز دو ركعتى). در هر ركعت آن، حمد و سوره و پس از آن پانزده مرتبه »سبحان الله و الحمد لله و لا اله الا الله و الله اكبر« خوانده مى‏شود. اين تسبيح ده مرتبه در ركوع و ده مرتبه بعد از بلند شدن از ركوع ونيز ده مرتبه در سجده اول و ده مرتبه بعد از سر برداشتن از آن، ده مرتبه در سجده دوم و ده مرتبه بعد از سر برداشتن از آن گفته مى‏شود (همين‏طور در ركعت‏هاى بعد) شود.(تحريرالوسيله، مترجم، ج 1، ص 440)
نماز اول ماه چگونه خوانده مى‏شود؟

«نماز اول ماه» چهار ركعت است. دو ركعت آن شب اول به جا آورده مى‏شود؛ بدين ترتيب كه نمازگزار بعد از «حمد»، سوره «انعام» را بخواند. دو ركعت ديگر در روز اول به جا آورده مى‏شود؛ در ركعت اول بعد از «حمد» سى مرتبه سوره «توحيد» و در ركعت دوم بعد از «حمد» سى مرتبه سوره «قدر» را بخواند. پس از اتمام نماز حاجات خود را بخواهد و بيشتر براى سلامتى و موفقيت در كارها دعا كند. در اهميت نماز اول ماه در احاديث چنين آمده كه آدمى را از شرّ بدى‏ها، ترس، نكبت‏ها و غم و اندوه و ناگوارى‏ها تا ماه آينده در امان خود حفظ مى‏كند و حاجاتش - اگر دعاى او مخلصانه باشد - برآورده مى‏شود.
چه دعايى در قنوت بخوانيم بهتر است؟

در قنوت بهترين دعاها، ادعيه قرآنى و دعاهايى است كه از ائمه اطهار(ع) رسيده‏است. در رساله‏هاى عمليه آمده است كه در قنوت بهتر است اين دعا خوانده شود: «لا اله الا الله الحليم الكريم، لا اله الا الله العلى العظيم، سبحان الله رب السماوات السبع و رب الارضين السبع و ما فيهن و ما بينهن و رب العرش العظيم و الحمد لله رب العالمين و سلام على المرسلين.» برخى دعاهاى قرآنى عبارت است از: 1 - «رَبَّنا آتِنا فِى الدُّنْيا حَسَنَةً وَ فِى الآْخِرَةِ حَسَنَةً وَ قِنا عَذابَ النَّارِ»(بقره(2)، آيه 201.). 2 - «رَبَّنا أَفْرِغْ عَلَيْنا صَبْراً وَ ثَبِّتْ أَقْدامَنا وَ انْصُرْنا عَلَى الْقَوْمِ الْكافِرِين»( همان، آيه 205.). 3 - «رَبَّنا لا تُؤاخِذْنا إِنْ نَسِينا أَوْ أَخْطَأْنا رَبَّنا وَ لا تَحْمِلْ عَلَيْنا إِصْراً كَما حَمَلْتَهُ عَلَى الَّذِينَ مِنْ قَبْلِنا رَبَّنا وَ لا تُحَمِّلْنا ما لا طاقَةَ لَنا بِهِ وَ اعْفُ عَنَّا وَ اغْفِرْ لَنا وَ ارْحَمْنا أَنْتَ مَوْلانا فَانْصُرْنا عَلَى الْقَوْمِ الْكافِرِينَ»(همان، آيه 285.). 4 - «رَبَّنا لا تُزِغْ قُلُوبَنا بَعْدَ إِذْ هَدَيْتَنا وَ هَبْ لَنا مِنْ لَدُنْكَ رَحْمَةً إِنَّكَ أَنْتَ الْوَهَّابُ»( آل عمران(3)، آيه 9.). 5 - «رَبَّنا إِنَّنا آمَنَّا فَاغْفِرْ لَنا ذُنُوبَنا وَ قِنا عَذابَ النَّارِ»(همان، آيه 16.). 6 - «رَبِّ هَبْ لِى مِنْ لَدُنْكَ ذُرِّيَّةً طَيِّبَةً إِنَّكَ سَمِيعُ الدُّعاءِ»(همان،آيه 38.). 7 - «رَبَّنا آمَنَّا بِما أَنْزَلْتَ وَ اتَّبَعْنَا الرَّسُولَ فَاكْتُبْنا مَعَ الشَّاهِدِينَ»(همان،آيه 53.). 8 - «رَبَّنَا اغْفِرْ لَنا ذُنُوبَنا وَ إِسْرافَنا فِى أَمْرِنا وَ ثَبِّتْ أَقْدامَنا وَ انْصُرْنا عَلَى الْقَوْمِ الْكافِرِينَ»(همان،آيه 147.). 9 - «رَبَّنا إِنَّنا سَمِعْنا مُنادِياً يُنادِى لِلإِْيمانِ أَنْ آمِنُوا بِرَبِّكُمْ فَآمَنَّا رَبَّنا فَاغْفِرْ لَنا ذُنُوبَنا وَ كَفِّرْ عَنَّا سَيِّئاتِنا وَ تَوَفَّنا مَعَ الأَْبْرارِ»(همان،آيه 193). 10 - «رَبَّنا وَ آتِنا ما وَعَدْتَنا عَلى رُسُلِكَ وَ لا تُخْزِنا يَوْمَ الْقِيامَةِ إِنَّكَ لا تُخْلِفُ الْمِيعادَ» ( همان،آيه 194.). 11 - «رَبَّنا آمَنَّا فَاكْتُبْنا مَعَ الشَّاهِدِينَ»(مائده(5)،آيه 83.). 12 - «رَبَّنا ظَلَمْنا أَنْفُسَنا وَ إِنْ لَمْ تَغْفِرْ لَنا وَ تَرْحَمْنا لَنَكُونَنَّ مِنَ الْخاسِرِينَ»(اعراف (7)، آيه 23.). 13 - «رَبَّنا أَفْرِغْ عَلَيْنا صَبْراً وَ تَوَفَّنا مُسْلِمِينَ»(همان، آيه 126.). 14 - «رَبِّ إِنِّى أَعُوذُ بِكَ أَنْ أَسْئَلَكَ ما لَيْسَ لِى بِهِ عِلْمٌ وَ إِلاَّ تَغْفِرْ لِى وَ تَرْحَمْنِى أَكُنْ مِنَ الْخاسِرِينَ».(هود (11)، آيه 47.) 15 - «رَبِّ اجْعَلْنِى مُقِيمَ الصَّلاةِ وَ مِنْ ذُرِّيَّتِى رَبَّنا وَ تَقَبَّلْ دُعاء»(ابراهيم(14)، آيه 40.). 16 - «رَبَّنَا اغْفِرْ لِى وَ لِوالِدَيَّ وَ لِلْمُؤْمِنِينَ يَوْمَ يَقُومُ الْحِسابُ».(ابراهيم (14)، آيه 41.) 17 - «رَبَّنا آتِنا مِنْ لَدُنْكَ رَحْمَةً وَ هَيِّىْ لَنا مِنْ أَمْرِنا رَشَداً»(كهف (18)، آيه 10). 18 - «رَبِّ أَدْخِلْنِى مُدْخَلَ صِدْقٍ وَ أَخْرِجْنِى مُخْرَجَ صِدْقٍ وَ اجْعَلْ لِى مِنْ لَدُنْكَ سُلْطاناً نَصِيراً»( اسراء (17)، آيه 80). 19 - «رَبِّ اشْرَحْ لِى صَدْرِى»(طه (20)، آيه 25.). 20 - «رَبِّ زِدْنِى عِلْماً»(همان، آيه 114.). 21 - «رَبِّ لا تَذَرْنِى فَرْداً وَ أَنْتَ خَيْرُ الْوارِثِينَ»(انبياء(21)، آيه 82.). 22 - «رَبِّ أَنْزِلْنِى مُنْزَلاً مُبارَكاً وَ أَنْتَ خَيْرُ الْمُنْزِلِينَ»(مومنون (23)، آيه 29). 23 - «رَبِّ أَعُوذُ بِكَ مِنْ هَمَزاتِ الشَّياطِينِ وَ أَعُوذُ بِكَ رَبِّ أَنْ يَحْضُرُونِ»(همان، آيه 98.). 24 - «رَبِّ اغْفِرْ وَ ارْحَمْ وَ أَنْتَ خَيْرُ الرَّاحِمِينَ»(همان، آيه 118.). 25 - «رَبِّ هَبْ لِى حُكْماً وَ أَلْحِقْنِى بِالصَّالِحِينَ».( شعراء(26)، آيه 83.) 26 - «رَبِّ أَوْزِعْنِى أَنْ أَشْكُرَ نِعْمَتَكَ الَّتِى أَنْعَمْتَ عَلَيَّ وَ عَلى والِدَيَّ وَ أَنْ أَعْمَلَ صالِحاً تَرْضاهُ وَ أَدْخِلْنِى بِرَحْمَتِكَ فِى عِبادِكَ الصَّالِحِينَ»(نمل(27)، آيه 19.). 27 - «رَبِّ هَبْ لِى مِنَ الصَّالِحِينَ»(صافات(37)، آيه 100.). 28 - «رَبِّ أَوْزِعْنِى أَنْ أَشْكُرَ نِعْمَتَكَ الَّتِى أَنْعَمْتَ عَلَيَّ وَ عَلى والِدَيَّ وَ أَنْ أَعْمَلَ صالِحاً تَرْضاهُ وَ أَصْلِحْ لِى فِى ذُرِّيَّتِى إِنِّى تُبْتُ إِلَيْكَ وَ إِنِّى مِنَ الْمُسْلِمِينَ»( احقاف (46)، آيه 15.). 29 - «رَبِّ اغْفِرْ لِى وَ لِوالِدَيَّ وَ لِمَنْ دَخَلَ بَيْتِيَ مُؤْمِناً وَ لِلْمُؤْمِنِينَ وَ الْمُؤْمِناتِ»(نوح(71)، آيه 28). 30 - «رَبَّنا آمَنَّا فَاغْفِرْ لَنا وَ ارْحَمْنا وَ أَنْتَ خَيْرُ الرَّاحِمِينَ»(مومنون(23)، آيه 109). 31 - «رَبَّنا هَبْ لَنا مِنْ أَزْواجِنا وَ ذُرِّيَّاتِنا قُرَّةَ أَعْيُنٍ وَ اجْعَلْنا لِلْمُتَّقِينَ إِماماً»(فرقان(25)، آيه 74.). 32 - «رَبَّنَا اصْرِفْ عَنَّا عَذابَ جَهَنَّمَ إِنَّ عَذابَها كانَ غَراماً»(همان، آيه 95.). 33 - «رَبَّنَا اغْفِرْ لَنا وَ لِاِخْوانِنَا الَّذِينَ سَبَقُونا بِالإِْيمانِ وَ لا تَجْعَلْ فِى قُلُوبِنا غِلاًّ لِلَّذِينَ آمَنُوا رَبَّنا إِنَّكَ رَؤُفٌ رَحِيمٌ»(حشر(59)، آيه 10.). 34 - «رَبَّنا لا تَجْعَلْنا فِتْنَةً لِلَّذِينَ كَفَرُوا وَ اغْفِرْ لَنا رَبَّنا إِنَّكَ أَنْتَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ»(ممتحنه(60)، آيه 5.). 35 - «رَبَّنا أَتْمِمْ لَنا نُورَنا وَ اغْفِرْ لَنا إِنَّكَ عَلى كُلِّ شَيْ‏ءٍ قَدِيرٌ»(تحريم(66)، آيه 7.).
قبل از تكبيرة الاحرام، مستحب است چه تكبيراتى گفته و چه دعاهايى خوانده شود؟

