يکی از وظايف منتظران دعاوندبه است. لطفاً دربارة دعاي ندبه توضيح دهيد. بی گمان يکی از احساسات اصيل و حقيقی انسان که ريشه در فطرت او دارد، توجه به نيايش و ارتباط با مبدأ آفرينش و جهان غيب و آفريدگار هستی است. «دعای ندبه» از جمله دعاهای مشهوری است كه مستحب است در چهار عيد ـ روز جمعه، عيد فطر، عيد قربان و عيد غدير ـ خوانده شود. «ندبه» به معنای فراخوانی و نيز گريه و ناله است، و اين دعای شريف، مشتمل بر فریاد خواهی و استمداد از حضرت ولی عصر عجل الله فرجه و تأسّف بر غيبت و گريه از فراق آن بزرگوار است؛ از اين رو به اين نام شهرت يافته است. گروهی از دانشمندان شيعه، سند اين دعای گرانقدر را معتبر شمردهاند.[1] در عصر حاضر كه برخی از مصلح نمايان با لحن تند، اين دعا را بی سند پنداشتند و يا مضامين آن را نادرست انگاشتند، چندين كتاب كوچك و بزرگ در بررسی سند و متن اين دعا منتشر شده است. علامه مجلسی گفته است: «اما دعای ندبه ـ كه شامل عقايد حقّه و تأسف بر غيبت حضرت قائم عجل الله فرجه ـ به سند معتبر از حضرت صادق علیه السلام منقول است».[2] از انديشورانی که اين دعا را نقل کرده اند، می توان به سيّدبن طاووس حلی (م 664 ق) اشاره کرد. ايشان در كتاب اقبال الاعمال و كتاب مصباح الزائر این دعا را آورده است. شيخ محمّد مشهدی حائری (از عالمان قرن ششم) نیز در كتاب مزار خود اين دعای شريف را آورده است. هم چنين در مزار قديم به ظاهراز تالیفات قطب راوندی است ـ اين دعا نقل شده است. روشن است كه اين شخصيتهای گرانقدر و حديثشناس، دعای غيرمعتبر را در كتابهای خود نقل نمیكنند. مرحوم سيدبن طاووس در كتاب مصباح الزائر آورده است: «بعضی از اصحاب ما چنين گفتهاند كه جناب محمّدبن علیبن أبي قرة از كتاب مرحوم محمّدبن الحسينبن سفيانبن البزوفری، دعای ندبه را نقل كرده و گفته است كه اين دعا، دعايی است براي حضرت صاحب الزمان (صلوات اللَّه عليه) كه مستحب است آن را در عيدهای چهارگانه ـ روز جمعه، عيد قربان، عيد فطر و عيد غدير ـ بخوانند.[3]» از ديگر کسانی که اين دعای شريف را با قوّت تمام نقل نموده و ترديدها را از آن منتفی دانسته، مرحوم مجلسی است. ايشان در بحارالانوار مینويسد: « محمّدبن مشهدی در كتاب مزار خويش ـ مزار كبير[4] ـ چنين گفته كه دعای ندبه را محمّدبن ابی قرة از كتاب ابی جعفر محمّدبن الحسينبن سفيان البزوفری، نقل كرده است.»[5] آن گاه مرحوم علامه مجلسی پس از بيان هر دو سند، چنين اظهار نظر میكند: «گمان میرود مرحوم سيد بن طاووس نيز اين دعا را از جناب مشهدی گرفته باشد و مراد وی از «بعض اصحابنا» همان مرحوم مشهدی باشد.» اما اين دعا از چه کسی صادر شده است؟ بنابر دو قرينه، احتمال اينكه دعای ندبه از سوی غير از امام معصوم علیه السلام صادر شده باشد، مردود است: 1.اينكه میفرمايد: «مستحب است خواندن اين دعا.» و ظاهر اين كلمه میرساند كه اين دعا از سوی معصوم صادر شده است، زيرا محكوم كردن هر كدام از افعال و أذكار به هر يك از احكام خمسه (وجوب، حرمت، استحباب، كراهت و اباحه) از امور توقيفيه می باشد كه فقط بايد از سوی اوليای خدا صورت گيرد. 2.اينكه برای قرائت اين دعا، زمان خاص (عيدهای چهارگانه) بيان شده و دعايی كه از سوی غير معصوم انشا شده باشد، نمیتواند از چنين ويژگی برخوردار باشد. امّا اينكه اين دعای شريف از كدام يك از معصومين علیهم السلام صادر شده است، باز هم به روشنی معلوم نيست. از ظاهر عبارت مرحوم «ابن بزوفری» آشكار میشود كه اين دعا از امام زمان عجل الله فرجه است. در اين صورت، بايد بگوييم: اين دعا نيز از توقيعاتی است كه از سوی حضرت صاحب الامر علیه السلام برای مرحوم ابن بزوفری كه در زمانی نزديك به غيبت صغرا میزيسته، صادر شده است؛ همانند توقيعاتی كه برای مرحوم شيخ مفيد صادر شدهاند.[6] احتمال دوم ايناست كه اين دعا از سوي امام صادق علیه السلام صادر شده باشد؛ همانطور كه مرحوم مجلسی در كتاب «زاد المعاد»[7] فرموده است.[8] خواندن اين دعا در هر مكانی كه با حضور قلب و اخلاص كامل خوانده شود و شخص توجه به مضامين عالی، عبارات و اشارات آن داشته باشد، آثار و نتايج ارزش مندی در پی خواهد داشت. از آثار آن، توجه و التفات مخصوص حضرت مهدی عجل الله فرجه در آن مكان و محل، بلكه حضوربه هم رسانيدن آن حضرت در آن مجلس است؛ چنان كه در بعضی مواضع و موارد اتفاق افتاده است.[9]فرازهای دعا اين دعای ارزش مند از چهار فراز مهم تشكيل شده كه با يك ديگر مرتبط بوده و در مجموع يك منظومة منظم و سير منسجم را تشكيل میدهند. فراز اول: حمد و صلوات؛اين دعا با حمد و ستايش پروردگار و صلوات بر پيامبر گرامی اسلام و اهل بيت مكرّمش علیهم السلام آغاز میشود: «ستايش مخصوص پروردگار جهانيان است و درود و سلام مخصوص خداوند بر آقای ما محمد، پيامبرش و خاندان او باد.»[10] فراز دوم: ثنای بر قضا؛ اين فراز كه با حمد و ثنای دوباره بر جريان قضای الهي نسبت به اوليابش شروع میشود، در واقع دربردارندة همة دعا به نحو اجمال است كه با عباراتی مختصر، مضامين بعدی دعا را مورد اشاره قرار میدهد. «بار خدايا! ستايش فقط تو را سزاست بر آن قضاء و قدری كه دربارة اوليا و نمايندگانت جاری شد... و آنان را سبب دستآويزی به سويت و وسيلهای برای خشنودی محضت قرار دادی.»[11] فراز سوم: تاريخ، از آغاز تا تكامل؛ در سومين فراز از اين دعای شريف، ماجرای تفصيلی قضا و حكم الهي در باره اوليایش مورد بررسی قرار میگيرد كه در آن، نقطة شروع تاريخ بشر و تحوّلات اساسی و در نهايت، سير تكاملی آن به سوی عصر حاكميت حضرت بقية اللَّه عجل الله فرجه كه اوج تقرب جامعة بشری به خدای متعال وهدف نهايی از آفرينش است، مورد توجه واقع میشود. اين فراز با عبارت «فبعض أسكنته جنتك»، آغاز و با جملة «و نحن نقول الحمدللّه رب العالمين» به انتها میرسد. فراز چهارم: استغاثه و طلب؛ استغاثه به درگاه حضرت حق، واپسين فراز از دعای ندبه را به خود اختصاص میدهد: «خدايا! تويی تنها برطرف كننده گرفتاریها و سختیها....[12]».
[1] . بايد توجّه داشت معتبر دانستن دعای شريف ندبه از اصول دين نيست, و معتبر نشناختن آن به صحت عقايد و اصولی که در نزد شيعه معتبر است, خللی وارد نمیکند.
[2] . محمّد باقر مجلسی, زاد المعاد، ص 491.
[3] . سيّد بن طاووس, مصباح الزائر، ص 446.
[4] . مزار محمّد بن مشهدی، كتابی است كه در باره زيارتهای وارد شده برای پيامبر گرامی اسلام صلی الله علیه و آله و سلم و خاندان نورانی آن حضرت نوشته شده است. مرحوم مجلسى در بحارالانوار، از اين كتاب با عنوان «مزار كبير» ياد كرده است.(بحارالانوار، ج 99، ص110) و بنابر آنچه علامه طهرانی در الذريعه بيان كرده است(شيخ آقا بزرگ تهران، الذريعه، ج20، ص 324) و همچنين از خاتمة مستدرك الوسايل ظاهر میشود، اين كتاب، يكی از مدارك مرحوم نوری برای «مستدرك الوسايل» بوده است.(مستدرك الوسايل، ج 3،ص 368 - 369؛ الذريعة، ج20، ص 324) از عبارتی كه در مقدمة مزار كبير آمده است، چنين آشكار میگردد كه مرحوم مشهدی فقط رواياتی را كه به سند قابل اعتماد و از راويان موثق به دست آورده، نقلكرده است.
[5] . محمّد باقر مجلسی, بحارالانوار، ، ج 99، ص 104 - 110.
[6] . البته پيش از اين يادآور شديم در صدور اين نوشتهها از طرف حضرت مهدی علیه السلام ترديدهايي وجود دارد.
[7] . محمّد باقر مجلسی, زاد المعاد، ، ص 491.
[8] . سيّد مهدی ميرباقری,« مروری بر دعای ندبه», فصلنامه انتظار, ش1.
[9] . ر.ك: لطف اللّه صافی گلپايگانی، فروغ ولايت در دعای ندبه، پيش گفتار. [10] । «الحمد للّه ربّ العالمين و صلی اللَّه علی سيّدنا محمّد نبيّه و آله و سلم تسلم در کتابهای مختلف ديدگاههای متفاوتی دربارة ملاقات با حضرت مهدی علیه السلام در دوران غيبت کبرا ارائه شده است. در اين باره توضيح دهيد! ارتباط شيعيان با حضرت مهدی علیه السلام درعصر انتظار در کتابهای مختلف ديدگاههای متفاوتی دربارة ملاقات با حضرت مهدی علیه السلام در دوران غيبت کبرا ارائه شده است. در اين باره توضيح دهيد! بی گمان يکی از آرزوهای پيروان راستين امامان معصوم علیهم السلام آن است که در دوران پنهان زيستی آخرين پيشوای معصوم، به ديدار آن امام همام نائل آيند. اما از آن جايي که پنهان زيستی آن امام بزرگوار سری از اسرار الهی است به گونهای که چگونگی آن به روشنی مشخص نيست، در اين باره بحثهاي فراوانی پديد آمده است. بنابراين يكي از بحثهايي كه دربارة حضرت مهدی علیه السلام لازم است به طور ويژه مورد توجّه قرار گيرد، بحث «ملاقات با آن حضرت در دوران غيبت» است. اين اختلاف ديدگاهها به دلیل وجود احادیثی است که در منابع روايي وجود دارد. دانشوران شيعه، زندگي حضرت مهدي علیه السلام را از زواياي گوناگون به گونههاي متفاوت تقسيم كردهاند. در يک نگاه کلّی می توان عمر حضرت مهدی علیه السلام را به چهار دورة متفاوت تقسيم کرد:1. دوران زندگی با پدر خود؛2. دوران غيبت صغرا؛3. دوران غيبت کبرا؛4. دوران ظهور. بحث ارتباط با آن حضرت نيز به تناسب دورههای مختلف، متفاوت خواهد بود. شکّی نيست که در دورة نخست، افرادی به صلاحديد امام يازدهم به ديدار آخرين حجّت الهی نایل شدند. و نيز از روایات و حکایت استفاده می شود پس از شهادت آن حضرت و در دورة دوم، اگرچه ديدار با حضرت حجّت، مانند دوران حيات پدر بزرگوارشان نبوده است، ولي در عين حال گروهي با آن حضرت ديدار داشتهاند كه شيخ صدوق، در كتاب كمالالدين و تمام النعمه و ديگران، اسامي آنان را ذكر كردهاند. دورة سوم كه با مرگ آخرين نایب خاص آغاز و هم چنان ادامه دارد، به خاطر روايات متعارض، هم چنان محل بحث و گفت وگو بوده است. پيش از آن که به بحث در اين باره بپردازيم اشاره به اين نکته لازم است كه برخلاف اصرار برخي كه دستورالعملهايي را براي ديدار با حضرت مهدي عجل الله فرجه ارائه ميكنند، از هيچ روايت موثقي به دست نمي آيد كه توصيه شده باشد كاري انجام دهيم تا به ملاقات با آن حضرت نایل گرديم. اگر در برخی دعاها نيز از خداوند میخواهيم که چهرة نورانی آن حضرت را ببينيم، انصراف به زمان ظهور آن حضرت دارد، و به نوعی دعا برای ظهور آن حضرت است. افزون بر آن در برخي روايات برخلاف آن سفارش شده است؛ به اين مضمون که دنبال چنين كاري نباشيم. خود حضرت مهدي عجل الله فرجه تأكيد فرموده اند كه شيعيان در دوران غيبت، در جست وجوي آن حضرت و به دنبال ديدار با آن حضرت نباشند. ايشان در توقيع شريف، در پاسخ كسي كه از خانه و ديار خود دل كنده بود و در پي ديدار با آن حضرت تلاش فراواني ميكرد، وي را از اين تلاش برحذر داشته، فرمودهاند: « مَنْ بَحَثَ فَقَدْ طَلَبَ وَ مَنْ طَلَبَ فَقَدْ دَلَّ وَ مَنْ دَلَّ فَقَدْ أَشَاطَ وَ مَنْ أَشَاطَ فَقَدْ أَشْرَكَ».[1] آن شخص نيز در امتثال امر مولاي خود چنين كرده، به ديار خود بازگشت. و نيز آن حضرت در توقيعي ديگر، پس از آن که سير امامت را تا امام عسکری علیه السلام بيان میفرمايد، اين گونه ادامه میدهد: «...َوْصَي بِهَا إِلَي وَصِيٍّ سَتَرَهُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ بِأَمْرِهِ إِلَي غَايَةٍ وَ أَخْفَي مَكَانَهُ بِمَشِيَّتِهِ... فَلْيَدَعُوا عَنْهُمُ اتِّبَاعَ الْهَوَي وَ لْيُقِيمُوا عَلَي أَصْلِهِمُ الَّذِي كَانُوا عَلَيْهِ وَ لَا يَبْحَثُوا عَمَّا سُتِرَ عَنْهُمْ فَيَأْثَمُوا وَ لَا يَكْشِفُوا سَتْرَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فَيَنْدَمُوا...»؛[2]...وصايتي که در دست داشت، به وصي خود سپرد. که خداي عزوجل او را پنهان کرد. تا مدتي که دارد. و به مشيّت خود جايش را نهان داشت... و بايد پيروي هواي نفس را از سر بگذارند و بر اساسي که داشتند و بر آن بودند، بر سر پا بايستند، و از آن چه بر آنها پوشيده شده است، کاوش نکنند. پس به گناه میافتند. و پرده اي که خداي عزوجل افکنده، بالا نزنند تا پشيمان شوند.... برخي از مراجع تقليد نيز در پاسخ به اين پرسش كه: آيا از جمله تكاليف شيعه در عصر غيبت، درخواست و تقاضاي ديدار با امام است؟ يا چنين تكليفي نيست؟گفته اند: «نه؛ ما مأمور نيستيم كه اصرار به ديدن حضرت داشته باشيم. كسي ممكن است خدمت حضرت مشرف بشود، امّا آناني كه مشرف شدند، خبري نميدهند. آنان، تظاهر به اين مسائل نميكنند. بر اساس رواج همين تفكر غلط، خيليها ميآيند پيش ما و ميگويند: آقا! دعا كنيد تا حضرت مهدي علیه السلام را ببينيم».[3] يكي ديگر از مراجع معاصر، اين مطلب را اين گونه بيان كرده اند: «نبايد اين مطلب را در جامعه گسترش دهيم كه بايد بيابانها و كوه و دشت را طی كنيم تا آن حضرت را ببينيم. خود آن حضرت نيز فرمودهاند: "هر كسی ادعای مشاهده نموده، بايستی او را تكذيب كنيد." اصلاً ما نيازی به اين حرفها نداريم؛ آن چه وظيفه ما و همه شيعيان و دوستداران آن حضرت است، اشاعه فرهنگ صحيح «مهدويت»، «مهدی زيستی» و «ترويج افكار ائمه علیهم السلام » است.[4]» همان گونه كه پيش از اين ياد شد به دلیل وجود روايات متعارض، در اين بحث ديدگاههاي متفاوتي تصوّر ميشود[5]: الف) عدم امکان ملاقات به طول مطلق اين ديدگاه به طور اساسی از رواياتی قابل استفاده است که از ناپيدايي آن حضرت در دوران غيبت سخن به ميان آورده است. برخی از اين روايات با مضامين ذيل[6]، اين ديدگاه را شکل میدهند:1. «تَري وَ لا تُري»؛ ميبيند و ديده نميشود.[7] 2. «لا يَرَوْنَهُ»؛ او را نمیبينند.[8] 3. «يَرَی النَّاسَ وَ لَا يَرَوْنَهُ»؛ مردم را مي بيند و مردم او را نميبينند.[9] 4. «يَغِيبُ عَنْكُمْ شَخْصُهُ»؛ شخص او از شما غایب ميشود.[10] 5. «لَا يُرَی جِسْمُهُ»؛ جسم ايشان ديده نميشود.[11]6. «لَا يُرَی شَخْصُهُ»؛ شخص او ديده نميشود.[12] 7. «لَا تَرَوْنَ شَخْصَهُ»؛ شما شخص او را نميبينيد.[13]8. «أَرَي الْخَلْقَ وَ لَا تُرَي»؛ مردمان را ميبينم و تو ديده نميشوي.[14] روشن است که همه روايات پيشين و احاديثي مانند آن، دلالت ميكند آن حضرت با وجود اينکه زنده است و در بين مردم زندگي ميکند و مردم را ميبيند، امّا مردم آن حضرت را نميبينند. روايات پيشين و مانند آن باعث شده تا ابن ابي زينب نعماني، ـ به نخستين كسي كه به طور شايسته روايات مربوط به حضرت مهدي عجل الله فرجه را جمع و مورد بررسي قرار داده ـ در فصلي از كتاب خود، به روشني، نديدن حضرت را در عصر غيبت قابل قبول دانسته، به اين نكتة مهم اشاره كرده است: «... و هم معذورون في أن لايروا حجتهم و إمام زمانهم في أيام الغيبة و يضيق عليهم في كل عصر و زمان قبله أن لا يعرفوه بعينه و اسمه و نسبه و محظور عليهم الفحص و الكشف عن صاحب الغيبة و المطالبة باسمه أو موضعه أو غيابه أو الإشادة بذكره فضلا عن المطالبة بمعاينته»[15]؛ ... براي شيعيان، جست وجو از امام و كشف صاحب غيبت و به دنبال نام و محلّ سكونت و محل غيبت اوبودن و يا اشاره به ذكر او كردن، ممنوع است، تا چه رسد به آن كه بخواهند آشكارا او را ببينند. به نظر مي رسد به رغم آن كه اين ديدگاه از روايات پيشين قابل استفاده است، و نيز اين که اين ديدگاه به رواياتی که امام را مانند خورشيد پشت ابر معرفی کرده، نزديک تر است، امّا كسي به روشني قائل به آن نشده، امكان ملاقات را ممتنع ندانسته است. به دليل آن که:1. در دسته دوم از روايات، برخی روايات امکان ملاقات را مردود ندانسته، ديدن بدون شناخت را ممکن دانسته اند. 2. شکي نيست که در دوران غيبت صغرا برخی از شيعيان ـ به ويژه نایبان خاص ـ آن حضرت را ملاقات کردهاند. بنابراين شکی نيست که روايتهای ياد شده، تخصيص خورده و ملاقات با آن حضرت امکان دارد. دربارة امکان ملاقات، برخی از انديشوران شيعه نيز چنين نوشته اند:1. سيّد مرتضی مينويسد: «... همانا ممتنع نيست که امام برای برخی دوستانش آشکار شود؛ از کسانی که از سوی آنها ترسی وجود ندارد».[16]2. شيخ طوسی نيز مینويسد: «نخست ما با جزم و يقين نمیدانيم که آن محبوب دلها از ديدة همة دوست دارانش نهان و غايب است، بلکه امکان دارد برای بيشتر آنان ظاهر گردد»[17].3. سيّدبن طاووس نيز خطاب به فرزند خود در اين باره فرموده است: «گرچه امام الآن از جميع شيعيان غایب است، ممتنع نيست که جماعتی از آنان به ملاقات حضرت مشرف شده، از گفتار و کردار ايشان استفاده کنند»[18]. ب)امکان ملاقات، بدون شناخت؛ در اين ديدگاه، اگرچه بر خلاف ديدگاه نخست، امکان ملاقات مورد قبول است، لکن وقوع ملاقات همراه با شناخت آن حضرت را در اين دوران، غير قابل پذيرش ميدان،. و لزومي براي آن نمیبيند. و آن را با فلسفة غيبت در تعارض ميداند. در اين ديدگاه، به طور عمده به رواياتی استناد میشود که در آن سخن از ديده شدن حضرت به ميان آمده، امّا تصريح شده که در آن ديدن، هرگز شناختی نسبت به حضرت صورت نمیگيرد. بنابراين امکان ديدار هست، اما چون فرد، آن حضرت را نخواهد شناخت، بنابراين در يک فرد خارجی مشخص وقوع پيدا نخواهد کرد. شيخ صدوق در کمال الدين و تمام النعمه و نيز در علل الشرايع با ذکر سند از سدير نقل کرده که امام صادق علیه السلام فرمود: «إِنَّ فِي الْقَائِمِ سُنَّةً مِنْ يُوسُفَ ... فما تنکر هذه الامة ان يکون الله عزوجل يَفْعَلُ بِحُجَّتِهِ مَا فَعَلَ بِيُوسُفَ أَنْ يَكُونَ يَسِيرُ فِي أَسْوَاقِهِمْ وَ يَطَأُ بُسُطَهُمْ وَ هُمْ لَا يَعْرِفُونَهُ حَتَّی يَأْذَنَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ لَهُ أَنْ يُعَرِّفَهُمْ نَفْسَهُ كَمَا أَذِنَ لِيُوسُفَ...»؛ در قائم سنّتي از يوسف است... چرا اين مردم منکرند که خداي تعالي با حجت خود همان کند که با يوسف کرد؟ در بين ايشان گردش کند و در بازارهاي آنها راه رود و بر فرشهاي آنها پا نهد و آنها او را نشناسند تا آن گاه که خداي تعالي به او اذن دهد که خود را به آنها معرفي سازد؛ همانگونه که به يوسف اذن داد.... [19] جاي بسي شگفتي است كه برخي با بيان قاطع، اين روايت را دليلي بر امكان ملاقات و وقوع آن و نيز قبول ادعاي ملاقات انگاشتهاند. در حالي كه با كمي تأمل در مييابيم كه نه فقط چنين استفادهاي از روايت نادرست است، بلكه در ديدگاه «عدم شناخت» بهتر به كار ميآيد، زیرا هرگز از حكايات تاريخي و روايات به دست نميآيد كه تا زماني كه حضرت يوسف خود را معرفي نكرد، کسی او را به عنوان يوسف شناخته باشد. اين پاسخ زماني قاطعيت بيشتري مي يابد كه بدانيم صريح آيه قرآن حكايت از اين دارد كه حتي برادران يوسف كه مدت ها با وي زندگي كردند، در ديدار نخست او را نشناختند. بنابراين دست كم، با استناد به اين روايت و مانند آن گفته شده، كه بر فرض كه وقوع ملاقات پذيرفته شود، امّا شباهت آن حضرت با يوسف اقتضا دارد كه هرگز به عنوان حضرت مهدي عجل الله فرجه شناخته نشود. سخن ديگري نيز در تأييد اين ديدگاه از نایب خاص حضرت مهدي علیه السلام محمدبن عثمان نقل شده، که مي گويد: «وَ اللَّهِ إِنَّ صَاحِبَ هَذَا الْأَمْرِ لَيَحْضُرُ الْمَوْسِمَ كُلَّ سَنَةٍ يَرَی النَّاسَ وَ يَعْرِفُهُمْ وَ يَرَوْنَهُ وَ لَا يَعْرِفُونَهُ»؛ به خدا سوگند، همانا صاحب اين امر هر سال در موسم حج حاضر مي شود، مردم را ميبيند و آنها را ميشناسد و مردم او را ميبينند ولي نميشناسند.[20] از اين روايات به خوبی استفاده میشود شناخته نشدن آن حضرت، هم هنگام ملاقات و هم پس از آن است. منطقی است که گفته شود کسی که هنگام ديدار، آن حضرت را نشناخته، دليلی وجود ندارد که پس از آن بگويد آن کسی را که ديده به طور حتم حضرت بوده است؛ چون شاید از ملازمان آن حضرت يا يکی از اوليای الهی بوده که به دستور آن حضرت برای رفع مشکل او اقدام نموده است. اين نکته قابل تأمل و دقت است. اگرچه حجم روايات اين ديدگاه بسيار کمتر از دستة نخست است، به هر حال می توان ديدگاه ياد شده را از آن به دست آورد. ج) امکان ملاقات، همراه با شناخت؛ در اين ديدگاه اگر چه امکان و وقوع ملاقات مورد قبول است، به سبب صدور توقيع شريف، ادعای ملاقات غير قابل پذيرش است. مهمترين و معتبرترين دليل بر اين ديدگاه توقيعي است كه شش روز پيش از مرگ عليبن محمد سمري، واپسين سفير خاص امام زمان عجل الله فرجه از ناحيه آن حضرت صادر شده است. از اين توقيع استفاده میشود، مدعي مشاهده، دروغگو است و ادعاي وي قابل پذيرش نيست. متن اين توقيع که بسياري از دانشمندان بزرگ شيعه، در كتابهاي روايي خود آوردهاند،[21] اين گونه است: «به نام خداوند بخشنده مهربان. ای علیبن محمد سمري! خداوند پاداش برادرانت را دربارة تو بزرگ نمايد. تو در فاصله شش روز ميميري. كارهاي خود را انجام بده و به هيچ كس وصيت نكن كه پس از تو، جانشينت باشد كه غيبت دوم و تام واقع شد و ظهوري نيست، مگر پس از اذن خداوند. اين اجازه پس از مدتی طولاني است كه دلها قسي و سخت شود و زمين از ستم پر گردد. به زودي از شيعيان من، خواهند آمد، كساني كه ادعاي ديدن مرا بكنند؛ آگاه باشيد، هر كس پيش از خروج سفياني و صيحه آسماني، ادعا كند كه مرا ديده است، او دروغگوي افترازننده است. و توان و نيرويي نیست مگر از سوی خداوند بزرگ».[22] توقيع شريف حداقل به سه نكتة اساسي تصريح كرده است: 1. نيابت خاصي كه با عثمانبن سعيد آغاز شده بود با رحلت سمري به پايان رسيد(وَ لَا تُوصِ إِلَي أََحَدٍ فَيَقُومَ مَقَامَكَ بَعْدَ وَفَاتِكَ). 2. غيبتي كه در دوران پيش به دلايلي ناقص بود، اينك با رفع آن عوامل، تمام و كامل شده است(فَقَدْ وَقَعَتِ الْغَيْبَةُ التَّامَّةُ). 3. مدعي مشاهده، دروغگوي افترازننده است (أَلَا فَمَنِ ادَّعَي الْمُشَاهَدَةَ قَبْلَ خُرُوجِ السُّفْيَانِيِّ وَ الصَّيْحَةِ فَهُوَ كَذَّابٌ مُفْتَرٍ). در اينجا مدعي، اعم از اين است كه اطمينان به ادعاي خويش داشته باشد و يا به دروغ ادعايي را مطرح كند و يا بپندارد حق است. البته عدهاي از بزرگان، اشكالاتي به توقيع وارد ساخته، نوشتهاند: «اين خبر، ضعيف و غير آن (ضعیف) خبر واحد است كه جز ظني از آن حاصل نشود و سبب جزم و يقين نباشد؛ پس قابليت ندارد كه معارضه كند با وجدان قطعي كه از مجموع آن قصص و حكايات پيدا ميشود. هر چند از هر يك آنها پيدا نشود؛ بلكه جملهاي از آنها دارای كرامات و خارق عاداتي بود كه ممكن نیست صدور آنها از غير آن جناب باشد. پس چگونه رواست اعراض از آنها به جهت وجود خبر ضعيفي كه ناقل آن ـ كه شيخ طوسی است ـ به آن در همان كتاب عمل نکرده.»[23] در مجموع، ايشان چهار اشكال بر توقيع وارد ساخته است: الف) توقيع، خبر واحد و غيرقابل اعتماد است. ب) خبر، مرسل و ضعيف است. ج) شيخ طوسي كه توقيع را نقل كرده، به آن عمل نكرده است. د) توقيع مورد بيتوجهي واقع شده است، چرا كه اصحاب، حكايات زيادي نقل كردهاند كه اشخاص با امام زمان علیه السلام ديدار داشتهاند. در پاسخ به اشکالهای پيشين گفته شده: 1. توقيع مرسل نيست، چراکه شيخ صدوق در کمال الدين آن را با سند ذکر کرده است. افزون بر آن شيخ طوسی اين حديث را از ابن بابويه نقل میکند و میگويد: «اخبرنا جماعة»؛ پس توقيع از يک طريق نيست، بلکه از طرق گوناگونی آن را نقل می کند. و سرانجام آن که، اگر در کتاب احتجاج طبرسی به صورت مرسل ذکر شده، وی در ابتدای کتاب خود می گويد: «سند روايات را نياورده ام يا به سبب شهرت، يا مطابقت با عقول و يا مجمع عليه است». 2. توقيع ضعيف نيز نيست، همة راويان آن ثقه هستند. خبر واحد نیز ثقه است، زیرا حجيت آن در اصول ثابت شده است و ميتوان به آن اعتماد كرد. از نقلهای پُرشمار استفاده میشود که به اين حديث توجّه و اعتنا شده است. هر چند منظور ما, شهرت اصطلاحی نيست. اين تکرار زياد نقل در کتابهای بزرگان شیعه (از قدما و متأخران و معاصران)، بدون هرگونه اشاره به ضعف و ردّ، میتوان آن را يکی از شواهد ـ نه دلايل ـ اعتبار قرار داد.[24] 3. اين كه گفته شده: «راوي آن، شيخ طوسي، به توقيع عمل نكرده»، درست نيست، چرا كه آن چه شيخ طوسي نقل كرده، به دوران غيبت صغرا مربوط ميشود، و منظور توقيع، نفي ادعای ديدن در دوران غيبت كبرا است و مدعي ديدار در اين زمان را بايد تكذيب كرد. 4. اين كه گفتهاند: «از توقيع اعراض شده است.» درست نيست، زيرا عالمان بزرگوار ما ـ كه پس از شيخ صدوق، به نقل توقيع پرداختهاند ـ آن، را باور داشته و در سند و دلالت آن، ترديدي نكردهاند. افزون بر آن، وقتی اعراض اصحاب از توقيع اثبات میشود که همة ناقلان حديث ياد شده، ادعای ملاقات را باور داشته باشند و چون چنين چيزی نه به دلالت مطابقی و نه التزامی از کلام آنها قابل برداشت نيست ـ بلکه در مواردی برخلاف آن است ـ نمیتوان گفت به طور کلی اصحاب از آن اعراض کردهاند، و اعراض برخی نيز باعث ضعف حديث نمیشود. در اينجا لازم است به برخي از سخنان بزرگان اشاره كنيم كه در آن، ضمن قبول امكان ملاقات، گفته شده در صورت ملاقات، فرد ملاقات كننده پرده از ديدار خود برنخواهد داشت و اين همان تكذيب ادعاي ملاقات است.1. سيّد مرتضی بدون آن كه قاطعانه ملاقات با حضرت را قبول کند، عدم امكان ملاقات را غير قطعي دانسته، مينويسد: «انا غير قاطعين علی ان امام لا يصل اليه احد و لايلقاه بشر فهذا امر غير معلوم ولا سبيل الی القطع عليه... »؛[25] ما قطع نداريم که دست کسی به امام نمیرسد و بشر نمیتواند او را ملاقات کند، اين امری غيرمعلوم است که راهی بر قطع به آن نيست. ايشان آن گاه با فاصلة چند صفحه در پاسخ به اين پرسش که اگر غيبت حضرت به سبب ترس از دشمنان است، چرا از دوستان پنهان است؟ مینويسد: «...انه غير ممتنع ان يکون الامام علیه السلام يظهر لبعض اوليائه ممن لايخشی من جهته شيئاً من اسباب الخوف, فان هذا مما لايمکن القطع علی ارتفاعه و امتناعه, و انما يعلم کل واحد من شيعته حال نفسه ولا سبيل له الی العلم بحال غيره»؛[26]... همانا ممتنع نيست که امام برای بعضی دوستانش آشکار شود، برای کسانی که از سوی آنها ترسی وجود ندارد. پس به درستی که اين از اموری است که قطع بر امتناع و ارتفاع آن ممکن نيست، و هر يک از شيعيان، حال خودش را میداند و راهی نيست برای آگاهی به حال ديگران». اما دربارة سخنان سيّد مرتضی، نكات قابل تأملی وجود دارد: الف) در بخش نخست گفتار خود فقط استبعاد عدم امکان ملاقات را رد کرده و اين به معنای پذيرش ادعای ملاقات نيست، زیرا اگر ايشان (حداقل) ادعای ملاقات را قبول داشت، به طور حتم بر آن پافشاري میکرد. ب) ايشان در آخرین جمله کلام خويش(راهی نيست برای آگاهی به حال ديگران) به اشاره، ادعای ملاقات را نيز ردّ کرده است.2. شيخ طوسی نيز گويا با بهرهمندي از فرمايش استاد خود، همان مضمون را اين گونه بيان كرده است: «إنا أولا لا نقطع علی استتاره عن جميع أوليائه بل يجوز أن يظهر لأكثرهم و لا يعلم كل إنسان إلا حال نفسه»؛[27] نخست این که ما با جزم و يقين نمیدانيم که آن محبوب دلها از ديدة همة دوست دارانش نهان و غايب است، بلکه امکان دارد برای بيشتر آنان ظاهر گردد و هر فردی فقط از حالات خود خبر دارد»پ. اگر چه اين بيان، ديدن آن حضرت را ممکن میداند، دربارة ادعای وقوع ملاقات، به نظر میرسد، آن را منتفي ميداند.3. سيّدبن طاووس نيز خطاب به فرزند خود در اين باره فرمود: «و اذا کان غير ظاهر الآن لجميع شيعته فلايمتنع ان يکون جماعة منهم يلقونه و ينتفعون بمقاله و فعاله و يکتمونه...»؛ [28] گرچه امام الآن از جميع شيعيان غایب است، ممتنع نيست که جماعتی از آنان به ملاقات حضرت مشرف شده، از گفتار و کردار ايشان استفاده کنند و از ديگران بپوشانند.... سخنان ايشان مؤيد ديدگاه تکذيب ادعای مشاهده است، چون که پوشاندن تشرّف وقتی در مقياس کلّی باشد، به معنای ردّ تمام ادعاهايي است که در دست است.4. محقق اربلی نيز پس از نقل کلامی از مرحوم طبرسی که گفته است: «ما قطع نداريم که کسی در دوران غيبت به امام نمی رسد»، اظهار شگفتی کرده نوشته است: «مرحوم طبرسی چرا چنين گفته است؟ در حالی که می بايست قطع به اين داشته باشد، چرا که با فاصله اندکی پيش از اين او توقيع نفی ملاقات را (فمن ادعی المشاهدة...) را ذکر کرده بود.» آن گاه ديدگاه خود را در توجيه سخن مرحوم طبرسی بيان کرده: «به طور حتم او نظر به اين نکته داشته که کسانی که احياناً به ديدار نایل می شوند، هرگز آن ديدار را افشا نخواهندکرد و کسانی که به چنين ادعايي دست می زنند دروغگويند».[29] د) امکان ملاقات, قبول ادعا. گروهي از دانشمندان شيعه بر اين باورند كه در غيبت كبرا، ملاقاتهای فراواني با آن حضرت صورت گرفته است. اين ديدگاه در بين متأخران، شهرت بيشتري پيدا کرده است. اين گروه بر قبول امكان، وقوع و ادعای ملاقات با حضرت حجّت در غيبت كبرا، فقط به داستانهايي که در اين باره وجود دارد، استناد کردهاند. ايشان بر اين باورند که در كتابهاي بسياري، داستانهاي گوناگوني نقل شده كه در آن سخن از ملاقات با حضرت مهدی علیه السلام به ميان آمده است. برخي تحت تأثير اين داستانها قرار گرفته، روايات عدم امكان رؤيت را ناديده گرفتند و چنين پنداشتند كه رؤيت حضرت حجّت در دوران غيبت كبرا، امری مسلم و خدشه ناپذير است. مهمترين دليل ايشان اين است که چگونه امکان دارد اين همه ادعای ملاقات، دروغ باشد؟ امّا اين پرسش پيش میآيد که چگونه از مجموع حکايتها به يقين رسيديد، در حالی که خود قبول داريد ملاقاتها تک تک يقين آور نيست. مجموع تشکيل شده از اين تکتکها چگونه يقين آور است؟ کسی نگويد که اين مجموع مانند متواتر، يقين خواهد آورد، که گفته میشود: در مورد تواتر، مفاد همة خبرها يکی است؛ امّا در اين جا چنين نيست و موارد حکايات مختلف است. بنابراين، هیچ قطعی از اين حکايت ها به دست نمیآيد، مگر برای کسی که مرعوب کثرت عدد اين حکايات شود و چنين قطعی به قطع قطّاع بيشتر شبيه است. دربارة ديدگاههای پيشين، سخن را با بيانی از حکيم فرزانه، استاد جوادی آملی پایان می دهیم. ايشان پس از اشاره به برخی ديدگاههای افراطی درباره ملاقات با حضرت مهدی عجل الله فرجه و تقبيح آن، امام معصوم را در نظام آفرينش بسان خورشيد دانست که به راحتی نمی توان به او دست يافت. سپس فرمودند: «...خيلي از موارد است كه انسان بيمار دارد، شفا پيدا ميكند، يا گمشدهاي دارد، پيدا ميكند، اما آيا اين ها به وسيله شخص حضرت است يا اولياي فراواني كه زير نظر حضرت هستند، و يا شاگردان فراواني كه حضرت دارد؟ يا اين كه يكي از اولياي خود را اعزام ميكند؟ هيچ برهاني بر مسئله نيست كه مثلاً آن كسي كه شخص گمشده را به منزل ميرساند، يا مشكل كسي را حل ميكند، شخص حضرت باشد. اولياي فراواني در خدمت و تحت تدبير حضرت هستند. حضرت ممكن است به يكي از اينها دستور داده باشند و آن مشكل حل شود. در بعضي از موارد آن، انسان تمثلات نفساني را مشاهده ميكند و خيال ميكند واقعيت است. اين بخش اول كه مشهود است تمثلات نفساني بوده، بايد از واقعيتبيني جدا شود. در بخش دوم كه در حقیقت كسي را ميبيند و مشكل او حل ميشود، يا شفاي مرضي بوده يا گم شدهاي را به مقصد ميرساند، در اينجا نيز هيچ برهاني ندارد كه حضرت باشد، يا شاگردي از شاگردان او. حضرت، شاگردان فراواني دارد. اين سيصد و سيزده نفري كه هستند، الآن ممكن است افراد فراواني باشند كه تحت تدبير آن حضرت مأموريتهايي را انجام ميدهند. بخش سوم، آن است كه نظير مرحوم بحرالعلوم خدمت خود حضرت ميرسد. اين را هم بعضي منكر هستند، [ولي] اين هيچ استبعادي ندارد، بلكه امكان هم دارد. اما در اين بخش، دو مسئله وجود دارد: 1ـ فرد حق ندارد بگويد من خدمت حضرت رسيدهام؛ 2ـ ما حق نداريم قبول كنيم. به ما گفتهاند كه شما تكذيب كنيد، يعني نگوييد او دروغ ميگويد، بلكه اثر عملي بار نكنيد، تكذيب، به معناي اين كه شما دروغ ميگوييد و حضرت غير قابل ديدن است، نيست».[30] چند نكته مهم: 1. در ارتباط با حضرت مهدي عجل الله فرجه ، در اين اواخر كتابهايي نوشته شده و رواج فوق العادهاي يافته كه پُر از حكايتها و داستانها و مطالبي است كه برخي از آنها به يقين نادرست و برخاسته از تصورات و خيال بافيهاي نويسندگان آنهاست و در بعضی، شمهاي از حقيقت وجود دارد. مورد اخير بدان معنا نيست که آن کس که عنايتی کرده، به طور حتم حضرت مهدی عجل الله فرجه بوده است. فراموش نکنيم در دوران غيبت، برای آن حضرت ياراني است که کارهای آن حضرت را انجام میدهند و يکی از کارهای ايشان امدادرسانی به کسانی است که از آن حضرت ياري ميخواهند. 2. نقل اين داستانها و حكايتها، باعث ميشود كه عقيده ایی درست و صحيح، به ناصوابهايي آميخته گردد و عقايد خرافي و نادرست، در ميان مردم رواج يابد. رواج اين گونه كتابها و حكايتها، باعث شده كه در برخي از مناطق كشور، شاهد حوادث و اتفاقات نابخردانه و عوام فريبانه و خرافي باشيم. البته از اين رهگذر برخی، افزون بر به خواستههای نفسانی و بهرههای ناپايای دنيايی، به شهرتهايي نيز دست میيابند.آنان که خاک را به نظر کيميا کنند آيا بود که گوشه چشمی به ما کنند؟معشوق چون نقاب ز رُخ بر نميکشد هر کس حکايتی به تصور چرا کنند؟حالی درون پرده بسی فتنه می رود تا آن زمان که پرده برافتد چها کنند؟ 3. پيآمدهاي ناگوار اين كتابها و عقايد برگرفته از حكايت و خواب، جوي را پديد ميآورد كه اهل تعقل و انديشه را به عقايد شيعه بدبين ميكند و زمينه انحرافهاي فكري را فراهم ميآورد؛ در نتيجه، مخالفان تشيع، امكان رشد و گسترش میيابند و عقايد ناصواب عوام و عوام زدگان به نام تشيع ثبت و به ديگران انتقال مييابد و عقيدهاي كه در اصل آن، تمام فرقههاي اسلامي توافق دارند، به گونهاي مطرح شود كه با اسلام واقعي، فرسنگها فاصله دارد و ميدان دفاع را بر انديشوران اسلامي و درست انديشان و مصلحان، تنگ ميكند.[31] 4. ردّ ادعای ملاقات نه فقط ايجاد يأس و نااميدی نخواهد کرد، بلکه اگر گفته شود که به طور حتم ادعای ملاقات، نشان دهندة ملاقات نيست و افراد فراوانی بدون اين که ادعايي داشته باشند به ملاقات آن حضرت نایل آمدهاند، اميدبخشی بيشتری دارد، چرا که برای همگان ممکن میداند، نه افراد ويژه. 5. بايد توجه داشت اگر چه ملاقات حضرت فضيلت بزرگی است، آن چه مهمتر است شناخت و معرفت به آن بزرگوار و عمل به دستورهايي است که رضايت خداوند و آن حضرت را در پی دارد. کم نبودند کسانی که همواره در زمان پيامبر و امامان علیهم السلام به ديدار آن بزرگواران نایل میشدند، اما بهره معرفتی چندانی از آن ملاقاتها نمیبردند، و گاهی هم مورد خشم و غضب ايشان واقع میشدند.
[1] . شيخ صدوق، كمال الدين و تمام النعمة، ج2، ص509، ح14؛ شيخ طوسي، كتاب الغيبة، ص322؛ علامه مجلسي، بحار الانوار، ج51،ص340.[2] . شيخ صدوق، كمال الدين و تمام النعمة، ج2, ص510، ح42؛ الخرائج و الجرائح، ج3، ص1110.[3] . آيت الله ناصر مکارم شيرازی در ديدار با دانش پژوهان مرکز تخصصی مهدويّت, فصلنامه انتظار, شماره 11, ص29ـ30.[4] . آيت الله فاضل لنکرانی در ديدار با دانش پژوهان مرکز تخصصی مهدويّت, پيشين, ش3, ص27.[5] . اين نكته در خور دقّت است: نه آنان كه ارتباط را نميپذيرند از اسلام و تشيع بدورند و نه كساني كه به آن عقيده دارند, از ايمان بيشتري برخورداند; زيرا هر يك ادلهاي بر ادعاي خود ارائه ميدهند و به رواياتي تمسك ميجويند.[6] . از آن جايي كه در پاسخ مربوط به چگونگي غيبت به صورت مفصل روايات مورد نظر را نقل كرديم، در اينجا فقط به برخي اشاره ميشود.[7] . نعماني، الغيبة، ص144.[8] . شيخ طوسی, كتاب الغيبة، ص 161، ح 119؛ شيخ کلينی, کافی, ج 1 ص 337، ح 6؛ محمّد بن ابراهيم نعماني، الغيبة، ص 175، ح 14؛ شيخ صدوق، كمال الدين و تمام النعمة، ج2، باب 33، ص346، ح33.[9] . شيخ کلينی, الکافی, ج1، ص339؛ نعمانی, الغيبة، ص175.[10] . پيشين, ج2, ص333, ح1.[11] . شيخ کلينی, الکافي، ج1، ص333؛ شيخ صدوق، كمال الدين و تمام النعمة، ج2، ص370.[12] . شيخ صدوق، كمال الدين و تمام النعمة، ج2، ص379.[13] . شيخ کلينی, الکافی, ج1، ص328؛ شيخ طوسی, کتاب الغيبة، ص202؛ شيخ صدوق، كمال الدين و تمام النعمة، ج2، ص381.[14] . سيّد بن طاووس، الاقبال، ص298.[15] . ر.ك: نعماني، الغيبة, ص 160.[16] . سيّد مرتضی, تنزيه الانبياء, ص238.[17] . شيخ طوسی, کتاب الغيبة, ص99.[18] . سيّد بن طاووس, الطرائف, ص185.[19] . شيخ صدوق, کمال الدين و تمام النعمة، ج1، ص144، باب 5، ح3.[20] . شيخ طوسي، کتاب الغيبة، ص362؛ شيخ صدوق، من لايحضره الفقيه، ج2، ص520.[21] . شيخ صدوق, کمال الدين و تمام النعمة, ج2, ص516, ح44؛ شيخ طوسی, کتاب الغيبة, ص395؛ قطب راوندی, الخرائج و الجرائح, ج2, ص1128؛ طبرسی, احتجاج, ج2, ص478؛ علی بن عيسی اربلی, کشف الغمة فی معرفة الائمة, ج2, ص538؛ علی بن عبد الکريم نيلی نجفی, منتخب الانوار المضيئة, ص130, و... که اين کثرت نقل، خود شاهدی بر اعتماد نقل کنندگان بر مضمون روايت است.[22] . شيخ صدوق, كمالالدين و تمام النعمة، ج 2، ص 516.[23] . محدث نوري، نجمالثاقب، ص 484.[24] . ر.ک: نجم الدین طبسي، «سفارت و نيابت خاصه،، فصلنامه انتظار، شماره 18، ص142.[25] . سيّد مرتضی, تنزيه الانبياء, ص235.[26] . پيشين, ص238.[27] . شيخ طوسی, کتاب الغيبة, ص99.[28] . سيّد بن طاووس, الطرائف, ص185.[29] . علی بن عيسی اربلی, کشف الغمة فی معرفة الائمة, ج2, ص538.[30] . نشست مقدماتی ششمين گفتمان مهدويّت, قم, شعبان المعظم 1425.1. ر.ك: جمعی از نويسندگان, چشم به راه مهدي عجل الله فرجه ، ص 35ـ 34 . ماً.»
[11] يکی ازوظايف مهم درعصر غيبت، زمينهسازی برای ظهور حضرت مهدی علیه السلام است. چگونه ميتوان براي ظهور مهدي علیه السلام زمينهسازي کرد؟ زمينهسازان ظهور چه ويژگيهايي دارند؟ يکی ازوظايف مهم درعصر غيبت، زمينهسازی برای ظهور حضرت مهدی علیه السلام است. چگونه ميتوان براي ظهور مهدي علیه السلام زمينهسازي کرد؟ زمينهسازان ظهور چه ويژگيهايي دارند؟ پاسخ را با سخنی از شهيد مطهری آغاز میکنيم که مینويسد: «در روايات اسلامی، سخن از گروهی زبده است كه به محض ظهور امام عجل الله فرجه به آن حضرت میپيوندند. آشکار است كه اين گروه ابتدا به ساكن خلق نمیشوند و به قول معروف از پای بوته هيزم سبز نمیشوند؛ [بلكه] معلوم میشود در عين اشاعه و رواج ستم و فساد، زمينههايی عالی وجود دارد كه چنين گروه زبده را پرورش میدهد. اين خود میرساند كه نه فقط حق و حقيقت به صفر نرسيده است، بلكه بر فرض اگر اهل حق از نگاه كميت قابل توجه نباشد، از نگاه كيفيت ارزندهترين اهل ايماناند و در رديف ياران سيدالشهداء علیه السلام ».[1] بنابراين ترديدی نيست که انقلاب جهانی حضرت مهدی عجل الله فرجه مانند ديگر تحولات بزرگ، هرگز بدون مقدمه و زمينهسازی، رخ نخواهد داد؛ بلكه در آستانة ظهور، لازم است افرادی و يا گروههايي شكل گرفته، زمينه را برای ظهور آن حضرت فراهم كنند. اين افراد به طور عمده حق پويانی هستند که از حاکميت جور به تنگ آمده، ـ بر اساس آن چه در بعضی از روايات آمده ـ زمينه را برای حركت جهانی حضرت مهدی عجل الله فرجه آماده میكنند. پيشگويی تحقّق اين نشانهها، به تعبيرهای گوناگونی در روايات آمده كه به بعضی از آنها اشاره میشود. در بررسی رواياتی که در اين باره به دست ما رسيده، مجموع آنها را میتوان به دو دسته کلی تقسيم نمود:الف) زمينه سازان خاص: از نظر روايات اسلامی، در مقدمة ظهور و قيام حضرت مهدی علیه السلام يک سلسله قيامهايی از طرف اهل حق صورت میگيرد. در اين دسته روايات، به گروههايي اشاره شده که در آستانه ظهور به زمينهسازی میپردازند. در روايات زير، گروه زمينهسازان ظهور از برخی مناطق خاص وصف شده اند:1ـ1. زمينهسازان ظهور از مشرق؛[2] پيامبر اكرمصلی الله علیه و آله و سلم میفرمايد: «گروهی از ناحيه مشرق، قد برمیافرازند و زمينه حكومت مهدی عجل الله فرجه را فراهم میسازند».[3] عبدالله میگويد: «[روزي] رسول خداصلی الله علیه و آله و سلم ، با شادماني تمام به سوي ما آمد، به گونهاي كه برق شادي در نگاهش ميدرخشيد. هر چه ميپرسيديم، پاسخ ميگفت، وهرگاه سكوت ميكرديم، خود شروع ميفرمود؛ تا آن كه گروهي از جوانان بني هاشم ـ كه امام حسن وامام حسين علیهما السلام ـ در ميانشان بودند، آمدند كه از مقابل ما بگذرند. حضرت همين كه آنان را ديد در آغوششان كشيد واشك از ديدگان مباركش جاري شد. گفتيم: اي فرستاده خدا! چيست كه پيوسته در چهره شما چيزي ميبينيم كه خوش نداريم. فرمود: ما خانداني هستيم كه خداي تعالي آخرت را در مقابل دنيا براي ما برگزيده است. پس از من، خاندانم رانده وآواره شهرها گردند تا آن كه پرچمهايي سياه در مشرق سربلند كنند. حق را طلبند وبديشان ندهند، در برههاي ديگر حق را طلب كنند وبديشان ندهند، وباز نيز چنين شود، پس آن گاه نبرد كنند وپيروز شوند. [سپس فرمود:] هر كه از شما يا فرزندانتان چنين روزي را درك كرد، نزد امامي كه از خاندانم ميباشد، حاضر شود ـ اگرچه جامه به خود پيچد وبر برف گام نهد ـ زيرا اين پرچمها، پرچمهاي هدايتند كه آنها را به مردي از خاندانم تقديم كنند».[4] امام باقر علیه السلام میفرمايد: «گويی قومی را از شرق میبينم كه در طلب حق قيام كردهاند، ولی به آنان نمیدهند و باز مطالبه میكنند، اما به آنها نمیدهند. پس چون چنين میبينند، شمشيرهای خود را بر دوش میگيرند. در آن هنگام آن چه را میخواهند به آنان میدهند، ولی نمیپذيرند تا اين كه پيروز میشوند و آن را جز به صاحب الامر علیه السلام تسليم نمیكنند. كشتگان آنان شهيدند. اگر من آنان را درك كنم، جانم را برای صاحب الامر میگذارم».[5].[6] در روايتی ديگر میفرمايد: «افرادی با بيرقهای سياه از ناحيه مشرق میآيند كه دلهای آنان مانند قطعههای فولاد، محكم است. پس هر كس قيام آنان را شنيد، برای بيعت به سوی آنان بشتابد؛ هر چند لازم باشد با سينه روی برف برود».[7]2. زمينهسازان از خراسان؛ امام باقر علیه السلام فرمود: «پرچم های سياهی از خراسان خارج می شود و وارد کوفه می شود. پس آن گاه که مهدی ظهور کرد برای بيعت با او، به سوی وی می روند».[8] ممکن است هر دو دسته روايت بالا به يک جريان اشاره کرده باشد.3. زمينهسازان از قم و ري؛ علاّمهِ مجلسي در بحارالانوار روايت كرده است، امام ابوالحسن اول علیه السلام (اما رضا) فرمود: «مردي از اهالي قم مردم را به حق ميخواند، گروهي كه دلهاي آنان چون پارههاي آهن است گرد او جمع شوند، طوفانهاي سخت آنها نلرزاند، از جنگ خسته نشوند و بيمي به خود راه ندهند، بر خدا توكّل كنند وعاقبت [نيك] از آن پرهيزگاران است».[9]4. زمينهسازان از يمن؛ امام محمّدباقر علیه السلام ، دربارة رهبري يماني پيش از ظهور امام عصر عجل الله فرجه ، فرموده است: «...در ميان پرچمها پرچمي هدايت يافتهتر از (پرچم يماني نيست. آن پرچم، پرچم ارشاد است، زيرا [مردم را] به سوي صاحب شما امام عصر، عليهالسلام) فرا ميخواند...».[10] در اين روايات به روشنی از برپايی قيامها و انقلابهايی در آستانه ظهور حضرت مهدی علیه السلام خبر داده شده است. افزون بر اينها، روايات فراوان ديگری نيز بر اين نكته اتفاق دارند كه پيش از ظهور حضرت مهدی علیه السلام ، حكومتی به رهبری يكی از صالحان ـ كه گمان میرود از فرزندان، پيامبر هم باشد ـ در ناحيه مشرق تشكيل میگردد و زمينه ظهور را آماده میسازد. اين حكومت، تا ظاهر شدن مهدی عجل الله فرجه و تسليم آن به حضرت ايشان، ادامه میيابد. بر همين اساس، برخی تشكيل دولت شيعه مذهب صفويه را ـ كه پس از قرنها استيلای حاكمان مستبد و متعصب عامی مذهب، روی كار آمد ـ همان دولتی دانستهاند كه در روايات، از زمينه سازان حكومت مهدی عجل الله فرجه به شمار آمده است. در زمان ما نيز، برخی با استناد به ويژگیهايی كه در روايات آمده، انقلاب اسلامی ايران را همان دولتی دانستهاند كه زمينه را برای ظهور و قيام مهدی عجل الله فرجه آماده میكند و ان شاء اللّه تا ظهور آن حضرت ادامه میيابد.[11] بر اساس اين ديدگاه، بسياری از نشانهها كه در روايات آمده بر انقلاب اسلامی ايران تطبيق میكند؛ به ويژه در برخی روايات به رهبری قيام كه سيّدی از اولاد پيغمبر است و از قم قيام میكند و ياران او، بدون ترس و واهمه در برابر طاغوت پايدارند، اشاره شده است كه همگی آنها بر انقلاب اسلامی صدق میكند. در هر صورت، گرچه قراين فراوانی اين احتمال را قوّت میبخشد، دليل قطعی و درستی در دست نيست كه ثابت كند منظور از حكومت زمينه ساز ـ كه ائمه علیهم السلام از آن خبر دادهاند ـ انقلاب اسلامی، به رهبری امام خمينی است. البته پيش از اين نيز، هرگاه حركت و انقلابی از ناحيه شرق ـ به ويژه منطقه خراسان ـ صورت میگرفت، اين احتمال قوّت میگرفت. البته هيچ يك از آن حركتها به اندازه انقلاب اسلامی، زمينه ساز انقلاب مهدی علیه السلام نبودهاند؛ بلكه اصلاً مقايسه آنها با انقلاب اسلامی باطل است. از اين رو احتمال اينكه مراد از «دولت های زمينهساز» از جمله انقلاب اسلامی ايران باشد و تا ظهور حضرت مهدی عجل الله فرجه تداوم يابد. در هر حال با توجه به روايات بسياری كه در اين بخش رسيده، در دوره غيبت و در آستانه ظهور مهدی عجل الله فرجه ، دولتهايی به حمايت از حق روی كار میآيند و انقلابهايی به حمايت از آن شكل میگيرند و زمينه را برای ظهور آن حضرت فراهم میسازند و اين از نشانههای ظهور است.[12]ب)زمينه سازان عام در اين دسته بدون اين که به افراد خاصی اشاره شود، تنها ويژگیهايي مطرح شده که در آستانه ظهور برخی که توفيق زمينهسازی را میيابند اين ويژگیها را دارند.ويژگیهای زمينه سازان با استفاده از رواياتی که دربارة زمينهسازان ظهور مهدی علیه السلام و ياران آن حضرت در دست است، می توان آنها را همان منتظران راستين دانست که پيش از اين درباره آنها اشاره شد. زمينهسازان ظهور و ياران امام مهدی عجل الله فرجه ، از كسانیاند كه خداوند را آنگونه كه شايسته است، میشناسند. حضرت علی علیه السلام اين شناخت والای خداوند را در ايشان اين گونه وصف فرموده است: «مردانی مؤمن كه خدا را چنان كه شايسته است، شناختهاند و آنان، ياران مهدی عجل الله فرجه در آخرالزمانند».[13] امام صادق علیه السلام قلبهای آنان را بسان پولاد دانسته، ميفرمايد: «آنان مردانیاند كه دلهایشان گويا پارههای آهن است. هيچ ترديدی نسبت به خداوند قلبهايشان را نيالايد و قلبهايشان از سنگ استوارتر است».[14] از برجستهترين ويژگیهای آنها، شناخت حضرت مهدی علیه السلام است. البته شناخت امام در هر زمان بر پيروان آنها لازم و ضروری است؛ ولی آنچه شناخت رهبر واپسين را از اهميّتی دوچندان برخوردار میسازد، شرايط ويژه او است؛ ولادت پنهان، زندگی پنهان، امتحانات سخت و دشوار، و... برخی از اين ويژگیها است. زمينهسازان ـ كه همان ياران حضرت مهدی علیه السلام هنگام ظهور هستند ـ امام خويش را به بهترين وجه میشناسند و اين شناخت آگاهانه در تمام وجودشان نفوذ كرده است. بنابراين زمينهسازی ظهور، بدون شناخت آن بزرگوار امكانپذير نخواهد بود. كسی كه در پی زمينهسازی برای ظهور حضرت مهدی علیه السلام است، پس از شناخت خدا و امام زمان عجل الله فرجه و اعتقاد به آنان، بايد تبلور حقيقی آن را در اطاعت محض از آن انوار پاك ظاهر سازد. همسوكردن رفتارها، نيتها و جهتگيریها، طبق خواست رهبر الهي، از مهمترين ويژگیهای رهروان راستين است و اين ويژگی به خوبی در ياران امام مهدی عجل الله فرجه وجود دارد. گفتنی است اگر كسی در مرحله شناخت، در حد ممكن معرفت كسب کرد، در مرحله اطاعت دچار ترديد نخواهد شد؛ حال آن كه اگر كسی در آن مرحله دچار ترديد و يا نقصان معرفتی شد، در مرحله اطاعت هرگز پيرو خوبی نخواهد بود. امروزه نيز حضرت مهدی علیه السلام در پس پرده غيبت است، اما باید اراده و فرمانش را گردن نهاد، زیرا اگر كسی اكنون از دستورهای آن حضرت اطاعت كرد، در زمان ظهور نيز چنين خواهد بود. رسول گرامی اسلامصلی الله علیه و آله و سلم در اين باره فرمود: «خوشا به حال كسی كه، قائم اهل بيت مرا درك كند؛ حال آن كه پيش از قيام او نيز پيرو او باشد (این شخص نیز، حضرت را درک کرده است). با دوست او دوست و با دشمن او دشمن و با رهبران و پيشوايان هدايت گر پيش از او نيز دوست باشد. اينها همنشين و دوستان من و گرامیترين امت من در نزد من هستند».[15] و از آن جايی كه امام، حقّی بزرگ بر گردن پيروان خود دارد، خداوند احترام او را بر مردم لازم كرده است. از اين رو هر آن چه سبب بزرگداشت او میشود، از سوی ياران آن حضرت انجام میگيرد. ايشان اين روحيه را در زمان غيبت در خود ايجاد کردهاند تا در زمان ظهور نيز در تمام امور، به ايشان احترام گذارند. پيشوايان معصوم علیهم السلام نیز همواره ايشان را به تكريم و احترامی مثال زدنی واداشته است.[16] آنان كه وجودشان سرشار از عشق خداوند و اوليای اوست، اگر عصر ظهور را درك كنند، بزرگترين افتخارشان خدمت به ساحت بلند مهدی آل محمّد علیهم السلام خواهد بود. شايد باوركردن اين سخن بسی مشكل نمايد كه رئيس مذهب شيعه حضرت صادق علیه السلام ، آن گاه كه نام واپسين ذخيره الهي نزدش برده میشد، با حسرتی برآمده از عمق جان و آرزويی بیمانند آهی از نهاد برآورده، فرمود: «لَوْ اَدْرَكْتُهُ لَخَدِمْتُهُ اَيّامَ حَياتي»؛[17] اگر او را درك كنم، تمام روزهای زندگیام خدمت گزار او خواهم بود. هر كس بخواهد در آن روزگار خدمت گزاری حضرت نصيبش گردد، بايد هم اكنون در دوران غيبت، خدمت به آن حضرت و ياران او را سرلوحه كارهای خود قرار دهد.
[1] . مرتضی مطهری, قيام و انقلاب مهدی عجل الله فرجه , ص 56.
[2] . ناگفته نماند از آنجا كه در طول تاريخ به مناسبتها و انگيزههاي گوناگون روايات ساختگي فراواني بويژه در بخش نشانههاي ظهور وارد شده است از اين رو دقت در مضمون روايات كاري لازم به شمار ميآيد.
[3] . متقی هندی, كنزالعمال، ج 14، ص 263؛ طبرانی، المعجم الاوسط، ج 1، ص 94.
[4] . محمّد باقر مجلسی, بحار الانوار, ج51, ص82.
[5] . «كَأَنِّى بِقَوْمٍ قَدْ خَرَجُوا بِالمَشْرِقِ يَطْلُبُونَ الحَقَّ فَلا يُعْطُوْنَهُ ثُمَّ يَطْلُبُونَ فَلا يُعطَونَهُ فَاِذا رَأَوْا ذَلِكَ وَضَعُوا سُيُوفَهُمْ عَلی عَواتِقِهِمْ فَيُعْطَوْنَ مَا سَأَلُوهُ فَلا يَقْبَلُونَهُ حَتَّی يَقُومُوا وَلا يَدْفَعُونَها اِلاَّ اِلى صاحِبِكُمْ قَتْلاهُمْ شُهَداءٌ اَما اِنِّی لَوْ اَدْرَكْتُ ذَلِكَ لَاِسْتَبْقَيْتُ نَفْسى لِصاحِبِ هَذا الاَمْرِ»؛ نعمانی, الغيبة، ص 273، ح 50.
[6] . علامه مجلسی, بحارالانوار، ج 52، ص 243.
[7] . «تَجِىءُ الرّاياتُ السُّودُ مِنْ قِبَلِ المَشْرِقِ كَاَنَّ قُلُوبَهُمْ زُبُرُ الحَدِيْدِ فَمَنْ سَمِعَ بِهِمْ فَلْيَأتِهِمْ فَبايِعَهُمْ وَلَوْ حَبْواً عَلَی الثَّلْجِ»؛ اربلی, كشف الغمة فی معرفة الائمة، ج 2، ص 473؛ علامه مجلسی، بحارالانوار، ج 51، ص 84.
