سعيد بيرقدار-

خوش آمد گوئي:

ضمن خوش آمد گوئي به شما بازديد كننده محترم، اميد است در راستاي اهداف مرتبط با ايجاد اين سايت بتوانيد استفاده لازمه را برده و همچنين از نقطه نظرات سازنده خويش مارا نيز مطلع فرمائيد .








۱۳۸۹ فروردین ۲۵, چهارشنبه

سوالات پيرامون امام زمان: 2

يکی از وظايف منتظران دعاوندبه است. لطفاً دربارة دعاي ندبه توضيح دهيد. بی گمان يکی از احساسات اصيل و حقيقی انسان که ريشه در فطرت او دارد، توجه به نيايش و ارتباط با مبدأ آفرينش و جهان غيب و آفريدگار هستی است. «دعای ندبه» از جمله دعاهای مشهوری است كه مستحب است در چهار عيد ـ روز جمعه، عيد فطر، عيد قربان و عيد غدير ـ خوانده شود. «ندبه» به معنای فراخوانی و نيز گريه و ناله است، و اين دعای شريف، مشتمل بر فریاد خواهی و استمداد از حضرت ولی عصر عجل الله فرجه و تأسّف بر غيبت و گريه از فراق آن بزرگوار است؛ از اين رو به اين نام شهرت يافته است. گروهی از دانشمندان شيعه، سند اين دعای گران‏قدر را معتبر شمرده‏اند.[1] در عصر حاضر كه برخی از مصلح نمايان با لحن تند، اين دعا را بی سند پنداشتند و يا مضامين آن را نادرست انگاشتند، چندين كتاب كوچك و بزرگ در بررسی سند و متن اين دعا منتشر شده است. علامه مجلسی گفته است: «اما دعای ندبه ـ كه شامل عقايد حقّه و تأسف بر غيبت حضرت قائم عجل الله فرجه ـ به سند معتبر از حضرت صادق علیه السلام منقول است».[2] از انديشورانی که اين دعا را نقل کرده اند، می توان به سيّدبن طاووس حلی (م 664 ق) اشاره کرد. ايشان در كتاب اقبال الاعمال و كتاب مصباح الزائر این دعا را آورده است. شيخ محمّد مشهدی حائری (از عالمان قرن ششم) نیز در كتاب مزار خود اين دعای شريف را آورده‏ است. هم چنين در مزار قديم به ظاهراز تالیفات قطب راوندی است ـ اين دعا نقل شده است. روشن است كه اين شخصيت‏های گران‏قدر و حديث‏شناس، دعای غيرمعتبر را در كتاب‏های خود نقل نمی‏كنند. مرحوم سيدبن طاووس در كتاب مصباح الزائر آورده است: «بعضی از اصحاب ما چنين گفته‏اند كه جناب محمّدبن علی‌بن أبي قرة از كتاب مرحوم محمّدبن الحسين‌بن سفيان‌بن البزوفری، دعای ندبه را نقل كرده و گفته است كه اين دعا، دعايی است براي حضرت صاحب الزمان (صلوات اللَّه عليه) كه مستحب است آن را در عيدهای چهارگانه ـ روز جمعه، عيد قربان، عيد فطر و عيد غدير ـ بخوانند.[3]» از ديگر کسانی که اين دعای شريف را با قوّت تمام نقل نموده و ترديدها را از آن منتفی دانسته، مرحوم مجلسی است. ايشان در بحارالانوار می‌نويسد: « محمّدبن مشهدی در كتاب مزار خويش ـ مزار كبير[4] ـ چنين گفته كه دعای ندبه را محمّدبن ابی قرة از كتاب ابی جعفر محمّدبن الحسين‌بن سفيان البزوفری، نقل كرده است.»[5] آن گاه مرحوم علامه مجلسی پس از بيان هر دو سند، چنين اظهار نظر می‏كند: «گمان می‏رود مرحوم سيد بن طاووس نيز اين دعا را از جناب مشهدی گرفته باشد و مراد وی از «بعض اصحابنا» همان مرحوم مشهدی باشد.» اما اين دعا از چه کسی صادر شده است؟ بنابر دو قرينه، احتمال اين‏كه دعای ندبه از سوی غير از امام معصوم علیه السلام صادر شده باشد، مردود است: 1.اين‏كه می‏فرمايد: «مستحب است خواندن اين دعا.» و ظاهر اين كلمه می‏رساند كه اين دعا از سوی معصوم صادر شده است، زيرا محكوم كردن هر كدام از افعال و أذكار به هر يك از احكام خمسه (وجوب، حرمت، استحباب، كراهت و اباحه) از امور توقيفيه می ‏باشد كه فقط بايد از سوی اوليای خدا صورت گيرد. 2.اين‏كه برای قرائت اين دعا، زمان خاص (عيدهای چهارگانه) بيان شده و دعايی كه از سوی غير معصوم انشا شده باشد، نمی‏تواند از چنين ويژگی برخوردار باشد. امّا اين‏كه اين دعای شريف از كدام يك از معصومين علیهم السلام صادر شده است، باز هم به روشنی معلوم نيست. از ظاهر عبارت مرحوم «ابن بزوفری» آشكار می‏شود كه اين دعا از امام زمان‏ عجل الله فرجه است. در اين صورت، بايد بگوييم: اين دعا نيز از توقيعاتی است كه از سوی حضرت صاحب الامر علیه السلام برای مرحوم ابن بزوفری كه در زمانی نزديك به غيبت صغرا‏ می‏زيسته، صادر شده است؛ همانند توقيعاتی كه برای مرحوم شيخ مفيد صادر شده‏اند.[6] احتمال دوم اين‏است كه اين دعا از سوي امام صادق علیه السلام صادر شده باشد؛ همان‏طور كه مرحوم مجلسی در كتاب «زاد المعاد»[7] فرموده است.[8] خواندن اين دعا در هر مكانی كه با حضور قلب و اخلاص كامل خوانده شود و شخص توجه به مضامين عالی، عبارات و اشارات آن داشته باشد، آثار و نتايج ارزش مندی در پی خواهد داشت. از آثار آن، توجه و التفات مخصوص حضرت مهدی عجل الله فرجه در آن مكان و محل، بلكه حضوربه هم رسانيدن آن حضرت در آن مجلس است؛ چنان كه در بعضی مواضع و موارد اتفاق افتاده است.[9]فرازهای دعا اين دعای ارزش مند از چهار فراز مهم تشكيل شده كه با يك ديگر مرتبط بوده و در مجموع يك منظومة منظم و سير منسجم را تشكيل می‏دهند. فراز اول: حمد و صلوات‏؛اين دعا با حمد و ستايش پروردگار و صلوات بر پيامبر گرامی اسلام و اهل بيت مكرّمش علیهم السلام ‏ آغاز می‏شود: «ستايش مخصوص پروردگار جهانيان است و درود و سلام مخصوص خداوند بر آقای ما محمد، پيامبرش و خاندان او باد.»[10] فراز دوم: ثنای بر قضا؛ اين فراز كه با حمد و ثنای دوباره بر جريان قضای الهي نسبت به اوليابش شروع می‏شود، در واقع دربردارندة همة دعا به نحو اجمال است كه با عباراتی مختصر، مضامين بعدی دعا را مورد اشاره قرار می‏دهد. «بار خدايا! ستايش فقط تو را سزاست بر آن قضاء و قدری كه دربارة اوليا و نمايندگانت جاری شد... و آنان را سبب دست‏آويزی به سويت و وسيله‏ای برای خشنودی محضت قرار دادی.»[11] فراز سوم: تاريخ، از آغاز تا تكامل‏؛ در سومين فراز از اين دعای شريف، ماجرای تفصيلی قضا و حكم الهي در باره اوليایش مورد بررسی قرار می‏گيرد كه در آن، نقطة شروع تاريخ بشر و تحوّلات اساسی و در نهايت، سير تكاملی آن به سوی عصر حاكميت حضرت بقية اللَّه عجل الله فرجه كه اوج تقرب جامعة بشری به خدای متعال وهدف نهايی از آفرينش است، مورد توجه واقع می‏شود. اين فراز با عبارت «فبعض أسكنته جنتك»، آغاز و با جملة «و نحن نقول الحمدللّه رب العالمين» به انتها می‏رسد. فراز چهارم: استغاثه و طلب‏؛ استغاثه به درگاه حضرت حق، واپسين فراز از دعای ندبه را به خود اختصاص می‏دهد: «خدايا! تويی تنها برطرف كننده گرفتاری‌‏ها و سختی‏ها....[12]».
[1] . بايد توجّه داشت معتبر دانستن دعای شريف ندبه از اصول دين نيست, و معتبر نشناختن آن به صحت عقايد و اصولی که در نزد شيعه معتبر است, خللی وارد نمی‌کند.
[2] . محمّد باقر مجلسی, زاد المعاد، ص 491.
[3] . سيّد بن طاووس, مصباح الزائر، ص 446.
[4] . مزار محمّد بن مشهدی، كتابی است كه در باره زيارت‏های وارد شده برای پيامبر گرامی اسلام‏ صلی الله علیه و آله و سلم و خاندان نورانی آن حضرت نوشته شده است. مرحوم مجلسى در بحارالانوار، از اين كتاب با عنوان «مزار كبير» ياد كرده است.(بحارالانوار، ج 99، ص110) و بنابر آن‏چه علامه طهرانی در الذريعه بيان كرده است(شيخ آقا بزرگ تهران، الذريعه، ج20، ص 324) و هم‏چنين از خاتمة مستدرك الوسايل ظاهر می‏شود، اين كتاب، يكی از مدارك مرحوم نوری برای «مستدرك الوسايل» بوده است.(مستدرك الوسايل، ج 3،ص 368 - 369؛ الذريعة، ج20، ص 324) از عبارتی كه در مقدمة مزار كبير آمده است، چنين آشكار می‏گردد كه مرحوم مشهدی فقط رواياتی را كه به سند قابل اعتماد و از راويان موثق به دست آورده، نقل‏كرده است.
[5] . محمّد باقر مجلسی, بحارالانوار، ، ج 99، ص 104 - 110.
[6] . البته پيش از اين يادآور شديم در صدور اين نوشته‌ها از طرف حضرت مهدی علیه السلام ترديدهايي وجود دارد.
[7] . محمّد باقر مجلسی, زاد المعاد، ، ص 491.
[8] . سيّد مهدی ميرباقری,« مروری بر دعای ندبه», فصلنامه انتظار, ش1.
[9] . ر.ك: لطف اللّه صافی گلپايگانی، فروغ ولايت در دعای ندبه، پيش گفتار. [10] । «الحمد للّه ربّ العالمين و صلی اللَّه علی سيّدنا محمّد نبيّه و آله و سلم تسلم در کتاب‌های مختلف ديدگاه‌های متفاوتی دربارة ملاقات با حضرت مهدی علیه السلام در دوران غيبت کبرا ارائه شده است. در اين باره توضيح دهيد! ارتباط شيعيان با حضرت مهدی علیه السلام درعصر انتظار در کتاب‌های مختلف ديدگاه‌های متفاوتی دربارة ملاقات با حضرت مهدی علیه السلام در دوران غيبت کبرا ارائه شده است. در اين باره توضيح دهيد! بی گمان يکی از آرزوهای پيروان راستين امامان معصوم علیهم السلام آن است که در دوران پنهان زيستی آخرين پيشوای معصوم، به ديدار آن امام همام نائل آيند. اما از آن جايي که پنهان زيستی آن امام بزرگوار سری از اسرار الهی است به گونه‌ای که چگونگی آن به روشنی مشخص نيست، در اين باره بحث‌هاي فراوانی پديد آمده است. بنابراين يكي از بحث‌هايي كه دربارة حضرت مهدی علیه السلام لازم است به طور ويژه مورد توجّه قرار گيرد، بحث «ملاقات با آن حضرت در دوران غيبت» است. اين اختلاف ديدگاهها به دلیل وجود احادیثی است که در منابع روايي وجود دارد. دانشوران شيعه، زندگي حضرت مهدي علیه السلام را از زواياي گوناگون به گونه‌هاي متفاوت تقسيم كرده‌اند. در يک نگاه کلّی می توان عمر حضرت مهدی علیه السلام را به چهار دورة متفاوت تقسيم کرد:1. دوران زندگی با پدر خود؛2. دوران غيبت صغرا؛3. دوران غيبت کبرا؛4. دوران ظهور. بحث ارتباط با آن حضرت نيز به تناسب دوره‌های مختلف، متفاوت خواهد بود. شکّی نيست که در دورة نخست، افرادی به صلاحديد امام يازدهم به ديدار آخرين حجّت الهی نایل شدند. و نيز از روایات و حکایت استفاده می شود پس از شهادت آن حضرت و در دورة دوم، اگرچه ديدار با حضرت حجّت، مانند دوران حيات پدر بزرگوارشان نبوده است، ولي در عين حال گروهي با آن حضرت ديدار داشته‏اند كه شيخ صدوق، در كتاب كمال‏الدين و تمام النعمه و ديگران، اسامي آنان را ذكر كرده‏اند. دورة سوم كه با مرگ آخرين نایب خاص آغاز و هم چنان ادامه دارد، به خاطر روايات متعارض، هم چنان محل بحث و گفت وگو بود‌ه است. پيش از آن که به بحث در اين باره بپردازيم اشاره به اين نکته لازم است كه برخلاف اصرار برخي كه دستورالعمل‌هايي را براي ديدار با حضرت مهدي عجل الله فرجه ارائه مي‌كنند، از هيچ روايت موثقي به دست نمي آيد كه توصيه شده باشد كاري انجام دهيم تا به ملاقات با آن حضرت نایل گرديم. اگر در برخی دعاها نيز از خداوند می‌خواهيم که چهرة نورانی آن حضرت را ببينيم، انصراف به زمان ظهور آن حضرت دارد، و به نوعی دعا برای ظهور آن حضرت است. افزون بر آن در برخي روايات برخلاف آن سفارش شده است؛ به اين مضمون که دنبال چنين كاري نباشيم. خود حضرت مهدي عجل الله فرجه تأكيد فرموده اند كه شيعيان در دوران غيبت، در جست وجوي آن حضرت و به دنبال ديدار با آن حضرت نباشند. ايشان در توقيع شريف، در پاسخ كسي كه از خانه و ديار خود دل كنده بود و در پي ديدار با آن حضرت تلاش فراواني مي‌كرد، وي را از اين تلاش برحذر داشته، فرموده‌اند: « مَنْ بَحَثَ فَقَدْ طَلَبَ وَ مَنْ طَلَبَ فَقَدْ دَلَّ وَ مَنْ دَلَّ فَقَدْ أَشَاطَ وَ مَنْ أَشَاطَ فَقَدْ أَشْرَكَ‏».[1] آن شخص نيز در امتثال امر مولاي خود چنين كرده، به ديار خود بازگشت. ‏ و نيز آن حضرت در توقيعي ديگر، پس از آن که سير امامت را تا امام عسکری علیه السلام بيان می‌فرمايد، اين گونه ادامه می‌دهد: «...َوْصَي بِهَا إِلَي وَصِيٍّ سَتَرَهُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ بِأَمْرِهِ إِلَي غَايَةٍ وَ أَخْفَي مَكَانَهُ بِمَشِيَّتِهِ... فَلْيَدَعُوا عَنْهُمُ اتِّبَاعَ الْهَوَي وَ لْيُقِيمُوا عَلَي أَصْلِهِمُ الَّذِي كَانُوا عَلَيْهِ وَ لَا يَبْحَثُوا عَمَّا سُتِرَ عَنْهُمْ فَيَأْثَمُوا وَ لَا يَكْشِفُوا سَتْرَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فَيَنْدَمُوا...»؛[2]...‌وصايتي که در دست داشت، به وصي خود سپرد. که خداي عزوجل او را پنهان کرد. تا مدتي که دارد. و به مشيّت خود جايش را نهان داشت... و بايد پيروي هواي نفس را از سر بگذارند و بر اساسي که داشتند و بر آن بودند، بر سر پا بايستند، و از آن چه بر آنها پوشيده شده است، کاوش نکنند. پس به گناه می‌افتند. و پرده اي که خداي عزوجل افکنده، بالا نزنند تا پشيمان شوند.... برخي از مراجع تقليد نيز در پاسخ به اين پرسش كه: آيا از جمله‌ تكاليف‌ شيعه‌ در عصر غيبت، درخواست‌ و تقاضاي‌ ديدار با امام‌ است؟ يا چنين‌ تكليفي‌ نيست؟گفته اند: «نه؛ ما مأ‌مور نيستيم‌ كه‌ اصرار به‌ ديدن‌ حضرت‌ داشته‌ باشيم. كسي‌ ممكن‌ است‌ خدمت‌ حضرت‌ مشرف‌ بشود، امّا آناني‌ كه‌ مشرف‌ شدند، خبري‌ نمي‌دهند. آنان، تظاهر به‌ اين‌ مسائل‌ نمي‌كنند. بر اساس‌ رواج‌ همين‌ تفكر غلط، خيلي‌ها مي‌آيند پيش‌ ما و مي‌گويند: آقا! دعا كنيد تا حضرت‌ مهدي علیه السلام را ببينيم».[3] يكي ديگر از مراجع معاصر، اين مطلب را اين گونه بيان كرده اند: «نبايد اين مطلب را در جامعه گسترش دهيم كه بايد بيابان‏ها و كوه و دشت را طی كنيم تا آن حضرت را ببينيم. خود آن حضرت نيز فرموده‏اند: "هر كسی ادعای مشاهده نموده، بايستی او را تكذيب كنيد." اصلاً ما نيازی به اين حرف‏ها نداريم؛ آن چه وظيفه ما و همه شيعيان و دوست‏داران آن حضرت است، اشاعه فرهنگ صحيح «مهدويت»، «مهدی زيستی» و «ترويج افكار ائمه علیهم السلام » است.[4]» همان گونه كه پيش از اين ياد شد به دلیل وجود روايات متعارض، در اين بحث ديدگاه‌هاي متفاوتي تصوّر مي‌شود[5]: الف) عدم امکان ملاقات به طول مطلق اين ديدگاه به طور اساسی از رواياتی قابل استفاده است که از ناپيدايي آن حضرت در دوران غيبت سخن به ميان آورده است. برخی از اين روايات با مضامين ذيل[6]، اين ديدگاه را شکل می‌دهند:1. «تَري وَ لا تُري»؛ مي‌بيند و ديده نمي‌شود.[7] 2. «لا يَرَوْنَهُ»؛ او را نمی‏بينند.[8] 3. «يَرَی النَّاسَ وَ لَا يَرَوْنَهُ»؛ مردم را مي بيند و مردم او را نمي‌بينند.[9] 4. «يَغِيبُ عَنْكُمْ شَخْصُهُ»؛ شخص او از شما غایب مي‌شود.[10] 5. «لَا يُرَی جِسْمُهُ»؛ جسم ايشان ديده نمي‌شود.[11]6. «لَا يُرَی شَخْصُهُ»؛ شخص او ديده نمي‌شود.[12] 7. «لَا تَرَوْنَ شَخْصَهُ»؛ شما شخص او را نمي‌بينيد.[13]8. «أَرَي الْخَلْقَ وَ لَا تُرَي»؛ مردمان را مي‌بينم و تو ديده نمي‌شوي.