نچه واجب است همان «تكبيرة الاحرام» است؛ ولى مستحب است قبل از آن شش تكبير گفته شود؛ بدين ترتيب: سه تكبير را پشت سر هم بگويد و اين دعا رابخواند: «اللهم انت الملك الحق المبين، لا اله الا انت، سبحانك انى ظلمت نفسى فاغفرلى ذنبى انه لايغفر الذنوب الا انت». سپس دو تكبير ديگر بگويد و بعد از تكبير پنجم اين دعا را بخواند: «لبيك و سعديك و الخير فى يديك و الشر ليس اليك و المهدى من هديت، لا ملجأ منك الا اليك، سبحانك و حنانيك، تباركت و تعاليت، سبحانك رب البيت». و بعد دو تكبير ديگر بگويد - كه ششم و هفتم محسوب مى‏شود - و بعد اين دعا را بخواند: «وجهت وجهى للذى فطر السماوات و الارض عالم الغيب و الشهادة حنيفاً مسلماً و ما انا من المشركين، ان صلاتى و نسكى و محياى و مماتى لله رب العالمين لاشريك له و بذلك امرت و انا اول المسلمين». قابل ذكر است كه تكبير هفتم همان «تكبيرة الاحرام» است و بعد از اين دعا، «حمد» شروع مى‏شود(تحريرالوسيله، مترجم، ج 1،ص292؛ مفتاح‏الفلاح،ص80).
صفات نمازگزار حقيقى را بيان نماييد.

نمازگزاران حقيقى، داراى خصايص و ويژگى‏هايى‏اند كه در آيات و روايات زيادى، به آنها اشاره شده است؛ از جمله: 1 - مداومت بر نماز (الذين هم على صلاتهم دائمون)(معارج(70)، آيه 23.)؛ 2 - انفاق مال در راه خدا به محروم (والذين هم فى اموالهم حق معلوم للسائل و المحروم)(همان، آيات 24 و 25.)؛ 3 - حفظ شهوت جنسى از محرمات (والذين هم لفروجهم حافظون)(مؤمنون(23)، آيه 5.)؛ 4 - رعايت امانت و وفاى به عهد (والذين هم لاماناتهم و عهدهم راعون)(مؤمنون(23)، آيه 8.)؛ 5 - محافظت بر اوقات و شرايط نماز (و الذين هم على صلواتهم يحافظون)( معارج (70)، آيه 34.)؛ 6 - تواضع و فروتنى (و قوموا لله قانتين)(بقره(2)، آيه 238.) 7 - نظم و انضباط و وقت‏شناسى (ان الصلوة كانت على المؤمنين كتاباً موقوتاً)(نساء(4)، آيه 103.)؛ 8 - دورى از گناهان و رعايت تقوا و پرهيزگارى (ان الصلاة تنهى عن الفحشاء و المنكر)(عنكبوت (29)، آيه 45.)و....
خواندن نماز در اول وقت، براى نمازگزار شادى بخش، سبك و راحت است؛ ولى با تاخير در نماز انسان احساس سنگينى مى‏كند؟
«الأمور مرهونة باوقاتها؛ كارها در گرو زمان و فرصت خاص خويشند».( بحارالانوار، ج 74، ص 166؛ عوالى‏اللئالى، ج 1، ص 293.) هر كارى زمانى ويژه دارد كه در صورت تحقق يافتن در آن زمان، داراى تأثير بيشتر و مناسب‏تر خواهد بود. براى مثال غذا خوردن زمان خاصى مى‏طلبد كه اگردر شرايط و فرصت مناسب خودش باشد، بسيار گوارا و انرژى بخش خواهد بود؛ ولى اگر در زمان و شرايط خاص خود نباشد، نه طعم چسبنده‏اى دارد و نه مواد آن به طور كامل جذب مى‏شود و نه نشاطآور است. غذاى روح نيز چنين است، اوقات نماز فرصت‏هايى هستند كه نوعاً مناسب‏ترين شرايط براى نماز است، ازهمين‏رو نماز خواندن در آن اوقات، نشاط آور، انرژى بخش و داراى تأثيرات ويژه است؛ مثلاً در مورد نماز ظهر در روايات آمده است «به هنگام ظهر درهاى آسمان گشوده مى‏شود»(وسائل‏الشيعه، ج 7، ص 66). شخصى از پيامبر)ص( درباره فلسفه نمازهاى پنجگانه سؤال كرد، حضرت فرمود: »خورشيد به هنگام زوال (ظهر) در مدارى داخل مى‏شود كه با ورود به آن، هر چيزى كه بر عرش است، خدا را تسبيح مى‏گويد... و اين ساعتى است كه خداوند بر من و امت من درود مى‏فرستد...»( من لا يحضره الفقيه، ج 1، ص212.). نمازهاى ديگر نيز به همين صورت است. هنگام طلوع فجر شرايط ويژه‏اى بر جهان حاكم مى‏شود كه با اوقات ديگر، بسيار متفاوت است. ازهمين‏رو نمازگزار در اين مواقع، احساسى متفاوت با ديگر اوقات دارد.
چرا نماز ستون دين است؟
نماز بدين جهت ستون دين است كه بدون آن، دين معنا و مفهومى نخواهد داشت؛ همان‏گونه كه خيمه بدون ستون، برپا نخواهد بود. نماز عبادتى است جامع و فراگير و به مثابه ستون و پايه خيمه است. خاصيت بسيارى از عبادت‏ها و دستورات دينى (مثل زكات، حج، جهاد، روزه و...) در نماز جمع شده است. زكات، امتحان ميزان عدم دلبستگى به ماديات و گذشتن از امور دنيايى است و در نماز نيز نمازگزار از همه چيز درمى‏گذرد و به خدا توجّه مى‏كند «مالك يوم الدين». در روزه، بعضى از امور بر انسان حرام مى‏شود و نماز نيز چنين است. شايد علت اين كه از نماز به‏عنوان ستون دين ياد شده، اين باشد كه قبولى همه اعمال، بستگى به پذيرش آن دارد و در مقام مثال مانند ستون يك خيمه است كه اگر خيمه، ستون نداشته باشد، هرگز پابرجا نمى‏ماند. مسلمانى كه نماز نخواند و يا به نماز اهميت ندهد، اسلام و مسلمانى‏اش مانند خيمه بى‏ستون است. نظام تربيتى، سياسى، اقتصادى و اخلاقى اسلام مبتنى بر نظارت درونى و تقوا است؛ يعنى، يك مسلمان بيش از همه چيز، خداى يگانه را مدنظر دارد و او را ناظر بر اعمال خويش مى‏داند و معتقد است معاد و قيامت بر سر راه او قرار داد. در اين نظام، نماز نقش يادآور و هشدار دهنده‏اى را دارد كه هر روز و هر شب، اين مهم را يادآورى كرده، انسان را از خطر فراموشى حقيقت باز مى‏دارد. در نتيجه نقش بسيار موثرى بر كنترل درونى انسان دارد؛ چنان كه خداوند فرموده است. «اقم الصلاة ان الصلاة تنهى عن الفحشاء و المنكر و لذكر الله اكبر(عنكبوت (29)، آيه 45)؛ نماز را به پادار كه نماز آدمى را از كارهاى زشت و ناپسند باز مى‏دارد و همانا ذكر و ياد خداوند، نتيجه بزرگ‏تر است». بنابراين نماز بدان جهت تشريع شده كه آدمى، خود را فراموش نكند و بداند كه بنده خدا است. نماز مانند چراغ‏هايى است كه در فواصل معينى در تاريكى، روشن مى‏شود؛ تا كسى كه در راه است، آن را گم نكند و دچار لغزش و انحراف نگردد.
آيا عادلانه است قبولى كليه اعمال، به نماز وابسته باشد؟