[8] . «تَنْزِلُ الرَّايَاتُ السُّودُ الَّتِي تَخْرُجُ مِنْ خُرَاسَانَ إِلَى الْكُوفَةِ فَإِذَا ظَهَرَ الْمَهْدِيُّ بُعِثَ إِلَيْهِ بِالْبَيْعَةِ»؛
[9].«رَجُلٌ مِنْ أَهْلِ قُمَّ يَدْعُو النَّاسَ إِلَى الْحَقِّ يَجْتَمِعُ مَعَهُ قَوْمٌ كَزُبَرِ الْحَدِيدِ لَا تُزِلُّهُمُ الرِّيَاحُ الْعَوَاصِفُ وَ لَا يَمَلُّونَ مِنَ الْحَرَبِ وَ لَا يَجْبُنُونَ وَ عَلَی اللَّهِ يَتَوَكَّلُونَ وَ الْعاقِبَةُ لِلْمُتَّقِينَ»؛ محمّد باقر مجلسی, بحار الانوار, ج57, ص 216.
[10].«لَيْسَ فِي الرَّايَاتِ أَهْدَى مِنْ رَايَةِ الْيَمَانِيِّ هِيَ رَايَةُ هُدًى لِأَنَّهُ يَدْعُو إِلَى صَاحِبِكُم»؛ نعمانی, الغيبة, ص256.
[11] . مجموعه مقالات و گفتارها در پيرامون حضرت مهدی عجل الله فرجه ، ص 207.
[12] . جمعی از نويسندگان، چشم به راه مهدی عجل الله فرجه ، ص 306 ـ 303.
[13] . «رِجالٌ مُؤمِنُونَ عَرِفُوا اللَّهَ حَقَّ مَعرِفَتِهِ وَهُمْ اَنْصارُالمَهْدِىِّ فِي آخِرِ الزَّمانِ»؛ محمّد باقر مجلسی, بحارالانوار، ج 57، ص229.
[14] . «رِجالٌ كَاَنَّ قُلُوبَهُم زُبُرُ الحَدِيدِ لايَشُوبُها شَكٌ فِى ذاتِ اللَّهِ اَشَدُّ مِنَ الحَجَرِ...»؛ بحارالانوار، ج 52، ص 307.
[15] . «طوُبى لِمَنْ اَدرَكَ قائِمَ اَهلِ بَيْتي وَ هُوَ مُقتَدٍ بِهِ قَبْلَ قِيامِهِ يَتَولّى وَليَّهُ وَيَتَبرَّأُ مِنْ عَدُوِّهِ وَيَتَوَلىَّ الاَئِمَّةَ الهادِيَةَ مِنْ قَبْلِهِ اوُلئِك رُفَقائی وَ ذَوُو وُدّى وَ مَوَدَّتى وَاَكْرَمُ اُمَّتى عَلَیَ»؛ شيخ طوسی, كتاب الغيبة، ص 456؛ كمال الدين و تمام النعمة، ج 1، ص286، ح 3.
[16] . ر.ک: لطف الله صافی گلپايگانی, منتخب الاثر، ص640، ح 3.
[17] . پيشين، ص 245، ح 46.
. «اللهم لك الحمد علی ماجری به قضاؤك فی اوليائك... و جعلتهم الذريعة اليك و الوسيلة الی رضوانك.» گفته ميشود تا تمامي شرايط ظهور تحقق پيدا نکند، حضرت مهدي عجل الله فرجه ظهور نخواهد کرد. درباره شرايط ظهور توضيح دهيد! آيا اين شرايط در اختيار مردم است يا خير؟ «شرايط ظهور»؛ در اصطلاح مهدويّت عبارتند از: زمينههايی كه تحقق ظهور و قيام حضرت مهدی عجل الله فرجه را قطعيّت بخشيده، آن را امری منطقی و لازم مینمايانند. اگر چه شرايط ظهور امام عصر عجل الله فرجه به طور كامل برای ما روشن نيست، با بهرهگيری از سخنان معصومين علیهم السلام استفاده میشود که بخشی از بنيادیترين آنها عبارت است از: 1. برنامه و طرحی فاخر كه بتواند با ساختاری متعالی، عدل راستين را در تمام گيتی بر پاکرده، ثبات و ايستايي بخشد. و زمينه سعادت و كمال همگان را فراهم کند. اين شرط، با بعثت پيامبر خاتمصلی الله علیه و آله و سلم محقق شد. آنگاه که به مدّت 23 سال فرشتة وحی، قانونی جامع و مدوّن را برای همه زمان ها، به ارمغان آورد.2. رهبر و هدايتگری بزرگ، شايسته و معصوم كه از سوی خداوند منصوب شده است.و اين شرط نيز در پگاه نيمه شعبان سال 255 هجری، با فرودآمدن نور آخرين ذخيرة الهي در بيت امام عسكری علیه السلام تحقق يافت. 3. گروهی از انسانهای فداكار كه در اوج تقوا، برای دفاع همه جانبه از برنامه امام علیه السلام آمادگی داشته باشند. 4. آمادگی همگانی جامعه بشری برای پذيرش آن رهبر و هدايتگر. از آيات، احاديث و نيز سخنان دانشوران مسلمان استفاده میشود، يکی از مهمترين رازهای غيبت امام مهدی عجل الله فرجه آماده نبودن جامعة انسانی است. بنابراين، قطع استمرار حضور ظاهری سفيران الهي و غيبت ولي غايب، به دلیل عدم آمادگی و جهالت مردم پيش آمد. مردم پيامبران را کشتند، امامان را کشتند، از پيش تازان حقّ طلب و مقيّد و مکتبی و حامل ارزشها، شهيدان قسط و عدل حمايتهای کارساز نکردند. شايد اگر 124هزار پيغمبر و امام ديگر فرستاده میشد، اهالی زر و زور و تزوير آنها را میکشتند. به طور قطع چنين کاری عبث و بيهوده بود و خداوند از عمل بيهوده مبراست. در گذشته پيامبران از کوه پايين آمده، و به سراغ مردم میرفتند، سنگ و خاکستر و زخم شمشير را به جان میخريدند، تا مردم را هدايت کنند. امّا در عصر غيبت، مردم بايد احساس نيازکرده و با علم و معرفت سراغ امام زمان علیه السلام بروند؛ که آن سبو بشکست و آن پيمانه ريخت.[1] آن چه در پيشوايان دينی و به ويژه درباره حضرت مهدی علیه السلام مطرح است، پذيرش قلبی و همگانی رهبری آن حضرت و حمايت از آن است. اگر چه اين امر در زمان ظهور آن حضرت، به شکل کامل تحقق خواهد يافت و مردم با ملاحظه روش و رفتار والای آن حضرت با رضايت و خشنودی تمام، ولايت و حاکميت او را خواهند پذيرفت و از او اطاعت خواهند کرد، زمينه آن به طور قطع می بايست پيش از ظهور رقم بخورد. يکی از دانشمندان معاصر، اين آمادگی جهانی را در سه بعد، مورد ارزيابی قرار داده است:الف) آمادگی فکری و فرهنگی؛ يعنی سطح افکار مردم جهان آن چنان بالا رود که بدانند مثلاً مسئله نژاد يا مناطق مختلف جغرافيايي، مسئله قابل توجهی در زندگی بشر نيست، تفاوت رنگها و زبانها و سرزمينها نمیتوانند نوع بشر را از هم جدا سازد، تعصبهای قبيلهای و گروهی بايد برای هميشه بميرد؛ ... بلکه همانگونه که نور آفتاب، نسيمهای روح بخش، ابرهای بارانزا و ساير مواهب و نيروهای جهان طبيعت، به اين مرزها ابداً توجهی ندارد و همه روی کره زمين را دور می زنند و دنيا را درعمل يک کشور میدانند، ما انسانها نيز به همين مرحله از رشد فکری برسيم.ب)آماده گی اجتماعی؛ مردم جهان بايد از ظلم وستم و نظامات موجود خسته شوند، و تلخی اين زندگی مادّی و يک بعدی را احساس کنند، و حتی از اين که ادامه اين راه يک بعدی ممکن است در آينده، مشکلات کنونی را حل کند مأيوس گردند...ج) آمادگیهای تکنولوژي و ارتباطی؛ برخلاف آن چه بعضی میپندارند که رسيدن به مرحله تکامل اجتماعی و رسيدن به جهانی آکنده از صلح و عدالت، حتماً همراه با نابودی تکنولوژي جديد امکان پذير است، وجود اين صنايع پيشرفته، نه تنها مزاحم يک حکومت عادلانه جهانی نخواهد بود، بلکه شايد بدون آن، وصول به چنين هدفی محال است.[2] بنابراين آن چه تا كنون به وقوع نپيوسته، شرط سوم و چهارم است. برای تحقق اين دو شرط بايد تلاش كرد و در جهت تربيت نفوس خويش و ديگران كوشيد. علاوه بر آن چه ياد شد، گمان میرود پارهای شرايط ديگر نيز تحقق خواهد يافت. اگر چه بر ما پوشيده است. بیترديد بايد همة شرط ها واقع شود. تا زمينة ظهور به طور كامل فراهم آيد. برای تسريع در تحقق اين شرايط و رخ نمودن روزگار آرمانی ظهور، افزون بر دعا و تضرّع در درگاه احديّت، تلاش و کوشش در راه اصلاح خويش و جامعه، بسيار سودمند است. معصومان علیهم السلام، مؤمنان را به کوشش و آن گاه دعا و نيايش، در اين باره فرمان دادهاند. ذکر آن لازم است كه برخی افراد، اموری هم چون فراگيری جهان از ستم را نيز از شرايط ظهور دانستهاند، از اين رو میپندارند كه بايد در جهت تحقّق اين شرط نيز كوشيد و به ترويج فساد دست يازيد تا شرايط فراهم شده، پردههای غيبت كنار رود و ظهور حضرتش نزديک شود! به طور قطع اين پندار، باطل و نادرست است، زيرا: 1. اين چنين نيست که پرشدن زمين از ستم و بيداد از شرايط ظهور باشد؛ بلکه از روايات و سخنان بزرگان بر میآيد: که آن، نشانه ظهور است و روشن است که هرگز کسی مأمور به وجودآوردن نشانه نيست. 2. بر فرض که فراگيری ستم از شرايط ظهور به شمار آيد، به طور قطع در شمار شرايط مصطلح نيست، چرا که جهان به رغم تلاش مؤمنان دلسوز، به سمت ستم فراگير پيش میرود. بنابراين بايسته و شايسته است، مؤمنان راستين، وظيفه خويش را انجام دهند و تكليف الهي اهل ايمان را ـ بیآن كه در نتيجه بينديشند ـ به جای آورند، زيرا نتيجه ندادن و توفيق نيافتن، سبب برداشته شدن تكليف نمیشود.
[1] . شعبان علی لامعی, قدّيس, ص 88. (با تصرّف)
[2] . ناصر مکارم شيرازی, مهدی انقلابی بزرگ, نشانههاي ظهور حضرت مهدي عجل الله فرجه کدامند؟ و آيا تا امروز اين نشانهها پديد آمدهاند يا خير؟ ظهور حضرت مهدی عجل الله فرجه به عنوان عظيمترين حادثهای که در دوران زندگی انسان رخ خواهد داد، بدون ترديد دارای نشانههايي است که در سخنان معصومين علیهم السلام، فراوان به آنها اشاره شده است. آن چه از کلام اين بزرگان استفاده میشود عبارتند از: رخدادهايي كه در آستانه ظهور، يا همزمان و يا پس از ظهورحضرت مهدی علیه السلام پديد میآيند و تحقّق هر يك از آن نشانهها، نويدی از ظهور حضرت مهدي عجل الله فرجه و نزديكترشدن قيام جهانی آن حضرت است. بنابراين، از يک نگاه مي توان گفت: نشانه هاي ظهور از نگاه وقوع زماني به چهار دسته تقسيم مي شود:1. نشانههايي که با فاصله زماني، پيش از ظهور رخ ميدهند.2. نشانههايي که با فاصله بسيار اندک، پيش از ظهور اتفاق ميافتند(در آستانه ظهور).3. نشانههايي که هم زمان با حادثه بزرگ ظهور حضرت مهدي عجل الله فرجه رخ ميدهند.4. نشانههايي که با فاصلهاي اندک، پس از ظهور و پيش از قيام حضرت مهدي عجل الله فرجه اتفاق ميافتند. در مراجعه به روايات مربوط درخواهيم يافت که انبوهی از رخدادهای طبيعی و غيرطبيعی و دگرگونیهای سياسی ـ اجتماعی، به عنوان نشانههای ظهور ياد شده است. روشن است كه ميزان اعتبار و درستی همه اين نشانهها، يكسان نخواهد بود. برخی در منابع معتبر آمده و از جهت سند و دلالت استوار است. بعضی نيز در كتابهای غيرمعتبر و به وسيله افراد غيرموثق ياد شده است. برخی از اين نشانهها، فقط نشانه ظهور است و بعضی هم نشانه ظهور و هم نشانه برپايی قيامت میباشد. برخی نشانهها، كلی و محوری است و بعضی بيانگر مسائل ريز و جزئی است كه گاه، همه آنها را میتوان در عنوان واحدی گرد آورد. اگر چه در کتابهای مفصل، به بسياری از اين نشانهها بدون اين که روشن شود چه مقدار دارای اعتبار است، پرداخته شده است، در اينجا به دلیل اين که پرداختن به انبوه آنها خالی از فایده است، فقط به بررسی اجمالی نشانههای حتمی میپردازيم. از اين رو نخست لازم است توضيح کوتاهی در باره نشانههای حتمی و غير حتمی داده شود.الف)نشانههای حتمی مقصود از «نشانههای حتمی» آن است كه پديدار شدن آنها ـ بدون هيچ قيد و شرطی ـ قطعی و خواهد بود. البته بايد توجه کرد كه حتمی و يا و قطعی بودن وقوع اين نشانهها، به اين معنا نيست كه پديد نيامدن آنها، محال است؛ بلكه به حسب فراهم بودن شرايط و مقتضيات و نبودن بازدارندهها، پديدآمدن آنها ـ اگر خداوند اراده كند ـ قطعی خواهد بود. از روايات فراوانی كه در ميان آنها روايات صحيح نيز وجود دارد, حتمی بودن نشانههای پنجگانه استفاده میشود: خروج سفيانی، قيام يمانی، صيحه آسمانی، قتل نفس زكيّه و خسف در بيداء. [1]ب)نشانههای غيرحتمی در برابر نشانههای حتمی، نشانههای انبوهی در شمار نشانههای غيرحتمی قرار دارد؛ يعنی، مقيد و مشروط به اموری است كه در صورت تحقق آنها، به عنوان نشانه پديد میآيد. به عبارت ديگر نشانههای غيرحتمی شايد پديد آيد و شايد پديد نيايد و امام زمان عجل الله فرجه ظهور كند. پارهای از نشانههايی كه به حتمی بودن آنها تصريح نشده، از اين قرار است: 1. بارش بارانهای فراوان در آستانه ظهور. 2. خسوف و كسوف نابههنگام پيش از ظهور. 3. مرگ و ميرها، زلزلهها و جنگها و آشوبهای فراگير. و... در پايان، گفتنی است كه حديثهای فراوانی درباره نشانههای غيرحتمی ظهور، در منابع روايی وجود دارد. اسناد اين روايات، بيشتر ضعيف و غيرقابل اعتماد است. از نگاه دلالت نيز، هم آهنگی و انسجام لازم بين آنها نيست و پارهای از آنها دارای اعتبار کافی نيست. ذکر آن لازم است که اهميّت بسيار مسئله «مهدويّت» از يك سو و علاقهمندی شديد مسلمانان به آگاهی از چگونگی رخدادهای آينده و پديدارشدن نشانههای ظهور مهدی عجل الله فرجه ، از سوی ديگر، سبب شده تا دشمنان و بدخواهان ـ به ويژه حاكمان ستم گر ـ وسوسه شوند و در جهت برآوردن منافع سياسی خويش، تغييراتی در روايات پديد آورند.[2] تأکيد بر اين مسئله ضروری است که در کتاب ها با انبوهی از روايات صحيح و غيرصحيح در زمينه نشانههای ظهور، روبهرو هستيم كه دست كمشماری از آنها از آفت جعل و تحريف مصون نمانده است. بدبختانه كتابهايی نيز وجود دارد كه در آنها از روی جهل و يا دلسوزی و يا به عمد و از روی غرض، به اين امر دامن زده شده است. بنابراين التزام به درستی همه اين روايات مشكل است و در بررسی نشانههای ظهور، احتمال جعل و تحريف و دسيسههای دستهای پنهان سياست را نبايد ناديده گرفت. ناگفته نماند که وجود مواردی از جعل و تحريف، در نشانههای ظهور و يا وجود مدعيان دروغين به عنوان نمونه نشانهها، هرگز دليل اين نمیشود كه همه روايات از اعتبار بيفتد و يا اصل همه نشانهها زير سؤال برود؛ زيرا دستهای از اين نشانهها مسلّم و قطعی است. و نيز اين که وجود پارهای اشكالات و ضعفها در نشانههای ظهور و احتمال تحريف و تغيير در آنها از سوی دشمنان و يا ادعاهای واهی برخی شيّادان درباره اصل مهدويّت، هرگز به اصل مهدويّت و اعتقاد به ظهور قائم عجل الله فرجه آسيبی نمیرساند، زيرا اعتقاد به مهدويّت و ظهور حضرت مهدی علیه السلام مورد اتفاق فريقين است و با تواتر ثابت شده است و هرگز خدشهای به آن وارد نمیگردد.[3] در پايان گفتنی است که از آن جايی كه در منابع دينی، قيام حضرت مهدی عجل الله فرجه ، به عنوان يكی از نشانههای برپايی قيامت شمرده شده است، پارهای از نشانههای ظهور به عنوان نشانههای قيامت نيز شمرده میشود. امام علی علیه السلام در اين باره فرمود: «پيامبر گرامی اسلامصلی الله علیه و آله و سلم فرمود: به ناگزير ده چيز پيش از برپايی قيامت خواهد بود: سفيانی، دجّال، دود، دابه(جنبنده)، خروج قائم عجل الله فرجه ، طلوع خورشيد از مغرب خود، فرودآمدن حضرت عيسی علیه السلام ، فرورفتن در مشرق و فرورفتن در جزيرة العرب و آتشی كه از «قعر عدن» بيرون خواهد آمد تا مردم را به سوی محشر سوق دهد...».[4]
[1] . امام صادق علیه السلام میفرمايد: «خَمْسٌ قَبْلَ قِيَامِ الْقَائِمِ علیه السلام الْيَمَانِيُّ وَ السُّفْيَانِيُّ وَ الْمُنَاددربارة هر يک از نشانههای حتمی ظهور توضيح دهيد! دربارة هر يک از نشانههای حتمی ظهور توضيح دهيد! همان گونه که پيش از اين ياد شد، از روايات استفاده میشود که پنج حادثة مهم از نشانههای حتمی ظهور و قيام حضرت مهدی عجل الله فرجه است. اگر چه برخی نشانهها را به گونهای تعريف کردهاند که ناگزير میبايست گفت همة آنها پيش از ظهور حضرت رخ خواهد داد، به نظر می رسد اينگونه نيست؛ بلکه بعضی هم زمان و بعضی پس از ظهور است. از اين رو نگارنده مناسب تر می داند به جای نشانههای ظهور از عنوان نشانههای قيام استفاده شود، تا اين اشکال که، چگونه ممکن است نشانه چيزی مؤخر بر آن چيز باشد، به وجود نيايد. مؤيد اين ديدگاه اين است که در اغلب رواياتی که نشانهها را گفته، سخن از قيام حضرت است، نه ظهور آن حضرت. مهمترين اين تعبيرها همان تعبير «خمس قبل قيام القائم» است. در اينجا درباره نشانههای حتمی اشارهای میشود:1. خروج سفيانی؛ در روايات آمده پيش از قيام حضرت مهدی عجل الله فرجه ، مردی از نسل ابوسفيان در منطقه شام خروج میكند و با تظاهر به دين داری، گروه زيادی از مسلمانان را فريب میدهد و بخش گستردهای از سرزمينهای اسلامی را به تصرف خود در میآورد. او بر مناطق پنج گانه ـ شام، حمص، فلسطين، اردن، قنسرين و منطقه عراق ـ سيطره میيابد و در كوفه و نجف، به قتل عام شيعيان میپردازد و برای كشتن و يافتن آنان جايزه تعيين میكند [1]مدت حكومت او نه ماه است.[2] وی آن گاه كه از ظهور حضرت حجّت علیه السلام آگاه میگردد، با سپاهی عظيم به جنگ وی میرود و در منطقه «بيداء» (بين مكه و مدينه) با سپاه امام علیه السلام برخورد میكند و به امر خدا، همه لشكريان وی ـ به جز چند نفر ـ در زمين فرو میروند و هلاك میشوند.[3] دربارة اين كه سفيانی كيست؟ و چه ويژگیهايی دارد؟ و چگونه خروج میكند؟ و... چندان سخن روشنی در دست نيست. از برخی روايات استفاده میشود که نام وی عثمانبن عنبسه و از خاندان ابوسفيان است.[4] برخی بر اين باورند که سفيانی فرد مشخصی نيست؛ بلكه فردی است با ويژگیهای ابوسفيان كه در آستانه ظهور حضرت مهدی عجل الله فرجه به طرف داری از باطل، خروج میكند و مسلمانان را به انحراف میكشاند. در حقيقت، ابوسفيان، به عنوان سرسلسله سفيانيان، سمبل و نماد پليدی است. او غارتگری بود كه با رباخواری، زورگويی و چپاول اموال مردم، ثروتهای هنگفتی به چنگ آورده بود و از راه فريب و استثمار تودههای ستم كشيده و ترويج خرافات و دامن زدن به نظام طبقاتی جاهلی، قدرت فراوانی کسب کرده بود. ابوسفيان، به عنوان سردمدار شرك، بت پرستی و سرمايه داری طاغوتی، هر نوع حركت و جنبشی را كه دم از عدالت، برادری و آزادی میزد، دشمن شماره يك خود میدانست و با قدرت تمام در برابر آن به مبارزه برمیخاست.[5] بنابراين، در حقيقت سفيانی يك جريان است، نه يك شخص. سفيانی جريان باطل در بستر تاريخ است. بر فرض هم كه سفيانی را از نسل ابوسفيان بدانيم، اشكالی پديد نمیآيد و واپسين مهره اين زنجيره، همان سفيانی است كه در آستانه ظهور قائم عجل الله فرجه خروج میكند.2. خَسْف به بَيْداء؛ از روايات نشانههای ظهور استفاده میشودکه فرو رفتن در سرزمين بَيْداء ـ كه از آن به «خسف به بيداء» ياد شده است ـ از نشانههای حتمی ظهور حضرت مهدی عجل الله فرجه شمرده شده است. اين نشانه در احاديثی كه درباره سفيانی سخن گفتهاند، فراوان ذكر شده است.[6] «خَسْف» در لغت به معنای فرورفتن و پنهان شدن است و «بَيداء» نام سر زمينی بين مكه و مدينه است.[7] منظور از «خسف به بيداء» آن است كه سفيانی با لشكری عظيم به قصد جنگ با حضرت مهدی علیه السلام عازم مكه میشود، اما در بين مكه و مدينه ـ در محلی كه به سرزمين «بيداء» معروفاست ـ بهگونهای معجزه آسا، به امر خداوند، در دل زمين فرو میروند. روايات بسياری ـ از اهل سنّت و شيعه ـ این نشانه را يكی از نشانههای حتمی ظهور ياد کرده اند.[8] امام باقر علیه السلام در بخشی از يك روايت مفصل فرمود: «... و سفيانی گروهی را به مدينه روانه كند و مهدی از آن جا به مكه رخت بربندد وخبر به فرمانده سپاه سفيانی رسدكه مهدی علیه السلام به سوی مكه بيرون شده است. پس او لشكری از پی آن حضرت روانه كند، ولی او را نيابد تا اين كه مهدی علیه السلام با حالت ترس و نگرانی بدان سنّت كه موسی بن عمران داشت، داخل مكه شود.» آن گاه آن حضرت در ادامه فرمود: «فرمانده سپاه سفيانی در صحرا فرود میآيد، پس آوازدهندهای از آسمان ندا میكند كه «ای دشت، آن قوم را نابود ساز!» پس آن نيز ايشان را به درون خود میبرد و هيچ يك از آنان نجات نمیيابد مگر سه نفر...».[9]3. خروج يمانی؛ يكی ديگر از نشانههای حتمی ظهور حضرت مهدی عجل الله فرجه ، خروج سرداری از اهل يمن است كه مردم را به حق و عدل دعوت میكند. در کتابهای شيعه، روايات فراوانی در اين باره وجود دارد؛[10] به گونهای كه برخی آنها را مستفيض دانستهاند.[11] امام باقر علیه السلام در اين باره فرمود: «... خروج سفيانی و يمانی و خراسانی در يك سال و يك ماه و يك روز واقع خواهد شد؛ با نظام و ترتيبی هم چون نظام يك رشته كه به بند كشيده شده است. هر يك از پی ديگری [میآيد] و جنگ قدرت و هيبت از هر سوی فراگير میشود. وای بر كسی كه با آنان دشمنی و ستيز كند! در ميان پرچمها، راهنماتر از پرچم يمانی نباشد كه آن پرچم هدايت است، زيرا دعوت به صاحب شما میكند و هنگامی كه يمانی خروج كند، خريد و فروش سلاح برای مردم و هر مسلمانی ممنوع است. چون يمانی خروج كرد، به سوی او بشتاب كه همانا پرچم او پرچم هدايت است. هيچ مسلمانی را روا نباشد كه با آن پرچم مقابله كند. پس هر كس چنين كند او از اهل آتش است، زيرا او به سوی حق و راه مستقيم فرا میخواند».[12] اگر چه به جزئيات و چگونگی قيام و خروج يمانی، اشاره نشده است، از نشانههای حتمی ظهور به شمار می آید. 4. قتل نَفْس زَكيَّه؛ «نفس زكيّه» يعنی، فرد بیگناه، پاك، كسی كه قتلی انجام نداده است و جرمی ندارد.[13] از روايات استفاده مي شود در آستانه ظهور حضرت مهدی عجل الله فرجه در گيرودار مبارزات زمينه ساز انقلاب مهدی علیه السلام ، فردی پاك باخته و مخلص، در راه امام علیه السلام میكوشد و مظلومانه کشته می شود. اين رخداد عظيم، طبق بيان روايات، بين ركن و مقام ـ در بهترين مكانهای زمين ـ اتفاق میافتد. فرد يادشده از اولاد امام حسن مجتبی علیه السلام است.[14] 5. ندای آسمانی؛ «ندا» در لغت به معنای بلندشدن صدا و ظهور آن است و گاهی فقط به صدا اطلاق میشود[15]. در اينجا منظور از ندای آسمانی، صدايی است كه در آستانه ظهور حضرت مهدی عجل الله فرجه از آسمان شنيده میشود، و همه مردم آن را میشنوند.[16]رواياتی كه دربارة اين نشانهها از طريق شيعه و سنّی رسيده، فراوان بلكه متواتر است.[17] امام باقر علیه السلام در اين باره میفرمايد: «نداكنندهای از آسمان، نام قائم را ندا میكند، پس هر كه در شرق و غرب است، آن را میشنود. از وحشت اين صدا، خوابيدهها بيدار، ايستادگان نشسته و نشستگان بر دو پای خويش میايستند. رحمت خدا بر كسی كه از اين صدا عبرت گيرد و آن را اجابت كند، زيرا صدای نخست، صدای جبرئيل روح الامين است».[18] از مجموع رواياتی که در اين باره وجود دارد، میتوان چند نكته را استفاده كرد: 1. «ندای آسمانی»، از نشانههای حتمی ظهور شمرده شده است و شيخ طوسی، نعمانی، شيخ مفيد، شيخ صدوق، و... به حتمی بودن آن اشاره كردهاند.[19]2. اين صدا از آسمان شنيده میشود؛ به گونهای كه همه مردم روی كره زمين ـ در شرق و غرب ـ آن را میشنوند و به خود میآيند. از برخی روايات روزگار خدمت گزاری حضرت نصيبش گردد، بايد هم اكنون در دوران غيبت، خدمت به آن حضرت و ياران او را سرلوحه كارهای خود قرار دهد.
[1] . مرتضی مطهری, قيام و انقلاب مهدی عجل الله فرجه , ص 56.
[2] . ناگفته نماند از آنجا كه در طول تاريخ به مناسبتها و انگيزههاي گوناگون روايات ساختگي فراواني بويژه در بخش نشانههاي ظهور وارد شده است از اين رو دقت در مضمون روايات كاري لازم به شمار ميآيد.
[3] . متقی هندی, كنزالعمال، ج 14، ص 263؛ طبرانی، المعجم الاوسط، ج 1، ص 94.
[4] . محمّد باقر مجلسی, بحار الانوار, ج51, ص82.
[5] . «كَأَنِّى بِقَوْمٍ قَدْ خَرَجُوا بِالمَشْرِقِ يَطْلُبُونَ الحَقَّ فَلا يُعْطُوْنَهُ ثُمَّ يَطْلُبُونَ فَلا يُعطَونَهُ فَاِذا رَأَوْا ذَلِكَ وَضَعُوا سُيُوفَهُمْ عَلی عَواتِقِهِمْ فَيُعْطَوْنَ مَا سَأَلُوهُ فَلا يَقْبَلُونَهُ حَتَّی يَقُومُوا وَلا يَدْفَعُونَها اِلاَّ اِلى صاحِبِكُمْ قَتْلاهُمْ شُهَداءٌ اَما اِنِّی لَوْ اَدْرَكْتُ ذَلِكَ لَاِسْتَبْقَيْتُ نَفْسى لِصاحِبِ هَذا الاَمْرِ»؛ نعمانی, الغيبة، ص 273، ح 50.
[6] . علامه مجلسی, بحارالانوار، ج 52، ص 243.
[7] . «تَجِىءُ الرّاياتُ السُّودُ مِنْ قِبَلِ المَشْرِقِ كَاَنَّ قُلُوبَهُمْ زُبُرُ الحَدِيْدِ فَمَنْ سَمِعَ بِهِمْ فَلْيَأتِهِمْ فَبايِعَهُمْ وَلَوْ حَبْواً عَلَی الثَّلْجِ»؛ اربلی, كشف الغمة فی معرفة الائمة، ج 2، ص 473؛ علامه مجلسی، بحارالانوار، ج 51، ص 84.
[8] . «تَنْزِلُ الرَّايَاتُ السُّودُ الَّتِي تَخْرُجُ مِنْ خُرَاسَانَ إِلَى الْكُوفَةِ فَإِذَا ظَهَرَ الْمَهْدِيُّ بُعِثَ إِلَيْهِ بِالْبَيْعَةِ»؛
[9].«رَجُلٌ مِنْ أَهْلِ قُمَّ يَدْعُو النَّاسَ إِلَى الْحَقِّ يَجْتَمِعُ مَعَهُ قَوْمٌ كَزُبَرِ الْحَدِيدِ لَا تُزِلُّهُمُ الرِّيَاحُ الْعَوَاصِفُ وَ لَا يَمَلُّونَ مِنَ الْحَرَبِ وَ لَا يَجْبُنُونَ وَ عَلَی اللَّهِ يَتَوَكَّلُونَ وَ الْعاقِبَةُ لِلْمُتَّقِينَ»؛ محمّد باقر مجلسی, بحار الانوار, ج57, ص 216.
[10].«لَيْسَ فِي الرَّايَاتِ أَهْدَى مِنْ رَايَةِ الْيَمَانِيِّ هِيَ رَايَةُ هُدًى لِأَنَّهُ يَدْعُو إِلَى صَاحِبِكُم»؛ نعمانی, الغيبة, ص256.
[11] . مجموعه مقالات و گفتارها در پيرامون حضرت مهدی عجل الله فرجه ، ص 207.
[12] . جمعی از نويسندگان، چشم به راه مهدی عجل الله فرجه ، ص 306 ـ 303.
[13] . «رِجالٌ مُؤمِنُونَ عَرِفُوا اللَّهَ حَقَّ مَعرِفَتِهِ وَهُمْ اَنْصارُالمَهْدِىِّ فِي آخِرِ الزَّمانِ»؛ محمّد باقر مجلسی, بحارالانوار، ج 57، ص229.