[14] روشن است که همه روايات پيشين و احاديثي مانند آن، دلالت مي‌كند آن حضرت با وجود اين‌که زنده است و در بين مردم زندگي مي‌کند و مردم را مي‌بيند، امّا مردم آن حضرت را نمي‌بينند. روايات پيشين و مانند آن باعث شده تا ابن ابي زينب نعماني، ـ به نخستين كسي كه به طور شايسته روايات مربوط به حضرت مهدي عجل الله فرجه را جمع و مورد بررسي قرار داده ـ در فصلي از كتاب خود، به روشني، نديدن حضرت را در عصر غيبت قابل قبول دانسته، به اين نكتة مهم اشاره كرده است: «... و هم معذورون في أن لايروا حجتهم و إمام زمانهم في أيام الغيبة و يضيق عليهم في كل عصر و زمان قبله أن لا يعرفوه بعينه و اسمه و نسبه و محظور عليهم الفحص و الكشف عن صاحب الغيبة و المطالبة باسمه أو موضعه أو غيابه أو الإشادة بذكره فضلا عن المطالبة بمعاينته»[15]؛ ... براي شيعيان، جست وجو از امام و كشف صاحب غيبت و به دنبال نام و محلّ سكونت و محل غيبت اوبودن و يا اشاره به ذكر او كردن، ممنوع است، تا چه رسد به آن كه بخواهند آشكارا او را ببينند. به نظر مي رسد به رغم آن كه اين ديدگاه از روايات پيشين قابل استفاده است، و نيز اين که اين ديدگاه به رواياتی که امام را مانند خورشيد پشت ابر معرفی کرده، نزديک تر است، امّا كسي به روشني قائل به آن نشده، امكان ملاقات را ممتنع ندانسته است. به دليل آن که:1. در دسته دوم از روايات، برخی روايات امکان ملاقات را مردود ندانسته، ديدن بدون شناخت را ممکن دانسته اند. 2. شکي نيست که در دوران غيبت صغرا برخی از شيعيان ـ به ويژه نایبان خاص ـ آن حضرت را ملاقات کرده‌اند. بنابراين شکی نيست که روايت‌های ياد شده، تخصيص خورده و ملاقات با آن حضرت امکان دارد. دربارة امکان ملاقات، برخی از انديشوران شيعه نيز چنين نوشته اند:1. سيّد مرتضی مي‌نويسد: «... همانا ممتنع نيست که امام برای برخی دوستانش آشکار شود؛ از کسانی که از سوی آنها ترسی وجود ندارد».[16]2. شيخ طوسی نيز می‌نويسد: «نخست ما با جزم و يقين نمی‌دانيم که آن محبوب دل‌ها از ديدة همة دوست دارانش نهان و غايب است، بلکه امکان دارد برای بيشتر آنان ظاهر گردد»[17].3. سيّدبن طاووس نيز خطاب به فرزند خود در اين باره فرموده است: «گرچه امام الآن از جميع شيعيان غایب است، ممتنع نيست که جماعتی از آنان به ملاقات حضرت مشرف شده، از گفتار و کردار ايشان استفاده کنند»[18]. ب)امکان ملاقات، بدون شناخت؛ در اين ديدگاه، اگرچه بر خلاف ديدگاه نخست، امکان ملاقات مورد قبول است، لکن وقوع ملاقات همراه با شناخت آن حضرت را در اين دوران، غير قابل پذيرش مي‌دان،. و لزومي براي آن نمی‏بيند. و آن را با فلسفة غيبت در تعارض مي‌داند. در اين ديدگاه، به طور عمده به رواياتی استناد می‌شود که در آن سخن از ديده شدن حضرت به ميان آمده، امّا تصريح شده که در آن ديدن، هرگز شناختی نسبت به حضرت صورت نمی‌گيرد. بنابراين امکان ديدار هست، اما چون فرد، آن حضرت را نخواهد شناخت، بنابراين در يک فرد خارجی مشخص وقوع پيدا نخواهد کرد. شيخ صدوق در کمال الدين و تمام النعمه و نيز در علل الشرايع با ذکر سند از سدير نقل کرده که امام صادق علیه السلام فرمود: «إِنَّ فِي الْقَائِمِ سُنَّةً مِنْ يُوسُفَ ... فما تنکر هذه الامة ان يکون الله عزوجل يَفْعَلُ بِحُجَّتِهِ مَا فَعَلَ بِيُوسُفَ أَنْ يَكُونَ يَسِيرُ فِي أَسْوَاقِهِمْ وَ يَطَأُ بُسُطَهُمْ وَ هُمْ لَا يَعْرِفُونَهُ حَتَّی يَأْذَنَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ لَهُ أَنْ يُعَرِّفَهُمْ نَفْسَهُ كَمَا أَذِنَ لِيُوسُفَ...»؛ در قائم سنّتي از يوسف است... چرا اين مردم منکرند که خداي تعالي با حجت خود همان کند که با يوسف کرد؟ در بين ايشان گردش کند و در بازارهاي آنها راه رود و بر فرش‌هاي آنها پا نهد و آنها او را نشناسند تا آن گاه که خداي تعالي به او اذن دهد که خود را به آنها معرفي سازد؛ همان‌گونه که به يوسف اذن داد.... [19] جاي بسي شگفتي است كه برخي با بيان قاطع، اين روايت را دليلي بر امكان ملاقات و وقوع آن و نيز قبول ادعاي ملاقات انگاشته‌اند. در حالي كه با كمي تأمل در مي‌يابيم كه نه فقط چنين استفاده‌اي از روايت نادرست است، بلكه در ديدگاه «عدم شناخت» بهتر به كار مي‌آيد، زیرا هرگز از حكايات تاريخي و روايات به دست نمي‌آيد كه تا زماني كه حضرت يوسف خود را معرفي نكرد، کسی او را به عنوان يوسف شناخته باشد. اين پاسخ زماني قاطعيت بيشتري مي يابد كه بدانيم صريح آيه قرآن حكايت از اين دارد كه حتي برادران يوسف كه مدت ها با وي زندگي كردند، در ديدار نخست او را نشناختند. بنابراين دست كم، با استناد به اين روايت و مانند آن گفته شده، كه بر فرض كه وقوع ملاقات پذيرفته شود، امّا شباهت آن حضرت با يوسف اقتضا دارد كه هرگز به عنوان حضرت مهدي عجل الله فرجه شناخته نشود. سخن ديگري نيز در تأييد اين ديدگاه از نایب خاص حضرت مهدي علیه السلام محمدبن عثمان نقل شده، که مي گويد: «وَ اللَّهِ إِنَّ صَاحِبَ هَذَا الْأَمْرِ لَيَحْضُرُ الْمَوْسِمَ كُلَّ سَنَةٍ يَرَی النَّاسَ وَ يَعْرِفُهُمْ وَ يَرَوْنَهُ وَ لَا يَعْرِفُونَهُ»؛ به خدا سوگند، همانا صاحب اين امر هر سال در موسم حج حاضر مي شود، مردم را مي‌بيند و آنها را مي‌شناسد و مردم او را مي‌بينند ولي نمي‌شناسند.[20] از اين روايات به خوبی استفاده می‌شود شناخته نشدن آن حضرت، هم هنگام ملاقات و هم پس از آن است. منطقی است که گفته شود کسی که هنگام ديدار، آن حضرت را نشناخته، دليلی وجود ندارد که پس از آن بگويد آن کسی را که ديده به طور حتم حضرت بوده است؛ چون شاید از ملازمان آن حضرت يا يکی از اوليای الهی بوده که به دستور آن حضرت برای رفع مشکل او اقدام نموده است. اين نکته قابل تأمل و دقت است. اگرچه حجم روايات اين ديدگاه بسيار کمتر از دستة نخست است، به هر حال می توان ديدگاه ياد شده را از آن به دست آورد. ج) امکان ملاقات، همراه با شناخت؛ در اين ديدگاه اگر چه امکان و وقوع ملاقات مورد قبول است، به سبب صدور توقيع شريف، ادعای ملاقات غير قابل پذيرش است. مهم‏ترين و معتبرترين دليل بر اين ديدگاه توقيعي است كه شش روز پيش از مرگ علي‌بن محمد سمري، واپسين سفير خاص امام زمان عجل الله فرجه از ناحيه آن حضرت صادر شده است. از اين توقيع استفاده می‌شود، مدعي مشاهده، دروغ‌گو است و ادعاي وي قابل پذيرش نيست. متن اين توقيع که بسياري از دانشمندان بزرگ شيعه، در كتاب‏هاي روايي خود آورده‏اند،[21] اين گونه است: «به نام خداوند بخشنده مهربان. ای علی‌بن محمد سمري! خداوند پاداش برادرانت را دربارة تو بزرگ نمايد. تو در فاصله شش روز مي‏ميري. كارهاي خود را انجام بده و به هيچ كس وصيت نكن كه پس از تو، جانشينت باشد كه غيبت دوم و تام واقع شد و ظهوري نيست، مگر پس از اذن خداوند. اين اجازه پس از مدتی طولاني است كه دل‏ها قسي و سخت شود و زمين از ستم پر گردد. به زودي از شيعيان من، خواهند آمد، كساني كه ادعاي ديدن مرا بكنند؛ آگاه باشيد، هر كس پيش از خروج سفياني و صيحه آسماني، ادعا كند كه مرا ديده است، او دروغ‏گوي افترازننده است. و توان و نيرويي نیست مگر از سوی خداوند بزرگ».[22] توقيع شريف حداقل به سه نكتة اساسي تصريح كرده است: 1. نيابت خاصي كه با عثمان‌بن سعيد آغاز شده بود با رحلت سمري به پايان رسيد(وَ لَا تُوصِ إِلَي أََحَدٍ فَيَقُومَ مَقَامَكَ بَعْدَ وَفَاتِكَ). 2. غيبتي كه در دوران پيش به دلايلي ناقص بود، اينك با رفع آن عوامل، تمام و كامل شده است(فَقَدْ وَقَعَتِ الْغَيْبَةُ التَّامَّةُ). 3. مدعي مشاهده، دروغگوي افترازننده است (أَلَا فَمَنِ ادَّعَي الْمُشَاهَدَةَ قَبْلَ خُرُوجِ السُّفْيَانِيِّ وَ الصَّيْحَةِ فَهُوَ كَذَّابٌ مُفْتَرٍ). در اين‌جا مدعي، اعم از اين است كه اطمينان به ادعاي خويش داشته باشد و يا به دروغ ادعايي را مطرح كند و يا بپندارد حق است. البته عده‏اي از بزرگان، اشكالاتي به توقيع وارد ساخته، نوشته‌اند: «اين خبر، ضعيف و غير آن (ضعیف) خبر واحد است كه جز ظني از آن حاصل نشود و سبب جزم و يقين نباشد؛ پس قابليت ندارد كه معارضه كند با وجدان قطعي كه از مجموع آن قصص و حكايات پيدا مي‏شود. هر چند از هر يك آنها پيدا نشود؛ بلكه جمله‏اي از آنها دارای كرامات و خارق عاداتي بود كه ممكن نیست صدور آنها از غير آن جناب باشد. پس چگونه رواست اعراض از آنها به جهت وجود خبر ضعيفي كه ناقل آن ـ كه شيخ طوسی است ـ به آن در همان كتاب عمل نکرده.»[23] در مجموع، ايشان چهار اشكال بر توقيع وارد ساخته است: الف) توقيع، خبر واحد و غيرقابل اعتماد است. ب) خبر، مرسل و ضعيف است. ج) شيخ طوسي كه توقيع را نقل كرده، به آن عمل نكرده است. د) توقيع مورد بي‌توجهي واقع شده است، چرا كه اصحاب، حكايات زيادي نقل كرده‏اند كه اشخاص با امام زمان علیه السلام ديدار داشته‏اند. در پاسخ به اشکال‌های پيشين گفته شده: 1. توقيع مرسل نيست، چراکه شيخ صدوق در کمال الدين آن را با سند ذکر کرده است. افزون بر آن شيخ طوسی اين حديث را از ابن بابويه نقل می‌کند و می‌گويد: «اخبرنا جماعة»؛ پس توقيع از يک طريق نيست، بلکه از طرق گوناگونی آن را نقل می کند. و سرانجام آن که، اگر در کتاب احتجاج طبرسی به صورت مرسل ذکر شده، وی در ابتدای کتاب خود می گويد: «سند روايات را نياورده ام يا به سبب شهرت، يا مطابقت با عقول و يا مجمع عليه است». 2. توقيع ضعيف نيز نيست، همة راويان آن ثقه هستند. خبر واحد نیز ثقه است، زیرا حجيت آن در اصول ثابت شده است و مي‏توان به آن اعتماد كرد. از نقل‌های پُرشمار استفاده می‌شود که به اين حديث توجّه و اعتنا شده است. هر چند منظور ما, شهرت اصطلاحی نيست. اين تکرار زياد نقل در کتاب‌های بزرگان شیعه (از قدما و متأخران و معاصران)، بدون هرگونه اشاره به ضعف و ردّ، می‌توان آن را يکی از شواهد ـ نه دلايل ـ اعتبار قرار داد.[24] 3. اين كه گفته شده: «راوي آن، شيخ طوسي، به توقيع عمل نكرده»، درست نيست، چرا كه آن چه شيخ طوسي نقل كرده، به دوران غيبت صغرا مربوط مي‏شود، و منظور توقيع، نفي ادعای ديدن در دوران غيبت كبرا است و مدعي ديدار در اين زمان را بايد تكذيب كرد. 4. اين كه گفته‏اند: «از توقيع اعراض شده است.» درست نيست، زيرا عالمان بزرگوار ما ـ كه پس از شيخ صدوق، به نقل توقيع پرداخته‏اند ـ آن، را باور داشته و در سند و دلالت آن، ترديدي نكرده‏اند. افزون بر آن، وقتی اعراض اصحاب از توقيع اثبات می‌شود که همة ناقلان حديث ياد شده، ادعای ملاقات را باور داشته باشند و چون چنين چيزی نه به دلالت مطابقی و نه التزامی از کلام آنها قابل برداشت نيست ـ بلکه در مواردی برخلاف آن است ـ نمی‌توان گفت به طور کلی اصحاب از آن اعراض کرده‌اند، و اعراض برخی نيز باعث ضعف حديث نمی‌شود. در اين‌جا لازم است به برخي از سخنان بزرگان اشاره كنيم كه در آن، ضمن قبول امكان ملاقات، گفته شده در صورت ملاقات، فرد ملاقات كننده پرده از ديدار خود برنخواهد داشت و اين همان تكذيب ادعاي ملاقات است.1. سيّد مرتضی بدون آن كه قاطعانه ملاقات با حضرت را قبول کند، عدم امكان ملاقات را غير قطعي دانسته، مي‌نويسد: «انا غير قاطعين علی ان امام لا يصل اليه احد و لايلقاه بشر فهذا امر غير معلوم ولا سبيل الی القطع عليه... »؛[25] ما قطع نداريم که دست کسی به امام نمی‌رسد و بشر نمی‌تواند او را ملاقات کند، اين امری غيرمعلوم است که راهی بر قطع به آن نيست. ايشان آن گاه با فاصلة چند صفحه در پاسخ به اين پرسش که اگر غيبت حضرت به سبب ترس از دشمنان است، چرا از دوستان پنهان است؟ می‌نويسد: «...انه غير ممتنع ان يکون الامام علیه السلام يظهر لبعض اوليائه ممن لايخشی من جهته شيئاً من اسباب الخوف, فان هذا مما لايمکن القطع علی ارتفاعه و امتناعه, و انما يعلم کل واحد من شيعته حال نفسه ولا سبيل له الی العلم بحال غيره»؛[26]... همانا ممتنع نيست که امام برای بعضی دوستانش آشکار شود، برای کسانی که از سوی آنها ترسی وجود ندارد. پس به درستی که اين از اموری است که قطع بر امتناع و ارتفاع آن ممکن نيست، و هر يک از شيعيان، حال خودش را می‌داند و راهی نيست برای آگاهی به حال ديگران». اما دربارة سخنان سيّد مرتضی، نكات قابل تأملی وجود دارد: الف) در بخش نخست گفتار خود فقط استبعاد عدم امکان ملاقات را رد کرده و اين به معنای پذيرش ادعای ملاقات نيست، زیرا اگر ايشان (حداقل) ادعای ملاقات را قبول داشت، به طور حتم بر آن پافشاري می‌کرد. ب) ايشان در آخرین جمله کلام خويش(راهی نيست برای آگاهی به حال ديگران) به اشاره، ادعای ملاقات را نيز ردّ کرده است.2. شيخ طوسی نيز گويا با بهره‌مندي از فرمايش استاد خود، همان مضمون را اين گونه بيان كرده است: «إنا أولا لا نقطع علی استتاره عن جميع أوليائه بل يجوز أن يظهر لأكثرهم و لا يعلم كل إنسان إلا حال نفسه‏»؛[27] نخست این که ما با جزم و يقين نمی‌دانيم که آن محبوب دل‌ها از ديدة همة دوست دارانش نهان و غايب است، بلکه امکان دارد برای بيشتر آنان ظاهر گردد و هر فردی فقط از حالات خود خبر دارد»پ. اگر چه اين بيان، ديدن آن حضرت را ممکن می‌داند، دربارة ادعای وقوع ملاقات، به نظر می‌رسد، آن را منتفي مي‌داند.3. سيّدبن طاووس نيز خطاب به فرزند خود در اين باره فرمود: «و اذا کان غير ظاهر الآن لجميع شيعته فلايمتنع ان يکون جماعة منهم يلقونه و ينتفعون بمقاله و فعاله و يکتمونه...»؛ [28] گرچه امام الآن از جميع شيعيان غایب است، ممتنع نيست که جماعتی از آنان به ملاقات حضرت مشرف شده، از گفتار و کردار ايشان استفاده کنند و از ديگران بپوشانند.... سخنان ايشان مؤيد ديدگاه تکذيب ادعای مشاهده است، چون که پوشاندن تشرّف وقتی در مقياس کلّی باشد، به معنای ردّ تمام ادعاهايي است که در دست است.4. محقق اربلی نيز پس از نقل کلامی از مرحوم طبرسی که گفته است: «ما قطع نداريم که کسی در دوران غيبت به امام نمی رسد»، اظهار شگفتی کرده نوشته است: «مرحوم طبرسی چرا چنين گفته است؟ در حالی که می بايست قطع به اين داشته باشد، چرا که با فاصله اندکی پيش از اين او توقيع نفی ملاقات را (فمن ادعی المشاهدة...) را ذکر کرده بود.» آن گاه ديدگاه خود را در توجيه سخن مرحوم طبرسی بيان کرده: «به طور حتم او نظر به اين نکته داشته که کسانی که احياناً به ديدار نایل می شوند، هرگز آن ديدار را افشا نخواهندکرد و کسانی که به چنين ادعايي دست می زنند دروغ‌گويند».[29] د) امکان ملاقات, قبول ادعا. گروهي از دانشمندان شيعه بر اين باورند كه در غيبت كبرا، ملاقات‌های فراواني با آن حضرت صورت گرفته است. اين ديدگاه در بين متأخران، شهرت بيشتري پيدا کرده است. اين گروه بر قبول امكان، وقوع و ادعای ملاقات با حضرت حجّت در غيبت كبرا، فقط به داستان‌هايي که در اين باره وجود دارد، استناد کرده‌اند. ايشان بر اين باورند که در كتاب‏هاي بسياري، داستان‏هاي گوناگوني نقل شده كه در آن سخن از ملاقات با حضرت مهدی علیه السلام به ميان آمده است. برخي تحت تأثير اين داستان‏ها قرار گرفته، روايات عدم امكان رؤيت را ناديده گرفتند و چنين پنداشتند كه رؤيت حضرت حجّت در دوران غيبت كبرا، امری مسلم و خدشه ناپذير است. مهم‌ترين دليل ايشان اين است که چگونه امکان دارد اين همه ادعای ملاقات، دروغ باشد؟ امّا اين پرسش پيش می‌آيد که چگونه از مجموع حکايت‌ها به يقين رسيديد، در حالی که خود قبول داريد ملاقاتها تک تک يقين آور نيست. مجموع تشکيل شده از اين تک‌تک‌ها چگونه يقين آور است؟ کسی نگويد که اين مجموع مانند متواتر، يقين خواهد آورد، که گفته می‌شود: در مورد تواتر، مفاد همة خبرها يکی است؛ امّا در اين جا چنين نيست و موارد حکايات مختلف است. بنابراين، هیچ قطعی از اين حکايت ها به دست نمی‌آيد، مگر برای کسی که مرعوب کثرت عدد اين حکايات شود و چنين قطعی به قطع قطّاع بيشتر شبيه است. دربارة ديدگاه‌های پيشين‌، سخن را با بيانی از حکيم فرزانه، استاد جوادی آملی پایان می دهیم. ايشان پس از اشاره به برخی ديدگاه‌های افراطی درباره ملاقات با حضرت مهدی عجل الله فرجه و تقبيح آن، امام معصوم را در نظام آفرينش بسان خورشيد دانست که به راحتی نمی توان به او دست يافت. سپس فرمودند: «...خيلي از موارد است كه انسان بيمار دارد، شفا پيدا مي‏كند، يا گمشده‏اي دارد، پيدا مي‏كند، اما آيا اين ها به وسيله شخص حضرت است يا اولياي فراواني كه زير نظر حضرت هستند، و يا شاگردان فراواني كه حضرت دارد؟ يا اين كه يكي از اولياي خود را اعزام مي‏كند؟ هيچ برهاني بر مسئله نيست كه مثلاً آن كسي كه شخص گمشده را به منزل مي‏رساند، يا مشكل كسي را حل مي‏كند، شخص حضرت باشد. اولياي فراواني در خدمت و تحت تدبير حضرت هستند. حضرت ممكن است به يكي از اينها دستور داده باشند و آن مشكل حل شود. در بعضي از موارد آن، انسان تمثلات نفساني را مشاهده مي‏كند و خيال مي‏كند واقعيت است. اين بخش اول كه مشهود است تمثلات نفساني بوده، بايد از واقعيت‏بيني جدا شود. در بخش دوم كه در حقیقت كسي را مي‏بيند و مشكل او حل مي‏شود، يا شفاي مرضي بوده يا گم شده‏اي را به مقصد مي‏رساند، در اين‏جا نيز هيچ برهاني ندارد كه حضرت باشد، يا شاگردي از شاگردان او. حضرت، شاگردان فراواني دارد. اين سيصد و سيزده نفري كه هستند، الآن ممكن است افراد فراواني باشند كه تحت تدبير آن حضرت مأموريت‌هايي را انجام مي‏دهند. بخش سوم، آن است كه نظير مرحوم بحرالعلوم خدمت خود حضرت مي‏رسد. اين را هم بعضي منكر هستند، [ولي] اين هيچ استبعادي ندارد، بلكه امكان هم دارد. اما در اين بخش، دو مسئله وجود دارد: 1ـ فرد حق ندارد بگويد من خدمت حضرت رسيده‏ام؛ 2ـ ما حق نداريم قبول كنيم. به ما گفته‏اند كه شما تكذيب كنيد، يعني نگوييد او دروغ مي‏گويد، بلكه اثر عملي بار نكنيد، تكذيب، به معناي اين كه شما دروغ مي‏گوييد و حضرت غير قابل ديدن است، نيست».[30] چند نكته مهم: 1. در ارتباط با حضرت مهدي عجل الله فرجه ، در اين اواخر كتاب‌هايي نوشته شده و رواج فوق العاده‌اي يافته كه پُر از حكايت‌ها و داستان‌ها و مطالبي است كه برخي از آنها به يقين نادرست و برخاسته از تصورات و خيال بافي‌هاي نويسندگان آنهاست و در بعضی، شمه‌اي از حقيقت وجود دارد. مورد اخير بدان معنا نيست که آن کس که عنايتی کرده، به طور حتم حضرت مهدی عجل الله فرجه بوده است. فراموش نکنيم در دوران غيبت، برای آن حضرت ياراني است که کارهای آن حضرت را انجام می‌دهند و يکی از کارهای ايشان امدادرسانی به کسانی است که از آن حضرت ياري مي‌خواهند. 2. نقل اين داستان‌ها و حكايت‌ها، باعث مي‌شود كه عقيده ایی درست و صحيح، به ناصواب‌هايي آميخته گردد و عقايد خرافي و نادرست، در ميان مردم رواج يابد. رواج اين گونه كتاب‌ها و حكايت‌ها، باعث شده كه در برخي از مناطق كشور، شاهد حوادث و اتفاقات نابخردانه و عوام فريبانه و خرافي باشيم. البته از اين رهگذر برخی، افزون بر به خواسته‌های نفسانی و بهره‌های ناپايای دنيايی، به شهرت‌هايي نيز دست می‌يابند.آنان که خاک را به نظر کيميا کنند آيا بود که گوشه چشمی به ما کنند؟معشوق چون نقاب ز رُخ بر نمي‌کشد هر کس حکايتی به تصور چرا کنند؟حالی درون پرده بسی فتنه می رود تا آن زمان که پرده برافتد چها کنند؟ 3. پيآمدهاي ناگوار اين كتاب‌ها و عقايد برگرفته از حكايت و خواب، جوي را پديد مي‌آورد كه اهل تعقل و انديشه را به عقايد شيعه بدبين مي‌كند و زمينه انحراف‌هاي فكري را فراهم مي‌آورد؛ در نتيجه، مخالفان تشيع، امكان رشد و گسترش می‌يابند و عقايد ناصواب عوام و عوام زدگان به نام تشيع ثبت و به ديگران انتقال مي‌يابد و عقيده‌اي كه در اصل آن، تمام فرقه‌هاي اسلامي توافق دارند، به گونه‌اي مطرح شود كه با اسلام واقعي، فرسنگ‌ها فاصله دارد و ميدان دفاع را بر انديشوران اسلامي و درست انديشان و مصلحان، تنگ مي‌كند.[31] 4. ردّ ادعای ملاقات نه فقط ايجاد يأس و نااميدی نخواهد کرد، بلکه اگر گفته شود که به طور حتم ادعای ملاقات، نشان دهندة ملاقات نيست و افراد فراوانی بدون اين که ادعايي داشته باشند به ملاقات آن حضرت نایل آمده‌اند، اميدبخشی بيشتری دارد، چرا که برای همگان ممکن می‌داند، نه افراد ويژه. 5. بايد توجه داشت اگر چه ملاقات حضرت فضيلت بزرگی است، آن چه مهمتر است شناخت و معرفت به آن بزرگوار و عمل به دستورهايي است که رضايت خداوند و آن حضرت را در پی دارد. کم نبودند کسانی که همواره در زمان پيامبر و امامان علیهم السلام به ديدار آن بزرگواران نایل می‌شدند، اما بهره معرفتی چندانی از آن ملاقات‌ها نمی‌بردند، و گاهی هم مورد خشم و غضب ايشان واقع می‌شدند.
[1] . شيخ صدوق، كمال الدين و تمام النعمة، ج2، ص509، ح14؛ شيخ طوسي، كتاب الغيبة، ص322؛ علامه مجلسي، بحار الانوار، ج51،ص340.[2] . شيخ صدوق، كمال الدين و تمام النعمة، ج2, ص510، ح42؛ الخرائج و الجرائح، ج3، ص1110.[3] . آيت الله ناصر مکارم شيرازی در ديدار با دانش پژوهان مرکز تخصصی مهدويّت, فصلنامه انتظار, شماره 11, ص29ـ30.[4] . آيت الله فاضل لنکرانی در ديدار با دانش پژوهان مرکز تخصصی مهدويّت, پيشين, ش3, ص27.[5] . اين نكته در خور دقّت است: نه آنان كه ارتباط را نمي‌پذيرند از اسلام و تشيع بدورند و نه كساني كه به آن عقيده دارند, از ايمان بيشتري برخورداند; زيرا هر يك ادله‌اي بر ادعاي خود ارائه مي‌دهند و به رواياتي تمسك مي‌جويند.[6] . از آن جايي كه در پاسخ مربوط به چگونگي غيبت به صورت مفصل روايات مورد نظر را نقل كرديم، در اين‌جا فقط به برخي اشاره مي‌شود.[7] . نعماني، الغيبة، ص144.[8] . شيخ طوسی, كتاب الغيبة، ص 161، ح 119؛ شيخ کلينی, کافی, ج 1 ص 337، ح 6؛ محمّد بن ابراهيم نعماني، الغيبة، ص 175، ح 14؛ شيخ صدوق، كمال الدين و تمام النعمة، ج2، باب 33، ص346، ح33.[9] . شيخ کلينی, الکافی, ج1، ص339؛ نعمانی, الغيبة، ص175.[10] . پيشين, ج2, ص333, ح1.[11] . شيخ کلينی, الکافي، ج1، ص333؛ شيخ صدوق، كمال الدين و تمام النعمة، ج2، ص370.[12] . شيخ صدوق، كمال الدين و تمام النعمة، ج2، ص379.[13] . شيخ کلينی, الکافی, ج1، ص328؛ شيخ طوسی, کتاب الغيبة، ص202؛ شيخ صدوق، كمال الدين و تمام النعمة، ج2، ص381.[14] . سيّد بن طاووس، الاقبال، ص298.[15] . ر.ك: نعماني، الغيبة, ص 160.[16] . سيّد مرتضی, تنزيه الانبياء, ص238.[17] . شيخ طوسی, کتاب الغيبة, ص99.[18] . سيّد بن طاووس, الطرائف, ص185.[19] . شيخ صدوق, کمال الدين و تمام النعمة، ج1، ص144، باب 5، ح3.[20] . شيخ طوسي، کتاب الغيبة، ص362؛ شيخ صدوق، من لايحضره الفقيه، ج2، ص520.[21] . شيخ صدوق, کمال الدين و تمام النعمة, ج2, ص516, ح44؛ شيخ طوسی, کتاب الغيبة, ص395؛ قطب راوندی, الخرائج و الجرائح, ج2, ص1128؛ طبرسی, احتجاج, ج2, ص478؛ علی بن عيسی اربلی, کشف الغمة فی معرفة الائمة, ج2, ص538؛ علی بن عبد الکريم نيلی نجفی, منتخب الانوار المضيئة, ص130, و... که اين کثرت نقل، خود شاهدی بر اعتماد نقل کنندگان بر مضمون روايت است.[22] . شيخ صدوق, كمال‏الدين و تمام النعمة، ج 2، ص 516.[23] . محدث نوري، نجم‏الثاقب، ص 484.[24] . ر.ک: نجم الدین طبسي، «سفارت و نيابت خاصه،، فصلنامه انتظار، شماره 18، ص142.[25] . سيّد مرتضی, تنزيه الانبياء, ص235.[26] . پيشين, ص238.[27] . شيخ طوسی, کتاب الغيبة, ص99.[28] . سيّد بن طاووس, الطرائف, ص185.[29] . علی بن عيسی اربلی, کشف الغمة فی معرفة الائمة, ج2, ص538.[30] . نشست مقدماتی ششمين گفتمان مهدويّت, قم, شعبان المعظم 1425.1. ر.ك: جمعی از نويسندگان, چشم به راه مهدي عجل الله فرجه ، ص 35ـ 34 . ماً.»
[11] يکی ازوظايف مهم درعصر غيبت، زمينه‌سازی برای ظهور حضرت مهدی علیه السلام است. چگونه مي‌توان براي ظهور مهدي علیه السلام زمينه‌سازي کرد؟ زمينه‌سازان ظهور چه ويژگي‌هايي دارند؟ يکی ازوظايف مهم درعصر غيبت، زمينه‌سازی برای ظهور حضرت مهدی علیه السلام است. چگونه مي‌توان براي ظهور مهدي علیه السلام زمينه‌سازي کرد؟ زمينه‌سازان ظهور چه ويژگي‌هايي دارند؟ پاسخ را با سخنی از شهيد مطهری آغاز می‌کنيم که می‏نويسد: «در روايات اسلامی، سخن از گروهی زبده است كه به محض ظهور امام عجل الله فرجه به آن حضرت می‏پيوندند. آشکار است كه اين گروه ابتدا به ساكن خلق نمی‏شوند و به قول معروف از پای بوته هيزم سبز نمی‏شوند؛ [بلكه] معلوم می‏شود در عين اشاعه و رواج ستم و فساد، زمينه‏هايی عالی وجود دارد كه چنين گروه زبده را پرورش می‏دهد. اين خود می‏رساند كه نه فقط حق و حقيقت به صفر نرسيده است، بلكه بر فرض اگر اهل حق از نگاه كميت قابل توجه نباشد، از نگاه كيفيت ارزنده‏ترين اهل ايمان‏اند و در رديف ياران سيدالشهداء علیه السلام ».[1] بنابراين ترديدی نيست که انقلاب جهانی حضرت مهدی عجل الله فرجه مانند ديگر تحولات بزرگ، هرگز بدون مقدمه و زمينه‌سازی، رخ نخواهد داد؛ بلكه در آستانة ظهور، لازم است افرادی و يا گروه‌هايي شكل ‏گرفته، زمينه را برای ظهور آن حضرت فراهم ‏كنند. اين افراد به طور عمده حق پويانی هستند که از حاکميت جور به تنگ آمده، ـ بر اساس آن چه در بعضی از روايات آمده ـ زمينه را برای حركت جهانی حضرت مهدی عجل الله فرجه آماده می‏كنند. پيش‌گويی تحقّق اين نشانه‏ها، به تعبيرهای گوناگونی در روايات آمده كه به بعضی از آنها اشاره می‏شود. در بررسی رواياتی که در اين باره به دست ما رسيده، مجموع آنها را می‌توان به دو دسته کلی تقسيم نمود:الف) زمينه سازان خاص: از نظر روايات اسلامی، در مقدمة ظهور و قيام حضرت مهدی علیه السلام يک سلسله قيام‌هايی از طرف اهل حق صورت می‌گيرد. در اين دسته روايات، به گروه‌هايي اشاره شده که در آستانه ظهور به زمينه‌سازی می‌پردازند. در روايات‌ زير، ‌گروه زمينه‌سازان‌ ظهور از برخی مناطق خاص وصف شده اند:1ـ1. زمينه‌سازان‌ ظهور از مشرق‌؛[2] پيامبر اكرمصلی الله علیه و آله و سلم می‏فرمايد: «گروهی از ناحيه مشرق، قد برمی‏افرازند و زمينه حكومت مهدی عجل الله فرجه را فراهم می‏سازند».[3] عبدالله می‌گويد: «[روزي] رسول‌ خداصلی الله علیه و آله و سلم ، با شادماني‌ تمام‌ به‌ سوي‌ ما آمد، به‌ گونه‌اي‌ كه‌ برق‌ شادي‌ در نگاهش‌ مي‌درخشيد. هر چه‌ مي‌پرسيديم، پاسخ‌ مي‌گفت، وهرگاه‌ سكوت‌ مي‌كرديم، خود شروع‌ مي‌فرمود؛ تا آن‌ كه‌ گروهي‌ از جوانان‌ بني‌ هاشم‌ ـ كه‌ امام‌ حسن‌ وامام‌ حسين علیهما السلام ـ در ميانشان‌ بودند، آمدند كه‌ از مقابل‌ ما بگذرند. حضرت‌ همين‌ كه‌ آنان‌ را ديد در آغوششان‌ كشيد واشك‌ از ديدگان‌ مباركش‌ جاري‌ شد. گفتيم: اي‌ فرستاده خدا! چيست‌ كه‌ پيوسته‌ در چهره شما چيزي‌ مي‌بينيم‌ كه‌ خوش‌ نداريم. فرمود: ما خانداني‌ هستيم‌ كه‌ خداي‌ تعالي‌ آخرت‌ را در مقابل‌ دنيا براي‌ ما برگزيده‌ است. پس‌ از من‌، خاندانم‌ رانده‌ وآواره شهرها گردند تا آن‌ كه‌ پرچم‌هايي‌ سياه‌ در مشرق‌ سربلند كنند. حق‌ را طلبند وبديشان‌ ندهند، در برهه‌اي‌ ديگر حق‌ را طلب‌ كنند وبديشان‌ ندهند، وباز نيز چنين‌ شود، پس‌ آن‌ گاه‌ نبرد كنند وپيروز شوند. [سپس‌ فرمود:] هر كه‌ از شما يا فرزندانتان‌ چنين‌ روزي‌ را درك‌ كرد، نزد امامي‌ كه‌ از خاندانم‌ مي‌باشد، حاضر شود ـ اگرچه‌ جامه‌ به‌ خود پيچد وبر برف‌ گام‌ نهد ـ زيرا اين‌ پرچم‌ها، پرچم‌هاي‌ هدايتند كه‌ آن‌ها را به‌ مردي‌ از خاندانم‌ تقديم‌ كنند».[4] امام باقر علیه السلام می‏فرمايد: «گويی قومی را از شرق می‏بينم كه در طلب حق قيام كرده‏اند، ولی به آنان نمی‏دهند و باز مطالبه می‏كنند، اما به آنها نمی‏دهند. پس چون چنين می‏بينند، شمشيرهای خود را بر دوش می‏گيرند. در آن هنگام آن چه را می‏خواهند به آنان می‏دهند، ولی نمی‏پذيرند تا اين كه پيروز می‏شوند و آن را جز به صاحب الامر علیه السلام تسليم نمی‏كنند. كشتگان آنان شهيدند. اگر من آنان را درك كنم، جانم را برای صاحب الامر می‏گذارم».[5].[6] در روايتی ديگر می‏فرمايد: «افرادی با بيرق‏های سياه از ناحيه مشرق می‏آيند كه دل‏های آنان مانند قطعه‏های فولاد، محكم است. پس هر كس قيام آنان را شنيد، برای بيعت به سوی آنان بشتابد؛ هر چند لازم باشد با سينه روی برف برود».[7]2. زمينه‌سازان‌ از خراسان‌؛ امام باقر علیه السلام فرمود: «پرچم های سياهی از خراسان خارج می شود و وارد کوفه می شود. پس آن گاه که مهدی ظهور کرد برای بيعت با او، به سوی وی می روند».[8] ممکن است هر دو دسته روايت بالا به يک جريان اشاره کرده باشد.3. ‌زمينه‌سازان‌ از قم‌ و ري‌؛ علاّمهِ‌ مجلسي‌ در بحارالانوار روايت‌ كرده‌ است، امام ابوالحسن اول علیه السلام (اما رضا) فرمود: «مردي‌ از اهالي‌ قم‌ مردم‌ را به‌ حق‌ مي‌خواند، گروهي‌ كه‌ دل‌هاي‌ آنان‌ چون‌ پاره‌هاي‌ آهن‌ است‌ گرد او جمع‌ شوند، طوفان‌هاي‌ سخت‌ آنها نلرزاند، از جنگ‌ خسته‌ نشوند و بيمي‌ به‌ خود راه‌ ندهند، بر خدا توكّل‌ كنند وعاقبت‌ [نيك] از آن‌ پرهيزگاران‌ است».[9]4. ‌زمينه‌سازان‌ از يمن‌؛ امام‌ محمّدباقر علیه السلام ، دربارة‌ رهبري‌ يماني‌ پيش‌ از ظهور امام عصر عجل الله فرجه ، فرموده‌ است: «...در ميان‌ پرچم‌ها پرچمي‌ هدايت‌ يافته‌تر از (پرچم‌ يماني‌ نيست. آن‌ پرچم، پرچم‌ ارشاد است، زيرا [مردم‌ را] به‌ سوي‌ صاحب‌ شما امام‌ عصر، عليه‌السلا‌م) فرا مي‌خواند...».[10] در اين روايات به روشنی از برپايی قيام‏ها و انقلاب‏هايی در آستانه ظهور حضرت مهدی علیه السلام خبر داده شده است. افزون بر اينها، روايات فراوان ديگری نيز بر اين نكته اتفاق دارند كه پيش از ظهور حضرت مهدی علیه السلام ، حكومتی به رهبری يكی از صالحان ـ كه گمان می‏رود از فرزندان، پيامبر هم باشد ـ در ناحيه مشرق تشكيل می‏گردد و زمينه ظهور را آماده می‏سازد. اين حكومت، تا ظاهر شدن مهدی عجل الله فرجه و تسليم آن به حضرت ايشان، ادامه می‏يابد. بر همين اساس، برخی تشكيل دولت شيعه مذهب صفويه را ـ كه پس از قرن‏ها استيلای حاكمان مستبد و متعصب عامی مذهب، روی كار آمد ـ همان دولتی دانسته‏اند كه در روايات، از زمينه سازان حكومت مهدی عجل الله فرجه به شمار آمده است. در زمان ما نيز، برخی با استناد به ويژگی‏هايی كه در روايات آمده، انقلاب اسلامی ايران را همان دولتی دانسته‏اند كه زمينه را برای ظهور و قيام مهدی عجل الله فرجه آماده می‏كند و ان شاء اللّه تا ظهور آن حضرت ادامه می‏يابد.