اگر معناى درست اين حديث درك نشود، اين اشكال وارد است؛ ولى اگر دقت گردد و معناى عميق حديث به درستى فهميده شود، خواهيد ديد كه اين معيار كاملاً عادلانه است. توضيح اين كه: نماز مقبول، شرايطى دارد؛ از جمله اين كه مكان، لباس و آب وضو و غسل غصبى نباشد. بنابراين نماز با تمام زندگى انسان مرتبط است؛ يعنى، شاخصى است كه مى‏توان مطلوب بودن و الهى بودن يك زندگى را با آن سنجيد. اگر درآمد كسى حلال و طيب نباشد و باآن درآمد خانه و لباس و غذا تهيه كند، آيا نمازش قبول است؟ آيا انفاق از آن مال و يا به زيارت و حج رفتن با آن مال، قبول درگاه الهى قرار مى‏گيرد؟ از همين جا درمى‏يابيم كه نماز معيارى است كه قبولى اعمال ديگر را نيز مى‏توان با آن سنجيد. پس اگر نماز قبول باشد، كارهاى خوب ديگر نيز قبول است و اگر مردود باشد، چنان بر مى‏آيد كه اشكال ريشه‏اى در اعمال وجود دارد. براى مثال: آمپرهاى يك وسيله نقليه، نشان دهنده سلامت و يا اشكال در كار موتور آن وسيله است. نماز نيز نشان دهنده سلامت اعمال و يا خرابى ديگر اعمال است. اگر كسى توانسته است نماز خود را از ريا و سُمعه دور نگه دارد، قادر خواهد بود در بقيه عبادت‏ها و كارها نيز اين ويژگى را حفظ كند؛ چون نماز وظيفه‏اى است كه شبانه روز با آن مرتبط هستيم. بنابراين نماز شاخصى است كه همه اعمال ديگر با آن سنجيده شده و محك زده مى‏شود.
نماز در پيشگاه خدا چه جايگاهى دارد و آيا با نماز مى‏توانيم به خدا بيشتر نزديك شويم؛ يا راه‏هاى ديگرى براى اين هدف وجود دارد؟نماز، جايگاه والا و ارزشمندى در نزد خدا دارد و اين عبادت، به دستور خود او و براى تقرب و نزديكى به او، به جاى آورده مى‏شود. پيامبر)ص( فرموده است: «الا ان الصلاة مأدبة الله فى الارض قد هنأها لاهل رحمته فى كل يوم خمس مرات(مستدرك‏الوسائل، ج 1، ص 170.)؛ آگاه باشيد، نماز سفره، گسترده خدا در زمين است كه خداوند آن را روزى پنج بار براى اهل رحمتش،گوارا نموده است». آن حضرت هم چنين مى‏فرمايد: «اگر عبادتى برتر از نماز بود، خداوند فرشتگان را به آن فرمان مى‏داد». هيچ عملى از اعمال دينى و افعال عبادى، با نماز قابل مقايسه نيست. اگر تعاليم و دستورات دين را درجه بندى كنيم، نماز در بالاترين درجه و مرتبه تعاليم دينى قرار دارد. نماز بهترين و مطمئن‏ترين راه، براى لقاى الهى و قرب به او است. براى رسيدن به حق و شاداب كردن روح عرفانى انسان، هيچ معجونى بهتر از نماز يافت نمى‏شود و براى روح انسان شيفته، هيچ غذايى سازگارتر و سرشارتر از نماز وجود ندارد. معجون شفابخش دل‏ها، نماز است كه وسيله تقرب به خدا است: »الصلاة قربان كل تقى«( الكافى،ج 265 3.) و بهترين موضوع مى‏باشد: »الصلاة خير موضوع» (وسائل‏الشيعه، ج247 5.). به وسيله همين فريضه، مى‏توان بالاترين درجات كمال را پيمود و اين بهترين و جامع‏ترين ابزار پرواز است كه كامل‏تر از آن، متصور نيست. محور اصلى در حركت به سوى خدا، نماز است و در فرهنگ اسلامى، از چيزى به جز نماز، به‏عنوان معراج مؤمن ياد نشده است. پس در نماز نه تنها مى‏توان بزرگى و عظمت خدا را درك كرد و معرفت و شناخت خود را از او بالا برد؛ بلكه مى‏توان به او قرب و نزديكى پيدا كرد و عزيز درگاه الهى شد. امام كاظم(ع) مى‏فرمايد: «بهترين چيزى كه بنده بعد از شناخت خدا، به وسيله آن به درگاه الهى تقرب پيدا مى‏كند، نماز است»(تحف‏العقول، ص 391.). البته اين مسأله در ساير عبادات واعمال نيز وجود دارد (مثل حج، روزه و...)؛ اما نماز ويژگى‏ها، خصايص و زيبايى‏هاى خاص خود را دارد. براى مطالعه بيشتر در اين زمينه ر.ك: 1 - اسرارالصلاة، ميرزا جواد ملكى تبريزى 2 - سرّالصلاة، امام خمينى 3 - اسرارالصلاة، شهيد ثانى
بعد اجتماعى و سياسى نماز، به چه معنا است؟

نماز از نظر «اجتماعى»، موجب نظم و انضباط نمازگزاران، وحدت و همدلى مسلمين، از بين رفتن فساد و تباهى جامعه و پاكسازى معنوى محيط مى‏شود. از نظر «سياسى» نماز - به خصوص نمازهاى جمعه، اعياد و جماعت - نشانگر شكوه، بزرگى و اتحاد مسلمانان و زمينه ساز حضور نمازگزاران در عرصه اجتماع و آگاهى از مسائل سياسى و دينى است. از نظر «فرهنگى»، نماز سازنده و تعالى‏بخش انسان و فراهم آورنده محيطى پاك و دينى است. نماز غنى‏ترين فرهنگ عبادى يك ملت و نشانه حاكميت توحيد در يك جامعه است.
ابعاد نماز چيست؟