[14] . «رِجالٌ كَاَنَّ قُلُوبَهُم زُبُرُ الحَدِيدِ لايَشُوبُها شَكٌ فِى ذاتِ اللَّهِ اَشَدُّ مِنَ الحَجَرِ...»؛ بحارالانوار، ج 52، ص 307.
[15] . «طوُبى لِمَنْ اَدرَكَ قائِمَ اَهلِ بَيْتي وَ هُوَ مُقتَدٍ بِهِ قَبْلَ قِيامِهِ يَتَولّى وَليَّهُ وَيَتَبرَّأُ مِنْ عَدُوِّهِ وَيَتَوَلىَّ الاَئِمَّةَ الهادِيَةَ مِنْ قَبْلِهِ اوُلئِك رُفَقائی وَ ذَوُو وُدّى وَ مَوَدَّتى وَاَكْرَمُ اُمَّتى عَلَیَ»؛ شيخ طوسی, كتاب الغيبة، ص 456؛ كمال الدين و تمام النعمة، ج 1، ص286، ح 3.
[16] . ر.ک: لطف الله صافی گلپايگانی, منتخب الاثر، ص640، ح 3.
[17] . پيشين، ص 245، ح 46.
. «اللهم لك الحمد علی ماجری به قضاؤك فی اوليائك... و جعلتهم الذريعة اليك و الوسيلة الی رضوانك.» گفته ميشود تا تمامي شرايط ظهور تحقق پيدا نکند، حضرت مهدي عجل الله فرجه ظهور نخواهد کرد. درباره شرايط ظهور توضيح دهيد! آيا اين شرايط در اختيار مردم است يا خير؟ «شرايط ظهور»؛ در اصطلاح مهدويّت عبارتند از: زمينههايی كه تحقق ظهور و قيام حضرت مهدی عجل الله فرجه را قطعيّت بخشيده، آن را امری منطقی و لازم مینمايانند. اگر چه شرايط ظهور امام عصر عجل الله فرجه به طور كامل برای ما روشن نيست، با بهرهگيری از سخنان معصومين علیهم السلام استفاده میشود که بخشی از بنيادیترين آنها عبارت است از: 1. برنامه و طرحی فاخر كه بتواند با ساختاری متعالی، عدل راستين را در تمام گيتی بر پاکرده، ثبات و ايستايي بخشد. و زمينه سعادت و كمال همگان را فراهم کند. اين شرط، با بعثت پيامبر خاتمصلی الله علیه و آله و سلم محقق شد. آنگاه که به مدّت 23 سال فرشتة وحی، قانونی جامع و مدوّن را برای همه زمان ها، به ارمغان آورد.2. رهبر و هدايتگری بزرگ، شايسته و معصوم كه از سوی خداوند منصوب شده است.و اين شرط نيز در پگاه نيمه شعبان سال 255 هجری، با فرودآمدن نور آخرين ذخيرة الهي در بيت امام عسكری علیه السلام تحقق يافت. 3. گروهی از انسانهای فداكار كه در اوج تقوا، برای دفاع همه جانبه از برنامه امام علیه السلام آمادگی داشته باشند. 4. آمادگی همگانی جامعه بشری برای پذيرش آن رهبر و هدايتگر. از آيات، احاديث و نيز سخنان دانشوران مسلمان استفاده میشود، يکی از مهمترين رازهای غيبت امام مهدی عجل الله فرجه آماده نبودن جامعة انسانی است. بنابراين، قطع استمرار حضور ظاهری سفيران الهي و غيبت ولي غايب، به دلیل عدم آمادگی و جهالت مردم پيش آمد. مردم پيامبران را کشتند، امامان را کشتند، از پيش تازان حقّ طلب و مقيّد و مکتبی و حامل ارزشها، شهيدان قسط و عدل حمايتهای کارساز نکردند. شايد اگر 124هزار پيغمبر و امام ديگر فرستاده میشد، اهالی زر و زور و تزوير آنها را میکشتند. به طور قطع چنين کاری عبث و بيهوده بود و خداوند از عمل بيهوده مبراست. در گذشته پيامبران از کوه پايين آمده، و به سراغ مردم میرفتند، سنگ و خاکستر و زخم شمشير را به جان میخريدند، تا مردم را هدايت کنند. امّا در عصر غيبت، مردم بايد احساس نيازکرده و با علم و معرفت سراغ امام زمان علیه السلام بروند؛ که آن سبو بشکست و آن پيمانه ريخت.[1] آن چه در پيشوايان دينی و به ويژه درباره حضرت مهدی علیه السلام مطرح است، پذيرش قلبی و همگانی رهبری آن حضرت و حمايت از آن است. اگر چه اين امر در زمان ظهور آن حضرت، به شکل کامل تحقق خواهد يافت و مردم با ملاحظه روش و رفتار والای آن حضرت با رضايت و خشنودی تمام، ولايت و حاکميت او را خواهند پذيرفت و از او اطاعت خواهند کرد، زمينه آن به طور قطع می بايست پيش از ظهور رقم بخورد. يکی از دانشمندان معاصر، اين آمادگی جهانی را در سه بعد، مورد ارزيابی قرار داده است:الف) آمادگی فکری و فرهنگی؛ يعنی سطح افکار مردم جهان آن چنان بالا رود که بدانند مثلاً مسئله نژاد يا مناطق مختلف جغرافيايي، مسئله قابل توجهی در زندگی بشر نيست، تفاوت رنگها و زبانها و سرزمينها نمیتوانند نوع بشر را از هم جدا سازد، تعصبهای قبيلهای و گروهی بايد برای هميشه بميرد؛ ... بلکه همانگونه که نور آفتاب، نسيمهای روح بخش، ابرهای بارانزا و ساير مواهب و نيروهای جهان طبيعت، به اين مرزها ابداً توجهی ندارد و همه روی کره زمين را دور می زنند و دنيا را درعمل يک کشور میدانند، ما انسانها نيز به همين مرحله از رشد فکری برسيم.ب)آماده گی اجتماعی؛ مردم جهان بايد از ظلم وستم و نظامات موجود خسته شوند، و تلخی اين زندگی مادّی و يک بعدی را احساس کنند، و حتی از اين که ادامه اين راه يک بعدی ممکن است در آينده، مشکلات کنونی را حل کند مأيوس گردند...ج) آمادگیهای تکنولوژي و ارتباطی؛ برخلاف آن چه بعضی میپندارند که رسيدن به مرحله تکامل اجتماعی و رسيدن به جهانی آکنده از صلح و عدالت، حتماً همراه با نابودی تکنولوژي جديد امکان پذير است، وجود اين صنايع پيشرفته، نه تنها مزاحم يک حکومت عادلانه جهانی نخواهد بود، بلکه شايد بدون آن، وصول به چنين هدفی محال است.[2] بنابراين آن چه تا كنون به وقوع نپيوسته، شرط سوم و چهارم است. برای تحقق اين دو شرط بايد تلاش كرد و در جهت تربيت نفوس خويش و ديگران كوشيد. علاوه بر آن چه ياد شد، گمان میرود پارهای شرايط ديگر نيز تحقق خواهد يافت. اگر چه بر ما پوشيده است. بیترديد بايد همة شرط ها واقع شود. تا زمينة ظهور به طور كامل فراهم آيد. برای تسريع در تحقق اين شرايط و رخ نمودن روزگار آرمانی ظهور، افزون بر دعا و تضرّع در درگاه احديّت، تلاش و کوشش در راه اصلاح خويش و جامعه، بسيار سودمند است. معصومان علیهم السلام، مؤمنان را به کوشش و آن گاه دعا و نيايش، در اين باره فرمان دادهاند. ذکر آن لازم است كه برخی افراد، اموری هم چون فراگيری جهان از ستم را نيز از شرايط ظهور دانستهاند، از اين رو میپندارند كه بايد در جهت تحقّق اين شرط نيز كوشيد و به ترويج فساد دست يازيد تا شرايط فراهم شده، پردههای غيبت كنار رود و ظهور حضرتش نزديک شود! به طور قطع اين پندار، باطل و نادرست است، زيرا: 1. اين چنين نيست که پرشدن زمين از ستم و بيداد از شرايط ظهور باشد؛ بلکه از روايات و سخنان بزرگان بر میآيد: که آن، نشانه ظهور است و روشن است که هرگز کسی مأمور به وجودآوردن نشانه نيست. 2. بر فرض که فراگيری ستم از شرايط ظهور به شمار آيد، به طور قطع در شمار شرايط مصطلح نيست، چرا که جهان به رغم تلاش مؤمنان دلسوز، به سمت ستم فراگير پيش میرود. بنابراين بايسته و شايسته است، مؤمنان راستين، وظيفه خويش را انجام دهند و تكليف الهي اهل ايمان را ـ بیآن كه در نتيجه بينديشند ـ به جای آورند، زيرا نتيجه ندادن و توفيق نيافتن، سبب برداشته شدن تكليف نمیشود.
[1] . شعبان علی لامعی, قدّيس, ص 88. (با تصرّف)
[2] . ناصر مکارم شيرازی, مهدی انقلابی بزرگ, نشانههاي ظهور حضرت مهدي عجل الله فرجه کدامند؟ و آيا تا امروز اين نشانهها پديد آمدهاند يا خير؟ ظهور حضرت مهدی عجل الله فرجه به عنوان عظيمترين حادثهای که در دوران زندگی انسان رخ خواهد داد، بدون ترديد دارای نشانههايي است که در سخنان معصومين علیهم السلام، فراوان به آنها اشاره شده است. آن چه از کلام اين بزرگان استفاده میشود عبارتند از: رخدادهايي كه در آستانه ظهور، يا همزمان و يا پس از ظهورحضرت مهدی علیه السلام پديد میآيند و تحقّق هر يك از آن نشانهها، نويدی از ظهور حضرت مهدي عجل الله فرجه و نزديكترشدن قيام جهانی آن حضرت است. بنابراين، از يک نگاه مي توان گفت: نشانه هاي ظهور از نگاه وقوع زماني به چهار دسته تقسيم مي شود:1. نشانههايي که با فاصله زماني، پيش از ظهور رخ ميدهند.2. نشانههايي که با فاصله بسيار اندک، پيش از ظهور اتفاق ميافتند(در آستانه ظهور).3. نشانههايي که هم زمان با حادثه بزرگ ظهور حضرت مهدي عجل الله فرجه رخ ميدهند.4. نشانههايي که با فاصلهاي اندک، پس از ظهور و پيش از قيام حضرت مهدي عجل الله فرجه اتفاق ميافتند. در مراجعه به روايات مربوط درخواهيم يافت که انبوهی از رخدادهای طبيعی و غيرطبيعی و دگرگونیهای سياسی ـ اجتماعی، به عنوان نشانههای ظهور ياد شده است. روشن است كه ميزان اعتبار و درستی همه اين نشانهها، يكسان نخواهد بود. برخی در منابع معتبر آمده و از جهت سند و دلالت استوار است. بعضی نيز در كتابهای غيرمعتبر و به وسيله افراد غيرموثق ياد شده است. برخی از اين نشانهها، فقط نشانه ظهور است و بعضی هم نشانه ظهور و هم نشانه برپايی قيامت میباشد. برخی نشانهها، كلی و محوری است و بعضی بيانگر مسائل ريز و جزئی است كه گاه، همه آنها را میتوان در عنوان واحدی گرد آورد. اگر چه در کتابهای مفصل، به بسياری از اين نشانهها بدون اين که روشن شود چه مقدار دارای اعتبار است، پرداخته شده است، در اينجا به دلیل اين که پرداختن به انبوه آنها خالی از فایده است، فقط به بررسی اجمالی نشانههای حتمی میپردازيم. از اين رو نخست لازم است توضيح کوتاهی در باره نشانههای حتمی و غير حتمی داده شود.الف)نشانههای حتمی مقصود از «نشانههای حتمی» آن است كه پديدار شدن آنها ـ بدون هيچ قيد و شرطی ـ قطعی و خواهد بود. البته بايد توجه کرد كه حتمی و يا و قطعی بودن وقوع اين نشانهها، به اين معنا نيست كه پديد نيامدن آنها، محال است؛ بلكه به حسب فراهم بودن شرايط و مقتضيات و نبودن بازدارندهها، پديدآمدن آنها ـ اگر خداوند اراده كند ـ قطعی خواهد بود. از روايات فراوانی كه در ميان آنها روايات صحيح نيز وجود دارد, حتمی بودن نشانههای پنجگانه استفاده میشود: خروج سفيانی، قيام يمانی، صيحه آسمانی، قتل نفس زكيّه و خسف در بيداء. [1]ب)نشانههای غيرحتمی در برابر نشانههای حتمی، نشانههای انبوهی در شمار نشانههای غيرحتمی قرار دارد؛ يعنی، مقيد و مشروط به اموری است كه در صورت تحقق آنها، به عنوان نشانه پديد میآيد. به عبارت ديگر نشانههای غيرحتمی شايد پديد آيد و شايد پديد نيايد و امام زمان عجل الله فرجه ظهور كند. پارهای از نشانههايی كه به حتمی بودن آنها تصريح نشده، از اين قرار است: 1. بارش بارانهای فراوان در آستانه ظهور. 2. خسوف و كسوف نابههنگام پيش از ظهور. 3. مرگ و ميرها، زلزلهها و جنگها و آشوبهای فراگير. و... در پايان، گفتنی است كه حديثهای فراوانی درباره نشانههای غيرحتمی ظهور، در منابع روايی وجود دارد. اسناد اين روايات، بيشتر ضعيف و غيرقابل اعتماد است. از نگاه دلالت نيز، هم آهنگی و انسجام لازم بين آنها نيست و پارهای از آنها دارای اعتبار کافی نيست. ذکر آن لازم است که اهميّت بسيار مسئله «مهدويّت» از يك سو و علاقهمندی شديد مسلمانان به آگاهی از چگونگی رخدادهای آينده و پديدارشدن نشانههای ظهور مهدی عجل الله فرجه ، از سوی ديگر، سبب شده تا دشمنان و بدخواهان ـ به ويژه حاكمان ستم گر ـ وسوسه شوند و در جهت برآوردن منافع سياسی خويش، تغييراتی در روايات پديد آورند.[2] تأکيد بر اين مسئله ضروری است که در کتاب ها با انبوهی از روايات صحيح و غيرصحيح در زمينه نشانههای ظهور، روبهرو هستيم كه دست كمشماری از آنها از آفت جعل و تحريف مصون نمانده است. بدبختانه كتابهايی نيز وجود دارد كه در آنها از روی جهل و يا دلسوزی و يا به عمد و از روی غرض، به اين امر دامن زده شده است. بنابراين التزام به درستی همه اين روايات مشكل است و در بررسی نشانههای ظهور، احتمال جعل و تحريف و دسيسههای دستهای پنهان سياست را نبايد ناديده گرفت. ناگفته نماند که وجود مواردی از جعل و تحريف، در نشانههای ظهور و يا وجود مدعيان دروغين به عنوان نمونه نشانهها، هرگز دليل اين نمیشود كه همه روايات از اعتبار بيفتد و يا اصل همه نشانهها زير سؤال برود؛ زيرا دستهای از اين نشانهها مسلّم و قطعی است. و نيز اين که وجود پارهای اشكالات و ضعفها در نشانههای ظهور و احتمال تحريف و تغيير در آنها از سوی دشمنان و يا ادعاهای واهی برخی شيّادان درباره اصل مهدويّت، هرگز به اصل مهدويّت و اعتقاد به ظهور قائم عجل الله فرجه آسيبی نمیرساند، زيرا اعتقاد به مهدويّت و ظهور حضرت مهدی علیه السلام مورد اتفاق فريقين است و با تواتر ثابت شده است و هرگز خدشهای به آن وارد نمیگردد.[3] در پايان گفتنی است که از آن جايی كه در منابع دينی، قيام حضرت مهدی عجل الله فرجه ، به عنوان يكی از نشانههای برپايی قيامت شمرده شده است، پارهای از نشانههای ظهور به عنوان نشانههای قيامت نيز شمرده میشود. امام علی علیه السلام در اين باره فرمود: «پيامبر گرامی اسلامصلی الله علیه و آله و سلم فرمود: به ناگزير ده چيز پيش از برپايی قيامت خواهد بود: سفيانی، دجّال، دود، دابه(جنبنده)، خروج قائم عجل الله فرجه ، طلوع خورشيد از مغرب خود، فرودآمدن حضرت عيسی علیه السلام ، فرورفتن در مشرق و فرورفتن در جزيرة العرب و آتشی كه از «قعر عدن» بيرون خواهد آمد تا مردم را به سوی محشر سوق دهد...».[4]
[1] . امام صادق علیه السلام میفرمايد: «خَمْسٌ قَبْلَ قِيَامِ الْقَائِمِ علیه السلام الْيَمَانِيُّ وَ السُّفْيَانِيُّ وَ الْمُنَاددربارة هر يک از نشانههای حتمی ظهور توضيح دهيد! دربارة هر يک از نشانههای حتمی ظهور توضيح دهيد! همان گونه که پيش از اين ياد شد، از روايات استفاده میشود که پنج حادثة مهم از نشانههای حتمی ظهور و قيام حضرت مهدی عجل الله فرجه است. اگر چه برخی نشانهها را به گونهای تعريف کردهاند که ناگزير میبايست گفت همة آنها پيش از ظهور حضرت رخ خواهد داد، به نظر می رسد اينگونه نيست؛ بلکه بعضی هم زمان و بعضی پس از ظهور است. از اين رو نگارنده مناسب تر می داند به جای نشانههای ظهور از عنوان نشانههای قيام استفاده شود، تا اين اشکال که، چگونه ممکن است نشانه چيزی مؤخر بر آن چيز باشد، به وجود نيايد. مؤيد اين ديدگاه اين است که در اغلب رواياتی که نشانهها را گفته، سخن از قيام حضرت است، نه ظهور آن حضرت. مهمترين اين تعبيرها همان تعبير «خمس قبل قيام القائم» است. در اينجا درباره نشانههای حتمی اشارهای میشود:1. خروج سفيانی؛ در روايات آمده پيش از قيام حضرت مهدی عجل الله فرجه ، مردی از نسل ابوسفيان در منطقه شام خروج میكند و با تظاهر به دين داری، گروه زيادی از مسلمانان را فريب میدهد و بخش گستردهای از سرزمينهای اسلامی را به تصرف خود در میآورد. او بر مناطق پنج گانه ـ شام، حمص، فلسطين، اردن، قنسرين و منطقه عراق ـ سيطره میيابد و در كوفه و نجف، به قتل عام شيعيان میپردازد و برای كشتن و يافتن آنان جايزه تعيين میكند [1]مدت حكومت او نه ماه است.[2] وی آن گاه كه از ظهور حضرت حجّت علیه السلام آگاه میگردد، با سپاهی عظيم به جنگ وی میرود و در منطقه «بيداء» (بين مكه و مدينه) با سپاه امام علیه السلام برخورد میكند و به امر خدا، همه لشكريان وی ـ به جز چند نفر ـ در زمين فرو میروند و هلاك میشوند.[3] دربارة اين كه سفيانی كيست؟ و چه ويژگیهايی دارد؟ و چگونه خروج میكند؟ و... چندان سخن روشنی در دست نيست. از برخی روايات استفاده میشود که نام وی عثمانبن عنبسه و از خاندان ابوسفيان است.[4] برخی بر اين باورند که سفيانی فرد مشخصی نيست؛ بلكه فردی است با ويژگیهای ابوسفيان كه در آستانه ظهور حضرت مهدی عجل الله فرجه به طرف داری از باطل، خروج میكند و مسلمانان را به انحراف میكشاند. در حقيقت، ابوسفيان، به عنوان سرسلسله سفيانيان، سمبل و نماد پليدی است. او غارتگری بود كه با رباخواری، زورگويی و چپاول اموال مردم، ثروتهای هنگفتی به چنگ آورده بود و از راه فريب و استثمار تودههای ستم كشيده و ترويج خرافات و دامن زدن به نظام طبقاتی جاهلی، قدرت فراوانی کسب کرده بود. ابوسفيان، به عنوان سردمدار شرك، بت پرستی و سرمايه داری طاغوتی، هر نوع حركت و جنبشی را كه دم از عدالت، برادری و آزادی میزد، دشمن شماره يك خود میدانست و با قدرت تمام در برابر آن به مبارزه برمیخاست.[5] بنابراين، در حقيقت سفيانی يك جريان است، نه يك شخص. سفيانی جريان باطل در بستر تاريخ است. بر فرض هم كه سفيانی را از نسل ابوسفيان بدانيم، اشكالی پديد نمیآيد و واپسين مهره اين زنجيره، همان سفيانی است كه در آستانه ظهور قائم عجل الله فرجه خروج میكند.2. خَسْف به بَيْداء؛ از روايات نشانههای ظهور استفاده میشودکه فرو رفتن در سرزمين بَيْداء ـ كه از آن به «خسف به بيداء» ياد شده است ـ از نشانههای حتمی ظهور حضرت مهدی عجل الله فرجه شمرده شده است. اين نشانه در احاديثی كه درباره سفيانی سخن گفتهاند، فراوان ذكر شده است.[6] «خَسْف» در لغت به معنای فرورفتن و پنهان شدن است و «بَيداء» نام سر زمينی بين مكه و مدينه است.[7] منظور از «خسف به بيداء» آن است كه سفيانی با لشكری عظيم به قصد جنگ با حضرت مهدی علیه السلام عازم مكه میشود، اما در بين مكه و مدينه ـ در محلی كه به سرزمين «بيداء» معروفاست ـ بهگونهای معجزه آسا، به امر خداوند، در دل زمين فرو میروند. روايات بسياری ـ از اهل سنّت و شيعه ـ این نشانه را يكی از نشانههای حتمی ظهور ياد کرده اند.[8] امام باقر علیه السلام در بخشی از يك روايت مفصل فرمود: «... و سفيانی گروهی را به مدينه روانه كند و مهدی از آن جا به مكه رخت بربندد وخبر به فرمانده سپاه سفيانی رسدكه مهدی علیه السلام به سوی مكه بيرون شده است. پس او لشكری از پی آن حضرت روانه كند، ولی او را نيابد تا اين كه مهدی علیه السلام با حالت ترس و نگرانی بدان سنّت كه موسی بن عمران داشت، داخل مكه شود.» آن گاه آن حضرت در ادامه فرمود: «فرمانده سپاه سفيانی در صحرا فرود میآيد، پس آوازدهندهای از آسمان ندا میكند كه «ای دشت، آن قوم را نابود ساز!» پس آن نيز ايشان را به درون خود میبرد و هيچ يك از آنان نجات نمیيابد مگر سه نفر...».[9]3. خروج يمانی؛ يكی ديگر از نشانههای حتمی ظهور حضرت مهدی عجل الله فرجه ، خروج سرداری از اهل يمن است كه مردم را به حق و عدل دعوت میكند. در کتابهای شيعه، روايات فراوانی در اين باره وجود دارد؛[10] به گونهای كه برخی آنها را مستفيض دانستهاند.[11] امام باقر علیه السلام در اين باره فرمود: «... خروج سفيانی و يمانی و خراسانی در يك سال و يك ماه و يك روز واقع خواهد شد؛ با نظام و ترتيبی هم چون نظام يك رشته كه به بند كشيده شده است. هر يك از پی ديگری [میآيد] و جنگ قدرت و هيبت از هر سوی فراگير میشود. وای بر كسی كه با آنان دشمنی و ستيز كند! در ميان پرچمها، راهنماتر از پرچم يمانی نباشد كه آن پرچم هدايت است، زيرا دعوت به صاحب شما میكند و هنگامی كه يمانی خروج كند، خريد و فروش سلاح برای مردم و هر مسلمانی ممنوع است. چون يمانی خروج كرد، به سوی او بشتاب كه همانا پرچم او پرچم هدايت است. هيچ مسلمانی را روا نباشد كه با آن پرچم مقابله كند. پس هر كس چنين كند او از اهل آتش است، زيرا او به سوی حق و راه مستقيم فرا میخواند».[12] اگر چه به جزئيات و چگونگی قيام و خروج يمانی، اشاره نشده است، از نشانههای حتمی ظهور به شمار می آید. 4. قتل نَفْس زَكيَّه؛ «نفس زكيّه» يعنی، فرد بیگناه، پاك، كسی كه قتلی انجام نداده است و جرمی ندارد.[13] از روايات استفاده مي شود در آستانه ظهور حضرت مهدی عجل الله فرجه در گيرودار مبارزات زمينه ساز انقلاب مهدی علیه السلام ، فردی پاك باخته و مخلص، در راه امام علیه السلام میكوشد و مظلومانه کشته می شود. اين رخداد عظيم، طبق بيان روايات، بين ركن و مقام ـ در بهترين مكانهای زمين ـ اتفاق میافتد. فرد يادشده از اولاد امام حسن مجتبی علیه السلام است.[14] 5. ندای آسمانی؛ «ندا» در لغت به معنای بلندشدن صدا و ظهور آن است و گاهی فقط به صدا اطلاق میشود[15]. در اينجا منظور از ندای آسمانی، صدايی است كه در آستانه ظهور حضرت مهدی عجل الله فرجه از آسمان شنيده میشود، و همه مردم آن را میشنوند.[16]رواياتی كه دربارة اين نشانهها از طريق شيعه و سنّی رسيده، فراوان بلكه متواتر است.[17] امام باقر علیه السلام در اين باره میفرمايد: «نداكنندهای از آسمان، نام قائم را ندا میكند، پس هر كه در شرق و غرب است، آن را میشنود. از وحشت اين صدا، خوابيدهها بيدار، ايستادگان نشسته و نشستگان بر دو پای خويش میايستند. رحمت خدا بر كسی كه از اين صدا عبرت گيرد و آن را اجابت كند، زيرا صدای نخست، صدای جبرئيل روح الامين است».[18] از مجموع رواياتی که در اين باره وجود دارد، میتوان چند نكته را استفاده كرد: 1. «ندای آسمانی»، از نشانههای حتمی ظهور شمرده شده است و شيخ طوسی، نعمانی، شيخ مفيد، شيخ صدوق، و... به حتمی بودن آن اشاره كردهاند.[19]2. اين صدا از آسمان شنيده میشود؛ به گونهای كه همه مردم روی كره زمين ـ در شرق و غرب ـ آن را میشنوند و به خود میآيند. از برخی روايات استفاده میشود كه هر جمعيتی آن صدا را به زبان خود خواهد شنيد.[20]3. محتوای اين پيام آسمانی، دعوت به حق و حمايت و بيعت با حضرت مهدی عجل الله فرجه است.[21]
[1] . كمال الدين و تمام النعمة، ج 2، ص 651.
[2] . كتاب الغيبة، ص 449.
[3] . الغيبة، ص 279، ح 67؛ هم چنين ر.ك: كتاب الفتن، ص 168.
[4] . كمال الدين و تمام النعمة، ج 2، ص 365، ح 9.
[5] . جمعی از نويسندگان, چشم به راه مهدی عجل الله فرجه ، ص 274.
[6] . نعمانی, الغيبة، ص 304، ح 14.
[7] . ابن منظور, لسان العرب، ماده خسف و بيداء.
[8] . شيخ کلينی, الكافی، ج 8، ص 310، ح 483؛ شيخ صدوق, الخصال، ج1، ص303، ح82؛ نعمانی, الغيبة، ص257، ح15.
[9] . نعمانی, الغيبة، ص 279، باب 14، ح 67.
[10] . شيخ کلينی, الكافی، ج 8، ص 310، ح 483 ؛ الغيبة، ص 252، ح 11.
[11] . ر.ک: سيّد محمّد صدر, تاريخ غيبت كبرا، ص 525.
[12] . نعمانی, الغيبة، ص 369، باب 13، ح 13.
[13] . ر.ک: سوره كهف (18)، آيه 74.
[14] . شيخ صدوق, كمالالدين و تمام النعمة، ج 1، ص 330، ح 16.
[15] . راغب اصفهانی، المفردات, ماده ندا.
[16] . ر.ك: نعمانی, الغيبة، ص 253، ح 13.
[17] . ر.ك: لطف الله صافی گلپايگانی, منتخب الاثر، ص 459.
[18] . «يُنادِي مُنادٍ مِنَّ السَّماءِ بِاسْمِ القائِم، فَيَسْمَعُ مَنْ بِالْمَشْرِقِ وَمَنْ بِالمَغْرِبِ، لايَبْقی راقِدٌ اِلّا اِسْتَيْقَظَ، وَلا قائِمٌ اِلاَّ قَعَدَ، وَلا قاعِدٌ اِلاَّ قامَ عَلی رِجْلَيْهِ فَزِعاً مِنْ ذلكَ الصَّوتِ... وَهُوَ صَوتُ جَبْرَئيل الرُّوحُ الاَمِين»؛ نعمانی, الغيبة، ص 235، ح 13.
[19] . ر.ك: شيخ طوسی, كتاب الغيبة، ص 435، ح 425؛ شيخ مفيد, الارشاد، ج 2، ص 370.
[20] .شيخ طوسی, كتاب الغيبة، ص 266، ح 54؛شيخ صدوق, كمالالدين و تمام النعمة، ج 2، ص 650، ح 8.
[21] .شيخ طوسی, كتاب الغيبة، ص 435؛ شيخ صدوق, كمالالدين و تمام النعمة، ج 2، ص 652، ح 14.
ِي يُنَادِي مِنَ السَّمَاءِ وَ خَسْفٌ بِالْبَيْدَاءِ وَ قَتْلُ النَّفْسِ الزَّكِيَّةِ»؛ شيخ صدوق, کمال الدين و تمام النعمة, ج2, ص649؛ شيخ طوسی, كتاب الغيبة، ص 436، ح 427. [2] . ر.ک: جمعی از نويسندگان, نور مهدی علیه السلام ، مقاله علی دوانی، ص 70.[3] . ر.ک: چشم به راه مهدی عجل الله فرجه ، ص 258. [4] . شيخ طوسی, كتاب الغيبة، ص 436، ح 426.
[12] . «اللّهم أنت كشّاف الكرب و البلوی.....»
م نعمانی, الغيبة، ص 129؛ شيخ صدوق, كمالالدين و تمام النعمة، ج 2، ص 409، ح 9.
[27] . شيخ صدوق, كمالالدين و تمام النعمة، ج 2، ص 81، ح 8.
[28]. کلينی، كافي، ج1 ، ص377.
تانی, انتظار, در بين نشانههاي ظهوراز خروج دجّال سخنهاي فراواني نقل شده است. در اين باره توضيح دهيد!