[11] بر اساس اين ديدگاه، بسياری از نشانه‏ها كه در روايات آمده بر انقلاب اسلامی ايران تطبيق می‏كند؛ به ويژه در برخی روايات به رهبری قيام كه سيّدی از اولاد پيغمبر است و از قم قيام می‏كند و ياران او، بدون ترس و واهمه در برابر طاغوت پايدارند، اشاره شده است كه همگی آنها بر انقلاب اسلامی صدق می‏كند. در هر صورت، گرچه قراين فراوانی اين احتمال را قوّت می‏بخشد، دليل قطعی و درستی در دست نيست كه ثابت كند منظور از حكومت زمينه ساز ـ كه ائمه علیهم السلام از آن خبر داده‏اند ـ انقلاب اسلامی، به رهبری امام خمينی است. البته پيش از اين نيز، هرگاه حركت و انقلابی از ناحيه شرق ـ به ويژه منطقه خراسان ـ صورت می‏گرفت، اين احتمال قوّت می‏گرفت. البته هيچ يك از آن حركت‏ها به اندازه انقلاب اسلامی، زمينه ساز انقلاب مهدی علیه السلام نبوده‏اند؛ بلكه اصلاً مقايسه آنها با انقلاب اسلامی باطل است. از اين رو احتمال اينكه مراد از «دولت های زمينه‏ساز» از جمله انقلاب اسلامی ايران باشد و تا ظهور حضرت مهدی عجل الله فرجه تداوم يابد. در هر حال با توجه به روايات بسياری كه در اين بخش رسيده، در دوره غيبت و در آستانه ظهور مهدی عجل الله فرجه ، دولت‏هايی به حمايت از حق روی كار می‏آيند و انقلاب‏هايی به حمايت از آن شكل می‏گيرند و زمينه را برای ظهور آن حضرت فراهم می‏سازند و اين از نشانه‏های ظهور است.[12]ب)زمينه سازان عام در اين دسته بدون اين که به افراد خاصی اشاره شود، تنها ويژگی‌هايي مطرح شده که در آستانه ظهور برخی که توفيق زمينه‌سازی را می‌يابند اين ويژگی‌ها را دارند.ويژگی‏های زمينه سازان با استفاده از رواياتی که دربارة زمينه‌سازان ظهور مهدی علیه السلام و ياران آن حضرت در دست است، می توان آنها را همان منتظران راستين دانست که پيش از اين درباره آنها اشاره شد. زمينه‌سازان ظهور و ياران امام مهدی عجل الله فرجه ، از كسانی‏اند كه خداوند را آن‌گونه كه شايسته است، می‏شناسند. حضرت علی علیه السلام اين شناخت والای خداوند را در ايشان اين گونه وصف فرموده است: «مردانی مؤمن كه خدا را چنان كه شايسته است، شناخته‏اند و آنان، ياران مهدی عجل الله فرجه در آخرالزمانند».[13] امام صادق علیه السلام قلب‏های آنان را بسان پولاد دانسته، مي‏فرمايد: «آنان مردانی‏اند كه دل‏های‏شان گويا پاره‏های آهن است. هيچ ترديدی نسبت به خداوند قلب‏هايشان را نيالايد و قلب‏هايشان از سنگ استوارتر است».[14] از برجسته‏ترين ويژگی‏های آنها، شناخت حضرت مهدی علیه السلام است. البته شناخت امام در هر زمان بر پيروان آنها لازم و ضروری است؛ ولی آنچه شناخت رهبر واپسين را از اهميّتی دوچندان برخوردار می‏سازد، شرايط ويژه او است؛ ولادت پنهان، زندگی پنهان، امتحانات سخت و دشوار، و... برخی از اين ويژگی‏ها است. زمينه‌سازان ـ كه همان ياران حضرت مهدی علیه السلام هنگام ظهور هستند ـ امام خويش را به بهترين وجه می‏شناسند و اين شناخت آگاهانه در تمام وجودشان نفوذ كرده است. بنابراين زمينه‏سازی ظهور، بدون شناخت آن بزرگوار امكان‏پذير نخواهد بود. كسی كه در پی زمينه‌سازی برای ظهور حضرت مهدی علیه السلام است، پس از شناخت خدا و امام زمان عجل الله فرجه و اعتقاد به آنان، بايد تبلور حقيقی آن را در اطاعت محض از آن انوار پاك ظاهر سازد. همسوكردن رفتارها، نيت‏ها و جهت‏گيری‏ها، طبق خواست رهبر الهي، از مهم‏ترين ويژگی‏های رهروان راستين است و اين ويژگی به خوبی در ياران امام مهدی عجل الله فرجه وجود دارد. گفتنی است اگر كسی در مرحله شناخت، در حد ممكن معرفت كسب کرد، در مرحله اطاعت دچار ترديد نخواهد شد؛ حال آن كه اگر كسی در آن مرحله دچار ترديد و يا نقصان معرفتی شد، در مرحله اطاعت هرگز پيرو خوبی نخواهد بود. امروزه نيز حضرت مهدی علیه السلام در پس پرده غيبت است، اما باید اراده و فرمانش را گردن نهاد، زیرا اگر كسی اكنون از دستور‌های آن حضرت اطاعت كرد، در زمان ظهور نيز چنين خواهد بود. رسول گرامی اسلامصلی الله علیه و آله و سلم در اين باره فرمود: «خوشا به حال كسی كه، قائم اهل بيت مرا درك كند؛ حال آن كه پيش از قيام او نيز پيرو او باشد (این شخص نیز، حضرت را درک کرده است). با دوست او دوست و با دشمن او دشمن و با رهبران و پيشوايان هدايت گر پيش از او نيز دوست باشد. اينها همنشين و دوستان من و گرامی‏ترين امت من در نزد من هستند».[15] و از آن جايی كه امام، حقّی بزرگ بر گردن پيروان خود دارد، خداوند احترام او را بر مردم لازم كرده است. از اين رو هر آن چه سبب بزرگداشت او می‏شود، از سوی ياران آن حضرت انجام می‏گيرد. ايشان اين روحيه را در زمان غيبت در خود ايجاد کرده‏اند تا در زمان ظهور نيز در تمام امور، به ايشان احترام گذارند. پيشوايان معصوم علیهم السلام نیز همواره ايشان را به تكريم و احترامی مثال زدنی واداشته است.[16] آنان كه وجودشان سرشار از عشق خداوند و اوليای اوست، اگر عصر ظهور را درك كنند، بزرگ‏ترين افتخارشان خدمت به ساحت بلند مهدی آل محمّد علیهم السلام خواهد بود. شايد باوركردن اين سخن بسی مشكل نمايد كه رئيس مذهب شيعه حضرت صادق علیه السلام ، آن گاه كه نام واپسين ذخيره الهي نزدش برده می‏شد، با حسرتی برآمده از عمق جان و آرزويی بی‏مانند آهی از نهاد برآورده، ‏فرمود: «لَوْ اَدْرَكْتُهُ لَخَدِمْتُهُ اَيّامَ حَياتي»؛[17] اگر او را درك كنم، تمام روزهای زندگی‏ام خدمت گزار او خواهم بود. هر كس بخواهد در آن روزگار خدمت گزاری حضرت نصيبش گردد، بايد هم اكنون در دوران غيبت، خدمت به آن حضرت و ياران او را سرلوحه كارهای خود قرار دهد.
[1] . مرتضی مطهری, قيام و انقلاب مهدی عجل الله فرجه , ص 56.
[2] . ناگفته نماند از آنجا كه در طول تاريخ به مناسبت‌ها و انگيزه‌هاي گوناگون روايات ساختگي فراواني بويژه در بخش نشانه‌هاي ظهور وارد شده است از اين رو دقت در مضمون روايات كاري لازم به شمار مي‌آيد.
[3] . متقی هندی, كنزالعمال، ج 14، ص 263؛ طبرانی، المعجم الاوسط، ج 1، ص 94.
[4] . محمّد باقر مجلسی, بحار الانوار, ج51, ص82.
[5] . «كَأَنِّى بِقَوْمٍ قَدْ خَرَجُوا بِالمَشْرِقِ يَطْلُبُونَ الحَقَّ فَلا يُعْطُوْنَهُ ثُمَّ يَطْلُبُونَ فَلا يُعطَونَهُ فَاِذا رَأَوْا ذَلِكَ وَضَعُوا سُيُوفَهُمْ عَلی عَواتِقِهِمْ فَيُعْطَوْنَ مَا سَأَلُوهُ فَلا يَقْبَلُونَهُ حَتَّی يَقُومُوا وَلا يَدْفَعُونَها اِلاَّ اِلى صاحِبِكُمْ قَتْلاهُمْ شُهَداءٌ اَما اِنِّی لَوْ اَدْرَكْتُ ذَلِكَ لَاِسْتَبْقَيْتُ نَفْسى لِصاحِبِ هَذا الاَمْرِ»؛ نعمانی, الغيبة، ص 273، ح 50.
[6] . علامه مجلسی, بحارالانوار، ج 52، ص 243.
[7] . «تَجِى‏ءُ الرّاياتُ السُّودُ مِنْ قِبَلِ المَشْرِقِ كَاَنَّ قُلُوبَهُمْ زُبُرُ الحَدِيْدِ فَمَنْ سَمِعَ بِهِمْ فَلْيَأتِهِمْ فَبايِعَهُمْ وَلَوْ حَبْواً عَلَی الثَّلْجِ»؛ اربلی, كشف الغمة فی معرفة الائمة، ج 2، ص 473؛ علامه مجلسی، بحارالانوار، ج 51، ص 84.
[8] . «تَنْزِلُ الرَّايَاتُ السُّودُ الَّتِي تَخْرُجُ مِنْ خُرَاسَانَ إِلَى الْكُوفَةِ فَإِذَا ظَهَرَ الْمَهْدِيُّ بُعِثَ إِلَيْهِ بِالْبَيْعَةِ»؛
[9].«رَجُلٌ مِنْ أَهْلِ قُمَّ يَدْعُو النَّاسَ إِلَى الْحَقِّ يَجْتَمِعُ مَعَهُ قَوْمٌ كَزُبَرِ الْحَدِيدِ لَا تُزِلُّهُمُ الرِّيَاحُ الْعَوَاصِفُ وَ لَا يَمَلُّونَ مِنَ الْحَرَبِ وَ لَا يَجْبُنُونَ وَ عَلَی اللَّهِ يَتَوَكَّلُونَ وَ الْعاقِبَةُ لِلْمُتَّقِينَ‏»؛ محمّد باقر مجلسی, بحار الانوار, ج57, ص 216.
[10].«لَيْسَ فِي الرَّايَاتِ أَهْدَى مِنْ رَايَةِ الْيَمَانِيِّ هِيَ رَايَةُ هُدًى لِأَنَّهُ يَدْعُو إِلَى صَاحِبِكُم‏»؛ نعمانی, الغيبة, ص256.
[11] . مجموعه مقالات و گفتارها در پيرامون حضرت مهدی عجل الله فرجه ، ص 207.
[12] . جمعی از نويسندگان، چشم به راه مهدی عجل الله فرجه ، ص 306 ـ 303.
[13] . «رِجالٌ مُؤمِنُونَ عَرِفُوا اللَّهَ حَقَّ مَعرِفَتِهِ وَهُمْ اَنْصارُالمَهْدِىِّ فِي آخِرِ الزَّمانِ»؛ محمّد باقر مجلسی, بحارالانوار، ج 57، ص229.
[14] . «رِجالٌ كَاَنَّ قُلُوبَهُم زُبُرُ الحَدِيدِ لايَشُوبُها شَكٌ فِى ذاتِ اللَّهِ اَشَدُّ مِنَ الحَجَرِ...»؛ بحارالانوار، ج 52، ص 307.
[15] . «طوُبى لِمَنْ اَدرَكَ قائِمَ اَهلِ بَيْتي وَ هُوَ مُقتَدٍ بِهِ قَبْلَ قِيامِهِ يَتَولّى وَليَّهُ وَيَتَبرَّأُ مِنْ عَدُوِّهِ وَيَتَوَلىَّ الاَئِمَّةَ الهادِيَةَ مِنْ قَبْلِهِ اوُلئِك رُفَقائی وَ ذَوُو وُدّى وَ مَوَدَّتى وَاَكْرَمُ اُمَّتى عَلَیَ»؛ شيخ طوسی, كتاب الغيبة، ص 456؛ كمال الدين و تمام النعمة، ج 1، ص286، ح 3.
[16] . ر.ک: لطف الله صافی گلپايگانی, منتخب الاثر، ص640، ح 3.
[17] . پيشين، ص 245، ح 46.
. «اللهم لك الحمد علی ماجری‏ به قضاؤك فی اوليائك... و جعلتهم الذريعة اليك و الوسيلة الی رضوانك.» گفته مي‌شود تا تمامي شرايط ظهور تحقق پيدا نکند، حضرت مهدي عجل الله فرجه ظهور نخواهد کرد. درباره شرايط ظهور توضيح دهيد! آيا اين شرايط در اختيار مردم است يا خير؟ «شرايط ظهور»؛ در اصطلاح مهدويّت عبارتند از: زمينه‏هايی كه تحقق ظهور و قيام حضرت مهدی عجل الله فرجه را قطعيّت بخشيده، آن را امری منطقی و لازم می‏نمايانند. اگر چه شرايط ظهور امام عصر عجل الله فرجه به طور كامل برای ما روشن نيست، با بهره‌گيری از سخنان معصومين علیهم السلام استفاده می‌شود که بخشی از بنيادی‏ترين آنها عبارت است از: 1. برنامه و طرحی فاخر كه بتواند با ساختاری متعالی، عدل راستين را در تمام گيتی بر پاکرده، ثبات و ايستايي بخشد. و زمينه سعادت و كمال همگان را فراهم کند. اين شرط، با بعثت پيامبر خاتمصلی الله علیه و آله و سلم محقق شد. آن‌گاه که به مدّت 23 سال فرشتة وحی، قانونی جامع و مدوّن را برای همه زمان ها، به ارمغان آورد.2. رهبر و هدايت‌گری بزرگ، شايسته و معصوم كه از سوی خداوند منصوب شده است.و اين شرط نيز در پگاه نيمه شعبان سال 255 هجری، با فرودآمدن نور آخرين ذخيرة الهي در بيت امام عسكری علیه السلام تحقق يافت. 3. گروهی از انسان‏های فداكار كه در اوج تقوا، برای دفاع همه جانبه از برنامه امام علیه السلام آمادگی داشته باشند. 4. آمادگی همگانی جامعه بشری برای پذيرش آن رهبر و هدايت‌گر. از آيات، احاديث و نيز سخنان دانشوران مسلمان استفاده می‌شود، يکی از مهم‌ترين رازهای غيبت امام مهدی عجل الله فرجه آماده نبودن جامعة انسانی است. بنابراين، قطع استمرار حضور ظاهری سفيران الهي و غيبت ولي غايب، به دلیل عدم آمادگی و جهالت مردم پيش آمد. مردم پيامبران را کشتند، امامان را کشتند، از پيش تازان حقّ طلب و مقيّد و مکتبی و حامل ارزش‌ها، شهيدان قسط و عدل حمايت‌های کارساز نکردند. شايد اگر 124هزار پيغمبر و امام ديگر فرستاده می‌شد، اهالی زر و زور و تزوير آنها را می‌کشتند. به طور قطع چنين کاری عبث و بيهوده بود و خداوند از عمل بيهوده مبراست. در گذشته پيامبران از کوه پايين آمده، و به سراغ مردم می‌رفتند، سنگ و خاکستر و زخم شمشير را به جان می‌خريدند، تا مردم را هدايت کنند. امّا در عصر غيبت، مردم بايد احساس نيازکرده و با علم و معرفت سراغ امام زمان علیه السلام بروند؛ که آن سبو بشکست و آن پيمانه ريخت.[1] آن چه در پيشوايان دينی و به ويژه درباره حضرت مهدی علیه السلام مطرح است، پذيرش قلبی و همگانی رهبری آن حضرت و حمايت از آن است. اگر چه اين امر در زمان ظهور آن حضرت، به شکل کامل تحقق خواهد يافت و مردم با ملاحظه روش و رفتار والای آن حضرت با رضايت و خشنودی تمام، ولايت و حاکميت او را خواهند پذيرفت و از او اطاعت خواهند کرد، زمينه آن به طور قطع می بايست پيش از ظهور رقم بخورد. يکی از دانشمندان معاصر، اين آمادگی جهانی را در سه بعد، مورد ارزيابی قرار داده است:الف) آمادگی فکری و فرهنگی؛ يعنی سطح افکار مردم جهان آن چنان بالا رود که بدانند مثلاً مسئله نژاد يا مناطق مختلف جغرافيايي، مسئله قابل توجهی در زندگی بشر نيست، تفاوت رنگ‌ها و زبان‌ها و سرزمين‌ها نمی‌توانند نوع بشر را از هم جدا سازد، تعصب‌های قبيله‌ای و گروهی بايد برای هميشه بميرد؛ ... بلکه همان‌گونه که نور آفتاب، نسيم‌های روح بخش، ابرهای باران‌زا و ساير مواهب و نيروهای جهان طبيعت، به اين مرزها ابداً توجهی ندارد و همه روی کره زمين را دور می زنند و دنيا را درعمل يک کشور می‌دانند، ما انسان‌ها نيز به همين مرحله از رشد فکری برسيم.ب)آماده گی اجتماعی؛ مردم جهان بايد از ظلم وستم و نظامات موجود خسته شوند، و تلخی اين زندگی مادّی و يک بعدی را احساس کنند، و حتی از اين که ادامه اين راه يک بعدی ممکن است در آينده، مشکلات کنونی را حل کند مأيوس گردند...ج) آمادگی‌های تکنولوژي و ارتباطی؛ برخلاف آن چه بعضی می‌پندارند که رسيدن به مرحله تکامل اجتماعی و رسيدن به جهانی آکنده از صلح و عدالت، حتماً همراه با نابودی تکنولوژي جديد امکان پذير است، وجود اين صنايع پيشرفته، نه تنها مزاحم يک حکومت عادلانه جهانی نخواهد بود، بلکه شايد بدون آن، وصول به چنين هدفی محال است.[2] بنابراين آن چه تا كنون به وقوع نپيوسته، شرط سوم و چهارم است. برای تحقق اين دو شرط بايد تلاش كرد و در جهت تربيت نفوس خويش و ديگران كوشيد. علاوه بر آن چه ياد شد، گمان می‌رود پاره‏ای شرايط ديگر نيز تحقق خواهد يافت. اگر چه بر ما پوشيده است. بی‏ترديد بايد همة شرط ها واقع شود. تا زمينة ظهور به طور كامل فراهم آيد. برای تسريع در تحقق اين شرايط و رخ نمودن روزگار آرمانی ظهور، افزون بر دعا و تضرّع در درگاه احديّت، تلاش و کوشش در راه اصلاح خويش و جامعه، بسيار سودمند است. معصومان علیهم السلام، مؤمنان را به کوشش و آن گاه دعا و نيايش، در اين باره فرمان داده‏اند. ذکر آن لازم است كه برخی افراد، اموری هم چون فراگيری جهان از ستم را نيز از شرايط ظهور دانسته‌اند، از اين رو می‌پندارند كه بايد در جهت تحقّق اين شرط نيز كوشيد و به ترويج فساد دست يازيد تا شرايط فراهم شده، پرده‏های غيبت كنار رود و ظهور حضرتش نزديک شود! به طور قطع اين پندار، باطل و نادرست است، زيرا: 1. اين چنين نيست که پرشدن زمين از ستم و بيداد از شرايط ظهور باشد؛ بلکه از روايات و سخنان بزرگان بر می‌آيد: که آن، نشانه ظهور است و روشن است که هرگز کسی مأمور به وجودآوردن نشانه نيست. 2. بر فرض که فراگيری ستم از شرايط ظهور به شمار آيد، به طور قطع در شمار شرايط مصطلح نيست، چرا که جهان به رغم تلاش مؤمنان دلسوز، به سمت ستم فراگير پيش می‏رود. بنابراين بايسته و شايسته است، مؤمنان راستين، وظيفه خويش را انجام دهند و تكليف الهي اهل ايمان را ـ بی‏آن كه در نتيجه بينديشند ـ به جای آورند، زيرا نتيجه ندادن و توفيق نيافتن، سبب برداشته شدن تكليف نمی‏شود.