نماز داراى ابعاد گوناگون است: 1 - بعد عبادى و رابطه مستقيم با خدا؛ 2 - بعد سياسى - اجتماعى در وحدت بخشى به مسلمين در قبله و جماعت؛ 3 - بعد فرهنگى و تربيتى در سالم سازى فضاى جامعه و دور نگه داشتن مسلمين از فحشا و منكر؛ 4 - بعد روحى و روانى در آرام كردن و اطمينان بخشيدن به روح و روان آدميان و دور كردن آنان از اضطراب‏ها و پريشانى‏ها. اين امر موجب مى‏شود مسلمانان با اقامه صحيح نماز، از روحى آرام و اعصابى راحت و اخلاقى خوش برخوردار باشند. 5 - بعد اخلاقى و عرفانى؛ 6 - بعد بهداشتى؛ 7 - بعد انسان سازى.
آيا خداوند همه نمازها را مى‏بيند؛ درحالى‏كه بسيارى از آنها در يك زمان انجام مى‏شود؟ چگونه به اين همه نماز ثواب مى‏دهد؟
نه تنها خداوند همه نمازها را مى‏بيند و مى‏شنود، بلكه تمامى رفتارها، حركت‏ها، حالات و ويژگى‏هاى هر موجود در نزد او حاضر است و او به همه آنها احاطه دارد. منشأ اين پرسش آن است كه خداوند، با موجودات محدودى همانند انسان، مقايسه شده است كه با انواع محدوديت‏ها احاطه شده است! حال آن كه: «ليس كمثله شى‏ء(شورى(42)، آيه 11.)؛ هيچ چيز همانند خداوند نيست» بلكه او محيط بر همه چيز است: «انه بكل شى‏ء محيط»(فصلت (41)، آيه 54. ). تمامى هستى چشم و گوش خداونداند و هيچ محدوديتى در ذات او، براى احاطه مخلوقاتش نيست. بنابراين نه تنها ميلياردها انسان اگر هم زمان در حال عبادت باشند، براى او زحمتى به وجود نمى‏آورند؛ بلكه او در يك آن به همه موجودات جهان - از ذرات اتم گرفته تا كهكشان‏هاى عظيم - احاطه و نظارت دقيق دارد. در دعاها مى‏خوانيم: «يا من لايشغله شأن عن شان و لاسمع عن سمع و لابصر عن بصر(الكافى، ج 2، ص 593.)؛ اى خدايى كه كارى تو را از كار ديگر باز نمى‏دارد و نه هيچ شنيدنى تو را از شنيدن ديگر و نه ديدنى از ديدنى ديگر»(الكافى، ج 2، ص 593.). بنابراين منشأ اين پرسش، مقايسه نابه جاى خداوند با مخلوقى همانند انسان است. اگر شأن خداوند، اندكى شناخته شود و به درستى تصور گردد، حل اين مسأله بسيار آسان خواهد شد
كسى كه نماز مى‏خواند ولى ديگران را اذيت مى‏كند بهتر است؛ يا كسى كه نماز نمى‏خواند اما به ديگران كمك مى‏كند؟

برخى مقايسه‏ها ذهن را دچار خطا مى‏كند. براى رفع چنين خطايى، بايد مبناى مقايسه را اصلاح كرده، به آن صورت منطقى داد. مقايسه صحيح در اين مورد آن است كه بگوييم: فردى كه نماز مى‏خواند و مردم آزارى هم مى‏كند، بهتر است؛ يا كسى كه نماز مى‏خواند و به كسى هم آزارى نمى‏رساند. يا آن كه گفته شود: شخصى كه نماز نمى‏خواند و مردم آزارى نمى‏كند، بهتر است؛ يا شخصى كه نماز نمى‏خواند و مردم آزارى مى‏كند. پاسخ سؤالات ياد شده روشن است. در هر صورت در پاسخ مقايسه‏اى كه در سؤال آمده مى‏توان گفت: دو طرف هر كدام داراى يك امتياز مثبت و يك امتياز منفى هستند؛ ولى نه آزار دادن مردم مربوط به نماز خواندن است و نه ترك آزار آنان ربطى به تارك الصلاة بودن دارد. از سوى ديگر هم آزار دادن مردم، داراى مراتب مختلف است و هم ترك نماز. آزار دادن از مراتب بسيار پايين شروع مى‏شود؛ مثلاً در روايات آمده است: «پايين‏ترين مرتبه ظلم آن است كه سواره به پياده بگويد: كنار برو». و مراتب بسيار بالاى آن مانند آدم‏كشى و...است. ترك نماز نيز صورت‏هاى مختلف دارد. ممكن است گاهى به جهت سهل انگارى باشد و ممكن است گاهى به سبب انكار دين، خدا و احكام باشد. هر دو ترك نماز است؛ اما اولى موجب كفر نيست؛ ولى صورت دوم موجب كفر و خروج از دين است. حال كدام مرتبه منظور است؟ بديهى است كه قضاوت كلى در اين موارد منطقى نيست و هر كدام حكمى متفاوت از يكديگر دارند
چرا نماز با اين اهميت جزء اصول دين نيست؟

مجموعه معارف دين دو گونه است: يك - اصول و معارف نظرى دو - برنامه‏ها و دستورات عملى قسمت اول نيز مشتمل بر دو گونه از مسائل و موضوعات است: 1 - موضوعات زير بنايى و پايه‏اى 2 - موضوعات روبنايى و فرعى «اصول دين» مجموعه عقايد بنيادى و پايه‏اى دين است كه عمدتاً جنبه نظرى دارند و ازهمين‏رو به آنها اصول دين گفته مى‏شود (مانند توحيد، نبوت و...). نماز گرچه از نظر عملى جزء اصول و پايه‏هاى تربيتى رفتار دينى است؛ ولى بدان لحاظ كه از نظر عقيدتى رو بنا محسوب مى‏گردد نه زير بنا، از اصول شمرده نمى‏شود و به‏عنوان «فروع دين» از آن ياد مى‏گردد. بنابراين نماز از جهت عملى در زمره اصول دين است؛ ولى چون از نظر اصطلاح »اصول دين« به معارف پايه‏اى نظرى اطلاق مى‏گردد، نماز از جمله آنها به حساب نيامده است.