خروج دجّالدر بين نشانههاي ظهوراز خروج دجّال سخنهاي فراواني نقل شده است. در اين باره توضيح دهيد! يکی از نشانههايي که فراوان از آن سخن به ميان آمده، خروج دجّال است. اگر چه اين رخداد در شمار نشانههای حتمی ظهور ذکر نشده است،دربارة آن ـ به ويژه در منابع اهل سنّت ـ به مراتب از نشانههای حتمی بيشتر اشاره شده است. «دجّال» از نگاه کتابهای لغت به معنای «آب طلاکاری» و «طلا اندودكردن» است. از آنجايي که در اين کار فلزی غير از طلا با ظاهری طلا ارائه می شود، نوعی دغل کاری و ظاهرفريبی تلقی می شود. به همين علت، افراد بسيار دروغگويی كه باطل را حق جلوه میدهند «دجّال» ناميده می شوند.[1] از روايات اسلامی استفاده میشود که دجّال ستم كاری است كه در آخِرُالزّمان، مردم را گمراه خواهد كرد. البته در آموزههای سه دين يهوديت، مسيحيت و اسلام از آن سخن به ميان آمده است. گاهی افرادی در هر سه جامعه دينی میگويند: دجّال تولد يافته و زنده است.[2] در رواياتی، از خروج «دجّال» به عنوان نشانه ظهور و در برخی ديگر از آن به عنوان يكی از «اَشْراطُ السَّاعَة»[3] ياد شده است. اين نشانه، در كتابهای اهل سنّت بيشتر با عنوان يکی از نشانههای برپايی قيامت دانسته شده؛[4] امّا منابع روايی شيعه، اغلب آن را حادثهای مهم که هم زمان با ظهور حضرت مهدی عجل الله فرجه رخ خواهد داد، ياد کرده اند. از اين رو در شمار نشانه های ظهور ذکر شده است.[5]به طور اساسی درباره دجّال و خروج وی، ديدگاههای متفاوتی ارائه شده است: الف) برخی بر اين باورند که دجّال، نام شخص معيّنی نيست و هر كسی كه با ادعاهای پوچ و بیاساس و با توسل به حيلهگری و نيرنگ، در صدد فريب مردم باشد، دجّال است. اين كه در روايات از «دجّال»های فراوان سخن به ميان آمده، اين احتمال را تقويت میكند. پيامبر اكرمصلی الله علیه و آله و سلم فرموده است: «قيامت، برپا نمیشود، تا وقتی كه مهدی از فرزندانم قيام كند و مهدی قيام نمیكند، تا وقتی كه شصت دروغگو خروج كنند و هر كدام بگويد، من پيامبرم.»[6] در روايات، از اين «دجّال»ها و دروغگويان، فراوان نام برده شده است؛ در بعضی دوازده و در برخی سی، شصت و هفتاد دجّال آمده است.[7] از ميان اين «دجّال»ها، فردی كه در دروغگويی، حيلهگری و مردم فريبی سرآمد همة دجالان و فتنهاش از همه بزرگتر است، نشانة ظهور مهدی علیه السلام و يا برپايی قيامت است. بر اين اساس دو نوع دجّال هست: يكی همان دجّال حقيقی و واقعی است كه پس از همه «دجّال»ها میآيد و ديگری، گروهی شيّاد و دروغگويند كه دست به فريبكاری، تحميق و گمراهی مردم میزنند. پيامبر اكرمصلی الله علیه و آله و سلم میفرمايد: «پيش از خروج دجّال، بيش از هفتاد دجّال خروج خواهد كرد».[8] حقيقت داستان دجّال، بيانگر اين واقعيت است كه در آستانة هر انقلابی، افراد فريب كار و منافق ـ كه معتقد به نظامهای پوشالی گذشته و حافظ سنّتها و ضد ارزشهايند ـ برای نگهداشتن فرهنگ و نظام جاهلی گذشته، همه تلاش خود را به كار میگيرند و با سوءاستفاده از زمينههای فكری و اجتماعی و احساسات مردم، دست به تزوير و حيلهگری میزنند تا آنان را نسبت به اصالت و تحقّق انقلاب و استواری رهبران آن، دلسرد و دودل كنند و با شيطنت، آنان را به كژراهه برند! در انقلاب جهانی حضرت مهدی عجل الله فرجه ، چنين خطری پيشبينی شده است و از آن جايی كه اين انقلاب از همه انقلابهای تاريخ بزرگتر و گستردهتر است، خطر فريب كاران دجّال صفت نيز به مراتب بيشتر و گستردهتر است. در آستانه ظهور، آنان همه تلاش خويش را به كار خواهند گرفت كه مردم را فريب دهند و آنها را نسبت به نتيجه آن دلسرد و نااميد سازند و سرانجام از پيروزی حتمی آن جلوگيری كنند. البته در اين جا میتوان گفت: ممكن است يكی از آن دجّالها ـ صفات زشت در او بيشتر از همه متبلور است ـ نشانه ظهور باشد. ب) گروهی ديگر او را فردی معيّن می دانند، با عنوان «دجّال» که خروج میكند و مردم را به انحراف میكشاند. برخی به استناد رواياتی او را زنده میدانند؛ برای مثال گفته میشود او در زمان حضرت رسول اكرمصلی الله علیه و آله و سلم موجود بوده و تا زمان خروج زنده خواهدماند.[9] همان گونه که پيش از اين يادآور شديم، در منابع اهل سنّت بسيار بيش از آن که به موضوعات مربوط به حضرت مهدی علیه السلام اشاره شده باشد به موضوع دجّال پرداخته شده است، و همواره آن را امری نگران کننده ياد کرده اند. اصل داستان «دجّال» در كتابهای مقدس مسيحيان نيز آمده است؛ در انجيل واژه «دجّال» بارها به كاررفته و از كسانی كه منكر حضرت مسيح علیه السلام باشند و يا «پدر و پسر» را انكار كنند، به عنوان «دجّال» ياد شده است: «دروغگو كيست، جز آن كه مسيح بودن عيسی را انكار كند. آن دجّال است كه پسر و پدر را انكار كند.»[10] کسانی که بر اين باورند که او شخصی معيّن است، به اين روايت نيز استناد كردهاند: «اصبغ بن نباته از حضرت علی علیه السلام پرسيد: يا اميرالمؤمنين! دجّال كيست؟ آن حضرت فرمود: دجّال صائدبن صائد (صيد) است. بدبخت كسی است كه او را تصديق كند و خوشبخت آن است كه او را تكذيب كند. از شهری بر آيد كه آن را اصفهان نامند و از دهی كه آن را «يهوديه» گويند.» در پارهای از روايات، محل خروج او سجستان ذكر شده است.[11] چشم راستش ممسوح و چشم ديگرش بر پيشانی است و مانند ستاره صبح میدرخشد، در آن، نقطه عَلَقهای است كه با خون در آميخته است. ميان دو چشمش نوشته است: «كافر» هر خواننده و بیسواد آن را میخواند. در درياها فرو میشود و آفتاب با او میگردد. مقابل او كوهی از دود و عقبش كوهی سپيد است كه مردم تصور میكنند طعام است. در زمان قحطیِ سختی خروج میكند، در حالی كه بر حمار سپيدی سوار است. هر قدم حمارش يك ميل است و زمين منزل به منزل زير پايش نَوَرديده می شود و بر آبی نگذرد جز آن كه فرو رود تا روز قيامت. به آوازی كه همه جن و انس و شياطين عالم ـ در شرق و غرب ـ آن را میشنوند، فرياد كند: «ای دوستان من، نزد من آييد. منم آن كه آفريد و تسويه كرد و تقدير كرد و رهبری نمود. منم پروردگار شما.» دشمن خدا دروغ میگويد او يك چشمی است كه غذا میخورد و در بازارها راه میرود. به راستی كه پروردگار شما نه يك چشم است، و نه غذا میخورد، نه راه میرود و نه زوال دارد! و برتر است خدا از اين اوصاف؛ برتری بزرگی. آگاه باشيد بيشترِ پيروانش در آن روزگار، ناپاك زادگانند و صاحب پوستينهای سبز. خداوند او را در شام بر سر گردنهای كه آن را «افيق» نامند ـ به دست كسی كه عيسی علیه السلام پشت سرش نماز میخواند ـ هنگامی كه سه ساعت از روز جمعه گذشته باشد ـ خواهد كشت. آگاه باشيد که پس از آن، حادثه بزرگ و قيامت كبرا باشد.[12] از نکات شگفآور و تأمل برانگيز در انبوه روايات شيعه و سنّی، ارتباط بسيار شديدی است که بين دجّال و يهود مطرح شده است. در روايات آمده بيشتر پيروان دجال يهودی ها هستند.[13] و ديگر اين که ـ به ويژه در منابع اهل سنّت ـ سخن از كشته شدن دجّال به دست حضرت عيسی علیه السلام است.[14]
[1] . ر.ك: لسان العرب، ج 4، ص 294.
[2] . ر.ك: كنزالعمال، ج 14، ص 323 ـ 282.
[3] . «أشراط» (جمع «شَرَط») به معنای علامت است. و «الساعه» مقصود رستاخيز بزرگ است. بنابراين «أشراط الساعه» به معنای نشانههای ]نزديك شدن[ قيامت است. اين اصطلاح بر مجموع حوادثی اطلاق میشود كه پيش از واقعه عظيم قيامت، اتفاق خواهد افتاد. ر.ک: كتاب العين، ج 6، ص 235؛ مجمع البحرين، ج 4، ص 257.
[4] . مسلم, صحيح ، باب فى الآيات التى تكون قبل الساعة، ح 1؛ ترمذی, سنن ، ج 4، ص 507؛ ابن داوود, سنن ، ج 4، ص 115.
[5] . كمالالدين و تمام النعمة، ج 1، ص 250.
[6] . «لاتَقُومُ السَّاعَةُ حَتَّى يَخْرُجَ المَهْدِيُّ مِنْ وُلْدِي وَلايَخْرُجُ الْمَهدِيّ حَتَّی يَخْرُجَ سِتُّونَ كَذَّاباً كُلُّهُمْ يَقُولُ أَنَا نَبِيٌّ»؛ الارشاد، ج 2، ص 371.
[7] . بحارالانوار، ج 52، ص 209؛ كنزالعمال، ج 14، ص 198 ـ 200.
[8] . كنز العمال، ج 14، ص 200.
[9] . ر.ك: كتاب الغيبة، ص 113، ح 86.
[10] . رساله يوحنا، باب 2، آيه 18 و 22.
[11] . كمالالدين و تمام النعمة، ج 1، ص 250.
[12] . پيشين, ج 2، ص 527، ح 1. (با فرض پذيرش روايت, بعيد نيست بسياری از آن چه ذکر شده معنايي کنايي داشته باشد.)
[13] . ر.ک: کمال الدين و تمام النعمة, ج2, ص528,ح2؛ ابن ابی شيبه, المصنف, ج8, ص661.
[14] . تفسير طبری، ج 3، ص 290، تفسير ابن كثير، ج 1، ص 579.
بايد و نبايدها, ص21ـ24 (با تصرّف).
ـ يکی از اصطلاحاتی که در آن به نشانه های ظهور اشاره شده، «أشراط الساعة» است. اين اصطلاح به چه معناست؟ و چه چيزهايي أشراط الساعة هستند؟ «أشراط» (جمع «شَرَط») به معنای علامت است. و «الساعة» به معنای رستاخيز بزرگ است. بنابراين «أشراط الساعه» به معنای نشانههای ]نزديك شدن[ قيامت است[1]. اين اصطلاح بر مجموع حوادثی اطلاق میشود كه پيش از واقعه عظيم قيامت، اتفاق خواهد افتاد. تعبير «اَشْراطُ السَّاعَة» فقط يك بار در قرآن كريم به كار رفته است. در آن جا که می فرمايد: «آيا آنها جز اين انتظاری دارند كه رستاخيز ناگهان برپا شود؛ [آن گاه ايمان آورند] در حالی كه هم اكنون نشانههای آن آمده است، اما هنگامی كه بيايد، تذكر و ايمان آنها سودی نخواهد داشت».[2] در روايات ـ به ويژه از طريق اهل سنّت ـ اين انگاره، فراوان اشاره شده است.[3] پيامبر گرامی اسلامصلی الله علیه و آله و سلم درباره نشانه هاي رستاخيز میفرمايد: « به ناگزير ده چيز، پيش از برپايی قيامت، رخ خواهد داد: خروج سفيانی، دجّال، پيدا شدن دود، جنبنده، خروج قائم، طلوع خورشيد از مغرب آن، فرود آمدن حضرت عيسی از آسمان، فرو رفتن [در زمين] در ناحيه مشرق و فرو رفتن در منطقه جزيرة العرب و آتشی كه از انتهای عدن برمیخيزد و مردمان را به سوی صحرای محشر راهنمايي میكند».[4] ابن عباس روايت مشروح و جامعی را از پيغمبر گرامی اسلامصلی الله علیه و آله و سلم در داستان حجة الوداع نقل كرده که دربرگيرندة نكات ارزش مند فراوانی است. او میگويد: «با پيامبر اسلامصلی الله علیه و آله و سلم در «حجةالوداع» بوديم، حضرت حلقه در خانه كعبه را گرفت و رو به ما كرد و فرمود: آيا شما را از «اَشْراطُ السَّاعة» آگاه كنم؟ و سلمان ـ كه در آن روز از همه به پيامبرصلی الله علیه و آله و سلم نزديكتر بودـ عرض كرد: آری ای رسول خدا! فرمود: از نشانههای قيامت تضييع نماز، پيروی از شهوات، تمايل به هواپرستی، گرامی داشتن ثروت مندان و فروختن دين به دنيا است. در اين هنگام است كه قلب مؤمن در درونش آب میشود ـ آن چنان كه نمك در آب [ذوب میشود] ـ از اين همه زشتیها كه میبيند و توانايی بر تغيير آن ندارد. سلمان گفت: ای رسول خدا! آيا چنين امری واقع میشود؟ فرمود: آری، سوگند به آن كس كه جانم در دست اوست! در آن زمان، زمام دارانی ظالم، وزرايی فاسق، كارشناسانی ستم گر، و امنايی خائن بر مردم حكومت میكنند. سلمان پرسيد: ای رسول خدا! آيا اين امر واقع میشود؟ فرمود: آری، سوگند به آن كس كه جانم در دست اوست! در آن هنگام زشتیها، زيبا و زيبايیها، زشت میشود. امانت به خيانت كار سپرده میشود و امانت دار خيانت میكند. دروغگو را تصديق و راستگو را تكذيب میكنند. سلمان پرسيد: ای رسول خدا! آيا چنين چيزی واقع میشود؟ فرمود: آری، سوگند به كسی كه جانم در دست اوست! در آن روز حكومت به دست زنان، و مشورت با بردگان خواهد بود. كودكان بر منبرها مینشينند و دروغ، «ظرافت» و زكات «غرامت» و بيتالمال «غنيمت» به شمار ميآيد. مردم به پدر و مادر [خود] بدی میكنند و به دوستانشان نيكی و ستاره دنبالهدار در آسمان ظاهر میشود. سلمان گفت: ای رسول خدا! آيا اين امر واقع میشود؟ فرمود: آری، سوگند به كسی كه جانم در دست اوست! در آن زمان زن با شوهرش، شريك تجارت میشود (و هر دو تمام تلاش خود را در بيرون خانه و برای ثروت اندوزی به كارمیگيرند). باران كم میشود. صاحبان كَرَم خسيس و تهیدستان، حقير شمرده میشوند. در آن هنگام بازارها به يكديگر نزديك میگردد. يكی میگويد چيزی نفروختم و ديگري میگويد سودی نبردم. همه زبان به شكايت و مذمت پروردگار میگشايند. سلمان گفت: ای رسول خدا! آيا اين امر واقع میشود؟ فرمود: آری، سوگند به كسی كه جانم در دست اوست! در آن زمان اقوامی به حكومت میرسند كه اگر مردم سخن بگويند، آنان را میكشند، و اگر سكوت كنند، همه چيزشان را مباح میشمرند اموال آنها را غارت میكنند و احترامشان را پايمال و خونهایشان را میريزند! دلها را پر از عداوت و وحشت میكنند، و همه مردم را ترسان و خائف و مرعوب میبينی! سلمان عرض كرد: ای رسول خدا! آيا اين امر واقع میشود؟ فرمود: آری، قسم به آن كسي كه جانم به دست او است! در آن هنگام چيزی از مشرق و چيزی از مغرب میآورند (قوانينی از شرق و قوانينی از غرب) و امت من متلوّن میگردد. در آن روز وای بر ضعفای امت از آنها و وای بر آنها از عذاب الهي! نه بر کوچک رحم میكنند، نه بر بزرگ احترام میگذارند و نه گنه كاری را میبخشند. بدنهایشان هم چون آدميان است، اما قلبهایشان قلبهای شيطانها است. سلمان گفت: ای رسول خدا! آيا اين امر واقع ميشود؟ فرمود: آری، سوگند به آن كسی كه جانم در دست او است! در آن زمان مردان به مردان قناعت میكنند و زنان به زنان و بر سر پسران به رقابت برمیخيزند؛ همانگونه كه برای دختران در خانوادههایشان! مردان، خود را شبيه زنان و زنان خود را شبيه مردان میكنند! زنان بر زين سوار میشوند (و به خودنمايی میپردازند)؛ لعنت خدا بر آنان باد! سلمان عرض كرد: اي رسول خدا! آيا اين امر واقع میشود؟ فرمود: آری، سوگند به كسی كه جانم در دست او است! در آن زمان به تزيين مساجد میپردازند، آنچنان كه يهود و نصارا معابد را تزيين میكنند! قرآنها را میآرايند (بیآن كه به محتوای آن عمل كنند). منارههای مسجد، طولانی و صفوف نمازگزاران فراوان میشود؛ اما دلها نسبت به يك ديگر دشمن و زبانها مختلف است. سلمان گفت: ای رسول خدا! آيا اين امر واقع میشود؟ فرمود: آری، سوگند به كسی كه جانم در دست او است! در آن هنگام پسران امت من با طلا تزيين میكنند و لباسهای ابريشمين، حرير و ديباج میپوشند و از پوستهای پلنگ برای خود لباس تهيه میكنند! سلمان عرض كرد: ای رسول خدا! آيا اين امر واقع شدنی است؟! فرمود: آری، سوگند به كسی كه جانم در دست او است! در آن هنگام زنا آشكار میگردد. معاملات با غيبت و رشوه انجام میگيرد. دين را فرو مینهند و دنيا را برمیدارند. سلمان گفت: ای رسول خدا! آيا اين امر شدنی است؟! فرمود: آری، سوگند به كسی كه جانم در دست او است! در آن هنگام طلاق زیاد می شود، و حدّی برای خدا اجرا نمیشود؛ اما با اين حال به خدا ضرر نمیزنند (خودشان زيان میبينند). سلمان عرض كرد: ای رسول خدا! آيا اين شدنی است؟ فرمود: آری، سوگند به كسی كه جانم در دست او است! در آن هنگام زنان خواننده میشوند. آلات لهو و نوازندگی آشكار میشود و اشرار امتم به دنبال آن میروند! سلمان گفت: ای رسول خدا! آيا اين شدنی است؟ فرمود: آری، سوگند به كسی كه جانم در دست او است! در آن هنگام، ثروت مندان امتم، برای تفريح به حج میروند و طبقه متوسط برای تجارت، و فقيران آنها برای ريا و تظاهر! در آن زمان اقوامی پيدا می شوند كه قرآن را برای غيرخدا فرا میگيرند و با آن هم چون آلات لهو، رفتار میكنند. و اقوامی روی كار میآيند كه برای غيرخدا علم دين فرا میگيرند. فرزندان نامشروع فراوان میشوند، و قرآن را به صورت غنا میخوانند و برای دنيا بر يك ديگر سبقت میگيرند. سلمان عرض كرد: ای رسول خدا! آيا اين امر واقع میشود؟ فرمود: آری، سوگند به كسی كه جانم به دست او است! اين در زمانی است كه پردههای حرمت دريده و گناه فراوان میشود. بدان بر نيكان مسلط میگردند. دروغ، زياد و لجاجت، آشكار میشود. فقر فزونی میگيرد. مردم با انواع لباسها بر يكديگر فخر میفروشند. بارانهای بیموقع میبارد. قمار و آلات موسيقی را جالب میشمرند، و امر به معروف و نهی از منكر را زشت میدانند؛ به گونهای كه مؤمن در آن زمان، از همه امت خوارتر میشود. قاريان قرآن و عبادت كنندگان پيوسته به يك ديگر بدگويی میكنند و آنها را در ملكوت آسمانها افرادی پليد و آلوده میخوانند. سلمان عرض كرد: ای رسول خدا! آيا اين امر واقع میشود؟ فرمود: آری، سوگند به كسي كه جانم در دست او است! در آن هنگام ثروتمند رحمي بر فقير نميكند، تا آن جا كه نيازمندي در ميان جمعيت به پا میخيزد و اظهار حاجت میكند، و هيچ كس چيزي در دست او نمینهد. سلمان گفت: ای رسول خدا! آيا اين امر شدنی است؟! فرمود: آری، سوگند به كسی كه جانم در دست او است! در آن هنگام «رويبضه» سخن ميگويد. سلمان عرضكرد: پدر ومادرم فدايت باد اي رسول خدا! «رويبضه» چيست؟ فرمود: كسی درباره محروم سخن میگويد كه هرگز سخن نمیگفت (و كسی اظهار نظر میكند كه مجال اظهار نظر به او نمیدادند). در اين هنگام طولی نمیكشد كه فريادی از زمين بر میخيزد، آن چنان كه هر گروهی خيال میكند اين فرياد در منطقه آنها است. باز مدتی كه خدا میخواهد به همان حال میمانند، سپس در اين مدت زمين را میشكافند و زمين پارههای دل خود را بيرون میافكند. فرمود: منظورم طلا و نقره است. سپس به ستونهای مسجد با دست مباركش اشاره كرد و فرمود: همانند اينها. و درآن روز ديگر طلا و نقره به درد نمیخورد.[5] [و فرمان الهي فرا میرسد]. اين است معنای سخن پروردگار: «فَقَدْ جاءَ اَشْراطُها»[6].
[1] . كتاب العين، ج 6، ص 235؛ مجمع البحرين، ج 4، ص 257.
[2] . gفَهَلْ يَنْظُرُونَ إِلاَّ السَّاعَةَ أَنْ تَأْتِيَهُمْ بَغْتَةً فَقَدْ جاءَ أَشْراطُها فَأَنَّى لَهُمْ إِذا جاءَتْهُمْ ذِكْراهُمْf؛ محمد (47)، آيه 18.
[3] . ر.ك: صنعانی، المصنف، ج 11، ص 274؛ على بن جعد، مسند، ص 248؛ ابن ابىشيبه، المصنف، ج 8، ص 267؛ ابن ابی عاصم، كتاب الاوائل، ص 114؛ نسائی، السنن الكبری، ج 1، ص 255؛ طبرانی، المعجمالكبير، ج 9، ص 296. [4] . «عَشرٌ قَبْلَ السَّاعَةِ لابُدَّ مِنْها السُّفيَانِىُّ وَالدَّجّالُ وَالدُّخانُ وَالدّابَّةُ وَخُروُجُ القائِمِ وَطُلُوعُ الشَّمْسِ مِنْ مَغْرِبِهَا وَنُزُولُ عِيسی وَخَسْفٌ بِالْمَشرِقِ وَخَسْفٌ بِجَزيرَةِ العَرَبِ وَنَارٌ تَخْرُجُ مِنْ عَدَن تَسُوقُ النّاسَ اِلَی المَحْشَرِ»؛ ك
[1] . بايد توجّه داشت معتبر دانستن دعای شريف ندبه از اصول دين نيست, و معتبر نشناختن آن به صحت عقايد و اصولی که در نزد شيعه معتبر است, خللی وارد نمیکند.
[2] . محمّد باقر مجلسی, زاد المعاد، ص 491.
[3] . سيّد بن طاووس, مصباح الزائر، ص 446.
[4] . مزار محمّد بن مشهدی، كتابی است كه در باره زيارتهای وارد شده برای پيامبر گرامی اسلام صلی الله علیه و آله و سلم و خاندان نورانی آن حضرت نوشته شده است. مرحوم مجلسى در بحارالانوار، از اين كتاب با عنوان «مزار كبير» ياد كرده است.(بحارالانوار، ج 99، ص110) و بنابر آنچه علامه طهرانی در الذريعه بيان كرده است(شيخ آقا بزرگ تهران، الذريعه، ج20، ص 324) و همچنين از خاتمة مستدرك الوسايل ظاهر میشود، اين كتاب، يكی از مدارك مرحوم نوری برای «مستدرك الوسايل» بوده است.(مستدرك الوسايل، ج 3،ص 368 - 369؛ الذريعة، ج20، ص 324) از عبارتی كه در مقدمة مزار كبير آمده است، چنين آشكار میگردد كه مرحوم مشهدی فقط رواياتی را كه به سند قابل اعتماد و از راويان موثق به دست آورده، نقلكرده است.
[5] . محمّد باقر مجلسی, بحارالانوار، ، ج 99، ص 104 - 110.
[6] . البته پيش از اين يادآور شديم در صدور اين نوشتهها از طرف حضرت مهدی علیه السلام ترديدهايي وجود دارد.
[7] . محمّد باقر مجلسی, زاد المعاد، ، ص 491.
[8] . سيّد مهدی ميرباقری,« مروری بر دعای ندبه», فصلنامه انتظار, ش1.