[1] . شعبان علی لامعی, قدّيس, ص 88. (با تصرّف)
[2] . ناصر مکارم شيرازی, مهدی انقلابی بزرگ, نشانه‌هاي ظهور حضرت مهدي عجل الله فرجه کدامند؟ و آيا تا امروز اين نشانه‌ها پديد آمده‌اند يا خير؟ ظهور حضرت مهدی عجل الله فرجه به عنوان عظيم‌ترين حادثه‌ای که در دوران زندگی انسان رخ خواهد داد، بدون ترديد دارای نشانه‌هايي است که در سخنان معصومين علیهم السلام، فراوان به آنها اشاره شده است. آن چه از کلام اين بزرگان استفاده می‌شود عبارتند از: رخدادهايي كه در آستانه ظهور، يا همزمان و يا پس از ظهورحضرت مهدی علیه السلام پديد می‏آيند و تحقّق هر يك از آن نشانه‏ها، نويدی از ظهور حضرت مهدي عجل الله فرجه و نزديك‏ترشدن قيام جهانی آن حضرت است. بنابراين، از يک نگاه مي توان گفت: نشانه هاي ظهور از نگاه وقوع زماني به چهار دسته تقسيم مي شود:1. نشانه‌هايي که با فاصله زماني، پيش از ظهور رخ مي‌دهند.2. نشانه‌هايي که با فاصله بسيار اندک، پيش از ظهور اتفاق مي‌افتند(در آستانه ظهور).3. نشانه‌هايي که هم زمان با حادثه بزرگ ظهور حضرت مهدي عجل الله فرجه رخ مي‌دهند.4. نشانه‌هايي که با فاصله‌اي اندک، پس از ظهور و پيش از قيام حضرت مهدي عجل الله فرجه اتفاق مي‌افتند. در مراجعه به روايات مربوط درخواهيم يافت که انبوهی از رخدادهای طبيعی و غيرطبيعی و دگرگونی‏های سياسی ـ اجتماعی، به عنوان نشانه‏های ظهور ياد شده است. روشن است كه ميزان اعتبار و درستی همه اين نشانه‏ها، يكسان نخواهد بود. برخی در منابع معتبر آمده و از جهت سند و دلالت استوار است. بعضی نيز در كتاب‏های غيرمعتبر و به وسيله افراد غيرموثق ياد شده است. برخی از اين نشانه‏ها، فقط نشانه ظهور است و بعضی هم نشانه ظهور و هم نشانه برپايی قيامت می‏باشد. برخی نشانه‏ها، كلی و محوری است و بعضی بيانگر مسائل ريز و جزئی است كه گاه، همه آنها را می‏توان در عنوان واحدی گرد آورد. اگر چه در کتاب‌های مفصل، به بسياری از اين نشانه‌ها بدون اين که روشن شود چه مقدار دارای اعتبار است، پرداخته شده است، در اين‌جا به دلیل اين که پرداختن به انبوه آنها خالی از فایده است، فقط به بررسی اجمالی نشانه‌های حتمی می‌پردازيم. از اين رو نخست لازم است توضيح کوتاهی در باره نشانه‌های حتمی و غير حتمی داده شود.الف)نشانه‏های حتمی مقصود از «نشانه‏های حتمی» آن است كه پديدار شدن آنها ـ بدون هيچ قيد و شرطی ـ قطعی و خواهد بود. البته بايد توجه کرد كه حتمی و يا و قطعی بودن وقوع اين نشانه‏ها، به اين معنا نيست كه پديد نيامدن آنها، محال است؛ بلكه به حسب فراهم بودن شرايط و مقتضيات و نبودن بازدارنده‏ها، پديدآمدن آنها ـ اگر خداوند اراده كند ـ قطعی خواهد بود. از روايات فراوانی كه در ميان آنها روايات صحيح نيز وجود دارد, حتمی بودن نشانه‏های پنج‌گانه استفاده می‏شود: خروج سفيانی، قيام يمانی، صيحه آسمانی، قتل نفس زكيّه و خسف در بيداء. [1]ب)نشانه‌های غيرحتمی در برابر نشانه‏های حتمی، نشانه‏های انبوهی در شمار نشانه‌های غيرحتمی قرار دارد؛ يعنی، مقيد و مشروط به اموری است كه در صورت تحقق آنها، به عنوان نشانه پديد می‏آيد. به عبارت ديگر نشانه‏های غيرحتمی شايد پديد آيد و شايد پديد نيايد و امام زمان عجل الله فرجه ظهور كند. پاره‏ای از نشانه‏هايی كه به حتمی بودن آنها تصريح نشده، از اين قرار است: 1. بارش باران‏های فراوان در آستانه ظهور. 2. خسوف و كسوف نابه‏هنگام پيش از ظهور. 3. مرگ و ميرها، زلزله‏ها و جنگ‏ها و آشوب‏های فراگير. و... در پايان، گفتنی است كه حديث‏های فراوانی درباره نشانه‏های غيرحتمی ظهور، در منابع روايی وجود دارد. اسناد اين روايات، بيشتر ضعيف و غيرقابل اعتماد است. از نگاه دلالت نيز، هم آهنگی و انسجام لازم بين آنها نيست و پاره‏ای از آنها دارای اعتبار کافی نيست. ذکر آن لازم است که اهميّت بسيار مسئله «مهدويّت» از يك سو و علاقه‏مندی شديد مسلمانان به آگاهی از چگونگی رخدادهای آينده و پديدارشدن نشانه‏های ظهور مهدی عجل الله فرجه ، از سوی ديگر، سبب شده تا دشمنان و بدخواهان ـ به ويژه حاكمان ستم گر ـ وسوسه شوند و در جهت برآوردن منافع سياسی خويش، تغييراتی در روايات پديد آورند.[2] تأکيد بر اين مسئله ضروری است که در کتاب ها با انبوهی از روايات صحيح و غيرصحيح در زمينه نشانه‏های ظهور، روبه‏رو هستيم كه دست كم‌شماری از آنها از آفت جعل و تحريف مصون نمانده است. بدبختانه كتاب‏هايی نيز وجود دارد كه در آنها از روی جهل و يا دلسوزی و يا به عمد و از روی غرض، به اين امر دامن زده شده است. بنابراين التزام به درستی همه اين روايات مشكل است و در بررسی نشانه‏های ظهور، احتمال جعل و تحريف و دسيسه‏های دست‏های پنهان سياست را نبايد ناديده گرفت. ناگفته نماند که وجود مواردی از جعل و تحريف، در نشانه‏های ظهور و يا وجود مدعيان دروغين به عنوان نمونه نشانه‏ها، هرگز دليل اين نمی‏شود كه همه روايات از اعتبار بيفتد و يا اصل همه نشانه‏ها زير سؤال برود؛ زيرا دسته‏ای از اين نشانه‏ها مسلّم و قطعی است. و نيز اين که وجود پاره‏ای اشكالات و ضعف‏ها در نشانه‏های ظهور و احتمال تحريف و تغيير در آنها از سوی دشمنان و يا ادعاهای واهی برخی شيّادان درباره اصل مهدويّت، هرگز به اصل مهدويّت و اعتقاد به ظهور قائم عجل الله فرجه آسيبی نمی‏رساند، زيرا اعتقاد به مهدويّت و ظهور حضرت مهدی علیه السلام مورد اتفاق فريقين است و با تواتر ثابت شده است و هرگز خدشه‏ای به آن وارد نمی‏گردد.[3] در پايان گفتنی است که از آن جايی كه در منابع دينی، قيام حضرت مهدی عجل الله فرجه ، به عنوان يكی از نشانه‏های برپايی قيامت شمرده شده است، پاره‏ای از نشانه‏های ظهور به عنوان نشانه‏های قيامت نيز شمرده می‏شود. امام علی علیه السلام در اين باره فرمود: «پيامبر گرامی اسلامصلی الله علیه و آله و سلم فرمود: به ناگزير ده چيز پيش از برپايی قيامت خواهد بود: سفيانی، دجّال، دود، دابه(جنبنده)، خروج قائم عجل الله فرجه ، طلوع خورشيد از مغرب خود، فرودآمدن حضرت عيسی علیه السلام ، فرورفتن در مشرق و فرورفتن در جزيرة العرب و آتشی كه از «قعر عدن» بيرون خواهد آمد تا مردم را به سوی محشر سوق دهد...».[4]
[1] . امام صادق علیه السلام می‏فرمايد: «خَمْسٌ قَبْلَ قِيَامِ الْقَائِمِ علیه السلام الْيَمَانِيُّ وَ السُّفْيَانِيُّ وَ الْمُنَاددربارة هر يک از نشانه‌های حتمی ظهور توضيح دهيد! دربارة هر يک از نشانه‌های حتمی ظهور توضيح دهيد! همان گونه که پيش از اين ياد شد، از روايات استفاده می‌شود که پنج حادثة مهم از نشانه‌های حتمی ظهور و قيام حضرت مهدی عجل الله فرجه است. اگر چه برخی نشانه‌ها را به گونه‌ای تعريف کرده‌اند که ناگزير می‌بايست گفت همة آنها پيش از ظهور حضرت رخ خواهد داد، به نظر می رسد اين‌گونه نيست؛ بلکه بعضی هم زمان و بعضی پس از ظهور است. از اين رو نگارنده مناسب تر می داند به جای نشانه‌های ظهور از عنوان نشانه‌های قيام استفاده شود، تا اين اشکال که، چگونه ممکن است نشانه چيزی مؤخر بر آن چيز باشد، به وجود نيايد. مؤيد اين ديدگاه اين است که در اغلب رواياتی که نشانه‌ها را گفته، سخن از قيام حضرت است، نه ظهور آن حضرت. مهم‌ترين اين تعبيرها همان تعبير «خمس قبل قيام القائم» است. در اين‌جا درباره نشانه‌های حتمی اشاره‌ای می‌شود:1. خروج سفيانی؛ در روايات آمده پيش از قيام حضرت مهدی عجل الله فرجه ، مردی از نسل ابوسفيان در منطقه شام خروج می‏كند و با تظاهر به دين داری، گروه زيادی از مسلمانان را فريب می‏دهد و بخش گسترده‏ای از سرزمين‏های اسلامی را به تصرف خود در می‏آورد. او بر مناطق پنج گانه ـ شام، حمص، فلسطين، اردن، قنسرين و منطقه عراق ـ سيطره می‏يابد و در كوفه و نجف، به قتل عام شيعيان می‏پردازد و برای كشتن و يافتن آنان جايزه تعيين می‏كند [1]مدت حكومت او نه ماه است.[2] وی آن گاه كه از ظهور حضرت حجّت علیه السلام آگاه می‏گردد، با سپاهی عظيم به جنگ وی می‏رود و در منطقه «بيداء» (بين مكه و مدينه) با سپاه امام علیه السلام برخورد می‏كند و به امر خدا، همه لشكريان وی ـ به جز چند نفر ـ در زمين فرو می‏روند و هلاك می‏شوند.[3] دربارة اين كه سفيانی كيست؟ و چه ويژگی‏هايی دارد؟ و چگونه خروج می‌كند؟ و... چندان سخن روشنی در دست نيست. از برخی روايات استفاده می‏شود که نام وی عثمان‌بن عنبسه و از خاندان ابوسفيان است.[4] برخی بر اين باورند که سفيانی فرد مشخصی نيست؛ بلكه فردی است با ويژگی‏های ابوسفيان كه در آستانه ظهور حضرت مهدی عجل الله فرجه به طرف داری از باطل، خروج می‏كند و مسلمانان را به انحراف می‏كشاند. در حقيقت، ابوسفيان، به عنوان سرسلسله سفيانيان، سمبل و نماد پليدی است. او غارت‌گری بود كه با رباخواری، زورگويی و چپاول اموال مردم، ثروت‏های هنگفتی به چنگ آورده بود و از راه فريب و استثمار توده‏های ستم كشيده و ترويج خرافات و دامن زدن به نظام طبقاتی جاهلی، قدرت فراوانی کسب کرده بود. ابوسفيان، به عنوان سردمدار شرك، بت پرستی و سرمايه داری طاغوتی، هر نوع حركت و جنبشی را كه دم از عدالت، برادری و آزادی می‏زد، دشمن شماره يك خود می‏دانست و با قدرت تمام در برابر آن به مبارزه برمی‏خاست.[5] بنابراين، در حقيقت سفيانی يك جريان است، نه يك شخص. سفيانی جريان باطل در بستر تاريخ است. بر فرض هم كه سفيانی را از نسل ابوسفيان بدانيم، اشكالی پديد نمی‏آيد و واپسين مهره اين زنجيره، همان سفيانی است كه در آستانه ظهور قائم عجل الله فرجه خروج می‏كند.2. خَسْف به بَيْداء؛ از روايات نشانه‌های ظهور استفاده می‌شودکه فرو رفتن در سرزمين بَيْداء ـ كه از آن به «خسف به ‏بيداء» ياد شده است ـ از نشانه‏های حتمی ظهور حضرت مهدی عجل الله فرجه شمرده شده است. اين نشانه در احاديثی كه درباره سفيانی سخن گفته‏اند، فراوان ذكر شده است.[6] «خَسْف» در لغت به معنای فرورفتن و پنهان شدن است و «بَيداء» نام سر زمينی بين مكه و مدينه است.[7] منظور از «خسف به بيداء» آن است كه سفيانی با لشكری عظيم به قصد جنگ با حضرت مهدی علیه السلام عازم ‏مكه می‏شود، اما در بين مكه و مدينه ـ در محلی كه به سرزمين «بيداء» معروف‏است ـ به‏گونه‏ای ‏معجزه آسا، به امر خداوند، در دل زمين فرو می‏روند. روايات بسياری ـ از اهل سنّت و شيعه ـ این نشانه را يكی از نشانه‏های حتمی ظهور ياد کرده اند.[8] امام باقر علیه السلام در بخشی از يك روايت مفصل فرمود: «... و سفيانی گروهی را به مدينه روانه كند و مهدی از آن جا به مكه رخت بربندد وخبر به ‏فرمانده سپاه سفيانی رسدكه مهدی علیه السلام به‏ سوی مكه بيرون شده است. پس او لشكری از پی آن حضرت روانه كند، ولی او را نيابد تا اين كه مهدی علیه السلام با حالت ترس و نگرانی بدان سنّت كه موسی بن عمران داشت، داخل مكه شود.» آن گاه آن حضرت در ادامه فرمود: «فرمانده سپاه سفيانی در صحرا فرود می‏آيد، پس آوازدهنده‏ای از آسمان ندا می‏كند كه «ای دشت، آن قوم را نابود ساز!» پس آن نيز ايشان را به درون خود می‏برد و هيچ يك از آنان نجات نمی‏يابد مگر سه نفر...».[9]3. خروج يمانی؛ يكی ديگر از نشانه‏های حتمی ظهور حضرت مهدی عجل الله فرجه ، خروج سرداری از اهل يمن است كه مردم را به حق و عدل دعوت می‏كند. در کتاب‌های شيعه، روايات فراوانی در اين باره وجود دارد؛[10] به گونه‏ای كه برخی آنها را مستفيض دانسته‏اند.[11] امام باقر علیه السلام در اين باره فرمود: «... خروج سفيانی و يمانی و خراسانی در يك سال و يك ماه و يك روز واقع خواهد شد؛ با نظام و ترتيبی هم چون نظام يك رشته كه به بند كشيده شده است. هر يك از پی ديگری [می‏آيد] و جنگ قدرت و هيبت از هر سوی فراگير می‏شود. وای بر كسی كه با آنان دشمنی و ستيز كند! در ميان پرچم‏ها، راهنماتر از پرچم يمانی نباشد كه آن پرچم هدايت است، زيرا دعوت به صاحب شما می‏كند و هنگامی كه يمانی خروج كند، خريد و فروش سلاح برای مردم و هر مسلمانی ممنوع است. چون يمانی خروج كرد، به سوی او بشتاب كه همانا پرچم او پرچم هدايت است. هيچ مسلمانی را روا نباشد كه با آن پرچم مقابله كند. پس هر كس چنين كند او از اهل آتش است، زيرا او به سوی حق و راه مستقيم فرا می‏خواند».[12] اگر چه به جزئيات و چگونگی قيام و خروج يمانی، اشاره نشده است، از نشانه‏های حتمی ظهور به شمار می آید. 4. قتل نَفْس زَكيَّه؛ «نفس زكيّه» يعنی، فرد بی‏گناه، پاك، كسی كه قتلی انجام نداده است و جرمی ندارد.[13] از روايات استفاده مي شود در آستانه ظهور حضرت مهدی عجل الله فرجه در گيرودار مبارزات زمينه ساز انقلاب مهدی علیه السلام ، فردی پاك باخته و مخلص، در راه امام علیه السلام می‏كوشد و مظلومانه کشته می شود. اين رخداد عظيم، طبق بيان روايات، بين ركن و مقام ـ در بهترين مكان‏های زمين ـ اتفاق می‏افتد. فرد يادشده از اولاد امام حسن مجتبی علیه السلام است.[14] 5. ندای آسمانی؛ «ندا» در لغت به معنای بلندشدن صدا و ظهور آن است و گاهی فقط به صدا اطلاق می‏شود[15]. در اين‌جا منظور از ندای آسمانی، صدايی است كه در آستانه ظهور حضرت مهدی عجل الله فرجه از آسمان شنيده می‏شود، و همه مردم آن را می‏شنوند.[16]رواياتی كه دربارة اين نشانه‏ها از طريق شيعه و سنّی رسيده، فراوان بلكه متواتر است.[17] امام باقر علیه السلام در اين باره می‏فرمايد: «نداكننده‏ای از آسمان، نام قائم را ندا می‏كند، پس هر كه در شرق و غرب است، آن را می‏شنود. از وحشت اين صدا، خوابيده‏ها بيدار، ايستادگان نشسته و نشستگان بر دو پای خويش می‏ايستند. رحمت خدا بر كسی كه از اين صدا عبرت گيرد و آن را اجابت كند، زيرا صدای نخست، صدای جبرئيل روح الامين است».[18] از مجموع رواياتی که در اين باره وجود دارد، می‏توان چند نكته را استفاده كرد: 1. «ندای آسمانی»، از نشانه‏های حتمی ظهور شمرده شده است و شيخ طوسی، نعمانی، شيخ مفيد، شيخ صدوق، و... به حتمی بودن آن اشاره كرده‏اند.[19]2. اين صدا از آسمان شنيده می‏شود؛ به گونه‏ای كه همه مردم روی كره زمين ـ در شرق و غرب ـ آن را می‏شنوند و به خود می‏آيند. از برخی روايات روزگار خدمت گزاری حضرت نصيبش گردد، بايد هم اكنون در دوران غيبت، خدمت به آن حضرت و ياران او را سرلوحه كارهای خود قرار دهد.
[1] . مرتضی مطهری, قيام و انقلاب مهدی عجل الله فرجه , ص 56.
[2] . ناگفته نماند از آنجا كه در طول تاريخ به مناسبت‌ها و انگيزه‌هاي گوناگون روايات ساختگي فراواني بويژه در بخش نشانه‌هاي ظهور وارد شده است از اين رو دقت در مضمون روايات كاري لازم به شمار مي‌آيد.
[3] . متقی هندی, كنزالعمال، ج 14، ص 263؛ طبرانی، المعجم الاوسط، ج 1، ص 94.
[4] . محمّد باقر مجلسی, بحار الانوار, ج51, ص82.