كاركردهاى نماز چيست؟
الف - كاركرد روحى و معنوى نماز ستون دين و ركن اصلى آن است «الصلاة عمود الدين» و دائماً روح را با خداوند رحمان و صفات نيكوى او مرتبط مى‏سازد. به طور كلى وقتى يك دين با عملى زنده و روزانه توأم نباشد - كه ميان بنده و آفريدگار را ارتباط دهد و روح را به سوى رستگارى بكشاند - بى مفهوم خواهد بود. امام باقر(ع) به يكى از يارانش فرمود: «آيا مى‏خواهى ريشه، شاخه و بلندترين قله اسلام را به تو معرفى كنم؟ عرض كرد: بله، فدايت شوم! آن حضرت فرمود: ريشه‏اش نماز، شاخه‏اش زكات و قله مرتفعش جهاد است»(الكافى، ج2، ص20). فلسفه مهم‏ترى كه براى نماز هست، اين است كه انسان را به ياد خدا مى‏اندازد و آن ريشه اصلى هر خير و سعادت است. امام صادق(ع) در مورد آيه «و لذكرالله اكبر» مى‏فرمايد: منظور اين است كه به ياد خدا بيافتد و به سراغ حلال برود وبا ياد خدا از حرام چشم بپوشد.( تفسير نمونه، ج 16، ص 289.) پيامبر اكرم(ص) از ياران خود سؤال فرمود: «اگر بر در خانه كسى نهرى از آب صاف و پاكيزه باشد و در هر روز پنج بار خود را در آن شست و شو دهد، آيا چيزى از آلودگى و كثافت در بدن او مى‏ماند؟» ياران عرض كردند: نه؛ حضرت فرمود: «نماز درست همانند اين آب جارى است. هر زمان كه انسان نماز مى‏خواند، گناهانى كه در ميان دو نماز انجام شده است، از ميان مى‏رود». ب - آرامش بخشى نماز «همانا با ياد خداوند دل‏ها آرامش مى‏يابد»(رعد(13)، آيه 28.). اصولاً ياد خدا مايه حيات و آرامش دل‏ها است و هيچ چيز چنين آرامشى را ايجاد نمى‏كند. بسيارى از دانشمندان علوم روانى و روان پزشكان، به اين نكته پى برده‏اند كه دعا و بر پا داشتن نماز و اعتقاد محكم به خداوند و دين، نگرانى، تشويش، يأس و ترس را - كه موجب بسيارى از بيمارى‏هاى روحى است - بر طرف مى‏سازد. انسان ناخود آگاه در مواقع ترس و نااميدى، نام خدا را به زبان مى‏آورد و از او يارى مى‏طلبد. پس به ياد داشتن، به ياد آوردن و ارتباط با خداوند سبحان، از طريق نماز به سهولت امكان‏پذير است. امام صادق(ع) مى‏فرمايد: هنگامى كه با غمى از غم‏هاى دنيا روبه‏رو مى‏شويد، وضو گرفته به مسجد برويد، نماز بخوانيد و دعا كنيد؛ زيرا خداوند دستور داده است: «... و استعينوا بالصبر و الصلاة...»(مجمع‏البيان، ذيل آيه 44 سوره بقره.). هرگاه براى اميرالمؤمنين(ع) مشكلى پيش مى‏آمد نماز مى‏خواندند و به دنبال حل مشكل مى‏رفتند.(تفسير نمونه، ج1، ذيل آيات 46 - 44،سوره بقره.) ج - ايجاد تمركز توجه و تمركز - كه از شرايط مهم نماز است - وسيله‏اى براى پرورش و تمرين حضور ذهن و تمركز حواس است كه در زندگى بسيار حايز اهميت بوده و بيشتر موفقيت‏هاى انسان، در نتيجه همين تمركز فكر وتوجه كامل و حضور ذهن است: «به راستى مؤمنان رستگارند، كسانى كه در نمازشان خشوع مى‏ورزند»(مؤمنون (23)، آيه 1 و 2.). سپاس‏گزارى از خدا (نماز) خود انگيزه‏اى محكم و دستاويزى مطمئن، براى افزايش معنويت و اتصال به سرچشمه معنويت است. بديهى است افزايش معنويت، روح و روان انسانى را متعالى مى‏سازد. د - كاركرد بازدارندگى «ان الصلاة تنهى عن الفحشاء و المنكر...»(عنكبوت (29)، آيه 45.). نماز با متوجه نمودن انسان، به سوى خدا و صفات نيكوى الهى و روز قيامت، آدمى را از بدى‏ها باز مى‏دارد و فضايل اخلاقى و انسانى را در وى تقويت و به اخلاق الهى آراسته مى‏كند. فلسفه بزرگ نماز، باز داشتن انسان از زشتى‏ها و منكرات است و از آن‏جا كه انسان را به ياد نيرومندترين عامل باز دارنده (يعنى اعتقاد به مبدأ و معاد) مى‏اندازد، داراى اثر بازدارندگى از فحشا و منكر است. نماز خودبينى، كبر و غرور را در هم مى‏شكند؛ چنان كه امام على(ع) فرمود: «... خداوند ايمان را براى پاكسازى انسان‏ها از شرك واجب كرده است و نماز را براى پاكسازى از كبر و...»(نهج‏البلاغه، كلمات قصار 252.). «اگر نماز گزار بداند كه چقدر از رحمت خداوند او را فرا گرفته، سرش را از سجده بر نخواهد داشت»(غرر، ح 3347). «نماز وسيله تقرب هر پرهيزكار به خداوند است» ( نهج‏البلاغه، كلمات قصار 136.). ه - كاركرد تربيتى، اجتماعى نظافت و طهارت لباس و بدن، غصبى نبودن لباس و محل نماز، وقت‏شناسى و... از شرايط صحت نماز است و نمازگزار واقعى، طبق آيات 19 تا 35 سوره «معارج»، كسى است كه: »نمازش ترك نشود؛ قسمتى از اموال خود را متعلق به بينوايان و محرومان بداند؛ روز جزا را باور داشته باشد و خود را از عذاب پروردگار ايمن نداند؛ دامان خود را از شهوت‏رانى پاس نگه دارد؛ و به امانت‏ها و پيمان خود وفادار باشد؛ براى حفظ حقوق مردم نترسد و براى شهادت قيام كند«. علاوه‏بر اين شعارهاى متن نماز، خود سازنده و تربيت كننده فرد و اجتماع است. نماز روح انضباط را در انسان تقويت مى‏كند؛ چرا كه دقيقاً بايد در اوقات معينى انجام گيرد كه تأخير و تقدم آداب و احكام آن، موجب بطلان نماز مى‏شود( تفسير نمونه، ج16، ص289.). رسول خدا(ص) فرمود: «كسى كه نماز را سبك شمارد، شفاعت من شامل حال او نمى‏شود»(الكافى، ج 6، ص 400.). و - كاركرد سياسى يكى از امتيازات حكومت اسلامى، بر ساير مكتب‏هاى سياسى، نمازو ساير برنامه‏هاى عملى آن است؛ چرا كه همه مكتب‏ها، در ابتدا صحبت از خلق مى‏كنند و نويدهاى بسيار به مردم مى‏دهند. مردم نيز قول پيروى، فداكارى و همبستگى مى‏دهند. اما پس از مدتى، ايده‏ها، شعارها، وعده‏ها و قرارها به دست فراموشى سپرده مى‏شود و به وضع اختناق و استعمار باز مى‏گردند. اما اسلام با برنامه‏هاى عملى و تمرين‏هاى روزانه و شعارهاى سازنده اذان، اقامه وساير عبادات، ايده‏ها و تعهدات و مسؤوليت‏هارا در ميان همه اقشار، زنده و پايدار مى‏دارد و باعث مى‏شود كه دولت و ملت، همواره به عهد خود وفادار بمانند. بايد توجه داشت كه هر روز مسلمانان - بدون هيچ‏گونه امتيازى - با شنيدن صداى اذان، دست از كارهاى دنيا شسته، براى نماز جماعت گرد هم جمع مى‏شوند و روح ايمان، وحدت، همبستگى، تعاون و هميارى - كه ضامن اجراى قوانين است - در آنان تجديد وتقويت مى‏گردد. ز - كاركرد معنوى حضرت على(ع) مى‏فرمايد: «نماز گناهان را مانند ريزش برگ فرو مى‏ريزد». در قرآن آمده است: «نماز شب انسان را به مقام والاى معنوى مى‏رساند».امام على(ع) مى‏فرمايد: «محبوب‏ترين اعمال نزد خداوند نماز است.» همچنين خداوند در سوره «نور» (آيات 37و 56 و 63) و سوره «اسرا»(آيات 106 79 78 64 88 و 110) انسان را به تفكّر و تعقل در مورد نماز و آيات الهى فرا مى‏خواند. حضرت رضا(ع) فرمود: «علت تشريع نماز اين است كه توجه و اقرار به ربوبيت پروردگار و مبارزه با شرك و بت‏پرستى، قيام در پيشگاه پروردگار در نهايت خضوع و نهايت تواضع، اعتراف به گناهان، تقاضاى بخشش از معاصى گذشته و نهادن پيشانى بر زمين براى تعظيم پروردگار است تا گرد و غبار فراموش‏كارى بر دل او ننشيند. همچنين مداومت ذكر خداوند در شب و روز سبب مى‏شود كه انسان مولا، مدبر و خالق خود را فراموش نكند»(وسائل‏الشيعه، ج 3، ص 5.).
با اين همه مشكلات، چرا بايد نماز بخوانيم؟