[9] . ر.ك: لطف اللّه صافی گلپايگانی، فروغ ولايت در دعای ندبه، پيش گفتار. [10] । «الحمد للّه ربّ العالمين و صلی اللَّه علی سيّدنا محمّد نبيّه و آله و سلم تسلم در کتابهای مختلف ديدگاههای متفاوتی دربارة ملاقات با حضرت مهدی علیه السلام در دوران غيبت کبرا ارائه شده است. در اين باره توضيح دهيد! ارتباط شيعيان با حضرت مهدی علیه السلام درعصر انتظار در کتابهای مختلف ديدگاههای متفاوتی دربارة ملاقات با حضرت مهدی علیه السلام در دوران غيبت کبرا ارائه شده است. در اين باره توضيح دهيد! بی گمان يکی از آرزوهای پيروان راستين امامان معصوم علیهم السلام آن است که در دوران پنهان زيستی آخرين پيشوای معصوم، به ديدار آن امام همام نائل آيند. اما از آن جايي که پنهان زيستی آن امام بزرگوار سری از اسرار الهی است به گونهای که چگونگی آن به روشنی مشخص نيست، در اين باره بحثهاي فراوانی پديد آمده است. بنابراين يكي از بحثهايي كه دربارة حضرت مهدی علیه السلام لازم است به طور ويژه مورد توجّه قرار گيرد، بحث «ملاقات با آن حضرت در دوران غيبت» است. اين اختلاف ديدگاهها به دلیل وجود احادیثی است که در منابع روايي وجود دارد. دانشوران شيعه، زندگي حضرت مهدي علیه السلام را از زواياي گوناگون به گونههاي متفاوت تقسيم كردهاند. در يک نگاه کلّی می توان عمر حضرت مهدی علیه السلام را به چهار دورة متفاوت تقسيم کرد:1. دوران زندگی با پدر خود؛2. دوران غيبت صغرا؛3. دوران غيبت کبرا؛4. دوران ظهور. بحث ارتباط با آن حضرت نيز به تناسب دورههای مختلف، متفاوت خواهد بود. شکّی نيست که در دورة نخست، افرادی به صلاحديد امام يازدهم به ديدار آخرين حجّت الهی نایل شدند. و نيز از روایات و حکایت استفاده می شود پس از شهادت آن حضرت و در دورة دوم، اگرچه ديدار با حضرت حجّت، مانند دوران حيات پدر بزرگوارشان نبوده است، ولي در عين حال گروهي با آن حضرت ديدار داشتهاند كه شيخ صدوق، در كتاب كمالالدين و تمام النعمه و ديگران، اسامي آنان را ذكر كردهاند. دورة سوم كه با مرگ آخرين نایب خاص آغاز و هم چنان ادامه دارد، به خاطر روايات متعارض، هم چنان محل بحث و گفت وگو بوده است. پيش از آن که به بحث در اين باره بپردازيم اشاره به اين نکته لازم است كه برخلاف اصرار برخي كه دستورالعملهايي را براي ديدار با حضرت مهدي عجل الله فرجه ارائه ميكنند، از هيچ روايت موثقي به دست نمي آيد كه توصيه شده باشد كاري انجام دهيم تا به ملاقات با آن حضرت نایل گرديم. اگر در برخی دعاها نيز از خداوند میخواهيم که چهرة نورانی آن حضرت را ببينيم، انصراف به زمان ظهور آن حضرت دارد، و به نوعی دعا برای ظهور آن حضرت است. افزون بر آن در برخي روايات برخلاف آن سفارش شده است؛ به اين مضمون که دنبال چنين كاري نباشيم. خود حضرت مهدي عجل الله فرجه تأكيد فرموده اند كه شيعيان در دوران غيبت، در جست وجوي آن حضرت و به دنبال ديدار با آن حضرت نباشند. ايشان در توقيع شريف، در پاسخ كسي كه از خانه و ديار خود دل كنده بود و در پي ديدار با آن حضرت تلاش فراواني ميكرد، وي را از اين تلاش برحذر داشته، فرمودهاند: « مَنْ بَحَثَ فَقَدْ طَلَبَ وَ مَنْ طَلَبَ فَقَدْ دَلَّ وَ مَنْ دَلَّ فَقَدْ أَشَاطَ وَ مَنْ أَشَاطَ فَقَدْ أَشْرَكَ».[1] آن شخص نيز در امتثال امر مولاي خود چنين كرده، به ديار خود بازگشت. و نيز آن حضرت در توقيعي ديگر، پس از آن که سير امامت را تا امام عسکری علیه السلام بيان میفرمايد، اين گونه ادامه میدهد: «...َوْصَي بِهَا إِلَي وَصِيٍّ سَتَرَهُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ بِأَمْرِهِ إِلَي غَايَةٍ وَ أَخْفَي مَكَانَهُ بِمَشِيَّتِهِ... فَلْيَدَعُوا عَنْهُمُ اتِّبَاعَ الْهَوَي وَ لْيُقِيمُوا عَلَي أَصْلِهِمُ الَّذِي كَانُوا عَلَيْهِ وَ لَا يَبْحَثُوا عَمَّا سُتِرَ عَنْهُمْ فَيَأْثَمُوا وَ لَا يَكْشِفُوا سَتْرَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فَيَنْدَمُوا...»؛[2]...وصايتي که در دست داشت، به وصي خود سپرد. که خداي عزوجل او را پنهان کرد. تا مدتي که دارد. و به مشيّت خود جايش را نهان داشت... و بايد پيروي هواي نفس را از سر بگذارند و بر اساسي که داشتند و بر آن بودند، بر سر پا بايستند، و از آن چه بر آنها پوشيده شده است، کاوش نکنند. پس به گناه میافتند. و پرده اي که خداي عزوجل افکنده، بالا نزنند تا پشيمان شوند.... برخي از مراجع تقليد نيز در پاسخ به اين پرسش كه: آيا از جمله تكاليف شيعه در عصر غيبت، درخواست و تقاضاي ديدار با امام است؟ يا چنين تكليفي نيست؟گفته اند: «نه؛ ما مأمور نيستيم كه اصرار به ديدن حضرت داشته باشيم. كسي ممكن است خدمت حضرت مشرف بشود، امّا آناني كه مشرف شدند، خبري نميدهند. آنان، تظاهر به اين مسائل نميكنند. بر اساس رواج همين تفكر غلط، خيليها ميآيند پيش ما و ميگويند: آقا! دعا كنيد تا حضرت مهدي علیه السلام را ببينيم».[3] يكي ديگر از مراجع معاصر، اين مطلب را اين گونه بيان كرده اند: «نبايد اين مطلب را در جامعه گسترش دهيم كه بايد بيابانها و كوه و دشت را طی كنيم تا آن حضرت را ببينيم. خود آن حضرت نيز فرمودهاند: "هر كسی ادعای مشاهده نموده، بايستی او را تكذيب كنيد." اصلاً ما نيازی به اين حرفها نداريم؛ آن چه وظيفه ما و همه شيعيان و دوستداران آن حضرت است، اشاعه فرهنگ صحيح «مهدويت»، «مهدی زيستی» و «ترويج افكار ائمه علیهم السلام » است.[4]» همان گونه كه پيش از اين ياد شد به دلیل وجود روايات متعارض، در اين بحث ديدگاههاي متفاوتي تصوّر ميشود[5]: الف) عدم امکان ملاقات به طول مطلق اين ديدگاه به طور اساسی از رواياتی قابل استفاده است که از ناپيدايي آن حضرت در دوران غيبت سخن به ميان آورده است. برخی از اين روايات با مضامين ذيل[6]، اين ديدگاه را شکل میدهند:1. «تَري وَ لا تُري»؛ ميبيند و ديده نميشود.[7] 2. «لا يَرَوْنَهُ»؛ او را نمیبينند.[8] 3. «يَرَی النَّاسَ وَ لَا يَرَوْنَهُ»؛ مردم را مي بيند و مردم او را نميبينند.[9] 4. «يَغِيبُ عَنْكُمْ شَخْصُهُ»؛ شخص او از شما غایب ميشود.[10] 5. «لَا يُرَی جِسْمُهُ»؛ جسم ايشان ديده نميشود.[11]6. «لَا يُرَی شَخْصُهُ»؛ شخص او ديده نميشود.[12] 7. «لَا تَرَوْنَ شَخْصَهُ»؛ شما شخص او را نميبينيد.[13]8. «أَرَي الْخَلْقَ وَ لَا تُرَي»؛ مردمان را ميبينم و تو ديده نميشوي.[14] روشن است که همه روايات پيشين و احاديثي مانند آن، دلالت ميكند آن حضرت با وجود اينکه زنده است و در بين مردم زندگي ميکند و مردم را ميبيند، امّا مردم آن حضرت را نميبينند. روايات پيشين و مانند آن باعث شده تا ابن ابي زينب نعماني، ـ به نخستين كسي كه به طور شايسته روايات مربوط به حضرت مهدي عجل الله فرجه را جمع و مورد بررسي قرار داده ـ در فصلي از كتاب خود، به روشني، نديدن حضرت را در عصر غيبت قابل قبول دانسته، به اين نكتة مهم اشاره كرده است: «... و هم معذورون في أن لايروا حجتهم و إمام زمانهم في أيام الغيبة و يضيق عليهم في كل عصر و زمان قبله أن لا يعرفوه بعينه و اسمه و نسبه و محظور عليهم الفحص و الكشف عن صاحب الغيبة و المطالبة باسمه أو موضعه أو غيابه أو الإشادة بذكره فضلا عن المطالبة بمعاينته»[15]؛ ... براي شيعيان، جست وجو از امام و كشف صاحب غيبت و به دنبال نام و محلّ سكونت و محل غيبت اوبودن و يا اشاره به ذكر او كردن، ممنوع است، تا چه رسد به آن كه بخواهند آشكارا او را ببينند. به نظر مي رسد به رغم آن كه اين ديدگاه از روايات پيشين قابل استفاده است، و نيز اين که اين ديدگاه به رواياتی که امام را مانند خورشيد پشت ابر معرفی کرده، نزديک تر است، امّا كسي به روشني قائل به آن نشده، امكان ملاقات را ممتنع ندانسته است. به دليل آن که:1. در دسته دوم از روايات، برخی روايات امکان ملاقات را مردود ندانسته، ديدن بدون شناخت را ممکن دانسته اند. 2. شکي نيست که در دوران غيبت صغرا برخی از شيعيان ـ به ويژه نایبان خاص ـ آن حضرت را ملاقات کردهاند. بنابراين شکی نيست که روايتهای ياد شده، تخصيص خورده و ملاقات با آن حضرت امکان دارد. دربارة امکان ملاقات، برخی از انديشوران شيعه نيز چنين نوشته اند:1. سيّد مرتضی مينويسد: «... همانا ممتنع نيست که امام برای برخی دوستانش آشکار شود؛ از کسانی که از سوی آنها ترسی وجود ندارد».[16]2. شيخ طوسی نيز مینويسد: «نخست ما با جزم و يقين نمیدانيم که آن محبوب دلها از ديدة همة دوست دارانش نهان و غايب است، بلکه امکان دارد برای بيشتر آنان ظاهر گردد»[17].3. سيّدبن طاووس نيز خطاب به فرزند خود در اين باره فرموده است: «گرچه امام الآن از جميع شيعيان غایب است، ممتنع نيست که جماعتی از آنان به ملاقات حضرت مشرف شده، از گفتار و کردار ايشان استفاده کنند»[18]. ب)امکان ملاقات، بدون شناخت؛ در اين ديدگاه، اگرچه بر خلاف ديدگاه نخست، امکان ملاقات مورد قبول است، لکن وقوع ملاقات همراه با شناخت آن حضرت را در اين دوران، غير قابل پذيرش ميدان،. و لزومي براي آن نمیبيند. و آن را با فلسفة غيبت در تعارض ميداند. در اين ديدگاه، به طور عمده به رواياتی استناد میشود که در آن سخن از ديده شدن حضرت به ميان آمده، امّا تصريح شده که در آن ديدن، هرگز شناختی نسبت به حضرت صورت نمیگيرد. بنابراين امکان ديدار هست، اما چون فرد، آن حضرت را نخواهد شناخت، بنابراين در يک فرد خارجی مشخص وقوع پيدا نخواهد کرد. شيخ صدوق در کمال الدين و تمام النعمه و نيز در علل الشرايع با ذکر سند از سدير نقل کرده که امام صادق علیه السلام فرمود: «إِنَّ فِي الْقَائِمِ سُنَّةً مِنْ يُوسُفَ ... فما تنکر هذه الامة ان يکون الله عزوجل يَفْعَلُ بِحُجَّتِهِ مَا فَعَلَ بِيُوسُفَ أَنْ يَكُونَ يَسِيرُ فِي أَسْوَاقِهِمْ وَ يَطَأُ بُسُطَهُمْ وَ هُمْ لَا يَعْرِفُونَهُ حَتَّی يَأْذَنَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ لَهُ أَنْ يُعَرِّفَهُمْ نَفْسَهُ كَمَا أَذِنَ لِيُوسُفَ...»؛ در قائم سنّتي از يوسف است... چرا اين مردم منکرند که خداي تعالي با حجت خود همان کند که با يوسف کرد؟ در بين ايشان گردش کند و در بازارهاي آنها راه رود و بر فرشهاي آنها پا نهد و آنها او را نشناسند تا آن گاه که خداي تعالي به او اذن دهد که خود را به آنها معرفي سازد؛ همانگونه که به يوسف اذن داد.... [19] جاي بسي شگفتي است كه برخي با بيان قاطع، اين روايت را دليلي بر امكان ملاقات و وقوع آن و نيز قبول ادعاي ملاقات انگاشتهاند. در حالي كه با كمي تأمل در مييابيم كه نه فقط چنين استفادهاي از روايت نادرست است، بلكه در ديدگاه «عدم شناخت» بهتر به كار ميآيد، زیرا هرگز از حكايات تاريخي و روايات به دست نميآيد كه تا زماني كه حضرت يوسف خود را معرفي نكرد، کسی او را به عنوان يوسف شناخته باشد. اين پاسخ زماني قاطعيت بيشتري مي يابد كه بدانيم صريح آيه قرآن حكايت از اين دارد كه حتي برادران يوسف كه مدت ها با وي زندگي كردند، در ديدار نخست او را نشناختند. بنابراين دست كم، با استناد به اين روايت و مانند آن گفته شده، كه بر فرض كه وقوع ملاقات پذيرفته شود، امّا شباهت آن حضرت با يوسف اقتضا دارد كه هرگز به عنوان حضرت مهدي عجل الله فرجه شناخته نشود. سخن ديگري نيز در تأييد اين ديدگاه از نایب خاص حضرت مهدي علیه السلام محمدبن عثمان نقل شده، که مي گويد: «وَ اللَّهِ إِنَّ صَاحِبَ هَذَا الْأَمْرِ لَيَحْضُرُ الْمَوْسِمَ كُلَّ سَنَةٍ يَرَی النَّاسَ وَ يَعْرِفُهُمْ وَ يَرَوْنَهُ وَ لَا يَعْرِفُونَهُ»؛ به خدا سوگند، همانا صاحب اين امر هر سال در موسم حج حاضر مي شود، مردم را ميبيند و آنها را ميشناسد و مردم او را ميبينند ولي نميشناسند.[20] از اين روايات به خوبی استفاده میشود شناخته نشدن آن حضرت، هم هنگام ملاقات و هم پس از آن است. منطقی است که گفته شود کسی که هنگام ديدار، آن حضرت را نشناخته، دليلی وجود ندارد که پس از آن بگويد آن کسی را که ديده به طور حتم حضرت بوده است؛ چون شاید از ملازمان آن حضرت يا يکی از اوليای الهی بوده که به دستور آن حضرت برای رفع مشکل او اقدام نموده است. اين نکته قابل تأمل و دقت است. اگرچه حجم روايات اين ديدگاه بسيار کمتر از دستة نخست است، به هر حال می توان ديدگاه ياد شده را از آن به دست آورد. ج) امکان ملاقات، همراه با شناخت؛ در اين ديدگاه اگر چه امکان و وقوع ملاقات مورد قبول است، به سبب صدور توقيع شريف، ادعای ملاقات غير قابل پذيرش است. مهمترين و معتبرترين دليل بر اين ديدگاه توقيعي است كه شش روز پيش از مرگ عليبن محمد سمري، واپسين سفير خاص امام زمان عجل الله فرجه از ناحيه آن حضرت صادر شده است. از اين توقيع استفاده میشود، مدعي مشاهده، دروغگو است و ادعاي وي قابل پذيرش نيست. متن اين توقيع که بسياري از دانشمندان بزرگ شيعه، در كتابهاي روايي خود آوردهاند،[21] اين گونه است: «به نام خداوند بخشنده مهربان. ای علیبن محمد سمري! خداوند پاداش برادرانت را دربارة تو بزرگ نمايد. تو در فاصله شش روز ميميري. كارهاي خود را انجام بده و به هيچ كس وصيت نكن كه پس از تو، جانشينت باشد كه غيبت دوم و تام واقع شد و ظهوري نيست، مگر پس از اذن خداوند. اين اجازه پس از مدتی طولاني است كه دلها قسي و سخت شود و زمين از ستم پر گردد. به زودي از شيعيان من، خواهند آمد، كساني كه ادعاي ديدن مرا بكنند؛ آگاه باشيد، هر كس پيش از خروج سفياني و صيحه آسماني، ادعا كند كه مرا ديده است، او دروغگوي افترازننده است. و توان و نيرويي نیست مگر از سوی خداوند بزرگ».[22] توقيع شريف حداقل به سه نكتة اساسي تصريح كرده است: 1. نيابت خاصي كه با عثمانبن سعيد آغاز شده بود با رحلت سمري به پايان رسيد(وَ لَا تُوصِ إِلَي أََحَدٍ فَيَقُومَ مَقَامَكَ بَعْدَ وَفَاتِكَ). 2. غيبتي كه در دوران پيش به دلايلي ناقص بود، اينك با رفع آن عوامل، تمام و كامل شده است(فَقَدْ وَقَعَتِ الْغَيْبَةُ التَّامَّةُ). 3. مدعي مشاهده، دروغگوي افترازننده است (أَلَا فَمَنِ ادَّعَي الْمُشَاهَدَةَ قَبْلَ خُرُوجِ السُّفْيَانِيِّ وَ الصَّيْحَةِ فَهُوَ كَذَّابٌ مُفْتَرٍ). در اينجا مدعي، اعم از اين است كه اطمينان به ادعاي خويش داشته باشد و يا به دروغ ادعايي را مطرح كند و يا بپندارد حق است. البته عدهاي از بزرگان، اشكالاتي به توقيع وارد ساخته، نوشتهاند: «اين خبر، ضعيف و غير آن (ضعیف) خبر واحد است كه جز ظني از آن حاصل نشود و سبب جزم و يقين نباشد؛ پس قابليت ندارد كه معارضه كند با وجدان قطعي كه از مجموع آن قصص و حكايات پيدا ميشود. هر چند از هر يك آنها پيدا نشود؛ بلكه جملهاي از آنها دارای كرامات و خارق عاداتي بود كه ممكن نیست صدور آنها از غير آن جناب باشد. پس چگونه رواست اعراض از آنها به جهت وجود خبر ضعيفي كه ناقل آن ـ كه شيخ طوسی است ـ به آن در همان كتاب عمل نکرده.»[23] در مجموع، ايشان چهار اشكال بر توقيع وارد ساخته است: الف) توقيع، خبر واحد و غيرقابل اعتماد است. ب) خبر، مرسل و ضعيف است. ج) شيخ طوسي كه توقيع را نقل كرده، به آن عمل نكرده است. د) توقيع مورد بيتوجهي واقع شده است، چرا كه اصحاب، حكايات زيادي نقل كردهاند كه اشخاص با امام زمان علیه السلام ديدار داشتهاند. در پاسخ به اشکالهای پيشين گفته شده: 1. توقيع مرسل نيست، چراکه شيخ صدوق در کمال الدين آن را با سند ذکر کرده است. افزون بر آن شيخ طوسی اين حديث را از ابن بابويه نقل میکند و میگويد: «اخبرنا جماعة»؛ پس توقيع از يک طريق نيست، بلکه از طرق گوناگونی آن را نقل می کند. و سرانجام آن که، اگر در کتاب احتجاج طبرسی به صورت مرسل ذکر شده، وی در ابتدای کتاب خود می گويد: «سند روايات را نياورده ام يا به سبب شهرت، يا مطابقت با عقول و يا مجمع عليه است». 2. توقيع ضعيف نيز نيست، همة راويان آن ثقه هستند. خبر واحد نیز ثقه است، زیرا حجيت آن در اصول ثابت شده است و ميتوان به آن اعتماد كرد. از نقلهای پُرشمار استفاده میشود که به اين حديث توجّه و اعتنا شده است. هر چند منظور ما, شهرت اصطلاحی نيست. اين تکرار زياد نقل در کتابهای بزرگان شیعه (از قدما و متأخران و معاصران)، بدون هرگونه اشاره به ضعف و ردّ، میتوان آن را يکی از شواهد ـ نه دلايل ـ اعتبار قرار داد.[24] 3. اين كه گفته شده: «راوي آن، شيخ طوسي، به توقيع عمل نكرده»، درست نيست، چرا كه آن چه شيخ طوسي نقل كرده، به دوران غيبت صغرا مربوط ميشود، و منظور توقيع، نفي ادعای ديدن در دوران غيبت كبرا است و مدعي ديدار در اين زمان را بايد تكذيب كرد. 4. اين كه گفتهاند: «از توقيع اعراض شده است.» درست نيست، زيرا عالمان بزرگوار ما ـ كه پس از شيخ صدوق، به نقل توقيع پرداختهاند ـ آن، را باور داشته و در سند و دلالت آن، ترديدي نكردهاند. افزون بر آن، وقتی اعراض اصحاب از توقيع اثبات میشود که همة ناقلان حديث ياد شده، ادعای ملاقات را باور داشته باشند و چون چنين چيزی نه به دلالت مطابقی و نه التزامی از کلام آنها قابل برداشت نيست ـ بلکه در مواردی برخلاف آن است ـ نمیتوان گفت به طور کلی اصحاب از آن اعراض کردهاند، و اعراض برخی نيز باعث ضعف حديث نمیشود. در اينجا لازم است به برخي از سخنان بزرگان اشاره كنيم كه در آن، ضمن قبول امكان ملاقات، گفته شده در صورت ملاقات، فرد ملاقات كننده پرده از ديدار خود برنخواهد داشت و اين همان تكذيب ادعاي ملاقات است.1. سيّد مرتضی بدون آن كه قاطعانه ملاقات با حضرت را قبول کند، عدم امكان ملاقات را غير قطعي دانسته، مينويسد: «انا غير قاطعين علی ان امام لا يصل اليه احد و لايلقاه بشر فهذا امر غير معلوم ولا سبيل الی القطع عليه... »؛[25] ما قطع نداريم که دست کسی به امام نمیرسد و بشر نمیتواند او را ملاقات کند، اين امری غيرمعلوم است که راهی بر قطع به آن نيست. ايشان آن گاه با فاصلة چند صفحه در پاسخ به اين پرسش که اگر غيبت حضرت به سبب ترس از دشمنان است، چرا از دوستان پنهان است؟ مینويسد: «...انه غير ممتنع ان يکون الامام علیه السلام يظهر لبعض اوليائه ممن لايخشی من جهته شيئاً من اسباب الخوف, فان هذا مما لايمکن القطع علی ارتفاعه و امتناعه, و انما يعلم کل واحد من شيعته حال نفسه ولا سبيل له الی العلم بحال غيره»؛[26]... همانا ممتنع نيست که امام برای بعضی دوستانش آشکار شود، برای کسانی که از سوی آنها ترسی وجود ندارد. پس به درستی که اين از اموری است که قطع بر امتناع و ارتفاع آن ممکن نيست، و هر يک از شيعيان، حال خودش را میداند و راهی نيست برای آگاهی به حال ديگران». اما دربارة سخنان سيّد مرتضی، نكات قابل تأملی وجود دارد: الف) در بخش نخست گفتار خود فقط استبعاد عدم امکان ملاقات را رد کرده و اين به معنای پذيرش ادعای ملاقات نيست، زیرا اگر ايشان (حداقل) ادعای ملاقات را قبول داشت، به طور حتم بر آن پافشاري میکرد. ب) ايشان در آخرین جمله کلام خويش(راهی نيست برای آگاهی به حال ديگران) به اشاره، ادعای ملاقات را نيز ردّ کرده است.2. شيخ طوسی نيز گويا با بهرهمندي از فرمايش استاد خود، همان مضمون را اين گونه بيان كرده است: «إنا أولا لا نقطع علی استتاره عن جميع أوليائه بل يجوز أن يظهر لأكثرهم و لا يعلم كل إنسان إلا حال نفسه»؛[27] نخست این که ما با جزم و يقين نمیدانيم که آن محبوب دلها از ديدة همة دوست دارانش نهان و غايب است، بلکه امکان دارد برای بيشتر آنان ظاهر گردد و هر فردی فقط از حالات خود خبر دارد»پ. اگر چه اين بيان، ديدن آن حضرت را ممکن میداند، دربارة ادعای وقوع ملاقات، به نظر میرسد، آن را منتفي ميداند.3. سيّدبن طاووس نيز خطاب به فرزند خود در اين باره فرمود: «و اذا کان غير ظاهر الآن لجميع شيعته فلايمتنع ان يکون جماعة منهم يلقونه و ينتفعون بمقاله و فعاله و يکتمونه...»؛ [28] گرچه امام الآن از جميع شيعيان غایب است، ممتنع نيست که جماعتی از آنان به ملاقات حضرت مشرف شده، از گفتار و کردار ايشان استفاده کنند و از ديگران بپوشانند.... سخنان ايشان مؤيد ديدگاه تکذيب ادعای مشاهده است، چون که پوشاندن تشرّف وقتی در مقياس کلّی باشد، به معنای ردّ تمام ادعاهايي است که در دست است.4. محقق اربلی نيز پس از نقل کلامی از مرحوم طبرسی که گفته است: «ما قطع نداريم که کسی در دوران غيبت به امام نمی رسد»، اظهار شگفتی کرده نوشته است: «مرحوم طبرسی چرا چنين گفته است؟ در حالی که می بايست قطع به اين داشته باشد، چرا که با فاصله اندکی پيش از اين او توقيع نفی ملاقات را (فمن ادعی المشاهدة...) را ذکر کرده بود.» آن گاه ديدگاه خود را در توجيه سخن مرحوم طبرسی بيان کرده: «به طور حتم او نظر به اين نکته داشته که کسانی که احياناً به ديدار نایل می شوند، هرگز آن ديدار را افشا نخواهندکرد و کسانی که به چنين ادعايي دست می زنند دروغگويند».[29] د) امکان ملاقات, قبول ادعا. گروهي از دانشمندان شيعه بر اين باورند كه در غيبت كبرا، ملاقاتهای فراواني با آن حضرت صورت گرفته است. اين ديدگاه در بين متأخران، شهرت بيشتري پيدا کرده است. اين گروه بر قبول امكان، وقوع و ادعای ملاقات با حضرت حجّت در غيبت كبرا، فقط به داستانهايي که در اين باره وجود دارد، استناد کردهاند. ايشان بر اين باورند که در كتابهاي بسياري، داستانهاي گوناگوني نقل شده كه در آن سخن از ملاقات با حضرت مهدی علیه السلام به ميان آمده است. برخي تحت تأثير اين داستانها قرار گرفته، روايات عدم امكان رؤيت را ناديده گرفتند و چنين پنداشتند كه رؤيت حضرت حجّت در دوران غيبت كبرا، امری مسلم و خدشه ناپذير است. مهمترين دليل ايشان اين است که چگونه امکان دارد اين همه ادعای ملاقات، دروغ باشد؟ امّا اين پرسش پيش میآيد که چگونه از مجموع حکايتها به يقين رسيديد، در حالی که خود قبول داريد ملاقاتها تک تک يقين آور نيست. مجموع تشکيل شده از اين تکتکها چگونه يقين آور است؟ کسی نگويد که اين مجموع مانند متواتر، يقين خواهد آورد، که گفته میشود: در مورد تواتر، مفاد همة خبرها يکی است؛ امّا در اين جا چنين نيست و موارد حکايات مختلف است. بنابراين، هیچ قطعی از اين حکايت ها به دست نمیآيد، مگر برای کسی که مرعوب کثرت عدد اين حکايات شود و چنين قطعی به قطع قطّاع بيشتر شبيه است. دربارة ديدگاههای پيشين، سخن را با بيانی از حکيم فرزانه، استاد جوادی آملی پایان می دهیم. ايشان پس از اشاره به برخی ديدگاههای افراطی درباره ملاقات با حضرت مهدی عجل الله فرجه و تقبيح آن، امام معصوم را در نظام آفرينش بسان خورشيد دانست که به راحتی نمی توان به او دست يافت. سپس فرمودند: «...خيلي از موارد است كه انسان بيمار دارد، شفا پيدا ميكند، يا گمشدهاي دارد، پيدا ميكند، اما آيا اين ها به وسيله شخص حضرت است يا اولياي فراواني كه زير نظر حضرت هستند، و يا شاگردان فراواني كه حضرت دارد؟ يا اين كه يكي از اولياي خود را اعزام ميكند؟ هيچ برهاني بر مسئله نيست كه مثلاً آن كسي كه شخص گمشده را به منزل ميرساند، يا مشكل كسي را حل ميكند، شخص حضرت باشد. اولياي فراواني در خدمت و تحت تدبير حضرت هستند. حضرت ممكن است به يكي از اينها دستور داده باشند و آن مشكل حل شود. در بعضي از موارد آن، انسان تمثلات نفساني را مشاهده ميكند و خيال ميكند واقعيت است. اين بخش اول كه مشهود است تمثلات نفساني بوده، بايد از واقعيتبيني جدا شود. در بخش دوم كه در حقیقت كسي را ميبيند و مشكل او حل ميشود، يا شفاي مرضي بوده يا گم شدهاي را به مقصد ميرساند، در اينجا نيز هيچ برهاني ندارد كه حضرت باشد، يا شاگردي از شاگردان او. حضرت، شاگردان فراواني دارد. اين سيصد و سيزده نفري كه هستند، الآن ممكن است افراد فراواني باشند كه تحت تدبير آن حضرت مأموريتهايي را انجام ميدهند. بخش سوم، آن است كه نظير مرحوم بحرالعلوم خدمت خود حضرت ميرسد. اين را هم بعضي منكر هستند، [ولي] اين هيچ استبعادي ندارد، بلكه امكان هم دارد. اما در اين بخش، دو مسئله وجود دارد: 1ـ فرد حق ندارد بگويد من خدمت حضرت رسيدهام؛ 2ـ ما حق نداريم قبول كنيم. به ما گفتهاند كه شما تكذيب كنيد، يعني نگوييد او دروغ ميگويد، بلكه اثر عملي بار نكنيد، تكذيب، به معناي اين كه شما دروغ ميگوييد و حضرت غير قابل ديدن است، نيست».[30] چند نكته مهم: 1. در ارتباط با حضرت مهدي عجل الله فرجه ، در اين اواخر كتابهايي نوشته شده و رواج فوق العادهاي يافته كه پُر از حكايتها و داستانها و مطالبي است كه برخي از آنها به يقين نادرست و برخاسته از تصورات و خيال بافيهاي نويسندگان آنهاست و در بعضی، شمهاي از حقيقت وجود دارد. مورد اخير بدان معنا نيست که آن کس که عنايتی کرده، به طور حتم حضرت مهدی عجل الله فرجه بوده است. فراموش نکنيم در دوران غيبت، برای آن حضرت ياراني است که کارهای آن حضرت را انجام میدهند و يکی از کارهای ايشان امدادرسانی به کسانی است که از آن حضرت ياري ميخواهند. 2. نقل اين داستانها و حكايتها، باعث ميشود كه عقيده ایی درست و صحيح، به ناصوابهايي آميخته گردد و عقايد خرافي و نادرست، در ميان مردم رواج يابد. رواج اين گونه كتابها و حكايتها، باعث شده كه در برخي از مناطق كشور، شاهد حوادث و اتفاقات نابخردانه و عوام فريبانه و خرافي باشيم. البته از اين رهگذر برخی، افزون بر به خواستههای نفسانی و بهرههای ناپايای دنيايی، به شهرتهايي نيز دست میيابند.آنان که خاک را به نظر کيميا کنند آيا بود که گوشه چشمی به ما کنند؟معشوق چون نقاب ز رُخ بر نميکشد هر کس حکايتی به تصور چرا کنند؟حالی درون پرده بسی فتنه می رود تا آن زمان که پرده برافتد چها کنند؟ 3. پيآمدهاي ناگوار اين كتابها و عقايد برگرفته از حكايت و خواب، جوي را پديد ميآورد كه اهل تعقل و انديشه را به عقايد شيعه بدبين ميكند و زمينه انحرافهاي فكري را فراهم ميآورد؛ در نتيجه، مخالفان تشيع، امكان رشد و گسترش میيابند و عقايد ناصواب عوام و عوام زدگان به نام تشيع ثبت و به ديگران انتقال مييابد و عقيدهاي كه در اصل آن، تمام فرقههاي اسلامي توافق دارند، به گونهاي مطرح شود كه با اسلام واقعي، فرسنگها فاصله دارد و ميدان دفاع را بر انديشوران اسلامي و درست انديشان و مصلحان، تنگ ميكند.[31] 4. ردّ ادعای ملاقات نه فقط ايجاد يأس و نااميدی نخواهد کرد، بلکه اگر گفته شود که به طور حتم ادعای ملاقات، نشان دهندة ملاقات نيست و افراد فراوانی بدون اين که ادعايي داشته باشند به ملاقات آن حضرت نایل آمدهاند، اميدبخشی بيشتری دارد، چرا که برای همگان ممکن میداند، نه افراد ويژه. 5. بايد توجه داشت اگر چه ملاقات حضرت فضيلت بزرگی است، آن چه مهمتر است شناخت و معرفت به آن بزرگوار و عمل به دستورهايي است که رضايت خداوند و آن حضرت را در پی دارد. کم نبودند کسانی که همواره در زمان پيامبر و امامان علیهم السلام به ديدار آن بزرگواران نایل میشدند، اما بهره معرفتی چندانی از آن ملاقاتها نمیبردند، و گاهی هم مورد خشم و غضب ايشان واقع میشدند.
[1] . شيخ صدوق، كمال الدين و تمام النعمة، ج2، ص509، ح14؛ شيخ طوسي، كتاب الغيبة، ص322؛ علامه مجلسي، بحار الانوار، ج51،ص340.[2] . شيخ صدوق، كمال الدين و تمام النعمة، ج2, ص510، ح42؛ الخرائج و الجرائح، ج3، ص1110.[3] . آيت الله ناصر مکارم شيرازی در ديدار با دانش پژوهان مرکز تخصصی مهدويّت, فصلنامه انتظار, شماره 11, ص29ـ30.[4] . آيت الله فاضل لنکرانی در ديدار با دانش پژوهان مرکز تخصصی مهدويّت, پيشين, ش3, ص27.[5] . اين نكته در خور دقّت است: نه آنان كه ارتباط را نميپذيرند از اسلام و تشيع بدورند و نه كساني كه به آن عقيده دارند, از ايمان بيشتري برخورداند; زيرا هر يك ادلهاي بر ادعاي خود ارائه ميدهند و به رواياتي تمسك ميجويند.[6] . از آن جايي كه در پاسخ مربوط به چگونگي غيبت به صورت مفصل روايات مورد نظر را نقل كرديم، در اينجا فقط به برخي اشاره ميشود.[7] . نعماني، الغيبة، ص144.[8] . شيخ طوسی, كتاب الغيبة، ص 161، ح 119؛ شيخ کلينی, کافی, ج 1 ص 337، ح 6؛ محمّد بن ابراهيم نعماني، الغيبة، ص 175، ح 14؛ شيخ صدوق، كمال الدين و تمام النعمة، ج2، باب 33، ص346، ح33.[9] . شيخ کلينی, الکافی, ج1، ص339؛ نعمانی, الغيبة، ص175.[10] . پيشين, ج2, ص333, ح1.[11] . شيخ کلينی, الکافي، ج1، ص333؛ شيخ صدوق، كمال الدين و تمام النعمة، ج2، ص370.[12] . شيخ صدوق، كمال الدين و تمام النعمة، ج2، ص379.[13] . شيخ کلينی, الکافی, ج1، ص328؛ شيخ طوسی, کتاب الغيبة، ص202؛ شيخ صدوق، كمال الدين و تمام النعمة، ج2، ص381.[14] . سيّد بن طاووس، الاقبال، ص298.[15] . ر.ك: نعماني، الغيبة, ص 160.[16] . سيّد مرتضی, تنزيه الانبياء, ص238.[17] . شيخ طوسی, کتاب الغيبة, ص99.[18] . سيّد بن طاووس, الطرائف, ص185.[19] . شيخ صدوق, کمال الدين و تمام النعمة، ج1، ص144، باب 5، ح3.[20] . شيخ طوسي، کتاب الغيبة، ص362؛ شيخ صدوق، من لايحضره الفقيه، ج2، ص520.[21] . شيخ صدوق, کمال الدين و تمام النعمة, ج2, ص516, ح44؛ شيخ طوسی, کتاب الغيبة, ص395؛ قطب راوندی, الخرائج و الجرائح, ج2, ص1128؛ طبرسی, احتجاج, ج2, ص478؛ علی بن عيسی اربلی, کشف الغمة فی معرفة الائمة, ج2, ص538؛ علی بن عبد الکريم نيلی نجفی, منتخب الانوار المضيئة, ص130, و... که اين کثرت نقل، خود شاهدی بر اعتماد نقل کنندگان بر مضمون روايت است.[22] . شيخ صدوق, كمالالدين و تمام النعمة، ج 2، ص 516.[23] . محدث نوري، نجمالثاقب، ص 484.[24] . ر.ک: نجم الدین طبسي، «سفارت و نيابت خاصه،، فصلنامه انتظار، شماره 18، ص142.[25] . سيّد مرتضی, تنزيه الانبياء, ص235.[26] . پيشين, ص238.[27] . شيخ طوسی, کتاب الغيبة, ص99.[28] . سيّد بن طاووس, الطرائف, ص185.[29] . علی بن عيسی اربلی, کشف الغمة فی معرفة الائمة, ج2, ص538.[30] . نشست مقدماتی ششمين گفتمان مهدويّت, قم, شعبان المعظم 1425.1. ر.ك: جمعی از نويسندگان, چشم به راه مهدي عجل الله فرجه ، ص 35ـ 34 . ماً.»