[5] . «كَأَنِّى بِقَوْمٍ قَدْ خَرَجُوا بِالمَشْرِقِ يَطْلُبُونَ الحَقَّ فَلا يُعْطُوْنَهُ ثُمَّ يَطْلُبُونَ فَلا يُعطَونَهُ فَاِذا رَأَوْا ذَلِكَ وَضَعُوا سُيُوفَهُمْ عَلی عَواتِقِهِمْ فَيُعْطَوْنَ مَا سَأَلُوهُ فَلا يَقْبَلُونَهُ حَتَّی يَقُومُوا وَلا يَدْفَعُونَها اِلاَّ اِلى صاحِبِكُمْ قَتْلاهُمْ شُهَداءٌ اَما اِنِّی لَوْ اَدْرَكْتُ ذَلِكَ لَاِسْتَبْقَيْتُ نَفْسى لِصاحِبِ هَذا الاَمْرِ»؛ نعمانی, الغيبة، ص 273، ح 50.
[6] . علامه مجلسی, بحارالانوار، ج 52، ص 243.
[7] . «تَجِى‏ءُ الرّاياتُ السُّودُ مِنْ قِبَلِ المَشْرِقِ كَاَنَّ قُلُوبَهُمْ زُبُرُ الحَدِيْدِ فَمَنْ سَمِعَ بِهِمْ فَلْيَأتِهِمْ فَبايِعَهُمْ وَلَوْ حَبْواً عَلَی الثَّلْجِ»؛ اربلی, كشف الغمة فی معرفة الائمة، ج 2، ص 473؛ علامه مجلسی، بحارالانوار، ج 51، ص 84.
[8] . «تَنْزِلُ الرَّايَاتُ السُّودُ الَّتِي تَخْرُجُ مِنْ خُرَاسَانَ إِلَى الْكُوفَةِ فَإِذَا ظَهَرَ الْمَهْدِيُّ بُعِثَ إِلَيْهِ بِالْبَيْعَةِ»؛
[9].«رَجُلٌ مِنْ أَهْلِ قُمَّ يَدْعُو النَّاسَ إِلَى الْحَقِّ يَجْتَمِعُ مَعَهُ قَوْمٌ كَزُبَرِ الْحَدِيدِ لَا تُزِلُّهُمُ الرِّيَاحُ الْعَوَاصِفُ وَ لَا يَمَلُّونَ مِنَ الْحَرَبِ وَ لَا يَجْبُنُونَ وَ عَلَی اللَّهِ يَتَوَكَّلُونَ وَ الْعاقِبَةُ لِلْمُتَّقِينَ‏»؛ محمّد باقر مجلسی, بحار الانوار, ج57, ص 216.
[10].«لَيْسَ فِي الرَّايَاتِ أَهْدَى مِنْ رَايَةِ الْيَمَانِيِّ هِيَ رَايَةُ هُدًى لِأَنَّهُ يَدْعُو إِلَى صَاحِبِكُم‏»؛ نعمانی, الغيبة, ص256.
[11] . مجموعه مقالات و گفتارها در پيرامون حضرت مهدی عجل الله فرجه ، ص 207.
[12] . جمعی از نويسندگان، چشم به راه مهدی عجل الله فرجه ، ص 306 ـ 303.
[13] . «رِجالٌ مُؤمِنُونَ عَرِفُوا اللَّهَ حَقَّ مَعرِفَتِهِ وَهُمْ اَنْصارُالمَهْدِىِّ فِي آخِرِ الزَّمانِ»؛ محمّد باقر مجلسی, بحارالانوار، ج 57، ص229.
[14] . «رِجالٌ كَاَنَّ قُلُوبَهُم زُبُرُ الحَدِيدِ لايَشُوبُها شَكٌ فِى ذاتِ اللَّهِ اَشَدُّ مِنَ الحَجَرِ...»؛ بحارالانوار، ج 52، ص 307.
[15] . «طوُبى لِمَنْ اَدرَكَ قائِمَ اَهلِ بَيْتي وَ هُوَ مُقتَدٍ بِهِ قَبْلَ قِيامِهِ يَتَولّى وَليَّهُ وَيَتَبرَّأُ مِنْ عَدُوِّهِ وَيَتَوَلىَّ الاَئِمَّةَ الهادِيَةَ مِنْ قَبْلِهِ اوُلئِك رُفَقائی وَ ذَوُو وُدّى وَ مَوَدَّتى وَاَكْرَمُ اُمَّتى عَلَیَ»؛ شيخ طوسی, كتاب الغيبة، ص 456؛ كمال الدين و تمام النعمة، ج 1، ص286، ح 3.
[16] . ر.ک: لطف الله صافی گلپايگانی, منتخب الاثر، ص640، ح 3.
[17] . پيشين، ص 245، ح 46.
. «اللهم لك الحمد علی ماجری‏ به قضاؤك فی اوليائك... و جعلتهم الذريعة اليك و الوسيلة الی رضوانك.» گفته مي‌شود تا تمامي شرايط ظهور تحقق پيدا نکند، حضرت مهدي عجل الله فرجه ظهور نخواهد کرد. درباره شرايط ظهور توضيح دهيد! آيا اين شرايط در اختيار مردم است يا خير؟ «شرايط ظهور»؛ در اصطلاح مهدويّت عبارتند از: زمينه‏هايی كه تحقق ظهور و قيام حضرت مهدی عجل الله فرجه را قطعيّت بخشيده، آن را امری منطقی و لازم می‏نمايانند. اگر چه شرايط ظهور امام عصر عجل الله فرجه به طور كامل برای ما روشن نيست، با بهره‌گيری از سخنان معصومين علیهم السلام استفاده می‌شود که بخشی از بنيادی‏ترين آنها عبارت است از: 1. برنامه و طرحی فاخر كه بتواند با ساختاری متعالی، عدل راستين را در تمام گيتی بر پاکرده، ثبات و ايستايي بخشد. و زمينه سعادت و كمال همگان را فراهم کند. اين شرط، با بعثت پيامبر خاتمصلی الله علیه و آله و سلم محقق شد. آن‌گاه که به مدّت 23 سال فرشتة وحی، قانونی جامع و مدوّن را برای همه زمان ها، به ارمغان آورد.2. رهبر و هدايت‌گری بزرگ، شايسته و معصوم كه از سوی خداوند منصوب شده است.و اين شرط نيز در پگاه نيمه شعبان سال 255 هجری، با فرودآمدن نور آخرين ذخيرة الهي در بيت امام عسكری علیه السلام تحقق يافت. 3. گروهی از انسان‏های فداكار كه در اوج تقوا، برای دفاع همه جانبه از برنامه امام علیه السلام آمادگی داشته باشند. 4. آمادگی همگانی جامعه بشری برای پذيرش آن رهبر و هدايت‌گر. از آيات، احاديث و نيز سخنان دانشوران مسلمان استفاده می‌شود، يکی از مهم‌ترين رازهای غيبت امام مهدی عجل الله فرجه آماده نبودن جامعة انسانی است. بنابراين، قطع استمرار حضور ظاهری سفيران الهي و غيبت ولي غايب، به دلیل عدم آمادگی و جهالت مردم پيش آمد. مردم پيامبران را کشتند، امامان را کشتند، از پيش تازان حقّ طلب و مقيّد و مکتبی و حامل ارزش‌ها، شهيدان قسط و عدل حمايت‌های کارساز نکردند. شايد اگر 124هزار پيغمبر و امام ديگر فرستاده می‌شد، اهالی زر و زور و تزوير آنها را می‌کشتند. به طور قطع چنين کاری عبث و بيهوده بود و خداوند از عمل بيهوده مبراست. در گذشته پيامبران از کوه پايين آمده، و به سراغ مردم می‌رفتند، سنگ و خاکستر و زخم شمشير را به جان می‌خريدند، تا مردم را هدايت کنند. امّا در عصر غيبت، مردم بايد احساس نيازکرده و با علم و معرفت سراغ امام زمان علیه السلام بروند؛ که آن سبو بشکست و آن پيمانه ريخت.[1] آن چه در پيشوايان دينی و به ويژه درباره حضرت مهدی علیه السلام مطرح است، پذيرش قلبی و همگانی رهبری آن حضرت و حمايت از آن است. اگر چه اين امر در زمان ظهور آن حضرت، به شکل کامل تحقق خواهد يافت و مردم با ملاحظه روش و رفتار والای آن حضرت با رضايت و خشنودی تمام، ولايت و حاکميت او را خواهند پذيرفت و از او اطاعت خواهند کرد، زمينه آن به طور قطع می بايست پيش از ظهور رقم بخورد. يکی از دانشمندان معاصر، اين آمادگی جهانی را در سه بعد، مورد ارزيابی قرار داده است:الف) آمادگی فکری و فرهنگی؛ يعنی سطح افکار مردم جهان آن چنان بالا رود که بدانند مثلاً مسئله نژاد يا مناطق مختلف جغرافيايي، مسئله قابل توجهی در زندگی بشر نيست، تفاوت رنگ‌ها و زبان‌ها و سرزمين‌ها نمی‌توانند نوع بشر را از هم جدا سازد، تعصب‌های قبيله‌ای و گروهی بايد برای هميشه بميرد؛ ... بلکه همان‌گونه که نور آفتاب، نسيم‌های روح بخش، ابرهای باران‌زا و ساير مواهب و نيروهای جهان طبيعت، به اين مرزها ابداً توجهی ندارد و همه روی کره زمين را دور می زنند و دنيا را درعمل يک کشور می‌دانند، ما انسان‌ها نيز به همين مرحله از رشد فکری برسيم.ب)آماده گی اجتماعی؛ مردم جهان بايد از ظلم وستم و نظامات موجود خسته شوند، و تلخی اين زندگی مادّی و يک بعدی را احساس کنند، و حتی از اين که ادامه اين راه يک بعدی ممکن است در آينده، مشکلات کنونی را حل کند مأيوس گردند...ج) آمادگی‌های تکنولوژي و ارتباطی؛ برخلاف آن چه بعضی می‌پندارند که رسيدن به مرحله تکامل اجتماعی و رسيدن به جهانی آکنده از صلح و عدالت، حتماً همراه با نابودی تکنولوژي جديد امکان پذير است، وجود اين صنايع پيشرفته، نه تنها مزاحم يک حکومت عادلانه جهانی نخواهد بود، بلکه شايد بدون آن، وصول به چنين هدفی محال است.[2] بنابراين آن چه تا كنون به وقوع نپيوسته، شرط سوم و چهارم است. برای تحقق اين دو شرط بايد تلاش كرد و در جهت تربيت نفوس خويش و ديگران كوشيد. علاوه بر آن چه ياد شد، گمان می‌رود پاره‏ای شرايط ديگر نيز تحقق خواهد يافت. اگر چه بر ما پوشيده است. بی‏ترديد بايد همة شرط ها واقع شود. تا زمينة ظهور به طور كامل فراهم آيد. برای تسريع در تحقق اين شرايط و رخ نمودن روزگار آرمانی ظهور، افزون بر دعا و تضرّع در درگاه احديّت، تلاش و کوشش در راه اصلاح خويش و جامعه، بسيار سودمند است. معصومان علیهم السلام، مؤمنان را به کوشش و آن گاه دعا و نيايش، در اين باره فرمان داده‏اند. ذکر آن لازم است كه برخی افراد، اموری هم چون فراگيری جهان از ستم را نيز از شرايط ظهور دانسته‌اند، از اين رو می‌پندارند كه بايد در جهت تحقّق اين شرط نيز كوشيد و به ترويج فساد دست يازيد تا شرايط فراهم شده، پرده‏های غيبت كنار رود و ظهور حضرتش نزديک شود! به طور قطع اين پندار، باطل و نادرست است، زيرا: 1. اين چنين نيست که پرشدن زمين از ستم و بيداد از شرايط ظهور باشد؛ بلکه از روايات و سخنان بزرگان بر می‌آيد: که آن، نشانه ظهور است و روشن است که هرگز کسی مأمور به وجودآوردن نشانه نيست. 2. بر فرض که فراگيری ستم از شرايط ظهور به شمار آيد، به طور قطع در شمار شرايط مصطلح نيست، چرا که جهان به رغم تلاش مؤمنان دلسوز، به سمت ستم فراگير پيش می‏رود. بنابراين بايسته و شايسته است، مؤمنان راستين، وظيفه خويش را انجام دهند و تكليف الهي اهل ايمان را ـ بی‏آن كه در نتيجه بينديشند ـ به جای آورند، زيرا نتيجه ندادن و توفيق نيافتن، سبب برداشته شدن تكليف نمی‏شود.
[1] . شعبان علی لامعی, قدّيس, ص 88. (با تصرّف)
[2] . ناصر مکارم شيرازی, مهدی انقلابی بزرگ, نشانه‌هاي ظهور حضرت مهدي عجل الله فرجه کدامند؟ و آيا تا امروز اين نشانه‌ها پديد آمده‌اند يا خير؟ ظهور حضرت مهدی عجل الله فرجه به عنوان عظيم‌ترين حادثه‌ای که در دوران زندگی انسان رخ خواهد داد، بدون ترديد دارای نشانه‌هايي است که در سخنان معصومين علیهم السلام، فراوان به آنها اشاره شده است. آن چه از کلام اين بزرگان استفاده می‌شود عبارتند از: رخدادهايي كه در آستانه ظهور، يا همزمان و يا پس از ظهورحضرت مهدی علیه السلام پديد می‏آيند و تحقّق هر يك از آن نشانه‏ها، نويدی از ظهور حضرت مهدي عجل الله فرجه و نزديك‏ترشدن قيام جهانی آن حضرت است. بنابراين، از يک نگاه مي توان گفت: نشانه هاي ظهور از نگاه وقوع زماني به چهار دسته تقسيم مي شود:1. نشانه‌هايي که با فاصله زماني، پيش از ظهور رخ مي‌دهند.2. نشانه‌هايي که با فاصله بسيار اندک، پيش از ظهور اتفاق مي‌افتند(در آستانه ظهور).3. نشانه‌هايي که هم زمان با حادثه بزرگ ظهور حضرت مهدي عجل الله فرجه رخ مي‌دهند.4. نشانه‌هايي که با فاصله‌اي اندک، پس از ظهور و پيش از قيام حضرت مهدي عجل الله فرجه اتفاق مي‌افتند. در مراجعه به روايات مربوط درخواهيم يافت که انبوهی از رخدادهای طبيعی و غيرطبيعی و دگرگونی‏های سياسی ـ اجتماعی، به عنوان نشانه‏های ظهور ياد شده است. روشن است كه ميزان اعتبار و درستی همه اين نشانه‏ها، يكسان نخواهد بود. برخی در منابع معتبر آمده و از جهت سند و دلالت استوار است. بعضی نيز در كتاب‏های غيرمعتبر و به وسيله افراد غيرموثق ياد شده است. برخی از اين نشانه‏ها، فقط نشانه ظهور است و بعضی هم نشانه ظهور و هم نشانه برپايی قيامت می‏باشد. برخی نشانه‏ها، كلی و محوری است و بعضی بيانگر مسائل ريز و جزئی است كه گاه، همه آنها را می‏توان در عنوان واحدی گرد آورد. اگر چه در کتاب‌های مفصل، به بسياری از اين نشانه‌ها بدون اين که روشن شود چه مقدار دارای اعتبار است، پرداخته شده است، در اين‌جا به دلیل اين که پرداختن به انبوه آنها خالی از فایده است، فقط به بررسی اجمالی نشانه‌های حتمی می‌پردازيم. از اين رو نخست لازم است توضيح کوتاهی در باره نشانه‌های حتمی و غير حتمی داده شود.الف)نشانه‏های حتمی مقصود از «نشانه‏های حتمی» آن است كه پديدار شدن آنها ـ بدون هيچ قيد و شرطی ـ قطعی و خواهد بود. البته بايد توجه کرد كه حتمی و يا و قطعی بودن وقوع اين نشانه‏ها، به اين معنا نيست كه پديد نيامدن آنها، محال است؛ بلكه به حسب فراهم بودن شرايط و مقتضيات و نبودن بازدارنده‏ها، پديدآمدن آنها ـ اگر خداوند اراده كند ـ قطعی خواهد بود. از روايات فراوانی كه در ميان آنها روايات صحيح نيز وجود دارد, حتمی بودن نشانه‏های پنج‌گانه استفاده می‏شود: خروج سفيانی، قيام يمانی، صيحه آسمانی، قتل نفس زكيّه و خسف در بيداء. [1]ب)نشانه‌های غيرحتمی در برابر نشانه‏های حتمی، نشانه‏های انبوهی در شمار نشانه‌های غيرحتمی قرار دارد؛ يعنی، مقيد و مشروط به اموری است كه در صورت تحقق آنها، به عنوان نشانه پديد می‏آيد. به عبارت ديگر نشانه‏های غيرحتمی شايد پديد آيد و شايد پديد نيايد و امام زمان عجل الله فرجه ظهور كند. پاره‏ای از نشانه‏هايی كه به حتمی بودن آنها تصريح نشده، از اين قرار است: 1. بارش باران‏های فراوان در آستانه ظهور. 2. خسوف و كسوف نابه‏هنگام پيش از ظهور. 3. مرگ و ميرها، زلزله‏ها و جنگ‏ها و آشوب‏های فراگير. و... در پايان، گفتنی است كه حديث‏های فراوانی درباره نشانه‏های غيرحتمی ظهور، در منابع روايی وجود دارد. اسناد اين روايات، بيشتر ضعيف و غيرقابل اعتماد است. از نگاه دلالت نيز، هم آهنگی و انسجام لازم بين آنها نيست و پاره‏ای از آنها دارای اعتبار کافی نيست. ذکر آن لازم است که اهميّت بسيار مسئله «مهدويّت» از يك سو و علاقه‏مندی شديد مسلمانان به آگاهی از چگونگی رخدادهای آينده و پديدارشدن نشانه‏های ظهور مهدی عجل الله فرجه ، از سوی ديگر، سبب شده تا دشمنان و بدخواهان ـ به ويژه حاكمان ستم گر ـ وسوسه شوند و در جهت برآوردن منافع سياسی خويش، تغييراتی در روايات پديد آورند.[2] تأکيد بر اين مسئله ضروری است که در کتاب ها با انبوهی از روايات صحيح و غيرصحيح در زمينه نشانه‏های ظهور، روبه‏رو هستيم كه دست كم‌شماری از آنها از آفت جعل و تحريف مصون نمانده است. بدبختانه كتاب‏هايی نيز وجود دارد كه در آنها از روی جهل و يا دلسوزی و يا به عمد و از روی غرض، به اين امر دامن زده شده است. بنابراين التزام به درستی همه اين روايات مشكل است و در بررسی نشانه‏های ظهور، احتمال جعل و تحريف و دسيسه‏های دست‏های پنهان سياست را نبايد ناديده گرفت. ناگفته نماند که وجود مواردی از جعل و تحريف، در نشانه‏های ظهور و يا وجود مدعيان دروغين به عنوان نمونه نشانه‏ها، هرگز دليل اين نمی‏شود كه همه روايات از اعتبار بيفتد و يا اصل همه نشانه‏ها زير سؤال برود؛ زيرا دسته‏ای از اين نشانه‏ها مسلّم و قطعی است. و نيز اين که وجود پاره‏ای اشكالات و ضعف‏ها در نشانه‏های ظهور و احتمال تحريف و تغيير در آنها از سوی دشمنان و يا ادعاهای واهی برخی شيّادان درباره اصل مهدويّت، هرگز به اصل مهدويّت و اعتقاد به ظهور قائم عجل الله فرجه آسيبی نمی‏رساند، زيرا اعتقاد به مهدويّت و ظهور حضرت مهدی علیه السلام مورد اتفاق فريقين است و با تواتر ثابت شده است و هرگز خدشه‏ای به آن وارد نمی‏گردد.[3] در پايان گفتنی است که از آن جايی كه در منابع دينی، قيام حضرت مهدی عجل الله فرجه ، به عنوان يكی از نشانه‏های برپايی قيامت شمرده شده است، پاره‏ای از نشانه‏های ظهور به عنوان نشانه‏های قيامت نيز شمرده می‏شود. امام علی علیه السلام در اين باره فرمود: «پيامبر گرامی اسلامصلی الله علیه و آله و سلم فرمود: به ناگزير ده چيز پيش از برپايی قيامت خواهد بود: سفيانی، دجّال، دود، دابه(جنبنده)، خروج قائم عجل الله فرجه ، طلوع خورشيد از مغرب خود، فرودآمدن حضرت عيسی علیه السلام ، فرورفتن در مشرق و فرورفتن در جزيرة العرب و آتشی كه از «قعر عدن» بيرون خواهد آمد تا مردم را به سوی محشر سوق دهد...».[4]