مؤمن هم در اين دنيا و هم در آن دنيا، خوشبخت است؛ ولى خوشبختى به اين نيست كه فرد الزاماً زندگى مرفهى داشته باشد! آيا همه كسانى كه زندگى مرفهى دارند، خوشبخت هم هستند؟ خيلى از كسانى كه زندگى مرفهى دارند، در آرزوى يك لحظه خوشى و آرامش هستند. در مسائل مادى، هميشه بايد خود را با كسانى مقايسه كرد كه ضعيف‏تراند؛ وگرنه چنانچه صاحب ثروت هنگفتى نيز بشود، به آرامش نخواهد رسيد؛ چون طبيعت انسان به گونه‏اى است كه با زياد داشتن قانع نمى‏شود؛ بلكه حريص‏تر مى‏شود! آنچه كه انسان را قانع مى‏كند و باعث آرامش خاطر او مى‏شود، قناعت است. درباره نماز بهتر است يك لحظه بيانديشيم كه براى چه بايد نماز بخوانيم؟ آيا خداوند به نماز ما نياز دارد (او كه غنى مطلق است؟) آيا براى ترس از عذاب و جهنم نماز بخوانيم؟ يا براى طمع به بهشت؟ و يا اين‏كه در اين دنيا به مال و ثروت بيشترى دست يابيم و خداوند عوض نماز، مال و ثروتى به ما بدهد؟ يا اين كه خداوند لايق اين ستايش است؟ خداوندى كه خالق ما است، به ما توانايى بخشيده و عقل عنايت كرده است. آيا خداوند كه همه چيز را براى انسان خلق كرده و در اختيار او قرار داده، لايق ستايش نيست؟ خداوندى كه پيامبران را فرستاد تا راه سعادت را به انسان‏ها بياموزد، قابل ستايش نيست؟! اگر ملاك به جا آوردن نماز، فقر و غناى مادى بود، تمام پيامبران و امامان بايستى از ثروتمندترين افراد مى‏بودند؛ درحالى‏كه اگر به قرآن و تاريخ مراجعه كنيم، خلاف اين به دست مى‏آيد. حضرت ايوب، چه درد و رنج‏هايى كشيد؛ ولى دست از عبادت خداوند بر نداشت. پيامبر اكرم(ص) چه رنج‏هايى برد و چه گرسنگى‏هايى كشيد؛ اما هيچ‏گاه از عبادت دورى نجست و... اگر قرار باشد كسى مشكلى نداشته باشد تا نماز بخواند، بايد بيشتر مردم بلكه همه نماز نخوانند؛ چون هيچ انسان بدون مشكل و گرفتارى پيدا نمى‏شود؟! اگر يكى مشكل وسايل خانه را دارد؛ ديگرى مشكل خود خانه را دارد! و اگر خانه و وسايل زندگى دارد، با مشكل ديگرى دست به گريبان است و... پس نماز را بايد براى شكر خدا و شاكر بودن در برابر احسان او و نعمت وجود سلامتى، عقل و... خواند.
چرا در اسلام اين همه به نماز و نيت خالصانه در آن، سفارش شده است؟اهميت نماز در بين همه دستورهاى ديگر اسلام، بدين جهت است كه: 1 - نماز روح انسان‏ها را با مبدأ هستى بخش، مرتبط و متصل مى‏سازد و با اين ارتباط، روح و جان آدمى را زنده، با نشاط و آرام نموده و او را براى انجام دادن ساير تكاليف و وظايف فردى واجتماعى آماده مى‏كند। به اين جهت مى‏توان گفت؛ نماز موتور محركه ساير اعمال و دستورات اسلامى است؛ زيرا كسى كه به نماز اهميت بدهد، به ساير تكاليف هم اهميت خواهد داد و آنها را با نيت خالص به جا خواهد آورد। اما اگر كسى نماز را براى خدا نخواند، معلوم نيست عمل ديگرى را براى خدا انجام دهد। شايد بتوان گفت: چنين فردى، ساير اعمال را يا انجام نمى‏دهد و يا با نيت صحيح به جاى نمى‏آورد و بهره‏اى از آن نمى‏گيرد. 2 - خواندن نماز، علاوه‏بر آنكه انجام دادن يك دستور و واجب الهى است؛ خود مانع از دست زدن به زشتى‏ها، خلاف‏ها و گناهان ديگر است. نمازگزار واقعى، از فحشا و منكرات به دور است؛ چنان كه قرآن مى‏فرمايد: «ان الصلاة تنهى عن الفحشاء و المنكر»(عنكبوت (29)، آيه 45.). 3 - نماز از بعد سياسى، مسلمين سراسر جهان را هر روز به سمت قبله و مردم هر شهر و روستا را در جماعات مساجد، متحد و منسجم مى‏كند و به آنان شكوه، عظمت و اقتدار مى‏بخشد. اين خاصيت نماز بدين صورت فراگير و روزانه، در هيچ عبادتى ديگر يافت نمى‏شود. البته در مراسم حج، مسلمانان گرد خانه طواف مى‏كنند و متحد و منسجم مى‏شوند؛ اما حج سالى يك بار و براى افرادى است كه استطاعت اين سفر را دارند؛ ولى نماز هر روز و براى همه افراد است و هيچ زمانى در طول شبانه روز نيست كه عده‏اى به طرف قبله نماز نگزارند.
آيا بهتر نيست نماز را فرادا بخوانيم تا لذت بيشترى ببريم؟

نماز يك عبادت تك منظوره نيست؛ بلكه هندسه آن چند ضلعى است و به يك هدف خاصى محدود نمى‏شود. اگر هدف نماز، تنها لذت ذكر و معرفت بود، اين پيشنهاد كاملاً صحيح بود كه با رفتن به كنج عزلت و گوشه نشينى و مراقبت فردى، بيشتر مى‏توان آن حالات معنوى و عرفانى را تحصيل كرد؛ ولى نماز اسلام، نمازى است كه داراى بعدى كاملاً اجتماعى است. به همين جهت اصل در نماز، جماعت است و «ضماير جمع» در سوره حمد، شاهد مدعاى ما است. پس بايستى با نماز در جامعه، حركت كرد و هنر اين است كه آدمى، به گونه‏اى باشد كه در عين اشتغالات گوناگون، از ذكر خداوند غافل نگردد و همواره او را حاضر و ناظر ببيند ودر حقيقت در همه احوال، مشغول به نماز باشد. نماز اسلام، نماز ناهى از منكر و عمود برپايى خيمه دين است و چنين عبادتى، با گوشه‏گيرى تحقّق نمى‏يابد. به گفته يكى از بزرگان دانش، «نماز فرادا» همانند آن است كه هر شخصى در اتاق خود، چراغى داشته باشد كه اگر خاموش شود از نور بى‏بهره خواهد بود؛ ولى «نماز جماعت»، همانند آن است كه در كنار هم هر كدام، چراغى داشته باشيم كه در صورت خاموش شدن يك يا چند مورد از آن، نور از بين نمى‏رود و از نور ديگر بهره برده مى‏شود.
چرا بعضى از اعمال نماز، واجب و بعضى مستحب است؟

در نماز يك سرى وظايف و تكاليف واجب وجود دارد كه بدون آنها، «نماز» كامل و قابل قبول نيست. اين اعمال واجب، طورى تنظيم شده است كه نمازگزار، هميشه و در همه حال، بتواند به راحتى، آنها را به جا آورد. در ضمن همه مردم - چه جوان و چه پير، چه زن و چه مرد، چه با سواد و چه بى سواد - آنها را به آسانى ياد گرفته و عمل كنند. اما «مستحبات»، اعمال و آدابى است كه به جاى آوردن آنها ثواب و پاداش دارد و در تكامل نماز و رشد معنوى انسان، داراى نقش است. از طرف ديگر، افراد مى‏توانند با توجه به روحيه، معرفت، دانش و وقت خود، مستحبات را به جا آورند و سختى و فشارى نيز متحمل نشوند. از آن جايى كه مستحبات، با اراده و علاقه خود شخص خوانده مى‏شود - نه از سر تكليف - نقش زيادى در پرورش اخلاقى فرد و تقرب بيشتر او به خدا دارد. ضمن آنكه واجبات تأمين حداقل «ذكر» است؛ از اين‏رو براى تأمين نيازهاى ديگر، مستحبات نيز بيان شده است.
با اين‏كه در زمان حاضر مسافرت‏ها آسان شده است؛ چرا بايد نماز را شكسته بخوانيم؟

نماز قصر تخفيفى براى مسافر است؛ چرا كه شخص مسافر، نوعاً گرفتارى‏هايى دارد كه ذهنش به آن مشغول است و بايستى بدان بپردازد. پس سختى سفر و استفاده از فرصت، دو حكمت اصلى براى نماز مسافر است. ممكن است تصور شود در زمان‏هاى گذشته، سفر داراى مشكلات متعددى بود كه اكنون از آن خبرى نيست (مسافرت پياده و يا با حيوان)؛ ولى اكنون كه وسايل پيشرفته و آسان وجود دارد، ديگر نماز مسافر چه مصلحتى دارد كه شكسته باشد؟! هر چند امروزه وسايل سفر راحت شده؛ ولى در عين حال، فشارهاى عصبى و فرصت‏هاى محدود، جايگزين آن شده است. براى نمونه شخصى كه با هواپيما مسافرت مى‏كند، گرچه با سريع‏ترين و راحت‏ترين وسيله به سفر مى‏رود؛ ولى چند دقيقه تأخير، مى‏تواند مانع سفر او شود. علاوه‏بر اين كه شرايط هر زمان را با مجموع ويژگى‏هاى همان عصر بايد سنجيد؛ نه با اعصار گذشته و آينده. امروز نيز سفر كارى است كه با فشارهاى عصبى و زحمت همراه است؛ چنان كه در گذشته مشكلاتى از نوع ديگر داشته است. بنابراين در زمان حاضر نيز مصلحت براى تخفيف وجود دارد.
چرا «سلام» نماز در پايان آن قرار دارد، نه در آغاز آن؟