[11] يکی ازوظايف مهم درعصر غيبت، زمينهسازی برای ظهور حضرت مهدی علیه السلام است. چگونه ميتوان براي ظهور مهدي علیه السلام زمينهسازي کرد؟ زمينهسازان ظهور چه ويژگيهايي دارند؟ يکی ازوظايف مهم درعصر غيبت، زمينهسازی برای ظهور حضرت مهدی علیه السلام است. چگونه ميتوان براي ظهور مهدي علیه السلام زمينهسازي کرد؟ زمينهسازان ظهور چه ويژگيهايي دارند؟ پاسخ را با سخنی از شهيد مطهری آغاز میکنيم که مینويسد: «در روايات اسلامی، سخن از گروهی زبده است كه به محض ظهور امام عجل الله فرجه به آن حضرت میپيوندند. آشکار است كه اين گروه ابتدا به ساكن خلق نمیشوند و به قول معروف از پای بوته هيزم سبز نمیشوند؛ [بلكه] معلوم میشود در عين اشاعه و رواج ستم و فساد، زمينههايی عالی وجود دارد كه چنين گروه زبده را پرورش میدهد. اين خود میرساند كه نه فقط حق و حقيقت به صفر نرسيده است، بلكه بر فرض اگر اهل حق از نگاه كميت قابل توجه نباشد، از نگاه كيفيت ارزندهترين اهل ايماناند و در رديف ياران سيدالشهداء علیه السلام ».[1] بنابراين ترديدی نيست که انقلاب جهانی حضرت مهدی عجل الله فرجه مانند ديگر تحولات بزرگ، هرگز بدون مقدمه و زمينهسازی، رخ نخواهد داد؛ بلكه در آستانة ظهور، لازم است افرادی و يا گروههايي شكل گرفته، زمينه را برای ظهور آن حضرت فراهم كنند. اين افراد به طور عمده حق پويانی هستند که از حاکميت جور به تنگ آمده، ـ بر اساس آن چه در بعضی از روايات آمده ـ زمينه را برای حركت جهانی حضرت مهدی عجل الله فرجه آماده میكنند. پيشگويی تحقّق اين نشانهها، به تعبيرهای گوناگونی در روايات آمده كه به بعضی از آنها اشاره میشود. در بررسی رواياتی که در اين باره به دست ما رسيده، مجموع آنها را میتوان به دو دسته کلی تقسيم نمود:الف) زمينه سازان خاص: از نظر روايات اسلامی، در مقدمة ظهور و قيام حضرت مهدی علیه السلام يک سلسله قيامهايی از طرف اهل حق صورت میگيرد. در اين دسته روايات، به گروههايي اشاره شده که در آستانه ظهور به زمينهسازی میپردازند. در روايات زير، گروه زمينهسازان ظهور از برخی مناطق خاص وصف شده اند:1ـ1. زمينهسازان ظهور از مشرق؛[2] پيامبر اكرمصلی الله علیه و آله و سلم میفرمايد: «گروهی از ناحيه مشرق، قد برمیافرازند و زمينه حكومت مهدی عجل الله فرجه را فراهم میسازند».[3] عبدالله میگويد: «[روزي] رسول خداصلی الله علیه و آله و سلم ، با شادماني تمام به سوي ما آمد، به گونهاي كه برق شادي در نگاهش ميدرخشيد. هر چه ميپرسيديم، پاسخ ميگفت، وهرگاه سكوت ميكرديم، خود شروع ميفرمود؛ تا آن كه گروهي از جوانان بني هاشم ـ كه امام حسن وامام حسين علیهما السلام ـ در ميانشان بودند، آمدند كه از مقابل ما بگذرند. حضرت همين كه آنان را ديد در آغوششان كشيد واشك از ديدگان مباركش جاري شد. گفتيم: اي فرستاده خدا! چيست كه پيوسته در چهره شما چيزي ميبينيم كه خوش نداريم. فرمود: ما خانداني هستيم كه خداي تعالي آخرت را در مقابل دنيا براي ما برگزيده است. پس از من، خاندانم رانده وآواره شهرها گردند تا آن كه پرچمهايي سياه در مشرق سربلند كنند. حق را طلبند وبديشان ندهند، در برههاي ديگر حق را طلب كنند وبديشان ندهند، وباز نيز چنين شود، پس آن گاه نبرد كنند وپيروز شوند. [سپس فرمود:] هر كه از شما يا فرزندانتان چنين روزي را درك كرد، نزد امامي كه از خاندانم ميباشد، حاضر شود ـ اگرچه جامه به خود پيچد وبر برف گام نهد ـ زيرا اين پرچمها، پرچمهاي هدايتند كه آنها را به مردي از خاندانم تقديم كنند».[4] امام باقر علیه السلام میفرمايد: «گويی قومی را از شرق میبينم كه در طلب حق قيام كردهاند، ولی به آنان نمیدهند و باز مطالبه میكنند، اما به آنها نمیدهند. پس چون چنين میبينند، شمشيرهای خود را بر دوش میگيرند. در آن هنگام آن چه را میخواهند به آنان میدهند، ولی نمیپذيرند تا اين كه پيروز میشوند و آن را جز به صاحب الامر علیه السلام تسليم نمیكنند. كشتگان آنان شهيدند. اگر من آنان را درك كنم، جانم را برای صاحب الامر میگذارم».[5].[6] در روايتی ديگر میفرمايد: «افرادی با بيرقهای سياه از ناحيه مشرق میآيند كه دلهای آنان مانند قطعههای فولاد، محكم است. پس هر كس قيام آنان را شنيد، برای بيعت به سوی آنان بشتابد؛ هر چند لازم باشد با سينه روی برف برود».[7]2. زمينهسازان از خراسان؛ امام باقر علیه السلام فرمود: «پرچم های سياهی از خراسان خارج می شود و وارد کوفه می شود. پس آن گاه که مهدی ظهور کرد برای بيعت با او، به سوی وی می روند».[8] ممکن است هر دو دسته روايت بالا به يک جريان اشاره کرده باشد.3. زمينهسازان از قم و ري؛ علاّمهِ مجلسي در بحارالانوار روايت كرده است، امام ابوالحسن اول علیه السلام (اما رضا) فرمود: «مردي از اهالي قم مردم را به حق ميخواند، گروهي كه دلهاي آنان چون پارههاي آهن است گرد او جمع شوند، طوفانهاي سخت آنها نلرزاند، از جنگ خسته نشوند و بيمي به خود راه ندهند، بر خدا توكّل كنند وعاقبت [نيك] از آن پرهيزگاران است».[9]4. زمينهسازان از يمن؛ امام محمّدباقر علیه السلام ، دربارة رهبري يماني پيش از ظهور امام عصر عجل الله فرجه ، فرموده است: «...در ميان پرچمها پرچمي هدايت يافتهتر از (پرچم يماني نيست. آن پرچم، پرچم ارشاد است، زيرا [مردم را] به سوي صاحب شما امام عصر، عليهالسلام) فرا ميخواند...».[10] در اين روايات به روشنی از برپايی قيامها و انقلابهايی در آستانه ظهور حضرت مهدی علیه السلام خبر داده شده است. افزون بر اينها، روايات فراوان ديگری نيز بر اين نكته اتفاق دارند كه پيش از ظهور حضرت مهدی علیه السلام ، حكومتی به رهبری يكی از صالحان ـ كه گمان میرود از فرزندان، پيامبر هم باشد ـ در ناحيه مشرق تشكيل میگردد و زمينه ظهور را آماده میسازد. اين حكومت، تا ظاهر شدن مهدی عجل الله فرجه و تسليم آن به حضرت ايشان، ادامه میيابد. بر همين اساس، برخی تشكيل دولت شيعه مذهب صفويه را ـ كه پس از قرنها استيلای حاكمان مستبد و متعصب عامی مذهب، روی كار آمد ـ همان دولتی دانستهاند كه در روايات، از زمينه سازان حكومت مهدی عجل الله فرجه به شمار آمده است. در زمان ما نيز، برخی با استناد به ويژگیهايی كه در روايات آمده، انقلاب اسلامی ايران را همان دولتی دانستهاند كه زمينه را برای ظهور و قيام مهدی عجل الله فرجه آماده میكند و ان شاء اللّه تا ظهور آن حضرت ادامه میيابد.[11] بر اساس اين ديدگاه، بسياری از نشانهها كه در روايات آمده بر انقلاب اسلامی ايران تطبيق میكند؛ به ويژه در برخی روايات به رهبری قيام كه سيّدی از اولاد پيغمبر است و از قم قيام میكند و ياران او، بدون ترس و واهمه در برابر طاغوت پايدارند، اشاره شده است كه همگی آنها بر انقلاب اسلامی صدق میكند. در هر صورت، گرچه قراين فراوانی اين احتمال را قوّت میبخشد، دليل قطعی و درستی در دست نيست كه ثابت كند منظور از حكومت زمينه ساز ـ كه ائمه علیهم السلام از آن خبر دادهاند ـ انقلاب اسلامی، به رهبری امام خمينی است. البته پيش از اين نيز، هرگاه حركت و انقلابی از ناحيه شرق ـ به ويژه منطقه خراسان ـ صورت میگرفت، اين احتمال قوّت میگرفت. البته هيچ يك از آن حركتها به اندازه انقلاب اسلامی، زمينه ساز انقلاب مهدی علیه السلام نبودهاند؛ بلكه اصلاً مقايسه آنها با انقلاب اسلامی باطل است. از اين رو احتمال اينكه مراد از «دولت های زمينهساز» از جمله انقلاب اسلامی ايران باشد و تا ظهور حضرت مهدی عجل الله فرجه تداوم يابد. در هر حال با توجه به روايات بسياری كه در اين بخش رسيده، در دوره غيبت و در آستانه ظهور مهدی عجل الله فرجه ، دولتهايی به حمايت از حق روی كار میآيند و انقلابهايی به حمايت از آن شكل میگيرند و زمينه را برای ظهور آن حضرت فراهم میسازند و اين از نشانههای ظهور است.[12]ب)زمينه سازان عام در اين دسته بدون اين که به افراد خاصی اشاره شود، تنها ويژگیهايي مطرح شده که در آستانه ظهور برخی که توفيق زمينهسازی را میيابند اين ويژگیها را دارند.ويژگیهای زمينه سازان با استفاده از رواياتی که دربارة زمينهسازان ظهور مهدی علیه السلام و ياران آن حضرت در دست است، می توان آنها را همان منتظران راستين دانست که پيش از اين درباره آنها اشاره شد. زمينهسازان ظهور و ياران امام مهدی عجل الله فرجه ، از كسانیاند كه خداوند را آنگونه كه شايسته است، میشناسند. حضرت علی علیه السلام اين شناخت والای خداوند را در ايشان اين گونه وصف فرموده است: «مردانی مؤمن كه خدا را چنان كه شايسته است، شناختهاند و آنان، ياران مهدی عجل الله فرجه در آخرالزمانند».[13] امام صادق علیه السلام قلبهای آنان را بسان پولاد دانسته، ميفرمايد: «آنان مردانیاند كه دلهایشان گويا پارههای آهن است. هيچ ترديدی نسبت به خداوند قلبهايشان را نيالايد و قلبهايشان از سنگ استوارتر است».[14] از برجستهترين ويژگیهای آنها، شناخت حضرت مهدی علیه السلام است. البته شناخت امام در هر زمان بر پيروان آنها لازم و ضروری است؛ ولی آنچه شناخت رهبر واپسين را از اهميّتی دوچندان برخوردار میسازد، شرايط ويژه او است؛ ولادت پنهان، زندگی پنهان، امتحانات سخت و دشوار، و... برخی از اين ويژگیها است. زمينهسازان ـ كه همان ياران حضرت مهدی علیه السلام هنگام ظهور هستند ـ امام خويش را به بهترين وجه میشناسند و اين شناخت آگاهانه در تمام وجودشان نفوذ كرده است. بنابراين زمينهسازی ظهور، بدون شناخت آن بزرگوار امكانپذير نخواهد بود. كسی كه در پی زمينهسازی برای ظهور حضرت مهدی علیه السلام است، پس از شناخت خدا و امام زمان عجل الله فرجه و اعتقاد به آنان، بايد تبلور حقيقی آن را در اطاعت محض از آن انوار پاك ظاهر سازد. همسوكردن رفتارها، نيتها و جهتگيریها، طبق خواست رهبر الهي، از مهمترين ويژگیهای رهروان راستين است و اين ويژگی به خوبی در ياران امام مهدی عجل الله فرجه وجود دارد. گفتنی است اگر كسی در مرحله شناخت، در حد ممكن معرفت كسب کرد، در مرحله اطاعت دچار ترديد نخواهد شد؛ حال آن كه اگر كسی در آن مرحله دچار ترديد و يا نقصان معرفتی شد، در مرحله اطاعت هرگز پيرو خوبی نخواهد بود. امروزه نيز حضرت مهدی علیه السلام در پس پرده غيبت است، اما باید اراده و فرمانش را گردن نهاد، زیرا اگر كسی اكنون از دستورهای آن حضرت اطاعت كرد، در زمان ظهور نيز چنين خواهد بود. رسول گرامی اسلامصلی الله علیه و آله و سلم در اين باره فرمود: «خوشا به حال كسی كه، قائم اهل بيت مرا درك كند؛ حال آن كه پيش از قيام او نيز پيرو او باشد (این شخص نیز، حضرت را درک کرده است). با دوست او دوست و با دشمن او دشمن و با رهبران و پيشوايان هدايت گر پيش از او نيز دوست باشد. اينها همنشين و دوستان من و گرامیترين امت من در نزد من هستند».[15] و از آن جايی كه امام، حقّی بزرگ بر گردن پيروان خود دارد، خداوند احترام او را بر مردم لازم كرده است. از اين رو هر آن چه سبب بزرگداشت او میشود، از سوی ياران آن حضرت انجام میگيرد. ايشان اين روحيه را در زمان غيبت در خود ايجاد کردهاند تا در زمان ظهور نيز در تمام امور، به ايشان احترام گذارند. پيشوايان معصوم علیهم السلام نیز همواره ايشان را به تكريم و احترامی مثال زدنی واداشته است.[16] آنان كه وجودشان سرشار از عشق خداوند و اوليای اوست، اگر عصر ظهور را درك كنند، بزرگترين افتخارشان خدمت به ساحت بلند مهدی آل محمّد علیهم السلام خواهد بود. شايد باوركردن اين سخن بسی مشكل نمايد كه رئيس مذهب شيعه حضرت صادق علیه السلام ، آن گاه كه نام واپسين ذخيره الهي نزدش برده میشد، با حسرتی برآمده از عمق جان و آرزويی بیمانند آهی از نهاد برآورده، فرمود: «لَوْ اَدْرَكْتُهُ لَخَدِمْتُهُ اَيّامَ حَياتي»؛[17] اگر او را درك كنم، تمام روزهای زندگیام خدمت گزار او خواهم بود. هر كس بخواهد در آن روزگار خدمت گزاری حضرت نصيبش گردد، بايد هم اكنون در دوران غيبت، خدمت به آن حضرت و ياران او را سرلوحه كارهای خود قرار دهد.
[1] . مرتضی مطهری, قيام و انقلاب مهدی عجل الله فرجه , ص 56.
[2] . ناگفته نماند از آنجا كه در طول تاريخ به مناسبتها و انگيزههاي گوناگون روايات ساختگي فراواني بويژه در بخش نشانههاي ظهور وارد شده است از اين رو دقت در مضمون روايات كاري لازم به شمار ميآيد.
[3] . متقی هندی, كنزالعمال، ج 14، ص 263؛ طبرانی، المعجم الاوسط، ج 1، ص 94.
[4] . محمّد باقر مجلسی, بحار الانوار, ج51, ص82.
[5] . «كَأَنِّى بِقَوْمٍ قَدْ خَرَجُوا بِالمَشْرِقِ يَطْلُبُونَ الحَقَّ فَلا يُعْطُوْنَهُ ثُمَّ يَطْلُبُونَ فَلا يُعطَونَهُ فَاِذا رَأَوْا ذَلِكَ وَضَعُوا سُيُوفَهُمْ عَلی عَواتِقِهِمْ فَيُعْطَوْنَ مَا سَأَلُوهُ فَلا يَقْبَلُونَهُ حَتَّی يَقُومُوا وَلا يَدْفَعُونَها اِلاَّ اِلى صاحِبِكُمْ قَتْلاهُمْ شُهَداءٌ اَما اِنِّی لَوْ اَدْرَكْتُ ذَلِكَ لَاِسْتَبْقَيْتُ نَفْسى لِصاحِبِ هَذا الاَمْرِ»؛ نعمانی, الغيبة، ص 273، ح 50.
[6] . علامه مجلسی, بحارالانوار، ج 52، ص 243.
[7] . «تَجِىءُ الرّاياتُ السُّودُ مِنْ قِبَلِ المَشْرِقِ كَاَنَّ قُلُوبَهُمْ زُبُرُ الحَدِيْدِ فَمَنْ سَمِعَ بِهِمْ فَلْيَأتِهِمْ فَبايِعَهُمْ وَلَوْ حَبْواً عَلَی الثَّلْجِ»؛ اربلی, كشف الغمة فی معرفة الائمة، ج 2، ص 473؛ علامه مجلسی، بحارالانوار، ج 51، ص 84.
[8] . «تَنْزِلُ الرَّايَاتُ السُّودُ الَّتِي تَخْرُجُ مِنْ خُرَاسَانَ إِلَى الْكُوفَةِ فَإِذَا ظَهَرَ الْمَهْدِيُّ بُعِثَ إِلَيْهِ بِالْبَيْعَةِ»؛
[9].«رَجُلٌ مِنْ أَهْلِ قُمَّ يَدْعُو النَّاسَ إِلَى الْحَقِّ يَجْتَمِعُ مَعَهُ قَوْمٌ كَزُبَرِ الْحَدِيدِ لَا تُزِلُّهُمُ الرِّيَاحُ الْعَوَاصِفُ وَ لَا يَمَلُّونَ مِنَ الْحَرَبِ وَ لَا يَجْبُنُونَ وَ عَلَی اللَّهِ يَتَوَكَّلُونَ وَ الْعاقِبَةُ لِلْمُتَّقِينَ»؛ محمّد باقر مجلسی, بحار الانوار, ج57, ص 216.
[10].«لَيْسَ فِي الرَّايَاتِ أَهْدَى مِنْ رَايَةِ الْيَمَانِيِّ هِيَ رَايَةُ هُدًى لِأَنَّهُ يَدْعُو إِلَى صَاحِبِكُم»؛ نعمانی, الغيبة, ص256.
[11] . مجموعه مقالات و گفتارها در پيرامون حضرت مهدی عجل الله فرجه ، ص 207.
[12] . جمعی از نويسندگان، چشم به راه مهدی عجل الله فرجه ، ص 306 ـ 303.
[13] . «رِجالٌ مُؤمِنُونَ عَرِفُوا اللَّهَ حَقَّ مَعرِفَتِهِ وَهُمْ اَنْصارُالمَهْدِىِّ فِي آخِرِ الزَّمانِ»؛ محمّد باقر مجلسی, بحارالانوار، ج 57، ص229.
[14] . «رِجالٌ كَاَنَّ قُلُوبَهُم زُبُرُ الحَدِيدِ لايَشُوبُها شَكٌ فِى ذاتِ اللَّهِ اَشَدُّ مِنَ الحَجَرِ...»؛ بحارالانوار، ج 52، ص 307.
[15] . «طوُبى لِمَنْ اَدرَكَ قائِمَ اَهلِ بَيْتي وَ هُوَ مُقتَدٍ بِهِ قَبْلَ قِيامِهِ يَتَولّى وَليَّهُ وَيَتَبرَّأُ مِنْ عَدُوِّهِ وَيَتَوَلىَّ الاَئِمَّةَ الهادِيَةَ مِنْ قَبْلِهِ اوُلئِك رُفَقائی وَ ذَوُو وُدّى وَ مَوَدَّتى وَاَكْرَمُ اُمَّتى عَلَیَ»؛ شيخ طوسی, كتاب الغيبة، ص 456؛ كمال الدين و تمام النعمة، ج 1، ص286، ح 3.
[16] . ر.ک: لطف الله صافی گلپايگانی, منتخب الاثر، ص640، ح 3.
[17] . پيشين، ص 245، ح 46.
. «اللهم لك الحمد علی ماجری به قضاؤك فی اوليائك... و جعلتهم الذريعة اليك و الوسيلة الی رضوانك.» گفته ميشود تا تمامي شرايط ظهور تحقق پيدا نکند، حضرت مهدي عجل الله فرجه ظهور نخواهد کرد. درباره شرايط ظهور توضيح دهيد! آيا اين شرايط در اختيار مردم است يا خير؟ «شرايط ظهور»؛ در اصطلاح مهدويّت عبارتند از: زمينههايی كه تحقق ظهور و قيام حضرت مهدی عجل الله فرجه را قطعيّت بخشيده، آن را امری منطقی و لازم مینمايانند. اگر چه شرايط ظهور امام عصر عجل الله فرجه به طور كامل برای ما روشن نيست، با بهرهگيری از سخنان معصومين علیهم السلام استفاده میشود که بخشی از بنيادیترين آنها عبارت است از: 1. برنامه و طرحی فاخر كه بتواند با ساختاری متعالی، عدل راستين را در تمام گيتی بر پاکرده، ثبات و ايستايي بخشد. و زمينه سعادت و كمال همگان را فراهم کند. اين شرط، با بعثت پيامبر خاتمصلی الله علیه و آله و سلم محقق شد. آنگاه که به مدّت 23 سال فرشتة وحی، قانونی جامع و مدوّن را برای همه زمان ها، به ارمغان آورد.2. رهبر و هدايتگری بزرگ، شايسته و معصوم كه از سوی خداوند منصوب شده است.و اين شرط نيز در پگاه نيمه شعبان سال 255 هجری، با فرودآمدن نور آخرين ذخيرة الهي در بيت امام عسكری علیه السلام تحقق يافت. 3. گروهی از انسانهای فداكار كه در اوج تقوا، برای دفاع همه جانبه از برنامه امام علیه السلام آمادگی داشته باشند. 4. آمادگی همگانی جامعه بشری برای پذيرش آن رهبر و هدايتگر. از آيات، احاديث و نيز سخنان دانشوران مسلمان استفاده میشود، يکی از مهمترين رازهای غيبت امام مهدی عجل الله فرجه آماده نبودن جامعة انسانی است. بنابراين، قطع استمرار حضور ظاهری سفيران الهي و غيبت ولي غايب، به دلیل عدم آمادگی و جهالت مردم پيش آمد. مردم پيامبران را کشتند، امامان را کشتند، از پيش تازان حقّ طلب و مقيّد و مکتبی و حامل ارزشها، شهيدان قسط و عدل حمايتهای کارساز نکردند. شايد اگر 124هزار پيغمبر و امام ديگر فرستاده میشد، اهالی زر و زور و تزوير آنها را میکشتند. به طور قطع چنين کاری عبث و بيهوده بود و خداوند از عمل بيهوده مبراست. در گذشته پيامبران از کوه پايين آمده، و به سراغ مردم میرفتند، سنگ و خاکستر و زخم شمشير را به جان میخريدند، تا مردم را هدايت کنند. امّا در عصر غيبت، مردم بايد احساس نيازکرده و با علم و معرفت سراغ امام زمان علیه السلام بروند؛ که آن سبو بشکست و آن پيمانه ريخت.[1] آن چه در پيشوايان دينی و به ويژه درباره حضرت مهدی علیه السلام مطرح است، پذيرش قلبی و همگانی رهبری آن حضرت و حمايت از آن است. اگر چه اين امر در زمان ظهور آن حضرت، به شکل کامل تحقق خواهد يافت و مردم با ملاحظه روش و رفتار والای آن حضرت با رضايت و خشنودی تمام، ولايت و حاکميت او را خواهند پذيرفت و از او اطاعت خواهند کرد، زمينه آن به طور قطع می بايست پيش از ظهور رقم بخورد. يکی از دانشمندان معاصر، اين آمادگی جهانی را در سه بعد، مورد ارزيابی قرار داده است:الف) آمادگی فکری و فرهنگی؛ يعنی سطح افکار مردم جهان آن چنان بالا رود که بدانند مثلاً مسئله نژاد يا مناطق مختلف جغرافيايي، مسئله قابل توجهی در زندگی بشر نيست، تفاوت رنگها و زبانها و سرزمينها نمیتوانند نوع بشر را از هم جدا سازد، تعصبهای قبيلهای و گروهی بايد برای هميشه بميرد؛ ... بلکه همانگونه که نور آفتاب، نسيمهای روح بخش، ابرهای بارانزا و ساير مواهب و نيروهای جهان طبيعت، به اين مرزها ابداً توجهی ندارد و همه روی کره زمين را دور می زنند و دنيا را درعمل يک کشور میدانند، ما انسانها نيز به همين مرحله از رشد فکری برسيم.ب)آماده گی اجتماعی؛ مردم جهان بايد از ظلم وستم و نظامات موجود خسته شوند، و تلخی اين زندگی مادّی و يک بعدی را احساس کنند، و حتی از اين که ادامه اين راه يک بعدی ممکن است در آينده، مشکلات کنونی را حل کند مأيوس گردند...ج) آمادگیهای تکنولوژي و ارتباطی؛ برخلاف آن چه بعضی میپندارند که رسيدن به مرحله تکامل اجتماعی و رسيدن به جهانی آکنده از صلح و عدالت، حتماً همراه با نابودی تکنولوژي جديد امکان پذير است، وجود اين صنايع پيشرفته، نه تنها مزاحم يک حکومت عادلانه جهانی نخواهد بود، بلکه شايد بدون آن، وصول به چنين هدفی محال است.[2] بنابراين آن چه تا كنون به وقوع نپيوسته، شرط سوم و چهارم است. برای تحقق اين دو شرط بايد تلاش كرد و در جهت تربيت نفوس خويش و ديگران كوشيد. علاوه بر آن چه ياد شد، گمان میرود پارهای شرايط ديگر نيز تحقق خواهد يافت. اگر چه بر ما پوشيده است. بیترديد بايد همة شرط ها واقع شود. تا زمينة ظهور به طور كامل فراهم آيد. برای تسريع در تحقق اين شرايط و رخ نمودن روزگار آرمانی ظهور، افزون بر دعا و تضرّع در درگاه احديّت، تلاش و کوشش در راه اصلاح خويش و جامعه، بسيار سودمند است. معصومان علیهم السلام، مؤمنان را به کوشش و آن گاه دعا و نيايش، در اين باره فرمان دادهاند. ذکر آن لازم است كه برخی افراد، اموری هم چون فراگيری جهان از ستم را نيز از شرايط ظهور دانستهاند، از اين رو میپندارند كه بايد در جهت تحقّق اين شرط نيز كوشيد و به ترويج فساد دست يازيد تا شرايط فراهم شده، پردههای غيبت كنار رود و ظهور حضرتش نزديک شود! به طور قطع اين پندار، باطل و نادرست است، زيرا: 1. اين چنين نيست که پرشدن زمين از ستم و بيداد از شرايط ظهور باشد؛ بلکه از روايات و سخنان بزرگان بر میآيد: که آن، نشانه ظهور است و روشن است که هرگز کسی مأمور به وجودآوردن نشانه نيست. 2. بر فرض که فراگيری ستم از شرايط ظهور به شمار آيد، به طور قطع در شمار شرايط مصطلح نيست، چرا که جهان به رغم تلاش مؤمنان دلسوز، به سمت ستم فراگير پيش میرود. بنابراين بايسته و شايسته است، مؤمنان راستين، وظيفه خويش را انجام دهند و تكليف الهي اهل ايمان را ـ بیآن كه در نتيجه بينديشند ـ به جای آورند، زيرا نتيجه ندادن و توفيق نيافتن، سبب برداشته شدن تكليف نمیشود.