[1] . امام صادق علیه السلام می‏فرمايد: «خَمْسٌ قَبْلَ قِيَامِ الْقَائِمِ علیه السلام الْيَمَانِيُّ وَ السُّفْيَانِيُّ وَ الْمُنَاددربارة هر يک از نشانه‌های حتمی ظهور توضيح دهيد! دربارة هر يک از نشانه‌های حتمی ظهور توضيح دهيد! همان گونه که پيش از اين ياد شد، از روايات استفاده می‌شود که پنج حادثة مهم از نشانه‌های حتمی ظهور و قيام حضرت مهدی عجل الله فرجه است. اگر چه برخی نشانه‌ها را به گونه‌ای تعريف کرده‌اند که ناگزير می‌بايست گفت همة آنها پيش از ظهور حضرت رخ خواهد داد، به نظر می رسد اين‌گونه نيست؛ بلکه بعضی هم زمان و بعضی پس از ظهور است. از اين رو نگارنده مناسب تر می داند به جای نشانه‌های ظهور از عنوان نشانه‌های قيام استفاده شود، تا اين اشکال که، چگونه ممکن است نشانه چيزی مؤخر بر آن چيز باشد، به وجود نيايد. مؤيد اين ديدگاه اين است که در اغلب رواياتی که نشانه‌ها را گفته، سخن از قيام حضرت است، نه ظهور آن حضرت. مهم‌ترين اين تعبيرها همان تعبير «خمس قبل قيام القائم» است. در اين‌جا درباره نشانه‌های حتمی اشاره‌ای می‌شود:1. خروج سفيانی؛ در روايات آمده پيش از قيام حضرت مهدی عجل الله فرجه ، مردی از نسل ابوسفيان در منطقه شام خروج می‏كند و با تظاهر به دين داری، گروه زيادی از مسلمانان را فريب می‏دهد و بخش گسترده‏ای از سرزمين‏های اسلامی را به تصرف خود در می‏آورد. او بر مناطق پنج گانه ـ شام، حمص، فلسطين، اردن، قنسرين و منطقه عراق ـ سيطره می‏يابد و در كوفه و نجف، به قتل عام شيعيان می‏پردازد و برای كشتن و يافتن آنان جايزه تعيين می‏كند [1]مدت حكومت او نه ماه است.[2] وی آن گاه كه از ظهور حضرت حجّت علیه السلام آگاه می‏گردد، با سپاهی عظيم به جنگ وی می‏رود و در منطقه «بيداء» (بين مكه و مدينه) با سپاه امام علیه السلام برخورد می‏كند و به امر خدا، همه لشكريان وی ـ به جز چند نفر ـ در زمين فرو می‏روند و هلاك می‏شوند.[3] دربارة اين كه سفيانی كيست؟ و چه ويژگی‏هايی دارد؟ و چگونه خروج می‌كند؟ و... چندان سخن روشنی در دست نيست. از برخی روايات استفاده می‏شود که نام وی عثمان‌بن عنبسه و از خاندان ابوسفيان است.[4] برخی بر اين باورند که سفيانی فرد مشخصی نيست؛ بلكه فردی است با ويژگی‏های ابوسفيان كه در آستانه ظهور حضرت مهدی عجل الله فرجه به طرف داری از باطل، خروج می‏كند و مسلمانان را به انحراف می‏كشاند. در حقيقت، ابوسفيان، به عنوان سرسلسله سفيانيان، سمبل و نماد پليدی است. او غارت‌گری بود كه با رباخواری، زورگويی و چپاول اموال مردم، ثروت‏های هنگفتی به چنگ آورده بود و از راه فريب و استثمار توده‏های ستم كشيده و ترويج خرافات و دامن زدن به نظام طبقاتی جاهلی، قدرت فراوانی کسب کرده بود. ابوسفيان، به عنوان سردمدار شرك، بت پرستی و سرمايه داری طاغوتی، هر نوع حركت و جنبشی را كه دم از عدالت، برادری و آزادی می‏زد، دشمن شماره يك خود می‏دانست و با قدرت تمام در برابر آن به مبارزه برمی‏خاست.[5] بنابراين، در حقيقت سفيانی يك جريان است، نه يك شخص. سفيانی جريان باطل در بستر تاريخ است. بر فرض هم كه سفيانی را از نسل ابوسفيان بدانيم، اشكالی پديد نمی‏آيد و واپسين مهره اين زنجيره، همان سفيانی است كه در آستانه ظهور قائم عجل الله فرجه خروج می‏كند.2. خَسْف به بَيْداء؛ از روايات نشانه‌های ظهور استفاده می‌شودکه فرو رفتن در سرزمين بَيْداء ـ كه از آن به «خسف به ‏بيداء» ياد شده است ـ از نشانه‏های حتمی ظهور حضرت مهدی عجل الله فرجه شمرده شده است. اين نشانه در احاديثی كه درباره سفيانی سخن گفته‏اند، فراوان ذكر شده است.[6] «خَسْف» در لغت به معنای فرورفتن و پنهان شدن است و «بَيداء» نام سر زمينی بين مكه و مدينه است.[7] منظور از «خسف به بيداء» آن است كه سفيانی با لشكری عظيم به قصد جنگ با حضرت مهدی علیه السلام عازم ‏مكه می‏شود، اما در بين مكه و مدينه ـ در محلی كه به سرزمين «بيداء» معروف‏است ـ به‏گونه‏ای ‏معجزه آسا، به امر خداوند، در دل زمين فرو می‏روند. روايات بسياری ـ از اهل سنّت و شيعه ـ این نشانه را يكی از نشانه‏های حتمی ظهور ياد کرده اند.[8] امام باقر علیه السلام در بخشی از يك روايت مفصل فرمود: «... و سفيانی گروهی را به مدينه روانه كند و مهدی از آن جا به مكه رخت بربندد وخبر به ‏فرمانده سپاه سفيانی رسدكه مهدی علیه السلام به‏ سوی مكه بيرون شده است. پس او لشكری از پی آن حضرت روانه كند، ولی او را نيابد تا اين كه مهدی علیه السلام با حالت ترس و نگرانی بدان سنّت كه موسی بن عمران داشت، داخل مكه شود.» آن گاه آن حضرت در ادامه فرمود: «فرمانده سپاه سفيانی در صحرا فرود می‏آيد، پس آوازدهنده‏ای از آسمان ندا می‏كند كه «ای دشت، آن قوم را نابود ساز!» پس آن نيز ايشان را به درون خود می‏برد و هيچ يك از آنان نجات نمی‏يابد مگر سه نفر...».[9]3. خروج يمانی؛ يكی ديگر از نشانه‏های حتمی ظهور حضرت مهدی عجل الله فرجه ، خروج سرداری از اهل يمن است كه مردم را به حق و عدل دعوت می‏كند. در کتاب‌های شيعه، روايات فراوانی در اين باره وجود دارد؛[10] به گونه‏ای كه برخی آنها را مستفيض دانسته‏اند.[11] امام باقر علیه السلام در اين باره فرمود: «... خروج سفيانی و يمانی و خراسانی در يك سال و يك ماه و يك روز واقع خواهد شد؛ با نظام و ترتيبی هم چون نظام يك رشته كه به بند كشيده شده است. هر يك از پی ديگری [می‏آيد] و جنگ قدرت و هيبت از هر سوی فراگير می‏شود. وای بر كسی كه با آنان دشمنی و ستيز كند! در ميان پرچم‏ها، راهنماتر از پرچم يمانی نباشد كه آن پرچم هدايت است، زيرا دعوت به صاحب شما می‏كند و هنگامی كه يمانی خروج كند، خريد و فروش سلاح برای مردم و هر مسلمانی ممنوع است. چون يمانی خروج كرد، به سوی او بشتاب كه همانا پرچم او پرچم هدايت است. هيچ مسلمانی را روا نباشد كه با آن پرچم مقابله كند. پس هر كس چنين كند او از اهل آتش است، زيرا او به سوی حق و راه مستقيم فرا می‏خواند».[12] اگر چه به جزئيات و چگونگی قيام و خروج يمانی، اشاره نشده است، از نشانه‏های حتمی ظهور به شمار می آید. 4. قتل نَفْس زَكيَّه؛ «نفس زكيّه» يعنی، فرد بی‏گناه، پاك، كسی كه قتلی انجام نداده است و جرمی ندارد.[13] از روايات استفاده مي شود در آستانه ظهور حضرت مهدی عجل الله فرجه در گيرودار مبارزات زمينه ساز انقلاب مهدی علیه السلام ، فردی پاك باخته و مخلص، در راه امام علیه السلام می‏كوشد و مظلومانه کشته می شود. اين رخداد عظيم، طبق بيان روايات، بين ركن و مقام ـ در بهترين مكان‏های زمين ـ اتفاق می‏افتد. فرد يادشده از اولاد امام حسن مجتبی علیه السلام است.[14] 5. ندای آسمانی؛ «ندا» در لغت به معنای بلندشدن صدا و ظهور آن است و گاهی فقط به صدا اطلاق می‏شود[15]. در اين‌جا منظور از ندای آسمانی، صدايی است كه در آستانه ظهور حضرت مهدی عجل الله فرجه از آسمان شنيده می‏شود، و همه مردم آن را می‏شنوند.[16]رواياتی كه دربارة اين نشانه‏ها از طريق شيعه و سنّی رسيده، فراوان بلكه متواتر است.[17] امام باقر علیه السلام در اين باره می‏فرمايد: «نداكننده‏ای از آسمان، نام قائم را ندا می‏كند، پس هر كه در شرق و غرب است، آن را می‏شنود. از وحشت اين صدا، خوابيده‏ها بيدار، ايستادگان نشسته و نشستگان بر دو پای خويش می‏ايستند. رحمت خدا بر كسی كه از اين صدا عبرت گيرد و آن را اجابت كند، زيرا صدای نخست، صدای جبرئيل روح الامين است».[18] از مجموع رواياتی که در اين باره وجود دارد، می‏توان چند نكته را استفاده كرد: 1. «ندای آسمانی»، از نشانه‏های حتمی ظهور شمرده شده است و شيخ طوسی، نعمانی، شيخ مفيد، شيخ صدوق، و... به حتمی بودن آن اشاره كرده‏اند.[19]2. اين صدا از آسمان شنيده می‏شود؛ به گونه‏ای كه همه مردم روی كره زمين ـ در شرق و غرب ـ آن را می‏شنوند و به خود می‏آيند. از برخی روايات استفاده می‏شود كه هر جمعيتی آن صدا را به زبان خود خواهد شنيد.[20]3. محتوای اين پيام آسمانی، دعوت به حق و حمايت و بيعت با حضرت مهدی عجل الله فرجه است.[21]
[1] . كمال الدين و تمام النعمة، ج 2، ص 651.
[2] . كتاب الغيبة، ص 449.
[3] . الغيبة، ص 279، ح 67؛ هم چنين ر.ك: كتاب الفتن، ص 168.
[4] . كمال الدين و تمام النعمة، ج 2، ص 365، ح 9.
[5] . جمعی از نويسندگان, چشم به راه مهدی عجل الله فرجه ، ص 274.
[6] . نعمانی, الغيبة، ص 304، ح 14.
[7] . ابن منظور, لسان العرب، ماده خسف و بيداء.
[8] . شيخ کلينی, الكافی، ج 8، ص 310، ح 483؛ شيخ صدوق, الخصال، ج1، ص303، ح82؛ نعمانی, الغيبة، ص257، ح15.
[9] . نعمانی, الغيبة، ص 279، باب 14، ح 67.
[10] . شيخ کلينی, الكافی، ج 8، ص 310، ح 483 ؛ الغيبة، ص 252، ح 11.
[11] . ر.ک: سيّد محمّد صدر, تاريخ غيبت كبرا، ص 525.
[12] . نعمانی, الغيبة، ص 369، باب 13، ح 13.
[13] . ر.ک: سوره كهف (18)، آيه 74.
[14] . شيخ صدوق, كمال‏الدين و تمام النعمة، ج 1، ص 330، ح 16.
[15] . راغب اصفهانی، المفردات, ماده ندا.
[16] . ر.ك: نعمانی, الغيبة، ص 253، ح 13.
[17] . ر.ك: لطف الله صافی گلپايگانی, منتخب الاثر، ص 459.
[18] . «يُنادِي مُنادٍ مِنَّ السَّماءِ بِاسْمِ القائِم، فَيَسْمَعُ مَنْ بِالْمَشْرِقِ وَمَنْ بِالمَغْرِبِ، لايَبْقی راقِدٌ اِلّا اِسْتَيْقَظَ، وَلا قائِمٌ اِلاَّ قَعَدَ، وَلا قاعِدٌ اِلاَّ قامَ عَلی رِجْلَيْهِ فَزِعاً مِنْ ذلكَ الصَّوتِ... وَهُوَ صَوتُ جَبْرَئيل الرُّوحُ الاَمِين»؛ نعمانی, الغيبة، ص 235، ح 13.
[19] . ر.ك: شيخ طوسی, كتاب الغيبة، ص 435، ح 425؛ شيخ مفيد, الارشاد، ج 2، ص 370.
[20] .شيخ طوسی, كتاب الغيبة، ص 266، ح 54؛شيخ صدوق, كمال‏الدين و تمام النعمة، ج 2، ص 650، ح 8.
[21] .شيخ طوسی, كتاب الغيبة، ص 435؛ شيخ صدوق, كمال‏الدين و تمام النعمة، ج 2، ص 652، ح 14.
ِي يُنَادِي مِنَ السَّمَاءِ وَ خَسْفٌ بِالْبَيْدَاءِ وَ قَتْلُ النَّفْسِ الزَّكِيَّةِ»؛ شيخ صدوق, کمال الدين و تمام النعمة, ج2, ص649؛ شيخ طوسی, كتاب الغيبة، ص 436، ح 427. [2] . ر.ک: جمعی از نويسندگان, نور مهدی علیه السلام ، مقاله علی دوانی، ص 70.[3] . ر.ک: چشم به راه مهدی عجل الله فرجه ، ص 258. [4] . شيخ طوسی, كتاب الغيبة، ص 436، ح 426.

[12] . «اللّهم أنت كشّاف الكرب و البلوی.....»
م نعمانی, الغيبة، ص 129؛ شيخ صدوق, كمال‏الدين و تمام النعمة، ج 2، ص 409، ح 9.
[27] . شيخ صدوق, كمال‏الدين و تمام النعمة، ج 2، ص 81، ح 8.
[28]. کلينی، كافي، ج1 ، ص377.
تانی, انتظار, در بين نشانه‌هاي ظهوراز خروج دجّال سخن‌هاي فراواني نقل شده است. در اين باره توضيح دهيد!
خروج دجّالدر بين نشانه‌هاي ظهوراز خروج دجّال سخن‌هاي فراواني نقل شده است. در اين باره توضيح دهيد! يکی از نشانه‌هايي که فراوان از آن سخن به ميان آمده، خروج دجّال است. اگر چه اين رخداد در شمار نشانه‌های حتمی ظهور ذکر نشده است،دربارة آن ـ به ويژه در منابع اهل سنّت ـ به مراتب از نشانه‌های حتمی بيشتر اشاره شده است. «دجّال» از نگاه کتاب‌های لغت به معنای «آب طلاکاری» و «طلا اندودكردن» است. از آن‌جايي که در اين کار فلزی غير از طلا با ظاهری طلا ارائه می شود، نوعی دغل کاری و ظاهرفريبی تلقی می شود. به همين علت، افراد بسيار دروغ‏گويی كه باطل را حق جلوه می‏دهند «دجّال» ناميده می شوند.[1] از روايات اسلامی استفاده می‌شود که دجّال ستم كاری است كه در آخِرُالزّمان، مردم را گمراه خواهد كرد. البته در آموزه‌های سه دين يهوديت، مسيحيت و اسلام از آن سخن به ميان آمده است. گاهی افرادی در هر سه جامعه دينی می‏گويند: دجّال تولد يافته و زنده است.[2] در رواياتی، از خروج «دجّال» به عنوان نشانه ظهور و در برخی ديگر از آن به عنوان يكی از «اَشْراطُ السَّاعَة»[3] ياد شده است. اين نشانه، در كتاب‏های اهل سنّت بيشتر با عنوان يکی از نشانه‏های برپايی قيامت دانسته شده؛[4] امّا منابع روايی شيعه، اغلب آن را حادثه‏ای مهم که هم زمان با ظهور حضرت مهدی عجل الله فرجه رخ خواهد داد، ياد کرده اند. از اين رو در شمار نشانه های ظهور ذکر شده است.[5]به طور اساسی درباره دجّال و خروج وی، ديدگاه‌های متفاوتی ارائه شده است: الف) برخی بر اين باورند که دجّال، نام شخص معيّنی نيست و هر كسی كه با ادعاهای پوچ و بی‏اساس و با توسل به حيله‏گری و نيرنگ، در صدد فريب مردم باشد، دجّال است. اين كه در روايات از «دجّال»های فراوان سخن به ميان آمده، اين احتمال را تقويت می‏كند. پيامبر اكرمصلی الله علیه و آله و سلم فرموده است: «قيامت، برپا نمی‏شود، تا وقتی كه مهدی از فرزندانم قيام كند و مهدی قيام نمی‏كند، تا وقتی كه شصت دروغ‌گو خروج كنند و هر كدام بگويد، من پيامبرم.»[6] در روايات، از اين «دجّال»ها و دروغگويان، فراوان نام برده شده است؛ در بعضی دوازده و در برخی سی، شصت و هفتاد دجّال آمده است.[7] از ميان اين «دجّال»ها، فردی كه در دروغ‏گويی، حيله‏گری و مردم فريبی سرآمد همة دجالان و فتنه‏اش از همه بزرگ‏تر است، نشانة ظهور مهدی علیه السلام و يا برپايی قيامت است. بر اين اساس دو نوع دجّال هست: يكی همان دجّال حقيقی و واقعی است كه پس از همه «دجّال»ها می‏آيد و ديگری، گروهی شيّاد و دروغ‌گويند كه دست به فريب‏كاری، تحميق و گمراهی مردم می‏زنند. پيامبر اكرمصلی الله علیه و آله و سلم می‏فرمايد: «پيش از خروج دجّال، بيش از هفتاد دجّال خروج خواهد كرد».[8] حقيقت داستان دجّال، بيان‌گر اين واقعيت است كه در آستانة هر انقلابی، افراد فريب كار و منافق ـ كه معتقد به نظام‏های پوشالی گذشته و حافظ سنّت‏ها و ضد ارزش‏هايند ـ برای نگه‏داشتن فرهنگ و نظام جاهلی گذشته، همه تلاش خود را به كار می‏گيرند و با سوءاستفاده از زمينه‏های فكری و اجتماعی و احساسات مردم، دست به تزوير و حيله‏گری می‏زنند تا آنان را نسبت به اصالت و تحقّق انقلاب و استواری رهبران آن، دلسرد و دودل كنند و با شيطنت، آنان را به كژراهه برند! در انقلاب جهانی حضرت مهدی عجل الله فرجه ، چنين خطری پيش‏بينی شده است و از آن جايی كه اين انقلاب از همه انقلاب‏های تاريخ بزرگ‏تر و گسترده‏تر است، خطر فريب كاران دجّال صفت نيز به مراتب بيشتر و گسترده‏تر است. در آستانه ظهور، آنان همه تلاش خويش را به كار خواهند گرفت كه مردم را فريب دهند و آنها را نسبت به نتيجه آن دلسرد و نااميد سازند و سرانجام از پيروزی حتمی آن جلوگيری كنند. البته در اين جا می‏توان گفت: ممكن است يكی از آن دجّال‏ها ـ صفات زشت در او بيشتر از همه متبلور است ـ نشانه ظهور باشد. ب) گروهی ديگر او را فردی معيّن می دانند، با عنوان «دجّال» که خروج می‏كند و مردم را به انحراف می‏كشاند. برخی به استناد رواياتی او را زنده می‏دانند؛ برای مثال گفته می‏شود او در زمان حضرت رسول اكرمصلی الله علیه و آله و سلم موجود بوده و تا زمان خروج زنده خواهدماند.[9] همان گونه که پيش از اين يادآور شديم، در منابع اهل سنّت بسيار بيش از آن که به موضوعات مربوط به حضرت مهدی علیه السلام اشاره شده باشد به موضوع دجّال پرداخته شده است، و همواره آن را امری نگران کننده ياد کرده اند. اصل داستان «دجّال» در كتاب‏های مقدس مسيحيان نيز آمده است؛ در انجيل واژه «دجّال» بارها به كاررفته و از كسانی كه منكر حضرت مسيح علیه السلام باشند و يا «پدر و پسر» را انكار كنند، به عنوان «دجّال» ياد شده است: «دروغ‌گو كيست، جز آن كه مسيح بودن عيسی را انكار كند. آن دجّال است كه پسر و پدر را انكار كند.»[10] کسانی که بر اين باورند که او شخصی معيّن است، به اين روايت نيز استناد كرده‏اند: «اصبغ بن نباته از حضرت علی علیه السلام پرسيد: يا اميرالمؤمنين! دجّال كيست؟ آن حضرت فرمود: دجّال صائدبن صائد (صيد) است. بدبخت كسی است كه او را تصديق كند و خوشبخت آن است كه او را تكذيب كند. از شهری بر آيد كه آن را اصفهان نامند و از دهی كه آن را «يهوديه» گويند.» در پاره‏ای از روايات، محل خروج او سجستان ذكر شده است.[11] چشم راستش ممسوح و چشم ديگرش بر پيشانی است و مانند ستاره صبح می‏درخشد، در آن، نقطه عَلَقه‏ای است كه با خون در آميخته است. ميان دو چشمش نوشته است: «كافر» هر خواننده و بی‏سواد آن را می‏خواند. در درياها فرو می‏شود و آفتاب با او می‏گردد. مقابل او كوهی از دود و عقبش كوهی سپيد است كه مردم تصور می‏كنند طعام است. در زمان قحطیِ سختی خروج می‏كند، در حالی كه بر حمار سپيدی سوار است. هر قدم حمارش يك ميل است و زمين منزل به منزل زير پايش نَوَرديده می شود و بر آبی نگذرد جز آن كه فرو رود تا روز قيامت. به آوازی كه همه جن و انس و شياطين عالم ـ در شرق و غرب ـ آن را می‏شنوند، فرياد كند: «ای دوستان من، نزد من آييد. منم آن كه آفريد و تسويه كرد و تقدير كرد و رهبری نمود. منم پروردگار شما.» دشمن خدا دروغ می‏گويد او يك چشمی است كه غذا می‏خورد و در بازارها راه می‏رود. به راستی كه پروردگار شما نه يك چشم است، و نه غذا می‏خورد، نه راه می‏رود و نه زوال دارد! و برتر است خدا از اين اوصاف؛ برتری بزرگی. آگاه باشيد بيشترِ پيروانش در آن روزگار، ناپاك زادگانند و صاحب پوستين‏های سبز. خداوند او را در شام بر سر گردنه‏ای كه آن را «افيق» نامند ـ به دست كسی كه عيسی علیه السلام پشت سرش نماز می‏خواند ـ هنگامی كه سه ساعت از روز جمعه گذشته باشد ـ خواهد كشت. آگاه باشيد که پس از آن، حادثه بزرگ و قيامت كبرا باشد.[12] از نکات شگف‌آور و تأمل برانگيز در انبوه روايات شيعه و سنّی، ارتباط بسيار شديدی است که بين دجّال و يهود مطرح شده است. در روايات آمده بيشتر پيروان دجال يهودی ها هستند.[13] و ديگر اين که ـ به ويژه در منابع اهل سنّت ـ سخن از كشته شدن دجّال به دست حضرت عيسی علیه السلام است.[14]
[1] . ر.ك: لسان العرب، ج 4، ص 294.