سلام فقط براى شروع و آغاز ديدار نيست؛ بلكه در فرهنگ و لغت عرب، به معناى خداحافظى نيز مى‏باشد. آنان زمانى كه از يكديگر جدا مى‏شوند، مى‏گويند: «سلام عليكم». درباره «سلام آخر» نماز گفته شده است: انسان در نماز، ارتباطى وثيق با خدا برقرار و با ديگران قطع رابطه مى‏كند. اما در پايان نماز - كه بازگشت از معراج است - با خلق خدا ارتباط پيدا مى‏كند و در اين مرحله به مؤمنان و صالحان سلام و درود مى‏فرستد. نمازگزار با «تكبيرة الاحرام» وارد نماز مى‏شود و چيزهايى براى او حرام مى‏گردد.اما سلام نماز براى اين است كه نمازگزار با آن، از نماز خارج شود. نمازگزار از ابتداى نماز تا آخر، كم كم حضورش پيش خدا، ملائكه و پيامبران زياد مى‏شود و «سلام» تحيت به پيامبران، مؤمنان و ملائكه‏اى است كه حاضر شده‏اند. سلام، سلامتى بنده از آتش به وسيله نمازى است كه قبول شده و با نماز مقبول، ساير اعمال او هم پذيرفته مى‏شود. بنابراين پايان نماز جاى سلام، تحيت، سلامتى و شادمانى است؛نه‏ابتداى‏نماز.
چرا نماز عيدين (عيد قربان و فطر)، در زمان غيبت واجب شمرده نشده است؟

براى اين كه حاكمان جور، در زمان‏هاى مختلف، كمتر بتوانند از نماز عيد، براى اهداف و مقاصد خود بهره ببرند و با تظاهر به اسلام و استفاده از احساسات مذهبى مردم، منافع خود را تامين كنند، نماز عيدين در زمان غيبت واجب نشده است. اگر به تاريخ مراجعه كنيم، مى‏بينيم كه بنى اميه و بنى عباس چگونه به نام اسلام، حتى از اعياد به نفع حكومت‏هاى خود بهره مى‏بردند. از اين‏رو در روايات رسيده از اهل‏بيت(ع)، وجوب نماز عيد مقيد به زمان حضور معصوم شده است.
فلسفه اين همه دقت در احكام شرعى چيست؟

نماز و تمامى شرايط و اجزاى آن، داراى فلسفه‏هايى است كه خلاصه‏آن‏به‏شرح‏زيراست: 1 - تكرار و تلقين به جهت قدرت يافتن فرد بر كنترل خويشتن؛ چرا كه دقت فرد در هر عمل، نوعى تمرين براى اعمال ديگر است؛ 2 - ايجاد نظم و هماهنگى در بين نمازگزاران و ايجاد زمينه‏هاى نظم و جامعه پذيرى؛ 3 - اگر بنا باشد هر كس در هر عملى به نحو دلخواه عمل كند؛ نه تنها زمينه‏اى براى ارتباط افراد و همسويى آنان فراهم نمى‏گردد؛ بلكه زمينه اختلاف، تفرقه، اعمال سليقه‏ها و دورى افراد از يكديگر فراهم مى‏آيد؛ 4 - اگر با تمرينات نظامى آشنايى داشته باشيد، در مى‏يابيد كه تا چه ميزان نظم و ديسيپلين در آن عرصه‏ها، حاكم است و اين كار تا چه اندازه در ايجاد روحيه نظم و انضباط در افراد تاثير دارد. دقت‏هايى كه در مقدمات، مقارنات، شرايط، آداب و ديگر احكام آن مى‏گردد؛ بر كليه امور زندگى انسان، تأثيرات مثبت و ارزنده‏اى دارد.
چرا كيفيت «نماز آيات» با بقيه نمازها فرق دارد؟

هر نمازى، داراى مقررات خاصى است كه آن را از بقيه نمازها متمايز مى‏سازد؛ چون وضعيت جغرافيايى به هنگام خسوف و كسوف، زلزله و... استثنايى است، نماز آيات نيز شكل استثنايى دارد و در هر ركعت پنج ركوع دارد. يكى از آثار و اهداف نماز، آرامش بخشيدن به دل‏ها است. از آنجا كه در وضعيت‏هاى بحرانى، ميزان اضطراب و تشويش بيشتر است؛ نياز فزون‏ترى به ذكر و توجّه به خداوند وجود دارد تا نگرانى‏هاى روحى برطرف شده و آرامش جايگزين آن گردد. از اين‏رو در نماز آيات، ركوع بيشترى تشريع شده تا اين نماز ويژه، نتيجه بهترى را در راستاى اهداف نماز و ياد خدا ايفا كند. موضوع ديگر مراعات اصل تنوع است؛ چرا كه طبيعت انسان تنوع طلب است؛ به همين جهت نماز متفاوت براى او جاذبه فزون‏ترى دارد و بيشتر در خاطره او باقى مى‏ماند.
فلسفه «سلام» در نماز چيست؟

آخرين مرحله نماز، سلام و درود فرستادن بر پيامبر اكرم(ص)، بندگان صالح و همه نمازگزاران است. «تكبيرة الاحرام» اجازه ورود به نماز و «سلام» اجازه خروج از آن است. در باره حكمت و فلسفه «سلام؟» مى‏توان به موارد زير اشاره كرد: 1 - احساس يگانگى و همدلى مسلمانان نماز گزار وقتى در سلام نماز به همه مؤمنان و بندگان صالح و بر خودش سلام مى‏دهد، احساس مى‏كند كه تنها نيست و يكى از آحاد امت بزرگ اسلام است و با مردان خدا، در هر جاى زمين، احساس همبستگى مى‏كند. 2 - امان خواستن از خدا واژه سلام در ميان دو معنا مشترك است: 1 - درود و تحيت و آرزوى سلامتى كامل براى مؤمنان، 2 - نام مقدس خداوند. طبق معناى نخست، مفهوم سلام‏هاى نماز روشن است؛ ولى بر اساس معناى دوم؛ اشاره و كنايه از اين است كه نمازگزار به اذن پروردگار، سلامتى و امن از عذاب را براى مؤمنان تفأل مى‏زند. امام صادق(ع) مى‏فرمايد: «معنى السلام فى دَبر كلّ صلاةٍ الامان( مصباح‏الشريعة، ص 90)؛ معناى سلام در آخر هر نمازى، امان است«؛ يعنى، اگر نماز را درحالى‏كه قلبش خاضع است به جاى آورد، از بلاهاى آخرت در امان خواهد بود»(اسرار نماز، ص 162.). 3 - جلب رحمت الهى امام على(ع) مى‏فرمايد: در معناى «السلام عليكم و رحمة الله و بركاته« از خدا ترحّم خواستن براى خود و همه بندگان است، كه اين خود سبب ايمن شدن از عذاب قيامت است»(ميزان‏الحكمه، ج 5، ص 395.). 4 - ياد آورى نام الهى امام صادق(ع) فرموده است: «سلام، يكى از اسم‏هاى خدا است و اگر مى‏خواهى سلام نماز را به خوبى انجام داده و معنايش را ادا كنى، پس بايد از خدا بترسى و دين، قلب و عقلت را سالم نگه دارى و آنها را به ظلمت گناه نيالايى»(آداب‏الصلاة، ص 399). 5 - تلقين نيكى‏ها و شايستگى‏ها يكى از درس‏ها و ثمرات نماز اين است كه هر نماز گزارى، در هر شبانه روز، پنج بار به خود تلقين مى‏كند كه: از بندگان نيكوكار و شايسته خداوند است «السلام علينا و على عباد الله الصالحين». كسى كه نماز مى‏خواند، اگر به معناى اين جمله توجّه كند، وجدانش تحت تأثير قرار مى‏گيرد و سعى مى‏كند با پيام آن تلقين، مخالفت نكند و اعمال خلاف مرتكب نشود و خود را هر چه بيشتر به نيكوكاران، نزديك سازد(رموز نماز، ص 83. ). 6 - ارتباط با فرشتگان سلام، نوعى ارتباط با فرشتگان و اظهار دوستى با آنان است. در بيان اين مطلب، روايتى نقل شده است كه از امام صادق(ع) پرسيدند: چرا در وقت سلام، نماز گزار نخست رو به طرف راست بر مى‏گرداند، نه به چپ؟ فرمود: ملكى كه كارهاى بد را مى‏نويسد، در طرف چپ است. و چون نماز همه‏اش خوب است و بدى در او نيست، به طرف راست سلام داده مى‏شود، نه طرف چپ».(علل‏الشرايع، ج 2، ص 359) 7 - پيوند دوستى و محبت با ديگران سلام، خواستارى سلامتى، امنيت، خير و بركت و سعادت است. نماز گزار با سلام دادن، نشان مى‏دهد كه دوست دار و خيرخواه همه خوبان و نيكوكاران است و همواره آرزوى سلامتى آنان را دارد. اين مسأله باعث نزديكى قلب‏ها به هم و مستحكم‏تر شدن دوستى‏ها و برادرى‏ها است.
چرا تشهّد در ركعت دوم خوانده مى‏شود؟

اصل نمازها دو ركعتى است كه به آن «فرض الله» مى‏گويند و دو ركعت ديگر آن «فرض النبى» است. ازهمين‏رو در پايان دو ركعت تشهّد خوانده مى‏شود. «قنوت» نيز كه در نماز مستحب است، در پايان ركعت دوم خوانده مى‏شود. البته بايد توجه داشت كه مقرر شدن جايگاه و شرايط خاص براى هر عمل، خود از اهداف و فلسفه‏هاى نماز است تا روح وحدت و يگانگى و همراهى داشتن را در نمازگزاران تقويت كند و آنان را منظم و جامعه پذيرتر نمايد.
«قنوت» يعنى چه و چرا در آن دست‏ها را پيش رو مى‏گيريم؟

قنوت از ماده «قنت»، به معناى اطاعت و نيز به معناى دعا است. قنوت نماز را از آن جهت كه براى دعا است، »قنوت« ناميده‏اند. در دعا بالا بردن دست‏ها در پيش روى و يا بالاى سر قرار دادن آن، بيانگر اظهار نياز و حاجت‏مندى به درگاه خدا است. از نظر فيزيولوژيكى هم دست‏ها و انگشتان، امواج نيرومندى دارند كه در بسيارى موارد، استفاده مى‏شوند؛ از جمله در هيپنوتيزم و يا به هنگام درد، تفكر عميق و... دست‏ها به كمك مى‏آيند و موجب تخفيف درد و آرامش مى‏گردند. دست‏هايى كه به آسمان بلند مى‏شود، امواجى را ارسال و امواجى را دريافت مى‏كنند. دست از حساس‏ترين اعضاى بدن است كه در همه امور نقش ايفا مى‏كند؛ حتى در فكر كردن دست‏ها به كار گرفته مى‏شوند. در دعا و درخواست از خداوند نيز دست نقش مؤثرى دارد.ازاين‏رو در روايات‏آمده‏است: ابوبصير از امام صادق(ع) درباره دعا و دست برافراشتن به هنگام دعا پرسش كرد؛ حضرت فرمود: «دست برداشتن به هنگام دعا بر چهار گونه است: 1 - در پناه بردن به خداوند كف دست‏ها را به جانب قبله مى‏گيرى؛ 2 - در دعاى براى رزق، كف دست‏ها را به طرف آسمان مى‏گيرى؛ 3 - در «تبتّل» با انگشت سبابه (شهادت) اشاره مى‏كنى؛ 4 - در «ابتهال»، دست‏ها را بالاتر از سر مى‏برى و به هنگام تضرع انگشت سبابه را حركت مى‏دهى و اين دعاى پنهان است.»(الكافى، ج 2، ص 480.)
تاريخ قبله چيست؟ دلايل تبديل قبله از بيت‏المقدس به كعبه كدام است؟

سال‏ها قبله مسلمانان، بيت‏المقدس بود. كعبه در آن زمان به صورت بتخانه در آمده بود و مصلحت نبود كه اسلام آن را قبله عبادت قرار دهد؛ ولى پس از هجرت، شرايطى پيش آمد كه قبله مسلمانان از بيت‏المقدس، به مسجدالحرام تغيير يافت. يكى از علل آن زخم‏زبان‏هايى بود كه يهوديان به مسلمين مى‏زدند و مى‏گفتند: شما خودتان قبله نداريد و به سوى قبله ما نماز مى‏خوانيد! رسول خدا(ص) از اين موضوع ناراحت بود و انتظار گشايشى را از سوى خدا مى‏كشيد، تا آن گاه كه آيات قرآن نازل شد و دستور آمد كه هر كجا هستيد، رو به مسجدالحرام بايستيد و نماز بخوانيد. آيات تغيير قبله، در طول تاريخ به مسلمانان اين درس را مى‏دهد كه مستقل و آزاد باشند و زير بار منت ديگران - حتى در مسائل عبادى - نروند و شرافتمندانه زندگى كنند. اين فرمان تغيير قبله، به علاوه امتحانى براى مسلمانان بود تا معلوم شود، چه كسانى مطيع و پيرو كامل دستورهاى خدا و پيامبراند و چه كسانى بهانه جويى و اعتراض مى‏كنند. بنابراين مسلمانان بايد در عبادت، رو به كعبه كنند؛ حتى در كارهايى همچون خواب و خوراك خوب است به سمت قبله باشند. ذبح حيوانات نيز بايد رو به قبله باشد و گرنه گوشت آنها حرام مى‏شود. اين جهت‏گيرى در همه امور به سوى كعبه، درس يكتاپرستى، ايمان و به ياد خدا بودن را به مسلمانان مى‏دهد، تا همواره توجه به خانه محبوب و معبود داشته باشند واز غفلت به در آيند. به علاوه اين سمت‏گيرى به سوى قبله واحد، نظم و وحدتى شگفت‏انگيز و زيبا مى‏آفريند و همه مسلمانان در هر جاى دنيا، وقت نماز به سوى آن كانون خدايى رو مى‏كنند. اگر كسى از فراز آسمان‏ها به صفوف نماز گزاران كره زمين بنگرد، دايره‏هاى متعددى را مى‏بيند كه مركزيت همه آنها، «كعبه» است. «توحيد» نقطه تمركز فكر، دل، جان و صفوف مسلمين است. از رهگذر توجه به قبله، علم هيئت، جغرافيا و جهت‏شناسى نيز در ميان مسلمانان رشد كرد. آرى كعبه، يادگار مبارزات توحيدى حضرت ابراهيم و اسماعيل(ع) و حضرت محمد(ص) است. حضرت مهدى(عج) نيز در قيام جهانى خويش، به كعبه تكيه مى‏كند و به اصلاح جهان مى‏پردازد. اين كعبه است كه براى نماز و نيايش، قبله يك مسلمان قرار مى‏گيرد.
خداوند مكان ندارد و در جهت خاصى نيست؛ پس چرا بايد به سمت قبله نماز بخوانيم؟بدون ترديد خداوند مكان ندارد؛ چون مكان داشتن نشانه نياز و محدوديت است و خداوند غنى مطلق است و به هيچ چيز و هيچ كس، نيازى ندارد. خداوند، در همه جا و يا همه كس و همه چيز هست: «فَأينما تُولّوا فثَمَّ وجهُ الله»(بقره(2)، آيه 115.)؛ «به هر جهت روكنيد، آنجا روى به خدا است )در برابر خداوند قرار داريد». از اين مقدمه چنين نتيجه گرفته مى‏شود كه »قبله« نيست كه خداوند در آن سمت قرار دارد. پس فلسفه قبله، رو كردن به سمت خدا نيست؛ چون خداوند جهت خاصى ندارد. «ألا إنَّه بكل شى‏ء محيط»(فصلت(41)، آيه 54.)؛ «او بر همه چيز احاطه دارد». بنابراين فلسفه تغيير قبله را بايد در جاى ديگر جست و جو كرد. خداوند جهت ندارد؛ ولى ما انسان‏ها در زندگى و حيات مادى و معنوى خود، نيازمند جهت هستيم و قبله، تعيين كننده جهت حركت مسلمانان در طول تاريخ بوده و هست. اگر فرض كنيم كه نماز بدون قبله بود، چه اتفاقى مى‏افتاد؟ هر كس به سمتى نماز مى‏خواند و همين امر موجب مى‏شد تا عده‏اى، جهتى را ترجيح بدهند و ديگران را نيز به آن دعوت كنند؛ مثلاً عده‏اى به مشرق، برخى به مغرب، گروهى به شمال، برخى به جنوب و... اين موضوع خود عاملى براى تفرقه و نزاع و درگيرى مى‏شد؛ حال آنكه اكنون نماز صفوف را متحد و يكپارچه مى‏كند. علاوه‏بر اين مى‏توان فلسفه قبله را در موارد زير دسته‏بندى كرد: 1 - توجه به خانه توحيد و به نداگر يكتاپرستى حضرت ابراهيم(ع)؛ 2 - توجه به زادگاه و خاست‏گاه دعوت توحيدى پيامبر(ص)؛ 3 - توجه دادن به اولين بنا و معبد روى زمين؛ 4 - وحدت‏بخشى به صفوف مسلمانان؛ 5 - ايجاد روح جامعه‏پذيرى و الفت در بين مسلمانان و جوامع اسلامى؛ 6 - ايجاد هويت مستقل فرهنگى در جامعه اسلامى.