[2] . ر.ك: كنزالعمال، ج 14، ص 323 ـ 282.
[3] . «أشراط» (جمع «شَرَط») به معنای علامت است. و «الساعه» مقصود رستاخيز بزرگ است. بنابراين «أشراط الساعه» به معنای نشانه‏های ]نزديك شدن[ قيامت است. اين اصطلاح بر مجموع حوادثی اطلاق می‏شود كه پيش از واقعه عظيم قيامت، اتفاق خواهد افتاد. ر.ک: كتاب العين، ج 6، ص 235؛ مجمع البحرين، ج 4، ص 257.
[4] . مسلم, صحيح ، باب فى الآيات التى تكون قبل الساعة، ح 1؛ ترمذی, سنن ، ج 4، ص 507؛ ابن داوود, سنن ، ج 4، ص 115.
[5] . كمال‏الدين و تمام النعمة، ج 1، ص 250.
[6] . «لاتَقُومُ السَّاعَةُ حَتَّى يَخْرُجَ المَهْدِيُّ مِنْ وُلْدِي وَلايَخْرُجُ الْمَهدِيّ حَتَّی يَخْرُجَ سِتُّونَ كَذَّاباً كُلُّهُمْ يَقُولُ أَنَا نَبِيٌّ»؛ الارشاد، ج 2، ص 371.
[7] . بحارالانوار، ج 52، ص 209؛ كنزالعمال، ج 14، ص 198 ـ 200.
[8] . كنز العمال، ج 14، ص 200.
[9] . ر.ك: كتاب الغيبة، ص 113، ح 86.
[10] . رساله يوحنا، باب 2، آيه 18 و 22.
[11] . كمال‏الدين و تمام النعمة، ج 1، ص 250.
[12] . پيشين, ج 2، ص 527، ح 1. (با فرض پذيرش روايت, بعيد نيست بسياری از آن چه ذکر شده معنايي کنايي داشته باشد.)
[13] . ر.ک: کمال الدين و تمام النعمة, ج2, ص528,ح2؛ ابن ابی شيبه, المصنف, ج8, ص661.
[14] . تفسير طبری، ج 3، ص 290، تفسير ابن كثير، ج 1، ص 579.
بايد و نبايدها, ص21ـ24 (با تصرّف).
ـ يکی از اصطلاحاتی که در آن به نشانه های ظهور اشاره شده، «أشراط الساعة» است. اين اصطلاح به چه معناست؟ و چه چيزهايي أشراط الساعة هستند؟ «أشراط» (جمع «شَرَط») به معنای علامت است. و «الساعة» به معنای رستاخيز بزرگ است. بنابراين «أشراط الساعه» به معنای نشانه‏های ]نزديك شدن[ قيامت است[1]. اين اصطلاح بر مجموع حوادثی اطلاق می‏شود كه پيش از واقعه عظيم قيامت، اتفاق خواهد افتاد. تعبير «اَشْراطُ السَّاعَة» فقط يك بار در قرآن كريم به كار رفته است. در آن جا که می فرمايد: «آيا آنها جز اين انتظاری دارند كه رستاخيز ناگهان برپا شود؛ [آن گاه ايمان آورند] در حالی كه هم اكنون نشانه‏های آن آمده است، اما هنگامی كه بيايد، تذكر و ايمان آنها سودی نخواهد داشت».[2] در روايات ـ به ‏ويژه از طريق اهل سنّت ـ اين ‏انگاره، فراوان اشاره شده است.[3] پيامبر گرامی اسلامصلی الله علیه و آله و سلم درباره نشانه هاي رستاخيز می‏فرمايد: « به ناگزير ده چيز، پيش از برپايی قيامت، رخ خواهد داد: خروج سفيانی، دجّال، پيدا شدن دود، جنبنده، خروج قائم، طلوع خورشيد از مغرب آن، فرود آمدن حضرت عيسی از آسمان، فرو رفتن [در زمين] در ناحيه مشرق و فرو رفتن در منطقه جزيرة العرب و آتشی كه از انتهای عدن برمی‏خيزد و مردمان را به سوی صحرای محشر راهنمايي می‏كند».[4] ابن عباس روايت مشروح‏ و جامعی را از پيغمبر گرامی اسلامصلی الله علیه و آله و سلم در داستان حجة الوداع نقل كرده که دربرگيرندة نكات ارزش مند فراوانی است. او می‏گويد: «با پيامبر اسلامصلی الله علیه و آله و سلم در «حجةالوداع» بوديم، حضرت حلقه در خانه كعبه را گرفت و رو به ما كرد و فرمود: آيا شما را از «اَشْراطُ السَّاعة» آگاه كنم؟ و سلمان ـ كه در آن روز از همه به پيامبرصلی الله علیه و آله و سلم نزديك‏تر بودـ عرض كرد: آری ای رسول خدا! فرمود: از نشانه‏های قيامت تضييع نماز، پيروی از شهوات، تمايل به هواپرستی، گرامی داشتن ثروت مندان و فروختن دين به دنيا است. در اين هنگام است كه قلب مؤمن در درونش آب می‏شود ـ آن چنان كه نمك در آب [ذوب می‏شود] ـ از اين همه زشتی‏ها كه می‏بيند و توانايی بر تغيير آن ندارد. سلمان گفت: ای رسول خدا! آيا چنين امری واقع می‏شود؟ فرمود: آری، سوگند به آن كس كه جانم در دست اوست! در آن زمان، زمام دارانی ظالم، وزرايی فاسق، كارشناسانی ستم گر، و امنايی خائن بر مردم حكومت می‏كنند. سلمان پرسيد: ای رسول خدا! آيا اين امر واقع می‏شود؟ فرمود: آری، سوگند به آن كس كه جانم در دست اوست! در آن هنگام زشتی‏ها، زيبا و زيبايی‏ها، زشت می‏شود. امانت به خيانت كار سپرده می‏شود و امانت دار خيانت می‏كند. دروغ‌گو را تصديق و راستگو را تكذيب می‏كنند. سلمان پرسيد: ای رسول خدا! آيا چنين چيزی واقع می‏شود؟ فرمود: آری، سوگند به كسی كه جانم در دست اوست! در آن روز حكومت به دست زنان، و مشورت با بردگان خواهد بود. كودكان بر منبرها می‏نشينند و دروغ، «ظرافت» و زكات «غرامت» و بيت‏المال «غنيمت» به شمار مي‌آيد. مردم به پدر و مادر [خود] بدی می‏كنند و به دوستانشان نيكی و ستاره دنباله‏دار در آسمان ظاهر می‏شود. سلمان گفت: ای رسول خدا! آيا اين امر واقع می‏شود؟ فرمود: آری، سوگند به كسی كه جانم در دست اوست! در آن زمان زن با شوهرش، شريك تجارت می‏شود (و هر دو تمام تلاش خود را در بيرون خانه و برای ثروت اندوزی به كارمی‏گيرند). باران كم می‏شود. صاحبان كَرَم خسيس و تهی‏دستان، حقير شمرده می‏شوند. در آن هنگام بازارها به يكديگر نزديك می‏گردد. يكی می‏گويد چيزی نفروختم و ديگري می‏گويد سودی نبردم. همه زبان به شكايت و مذمت پروردگار می‏گشايند. سلمان گفت: ای رسول خدا! آيا اين امر واقع می‏شود؟ فرمود: آری، سوگند به كسی كه جانم در دست اوست! در آن زمان اقوامی به حكومت می‏رسند كه اگر مردم سخن بگويند، آنان را می‏كشند، و اگر سكوت كنند، همه چيزشان را مباح می‏شمرند اموال آنها را غارت می‏كنند و احترامشان را پايمال و خون‏های‏شان را می‏ريزند! دل‏ها را پر از عداوت و وحشت می‏كنند، و همه مردم را ترسان و خائف و مرعوب می‏بينی! سلمان عرض كرد: ای رسول خدا! آيا اين امر واقع می‏شود؟ فرمود: آری، قسم به آن كسي كه جانم به دست او است! در آن هنگام چيزی از مشرق و چيزی از مغرب می‏آورند (قوانينی از شرق و قوانينی از غرب) و امت من متلوّن می‏گردد. در آن روز وای بر ضعفای امت از آنها و وای بر آنها از عذاب الهي! نه بر کوچک رحم می‏كنند، نه بر بزرگ احترام می‏گذارند و نه گنه كاری را می‏بخشند. بدن‏های‏شان هم چون آدميان است، اما قلب‏هایشان قلب‏های شيطان‏ها است. سلمان گفت: ای رسول خدا! آيا اين امر واقع مي‏شود؟ فرمود: آری، سوگند به آن كسی كه جانم در دست او است! در آن زمان مردان به مردان قناعت می‏كنند و زنان به زنان و بر سر پسران به رقابت برمی‏خيزند؛ همان‏گونه كه برای دختران در خانواده‏هایشان! مردان، خود را شبيه زنان و زنان خود را شبيه مردان می‏كنند! زنان بر زين سوار می‏شوند (و به خودنمايی می‏پردازند)؛ لعنت خدا بر آنان باد! سلمان عرض كرد: اي رسول خدا! آيا اين امر واقع می‏شود؟ فرمود: آری، سوگند به كسی كه جانم در دست او است! در آن زمان به تزيين مساجد می‏پردازند، آن‏چنان كه يهود و نصارا معابد را تزيين می‏كنند! قرآن‏ها را می‏آرايند (بی‏آن كه به محتوای آن عمل كنند). مناره‏های مسجد، طولانی و صفوف نمازگزاران فراوان می‏شود؛ اما دل‏ها نسبت به يك ديگر دشمن و زبان‏ها مختلف است. سلمان گفت: ای رسول خدا! آيا اين امر واقع می‏شود؟ فرمود: آری، سوگند به كسی كه جانم در دست او است! در آن هنگام پسران امت من با طلا تزيين می‏كنند و لباس‏های ابريشمين، حرير و ديباج می‏پوشند و از پوست‏های پلنگ برای خود لباس تهيه می‏كنند! سلمان عرض كرد: ای رسول خدا! آيا اين امر واقع شدنی است؟! فرمود: آری، سوگند به كسی كه جانم در دست او است! در آن هنگام زنا آشكار می‏گردد. معاملات با غيبت و رشوه انجام می‏گيرد. دين را فرو می‏نهند و دنيا را برمی‏دارند. سلمان گفت: ای رسول خدا! آيا اين امر شدنی است؟! فرمود: آری، سوگند به كسی كه جانم در دست او است! در آن هنگام طلاق زیاد می شود، و حدّی برای خدا اجرا نمی‏شود؛ اما با اين حال به خدا ضرر نمی‏زنند (خودشان زيان می‏بينند). سلمان عرض كرد: ای رسول خدا! آيا اين شدنی است؟ فرمود: آری، سوگند به كسی كه جانم در دست او است! در آن هنگام زنان خواننده می‏شوند. آلات لهو و نوازندگی آشكار می‏شود و اشرار امتم به دنبال آن می‏روند! سلمان گفت: ای رسول خدا! آيا اين شدنی است؟ فرمود: آری، سوگند به كسی كه جانم در دست او است! در آن هنگام، ثروت مندان امتم، برای تفريح به حج می‏روند و طبقه متوسط برای تجارت، و فقيران آنها برای ريا و تظاهر! در آن زمان اقوامی پيدا می شوند كه قرآن را برای غيرخدا فرا می‏گيرند و با آن هم چون آلات لهو، رفتار می‏كنند. و اقوامی روی كار می‏آيند كه برای غيرخدا علم دين فرا می‏گيرند. فرزندان نامشروع فراوان می‏شوند، و قرآن را به صورت غنا می‏خوانند و برای دنيا بر يك ديگر سبقت می‏گيرند. سلمان عرض كرد: ای رسول خدا! آيا اين امر واقع می‏شود؟ فرمود: آری، سوگند به كسی كه جانم به دست او است! اين در زمانی است كه پرده‏های حرمت دريده و گناه فراوان می‏شود. بدان بر نيكان مسلط می‏گردند. دروغ، زياد و لجاجت، آشكار می‏شود. فقر فزونی می‏گيرد. مردم با انواع لباس‏ها بر يكديگر فخر می‏فروشند. باران‏های بی‏موقع می‏بارد. قمار و آلات موسيقی را جالب می‏شمرند، و امر به معروف و نهی از منكر را زشت می‏دانند؛ به گونه‏ای كه مؤمن در آن زمان، از همه امت خوارتر می‏شود. قاريان قرآن و عبادت كنندگان پيوسته به يك ديگر بدگويی می‏كنند و آنها را در ملكوت آسمان‏ها افرادی پليد و آلوده می‏خوانند. سلمان عرض كرد: ای رسول خدا! آيا اين امر واقع می‏شود؟ فرمود: آری، سوگند به كسي كه جانم در دست او است! در آن هنگام ثروتمند رحمي بر فقير نمي‏كند، تا آن جا كه نيازمندي در ميان جمعيت به پا می‏خيزد و اظهار حاجت می‏كند، و هيچ كس چيزي در دست او نمی‏نهد. سلمان گفت: ای رسول خدا! آيا اين امر شدنی است؟! فرمود: آری، سوگند به كسی كه جانم در دست او است! در آن هنگام «رويبضه» سخن مي‏گويد. سلمان عرض‏كرد: پدر ومادرم فدايت باد اي رسول خدا! «رويبضه» چيست؟ فرمود: كسی درباره محروم سخن می‏گويد كه هرگز سخن نمی‏گفت (و كسی اظهار نظر می‏كند كه مجال اظهار نظر به او نمی‏دادند). در اين هنگام طولی نمی‏كشد كه فريادی از زمين بر می‏خيزد، آن چنان كه هر گروهی خيال می‏كند اين فرياد در منطقه آنها است. باز مدتی كه خدا می‏خواهد به همان حال می‏مانند، سپس در اين مدت زمين را می‏شكافند و زمين پاره‏های دل خود را بيرون می‏افكند. فرمود: منظورم طلا و نقره است. سپس به ستون‏های مسجد با دست مباركش اشاره كرد و فرمود: همانند اينها. و درآن روز ديگر طلا و نقره ‏به ‏درد نمی‏خورد.[5] [و فرمان الهي فرا می‏رسد]. اين است معنای سخن پروردگار: «فَقَدْ جاءَ اَشْراطُها»[6].
[1] . كتاب العين، ج 6، ص 235؛ مجمع البحرين، ج 4، ص 257.
[2] . gفَهَلْ يَنْظُرُونَ إِلاَّ السَّاعَةَ أَنْ تَأْتِيَهُمْ بَغْتَةً فَقَدْ جاءَ أَشْراطُها فَأَنَّى لَهُمْ إِذا جاءَتْهُمْ ذِكْراهُمْf؛ محمد (47)، آيه 18.
[3] . ر.ك: صنعانی، المصنف، ج 11، ص 274؛ على بن جعد، مسند، ص 248؛ ابن ابى‏شيبه، المصنف، ج 8، ص 267؛ ابن ابی عاصم، كتاب الاوائل، ص 114؛ نسائی، السنن الكبری، ج 1، ص 255؛ طبرانی، المعجم‏الكبير، ج 9، ص 296. [4] . «عَشرٌ قَبْلَ السَّاعَةِ لابُدَّ مِنْها السُّفيَانِىُّ وَالدَّجّالُ وَالدُّخانُ وَالدّابَّةُ وَخُروُجُ القائِمِ وَطُلُوعُ الشَّمْسِ مِنْ مَغْرِبِهَا وَنُزُولُ عِيسی وَخَسْفٌ بِالْمَشرِقِ وَخَسْفٌ بِجَزيرَةِ العَرَبِ وَنَارٌ تَخْرُجُ مِنْ عَدَن تَسُوقُ النّاسَ اِلَی المَحْشَرِ»؛ ك