[1] . شعبان علی لامعی, قدّيس, ص 88. (با تصرّف)
[2] . ناصر مکارم شيرازی, مهدی انقلابی بزرگ, نشانههاي ظهور حضرت مهدي عجل الله فرجه کدامند؟ و آيا تا امروز اين نشانهها پديد آمدهاند يا خير؟ ظهور حضرت مهدی عجل الله فرجه به عنوان عظيمترين حادثهای که در دوران زندگی انسان رخ خواهد داد، بدون ترديد دارای نشانههايي است که در سخنان معصومين علیهم السلام، فراوان به آنها اشاره شده است. آن چه از کلام اين بزرگان استفاده میشود عبارتند از: رخدادهايي كه در آستانه ظهور، يا همزمان و يا پس از ظهورحضرت مهدی علیه السلام پديد میآيند و تحقّق هر يك از آن نشانهها، نويدی از ظهور حضرت مهدي عجل الله فرجه و نزديكترشدن قيام جهانی آن حضرت است. بنابراين، از يک نگاه مي توان گفت: نشانه هاي ظهور از نگاه وقوع زماني به چهار دسته تقسيم مي شود:1. نشانههايي که با فاصله زماني، پيش از ظهور رخ ميدهند.2. نشانههايي که با فاصله بسيار اندک، پيش از ظهور اتفاق ميافتند(در آستانه ظهور).3. نشانههايي که هم زمان با حادثه بزرگ ظهور حضرت مهدي عجل الله فرجه رخ ميدهند.4. نشانههايي که با فاصلهاي اندک، پس از ظهور و پيش از قيام حضرت مهدي عجل الله فرجه اتفاق ميافتند. در مراجعه به روايات مربوط درخواهيم يافت که انبوهی از رخدادهای طبيعی و غيرطبيعی و دگرگونیهای سياسی ـ اجتماعی، به عنوان نشانههای ظهور ياد شده است. روشن است كه ميزان اعتبار و درستی همه اين نشانهها، يكسان نخواهد بود. برخی در منابع معتبر آمده و از جهت سند و دلالت استوار است. بعضی نيز در كتابهای غيرمعتبر و به وسيله افراد غيرموثق ياد شده است. برخی از اين نشانهها، فقط نشانه ظهور است و بعضی هم نشانه ظهور و هم نشانه برپايی قيامت میباشد. برخی نشانهها، كلی و محوری است و بعضی بيانگر مسائل ريز و جزئی است كه گاه، همه آنها را میتوان در عنوان واحدی گرد آورد. اگر چه در کتابهای مفصل، به بسياری از اين نشانهها بدون اين که روشن شود چه مقدار دارای اعتبار است، پرداخته شده است، در اينجا به دلیل اين که پرداختن به انبوه آنها خالی از فایده است، فقط به بررسی اجمالی نشانههای حتمی میپردازيم. از اين رو نخست لازم است توضيح کوتاهی در باره نشانههای حتمی و غير حتمی داده شود.الف)نشانههای حتمی مقصود از «نشانههای حتمی» آن است كه پديدار شدن آنها ـ بدون هيچ قيد و شرطی ـ قطعی و خواهد بود. البته بايد توجه کرد كه حتمی و يا و قطعی بودن وقوع اين نشانهها، به اين معنا نيست كه پديد نيامدن آنها، محال است؛ بلكه به حسب فراهم بودن شرايط و مقتضيات و نبودن بازدارندهها، پديدآمدن آنها ـ اگر خداوند اراده كند ـ قطعی خواهد بود. از روايات فراوانی كه در ميان آنها روايات صحيح نيز وجود دارد, حتمی بودن نشانههای پنجگانه استفاده میشود: خروج سفيانی، قيام يمانی، صيحه آسمانی، قتل نفس زكيّه و خسف در بيداء. [1]ب)نشانههای غيرحتمی در برابر نشانههای حتمی، نشانههای انبوهی در شمار نشانههای غيرحتمی قرار دارد؛ يعنی، مقيد و مشروط به اموری است كه در صورت تحقق آنها، به عنوان نشانه پديد میآيد. به عبارت ديگر نشانههای غيرحتمی شايد پديد آيد و شايد پديد نيايد و امام زمان عجل الله فرجه ظهور كند. پارهای از نشانههايی كه به حتمی بودن آنها تصريح نشده، از اين قرار است: 1. بارش بارانهای فراوان در آستانه ظهور. 2. خسوف و كسوف نابههنگام پيش از ظهور. 3. مرگ و ميرها، زلزلهها و جنگها و آشوبهای فراگير. و... در پايان، گفتنی است كه حديثهای فراوانی درباره نشانههای غيرحتمی ظهور، در منابع روايی وجود دارد. اسناد اين روايات، بيشتر ضعيف و غيرقابل اعتماد است. از نگاه دلالت نيز، هم آهنگی و انسجام لازم بين آنها نيست و پارهای از آنها دارای اعتبار کافی نيست. ذکر آن لازم است که اهميّت بسيار مسئله «مهدويّت» از يك سو و علاقهمندی شديد مسلمانان به آگاهی از چگونگی رخدادهای آينده و پديدارشدن نشانههای ظهور مهدی عجل الله فرجه ، از سوی ديگر، سبب شده تا دشمنان و بدخواهان ـ به ويژه حاكمان ستم گر ـ وسوسه شوند و در جهت برآوردن منافع سياسی خويش، تغييراتی در روايات پديد آورند.[2] تأکيد بر اين مسئله ضروری است که در کتاب ها با انبوهی از روايات صحيح و غيرصحيح در زمينه نشانههای ظهور، روبهرو هستيم كه دست كمشماری از آنها از آفت جعل و تحريف مصون نمانده است. بدبختانه كتابهايی نيز وجود دارد كه در آنها از روی جهل و يا دلسوزی و يا به عمد و از روی غرض، به اين امر دامن زده شده است. بنابراين التزام به درستی همه اين روايات مشكل است و در بررسی نشانههای ظهور، احتمال جعل و تحريف و دسيسههای دستهای پنهان سياست را نبايد ناديده گرفت. ناگفته نماند که وجود مواردی از جعل و تحريف، در نشانههای ظهور و يا وجود مدعيان دروغين به عنوان نمونه نشانهها، هرگز دليل اين نمیشود كه همه روايات از اعتبار بيفتد و يا اصل همه نشانهها زير سؤال برود؛ زيرا دستهای از اين نشانهها مسلّم و قطعی است. و نيز اين که وجود پارهای اشكالات و ضعفها در نشانههای ظهور و احتمال تحريف و تغيير در آنها از سوی دشمنان و يا ادعاهای واهی برخی شيّادان درباره اصل مهدويّت، هرگز به اصل مهدويّت و اعتقاد به ظهور قائم عجل الله فرجه آسيبی نمیرساند، زيرا اعتقاد به مهدويّت و ظهور حضرت مهدی علیه السلام مورد اتفاق فريقين است و با تواتر ثابت شده است و هرگز خدشهای به آن وارد نمیگردد.[3] در پايان گفتنی است که از آن جايی كه در منابع دينی، قيام حضرت مهدی عجل الله فرجه ، به عنوان يكی از نشانههای برپايی قيامت شمرده شده است، پارهای از نشانههای ظهور به عنوان نشانههای قيامت نيز شمرده میشود. امام علی علیه السلام در اين باره فرمود: «پيامبر گرامی اسلامصلی الله علیه و آله و سلم فرمود: به ناگزير ده چيز پيش از برپايی قيامت خواهد بود: سفيانی، دجّال، دود، دابه(جنبنده)، خروج قائم عجل الله فرجه ، طلوع خورشيد از مغرب خود، فرودآمدن حضرت عيسی علیه السلام ، فرورفتن در مشرق و فرورفتن در جزيرة العرب و آتشی كه از «قعر عدن» بيرون خواهد آمد تا مردم را به سوی محشر سوق دهد...».[4]
[1] . امام صادق علیه السلام میفرمايد: «خَمْسٌ قَبْلَ قِيَامِ الْقَائِمِ علیه السلام الْيَمَانِيُّ وَ السُّفْيَانِيُّ وَ الْمُنَاددربارة هر يک از نشانههای حتمی ظهور توضيح دهيد! دربارة هر يک از نشانههای حتمی ظهور توضيح دهيد! همان گونه که پيش از اين ياد شد، از روايات استفاده میشود که پنج حادثة مهم از نشانههای حتمی ظهور و قيام حضرت مهدی عجل الله فرجه است. اگر چه برخی نشانهها را به گونهای تعريف کردهاند که ناگزير میبايست گفت همة آنها پيش از ظهور حضرت رخ خواهد داد، به نظر می رسد اينگونه نيست؛ بلکه بعضی هم زمان و بعضی پس از ظهور است. از اين رو نگارنده مناسب تر می داند به جای نشانههای ظهور از عنوان نشانههای قيام استفاده شود، تا اين اشکال که، چگونه ممکن است نشانه چيزی مؤخر بر آن چيز باشد، به وجود نيايد. مؤيد اين ديدگاه اين است که در اغلب رواياتی که نشانهها را گفته، سخن از قيام حضرت است، نه ظهور آن حضرت. مهمترين اين تعبيرها همان تعبير «خمس قبل قيام القائم» است. در اينجا درباره نشانههای حتمی اشارهای میشود:1. خروج سفيانی؛ در روايات آمده پيش از قيام حضرت مهدی عجل الله فرجه ، مردی از نسل ابوسفيان در منطقه شام خروج میكند و با تظاهر به دين داری، گروه زيادی از مسلمانان را فريب میدهد و بخش گستردهای از سرزمينهای اسلامی را به تصرف خود در میآورد. او بر مناطق پنج گانه ـ شام، حمص، فلسطين، اردن، قنسرين و منطقه عراق ـ سيطره میيابد و در كوفه و نجف، به قتل عام شيعيان میپردازد و برای كشتن و يافتن آنان جايزه تعيين میكند [1]مدت حكومت او نه ماه است.[2] وی آن گاه كه از ظهور حضرت حجّت علیه السلام آگاه میگردد، با سپاهی عظيم به جنگ وی میرود و در منطقه «بيداء» (بين مكه و مدينه) با سپاه امام علیه السلام برخورد میكند و به امر خدا، همه لشكريان وی ـ به جز چند نفر ـ در زمين فرو میروند و هلاك میشوند.[3] دربارة اين كه سفيانی كيست؟ و چه ويژگیهايی دارد؟ و چگونه خروج میكند؟ و... چندان سخن روشنی در دست نيست. از برخی روايات استفاده میشود که نام وی عثمانبن عنبسه و از خاندان ابوسفيان است.[4] برخی بر اين باورند که سفيانی فرد مشخصی نيست؛ بلكه فردی است با ويژگیهای ابوسفيان كه در آستانه ظهور حضرت مهدی عجل الله فرجه به طرف داری از باطل، خروج میكند و مسلمانان را به انحراف میكشاند. در حقيقت، ابوسفيان، به عنوان سرسلسله سفيانيان، سمبل و نماد پليدی است. او غارتگری بود كه با رباخواری، زورگويی و چپاول اموال مردم، ثروتهای هنگفتی به چنگ آورده بود و از راه فريب و استثمار تودههای ستم كشيده و ترويج خرافات و دامن زدن به نظام طبقاتی جاهلی، قدرت فراوانی کسب کرده بود. ابوسفيان، به عنوان سردمدار شرك، بت پرستی و سرمايه داری طاغوتی، هر نوع حركت و جنبشی را كه دم از عدالت، برادری و آزادی میزد، دشمن شماره يك خود میدانست و با قدرت تمام در برابر آن به مبارزه برمیخاست.[5] بنابراين، در حقيقت سفيانی يك جريان است، نه يك شخص. سفيانی جريان باطل در بستر تاريخ است. بر فرض هم كه سفيانی را از نسل ابوسفيان بدانيم، اشكالی پديد نمیآيد و واپسين مهره اين زنجيره، همان سفيانی است كه در آستانه ظهور قائم عجل الله فرجه خروج میكند.2. خَسْف به بَيْداء؛ از روايات نشانههای ظهور استفاده میشودکه فرو رفتن در سرزمين بَيْداء ـ كه از آن به «خسف به بيداء» ياد شده است ـ از نشانههای حتمی ظهور حضرت مهدی عجل الله فرجه شمرده شده است. اين نشانه در احاديثی كه درباره سفيانی سخن گفتهاند، فراوان ذكر شده است.[6] «خَسْف» در لغت به معنای فرورفتن و پنهان شدن است و «بَيداء» نام سر زمينی بين مكه و مدينه است.[7] منظور از «خسف به بيداء» آن است كه سفيانی با لشكری عظيم به قصد جنگ با حضرت مهدی علیه السلام عازم مكه میشود، اما در بين مكه و مدينه ـ در محلی كه به سرزمين «بيداء» معروفاست ـ بهگونهای معجزه آسا، به امر خداوند، در دل زمين فرو میروند. روايات بسياری ـ از اهل سنّت و شيعه ـ این نشانه را يكی از نشانههای حتمی ظهور ياد کرده اند.[8] امام باقر علیه السلام در بخشی از يك روايت مفصل فرمود: «... و سفيانی گروهی را به مدينه روانه كند و مهدی از آن جا به مكه رخت بربندد وخبر به فرمانده سپاه سفيانی رسدكه مهدی علیه السلام به سوی مكه بيرون شده است. پس او لشكری از پی آن حضرت روانه كند، ولی او را نيابد تا اين كه مهدی علیه السلام با حالت ترس و نگرانی بدان سنّت كه موسی بن عمران داشت، داخل مكه شود.» آن گاه آن حضرت در ادامه فرمود: «فرمانده سپاه سفيانی در صحرا فرود میآيد، پس آوازدهندهای از آسمان ندا میكند كه «ای دشت، آن قوم را نابود ساز!» پس آن نيز ايشان را به درون خود میبرد و هيچ يك از آنان نجات نمیيابد مگر سه نفر...».[9]3. خروج يمانی؛ يكی ديگر از نشانههای حتمی ظهور حضرت مهدی عجل الله فرجه ، خروج سرداری از اهل يمن است كه مردم را به حق و عدل دعوت میكند. در کتابهای شيعه، روايات فراوانی در اين باره وجود دارد؛[10] به گونهای كه برخی آنها را مستفيض دانستهاند.[11] امام باقر علیه السلام در اين باره فرمود: «... خروج سفيانی و يمانی و خراسانی در يك سال و يك ماه و يك روز واقع خواهد شد؛ با نظام و ترتيبی هم چون نظام يك رشته كه به بند كشيده شده است. هر يك از پی ديگری [میآيد] و جنگ قدرت و هيبت از هر سوی فراگير میشود. وای بر كسی كه با آنان دشمنی و ستيز كند! در ميان پرچمها، راهنماتر از پرچم يمانی نباشد كه آن پرچم هدايت است، زيرا دعوت به صاحب شما میكند و هنگامی كه يمانی خروج كند، خريد و فروش سلاح برای مردم و هر مسلمانی ممنوع است. چون يمانی خروج كرد، به سوی او بشتاب كه همانا پرچم او پرچم هدايت است. هيچ مسلمانی را روا نباشد كه با آن پرچم مقابله كند. پس هر كس چنين كند او از اهل آتش است، زيرا او به سوی حق و راه مستقيم فرا میخواند».[12] اگر چه به جزئيات و چگونگی قيام و خروج يمانی، اشاره نشده است، از نشانههای حتمی ظهور به شمار می آید. 4. قتل نَفْس زَكيَّه؛ «نفس زكيّه» يعنی، فرد بیگناه، پاك، كسی كه قتلی انجام نداده است و جرمی ندارد.[13] از روايات استفاده مي شود در آستانه ظهور حضرت مهدی عجل الله فرجه در گيرودار مبارزات زمينه ساز انقلاب مهدی علیه السلام ، فردی پاك باخته و مخلص، در راه امام علیه السلام میكوشد و مظلومانه کشته می شود. اين رخداد عظيم، طبق بيان روايات، بين ركن و مقام ـ در بهترين مكانهای زمين ـ اتفاق میافتد. فرد يادشده از اولاد امام حسن مجتبی علیه السلام است.[14] 5. ندای آسمانی؛ «ندا» در لغت به معنای بلندشدن صدا و ظهور آن است و گاهی فقط به صدا اطلاق میشود[15]. در اينجا منظور از ندای آسمانی، صدايی است كه در آستانه ظهور حضرت مهدی عجل الله فرجه از آسمان شنيده میشود، و همه مردم آن را میشنوند.[16]رواياتی كه دربارة اين نشانهها از طريق شيعه و سنّی رسيده، فراوان بلكه متواتر است.[17] امام باقر علیه السلام در اين باره میفرمايد: «نداكنندهای از آسمان، نام قائم را ندا میكند، پس هر كه در شرق و غرب است، آن را میشنود. از وحشت اين صدا، خوابيدهها بيدار، ايستادگان نشسته و نشستگان بر دو پای خويش میايستند. رحمت خدا بر كسی كه از اين صدا عبرت گيرد و آن را اجابت كند، زيرا صدای نخست، صدای جبرئيل روح الامين است».[18] از مجموع رواياتی که در اين باره وجود دارد، میتوان چند نكته را استفاده كرد: 1. «ندای آسمانی»، از نشانههای حتمی ظهور شمرده شده است و شيخ طوسی، نعمانی، شيخ مفيد، شيخ صدوق، و... به حتمی بودن آن اشاره كردهاند.[19]2. اين صدا از آسمان شنيده میشود؛ به گونهای كه همه مردم روی كره زمين ـ در شرق و غرب ـ آن را میشنوند و به خود میآيند. از برخی روايات روزگار خدمت گزاری حضرت نصيبش گردد، بايد هم اكنون در دوران غيبت، خدمت به آن حضرت و ياران او را سرلوحه كارهای خود قرار دهد.
[1] . مرتضی مطهری, قيام و انقلاب مهدی عجل الله فرجه , ص 56.
[2] . ناگفته نماند از آنجا كه در طول تاريخ به مناسبتها و انگيزههاي گوناگون روايات ساختگي فراواني بويژه در بخش نشانههاي ظهور وارد شده است از اين رو دقت در مضمون روايات كاري لازم به شمار ميآيد.
[3] . متقی هندی, كنزالعمال، ج 14، ص 263؛ طبرانی، المعجم الاوسط، ج 1، ص 94.
[4] . محمّد باقر مجلسی, بحار الانوار, ج51, ص82.
[5] . «كَأَنِّى بِقَوْمٍ قَدْ خَرَجُوا بِالمَشْرِقِ يَطْلُبُونَ الحَقَّ فَلا يُعْطُوْنَهُ ثُمَّ يَطْلُبُونَ فَلا يُعطَونَهُ فَاِذا رَأَوْا ذَلِكَ وَضَعُوا سُيُوفَهُمْ عَلی عَواتِقِهِمْ فَيُعْطَوْنَ مَا سَأَلُوهُ فَلا يَقْبَلُونَهُ حَتَّی يَقُومُوا وَلا يَدْفَعُونَها اِلاَّ اِلى صاحِبِكُمْ قَتْلاهُمْ شُهَداءٌ اَما اِنِّی لَوْ اَدْرَكْتُ ذَلِكَ لَاِسْتَبْقَيْتُ نَفْسى لِصاحِبِ هَذا الاَمْرِ»؛ نعمانی, الغيبة، ص 273، ح 50.
[6] . علامه مجلسی, بحارالانوار، ج 52، ص 243.
[7] . «تَجِىءُ الرّاياتُ السُّودُ مِنْ قِبَلِ المَشْرِقِ كَاَنَّ قُلُوبَهُمْ زُبُرُ الحَدِيْدِ فَمَنْ سَمِعَ بِهِمْ فَلْيَأتِهِمْ فَبايِعَهُمْ وَلَوْ حَبْواً عَلَی الثَّلْجِ»؛ اربلی, كشف الغمة فی معرفة الائمة، ج 2، ص 473؛ علامه مجلسی، بحارالانوار، ج 51، ص 84.
[8] . «تَنْزِلُ الرَّايَاتُ السُّودُ الَّتِي تَخْرُجُ مِنْ خُرَاسَانَ إِلَى الْكُوفَةِ فَإِذَا ظَهَرَ الْمَهْدِيُّ بُعِثَ إِلَيْهِ بِالْبَيْعَةِ»؛
[9].«رَجُلٌ مِنْ أَهْلِ قُمَّ يَدْعُو النَّاسَ إِلَى الْحَقِّ يَجْتَمِعُ مَعَهُ قَوْمٌ كَزُبَرِ الْحَدِيدِ لَا تُزِلُّهُمُ الرِّيَاحُ الْعَوَاصِفُ وَ لَا يَمَلُّونَ مِنَ الْحَرَبِ وَ لَا يَجْبُنُونَ وَ عَلَی اللَّهِ يَتَوَكَّلُونَ وَ الْعاقِبَةُ لِلْمُتَّقِينَ»؛ محمّد باقر مجلسی, بحار الانوار, ج57, ص 216.
[10].«لَيْسَ فِي الرَّايَاتِ أَهْدَى مِنْ رَايَةِ الْيَمَانِيِّ هِيَ رَايَةُ هُدًى لِأَنَّهُ يَدْعُو إِلَى صَاحِبِكُم»؛ نعمانی, الغيبة, ص256.
[11] . مجموعه مقالات و گفتارها در پيرامون حضرت مهدی عجل الله فرجه ، ص 207.
[12] . جمعی از نويسندگان، چشم به راه مهدی عجل الله فرجه ، ص 306 ـ 303.
[13] . «رِجالٌ مُؤمِنُونَ عَرِفُوا اللَّهَ حَقَّ مَعرِفَتِهِ وَهُمْ اَنْصارُالمَهْدِىِّ فِي آخِرِ الزَّمانِ»؛ محمّد باقر مجلسی, بحارالانوار، ج 57، ص229.
[14] . «رِجالٌ كَاَنَّ قُلُوبَهُم زُبُرُ الحَدِيدِ لايَشُوبُها شَكٌ فِى ذاتِ اللَّهِ اَشَدُّ مِنَ الحَجَرِ...»؛ بحارالانوار، ج 52، ص 307.
[15] . «طوُبى لِمَنْ اَدرَكَ قائِمَ اَهلِ بَيْتي وَ هُوَ مُقتَدٍ بِهِ قَبْلَ قِيامِهِ يَتَولّى وَليَّهُ وَيَتَبرَّأُ مِنْ عَدُوِّهِ وَيَتَوَلىَّ الاَئِمَّةَ الهادِيَةَ مِنْ قَبْلِهِ اوُلئِك رُفَقائی وَ ذَوُو وُدّى وَ مَوَدَّتى وَاَكْرَمُ اُمَّتى عَلَیَ»؛ شيخ طوسی, كتاب الغيبة، ص 456؛ كمال الدين و تمام النعمة، ج 1، ص286، ح 3.
[16] . ر.ک: لطف الله صافی گلپايگانی, منتخب الاثر، ص640، ح 3.
[17] . پيشين، ص 245، ح 46.
. «اللهم لك الحمد علی ماجری به قضاؤك فی اوليائك... و جعلتهم الذريعة اليك و الوسيلة الی رضوانك.» گفته ميشود تا تمامي شرايط ظهور تحقق پيدا نکند، حضرت مهدي عجل الله فرجه ظهور نخواهد کرد. درباره شرايط ظهور توضيح دهيد! آيا اين شرايط در اختيار مردم است يا خير؟ «شرايط ظهور»؛ در اصطلاح مهدويّت عبارتند از: زمينههايی كه تحقق ظهور و قيام حضرت مهدی عجل الله فرجه را قطعيّت بخشيده، آن را امری منطقی و لازم مینمايانند. اگر چه شرايط ظهور امام عصر عجل الله فرجه به طور كامل برای ما روشن نيست، با بهرهگيری از سخنان معصومين علیهم السلام استفاده میشود که بخشی از بنيادیترين آنها عبارت است از: 1. برنامه و طرحی فاخر كه بتواند با ساختاری متعالی، عدل راستين را در تمام گيتی بر پاکرده، ثبات و ايستايي بخشد. و زمينه سعادت و كمال همگان را فراهم کند. اين شرط، با بعثت پيامبر خاتمصلی الله علیه و آله و سلم محقق شد. آنگاه که به مدّت 23 سال فرشتة وحی، قانونی جامع و مدوّن را برای همه زمان ها، به ارمغان آورد.2. رهبر و هدايتگری بزرگ، شايسته و معصوم كه از سوی خداوند منصوب شده است.و اين شرط نيز در پگاه نيمه شعبان سال 255 هجری، با فرودآمدن نور آخرين ذخيرة الهي در بيت امام عسكری علیه السلام تحقق يافت. 3. گروهی از انسانهای فداكار كه در اوج تقوا، برای دفاع همه جانبه از برنامه امام علیه السلام آمادگی داشته باشند. 4. آمادگی همگانی جامعه بشری برای پذيرش آن رهبر و هدايتگر. از آيات، احاديث و نيز سخنان دانشوران مسلمان استفاده میشود، يکی از مهمترين رازهای غيبت امام مهدی عجل الله فرجه آماده نبودن جامعة انسانی است. بنابراين، قطع استمرار حضور ظاهری سفيران الهي و غيبت ولي غايب، به دلیل عدم آمادگی و جهالت مردم پيش آمد. مردم پيامبران را کشتند، امامان را کشتند، از پيش تازان حقّ طلب و مقيّد و مکتبی و حامل ارزشها، شهيدان قسط و عدل حمايتهای کارساز نکردند. شايد اگر 124هزار پيغمبر و امام ديگر فرستاده میشد، اهالی زر و زور و تزوير آنها را میکشتند. به طور قطع چنين کاری عبث و بيهوده بود و خداوند از عمل بيهوده مبراست. در گذشته پيامبران از کوه پايين آمده، و به سراغ مردم میرفتند، سنگ و خاکستر و زخم شمشير را به جان میخريدند، تا مردم را هدايت کنند. امّا در عصر غيبت، مردم بايد احساس نيازکرده و با علم و معرفت سراغ امام زمان علیه السلام بروند؛ که آن سبو بشکست و آن پيمانه ريخت.[1] آن چه در پيشوايان دينی و به ويژه درباره حضرت مهدی علیه السلام مطرح است، پذيرش قلبی و همگانی رهبری آن حضرت و حمايت از آن است. اگر چه اين امر در زمان ظهور آن حضرت، به شکل کامل تحقق خواهد يافت و مردم با ملاحظه روش و رفتار والای آن حضرت با رضايت و خشنودی تمام، ولايت و حاکميت او را خواهند پذيرفت و از او اطاعت خواهند کرد، زمينه آن به طور قطع می بايست پيش از ظهور رقم بخورد. يکی از دانشمندان معاصر، اين آمادگی جهانی را در سه بعد، مورد ارزيابی قرار داده است:الف) آمادگی فکری و فرهنگی؛ يعنی سطح افکار مردم جهان آن چنان بالا رود که بدانند مثلاً مسئله نژاد يا مناطق مختلف جغرافيايي، مسئله قابل توجهی در زندگی بشر نيست، تفاوت رنگها و زبانها و سرزمينها نمیتوانند نوع بشر را از هم جدا سازد، تعصبهای قبيلهای و گروهی بايد برای هميشه بميرد؛ ... بلکه همانگونه که نور آفتاب، نسيمهای روح بخش، ابرهای بارانزا و ساير مواهب و نيروهای جهان طبيعت، به اين مرزها ابداً توجهی ندارد و همه روی کره زمين را دور می زنند و دنيا را درعمل يک کشور میدانند، ما انسانها نيز به همين مرحله از رشد فکری برسيم.ب)آماده گی اجتماعی؛ مردم جهان بايد از ظلم وستم و نظامات موجود خسته شوند، و تلخی اين زندگی مادّی و يک بعدی را احساس کنند، و حتی از اين که ادامه اين راه يک بعدی ممکن است در آينده، مشکلات کنونی را حل کند مأيوس گردند...ج) آمادگیهای تکنولوژي و ارتباطی؛ برخلاف آن چه بعضی میپندارند که رسيدن به مرحله تکامل اجتماعی و رسيدن به جهانی آکنده از صلح و عدالت، حتماً همراه با نابودی تکنولوژي جديد امکان پذير است، وجود اين صنايع پيشرفته، نه تنها مزاحم يک حکومت عادلانه جهانی نخواهد بود، بلکه شايد بدون آن، وصول به چنين هدفی محال است.[2] بنابراين آن چه تا كنون به وقوع نپيوسته، شرط سوم و چهارم است. برای تحقق اين دو شرط بايد تلاش كرد و در جهت تربيت نفوس خويش و ديگران كوشيد. علاوه بر آن چه ياد شد، گمان میرود پارهای شرايط ديگر نيز تحقق خواهد يافت. اگر چه بر ما پوشيده است. بیترديد بايد همة شرط ها واقع شود. تا زمينة ظهور به طور كامل فراهم آيد. برای تسريع در تحقق اين شرايط و رخ نمودن روزگار آرمانی ظهور، افزون بر دعا و تضرّع در درگاه احديّت، تلاش و کوشش در راه اصلاح خويش و جامعه، بسيار سودمند است. معصومان علیهم السلام، مؤمنان را به کوشش و آن گاه دعا و نيايش، در اين باره فرمان دادهاند. ذکر آن لازم است كه برخی افراد، اموری هم چون فراگيری جهان از ستم را نيز از شرايط ظهور دانستهاند، از اين رو میپندارند كه بايد در جهت تحقّق اين شرط نيز كوشيد و به ترويج فساد دست يازيد تا شرايط فراهم شده، پردههای غيبت كنار رود و ظهور حضرتش نزديک شود! به طور قطع اين پندار، باطل و نادرست است، زيرا: 1. اين چنين نيست که پرشدن زمين از ستم و بيداد از شرايط ظهور باشد؛ بلکه از روايات و سخنان بزرگان بر میآيد: که آن، نشانه ظهور است و روشن است که هرگز کسی مأمور به وجودآوردن نشانه نيست. 2. بر فرض که فراگيری ستم از شرايط ظهور به شمار آيد، به طور قطع در شمار شرايط مصطلح نيست، چرا که جهان به رغم تلاش مؤمنان دلسوز، به سمت ستم فراگير پيش میرود. بنابراين بايسته و شايسته است، مؤمنان راستين، وظيفه خويش را انجام دهند و تكليف الهي اهل ايمان را ـ بیآن كه در نتيجه بينديشند ـ به جای آورند، زيرا نتيجه ندادن و توفيق نيافتن، سبب برداشته شدن تكليف نمیشود.
[1] . شعبان علی لامعی, قدّيس, ص 88. (با تصرّف)
[2] . ناصر مکارم شيرازی, مهدی انقلابی بزرگ, نشانههاي ظهور حضرت مهدي عجل الله فرجه کدامند؟ و آيا تا امروز اين نشانهها پديد آمدهاند يا خير؟ ظهور حضرت مهدی عجل الله فرجه به عنوان عظيمترين حادثهای که در دوران زندگی انسان رخ خواهد داد، بدون ترديد دارای نشانههايي است که در سخنان معصومين علیهم السلام، فراوان به آنها اشاره شده است. آن چه از کلام اين بزرگان استفاده میشود عبارتند از: رخدادهايي كه در آستانه ظهور، يا همزمان و يا پس از ظهورحضرت مهدی علیه السلام پديد میآيند و تحقّق هر يك از آن نشانهها، نويدی از ظهور حضرت مهدي عجل الله فرجه و نزديكترشدن قيام جهانی آن حضرت است. بنابراين، از يک نگاه مي توان گفت: نشانه هاي ظهور از نگاه وقوع زماني به چهار دسته تقسيم مي شود:1. نشانههايي که با فاصله زماني، پيش از ظهور رخ ميدهند.2. نشانههايي که با فاصله بسيار اندک، پيش از ظهور اتفاق ميافتند(در آستانه ظهور).3. نشانههايي که هم زمان با حادثه بزرگ ظهور حضرت مهدي عجل الله فرجه رخ ميدهند.4. نشانههايي که با فاصلهاي اندک، پس از ظهور و پيش از قيام حضرت مهدي عجل الله فرجه اتفاق ميافتند. در مراجعه به روايات مربوط درخواهيم يافت که انبوهی از رخدادهای طبيعی و غيرطبيعی و دگرگونیهای سياسی ـ اجتماعی، به عنوان نشانههای ظهور ياد شده است. روشن است كه ميزان اعتبار و درستی همه اين نشانهها، يكسان نخواهد بود. برخی در منابع معتبر آمده و از جهت سند و دلالت استوار است. بعضی نيز در كتابهای غيرمعتبر و به وسيله افراد غيرموثق ياد شده است. برخی از اين نشانهها، فقط نشانه ظهور است و بعضی هم نشانه ظهور و هم نشانه برپايی قيامت میباشد. برخی نشانهها، كلی و محوری است و بعضی بيانگر مسائل ريز و جزئی است كه گاه، همه آنها را میتوان در عنوان واحدی گرد آورد. اگر چه در کتابهای مفصل، به بسياری از اين نشانهها بدون اين که روشن شود چه مقدار دارای اعتبار است، پرداخته شده است، در اينجا به دلیل اين که پرداختن به انبوه آنها خالی از فایده است، فقط به بررسی اجمالی نشانههای حتمی میپردازيم. از اين رو نخست لازم است توضيح کوتاهی در باره نشانههای حتمی و غير حتمی داده شود.الف)نشانههای حتمی مقصود از «نشانههای حتمی» آن است كه پديدار شدن آنها ـ بدون هيچ قيد و شرطی ـ قطعی و خواهد بود. البته بايد توجه کرد كه حتمی و يا و قطعی بودن وقوع اين نشانهها، به اين معنا نيست كه پديد نيامدن آنها، محال است؛ بلكه به حسب فراهم بودن شرايط و مقتضيات و نبودن بازدارندهها، پديدآمدن آنها ـ اگر خداوند اراده كند ـ قطعی خواهد بود. از روايات فراوانی كه در ميان آنها روايات صحيح نيز وجود دارد, حتمی بودن نشانههای پنجگانه استفاده میشود: خروج سفيانی، قيام يمانی، صيحه آسمانی، قتل نفس زكيّه و خسف در بيداء. [1]ب)نشانههای غيرحتمی در برابر نشانههای حتمی، نشانههای انبوهی در شمار نشانههای غيرحتمی قرار دارد؛ يعنی، مقيد و مشروط به اموری است كه در صورت تحقق آنها، به عنوان نشانه پديد میآيد. به عبارت ديگر نشانههای غيرحتمی شايد پديد آيد و شايد پديد نيايد و امام زمان عجل الله فرجه ظهور كند. پارهای از نشانههايی كه به حتمی بودن آنها تصريح نشده، از اين قرار است: 1. بارش بارانهای فراوان در آستانه ظهور. 2. خسوف و كسوف نابههنگام پيش از ظهور. 3. مرگ و ميرها، زلزلهها و جنگها و آشوبهای فراگير. و... در پايان، گفتنی است كه حديثهای فراوانی درباره نشانههای غيرحتمی ظهور، در منابع روايی وجود دارد. اسناد اين روايات، بيشتر ضعيف و غيرقابل اعتماد است. از نگاه دلالت نيز، هم آهنگی و انسجام لازم بين آنها نيست و پارهای از آنها دارای اعتبار کافی نيست. ذکر آن لازم است که اهميّت بسيار مسئله «مهدويّت» از يك سو و علاقهمندی شديد مسلمانان به آگاهی از چگونگی رخدادهای آينده و پديدارشدن نشانههای ظهور مهدی عجل الله فرجه ، از سوی ديگر، سبب شده تا دشمنان و بدخواهان ـ به ويژه حاكمان ستم گر ـ وسوسه شوند و در جهت برآوردن منافع سياسی خويش، تغييراتی در روايات پديد آورند.[2] تأکيد بر اين مسئله ضروری است که در کتاب ها با انبوهی از روايات صحيح و غيرصحيح در زمينه نشانههای ظهور، روبهرو هستيم كه دست كمشماری از آنها از آفت جعل و تحريف مصون نمانده است. بدبختانه كتابهايی نيز وجود دارد كه در آنها از روی جهل و يا دلسوزی و يا به عمد و از روی غرض، به اين امر دامن زده شده است. بنابراين التزام به درستی همه اين روايات مشكل است و در بررسی نشانههای ظهور، احتمال جعل و تحريف و دسيسههای دستهای پنهان سياست را نبايد ناديده گرفت. ناگفته نماند که وجود مواردی از جعل و تحريف، در نشانههای ظهور و يا وجود مدعيان دروغين به عنوان نمونه نشانهها، هرگز دليل اين نمیشود كه همه روايات از اعتبار بيفتد و يا اصل همه نشانهها زير سؤال برود؛ زيرا دستهای از اين نشانهها مسلّم و قطعی است. و نيز اين که وجود پارهای اشكالات و ضعفها در نشانههای ظهور و احتمال تحريف و تغيير در آنها از سوی دشمنان و يا ادعاهای واهی برخی شيّادان درباره اصل مهدويّت، هرگز به اصل مهدويّت و اعتقاد به ظهور قائم عجل الله فرجه آسيبی نمیرساند، زيرا اعتقاد به مهدويّت و ظهور حضرت مهدی علیه السلام مورد اتفاق فريقين است و با تواتر ثابت شده است و هرگز خدشهای به آن وارد نمیگردد.[3] در پايان گفتنی است که از آن جايی كه در منابع دينی، قيام حضرت مهدی عجل الله فرجه ، به عنوان يكی از نشانههای برپايی قيامت شمرده شده است، پارهای از نشانههای ظهور به عنوان نشانههای قيامت نيز شمرده میشود. امام علی علیه السلام در اين باره فرمود: «پيامبر گرامی اسلامصلی الله علیه و آله و سلم فرمود: به ناگزير ده چيز پيش از برپايی قيامت خواهد بود: سفيانی، دجّال، دود، دابه(جنبنده)، خروج قائم عجل الله فرجه ، طلوع خورشيد از مغرب خود، فرودآمدن حضرت عيسی علیه السلام ، فرورفتن در مشرق و فرورفتن در جزيرة العرب و آتشی كه از «قعر عدن» بيرون خواهد آمد تا مردم را به سوی محشر سوق دهد...».[4]
[1] . امام صادق علیه السلام میفرمايد: «خَمْسٌ قَبْلَ قِيَامِ الْقَائِمِ علیه السلام الْيَمَانِيُّ وَ السُّفْيَانِيُّ وَ الْمُنَاددربارة هر يک از نشانههای حتمی ظهور توضيح دهيد! دربارة هر يک از نشانههای حتمی ظهور توضيح دهيد! همان گونه که پيش از اين ياد شد، از روايات استفاده میشود که پنج حادثة مهم از نشانههای حتمی ظهور و قيام حضرت مهدی عجل الله فرجه است. اگر چه برخی نشانهها را به گونهای تعريف کردهاند که ناگزير میبايست گفت همة آنها پيش از ظهور حضرت رخ خواهد داد، به نظر می رسد اينگونه نيست؛ بلکه بعضی هم زمان و بعضی پس از ظهور است. از اين رو نگارنده مناسب تر می داند به جای نشانههای ظهور از عنوان نشانههای قيام استفاده شود، تا اين اشکال که، چگونه ممکن است نشانه چيزی مؤخر بر آن چيز باشد، به وجود نيايد. مؤيد اين ديدگاه اين است که در اغلب رواياتی که نشانهها را گفته، سخن از قيام حضرت است، نه ظهور آن حضرت. مهمترين اين تعبيرها همان تعبير «خمس قبل قيام القائم» است. در اينجا درباره نشانههای حتمی اشارهای میشود:1. خروج سفيانی؛ در روايات آمده پيش از قيام حضرت مهدی عجل الله فرجه ، مردی از نسل ابوسفيان در منطقه شام خروج میكند و با تظاهر به دين داری، گروه زيادی از مسلمانان را فريب میدهد و بخش گستردهای از سرزمينهای اسلامی را به تصرف خود در میآورد. او بر مناطق پنج گانه ـ شام، حمص، فلسطين، اردن، قنسرين و منطقه عراق ـ سيطره میيابد و در كوفه و نجف، به قتل عام شيعيان میپردازد و برای كشتن و يافتن آنان جايزه تعيين میكند [1]مدت حكومت او نه ماه است.[2] وی آن گاه كه از ظهور حضرت حجّت علیه السلام آگاه میگردد، با سپاهی عظيم به جنگ وی میرود و در منطقه «بيداء» (بين مكه و مدينه) با سپاه امام علیه السلام برخورد میكند و به امر خدا، همه لشكريان وی ـ به جز چند نفر ـ در زمين فرو میروند و هلاك میشوند.[3] دربارة اين كه سفيانی كيست؟ و چه ويژگیهايی دارد؟ و چگونه خروج میكند؟ و... چندان سخن روشنی در دست نيست. از برخی روايات استفاده میشود که نام وی عثمانبن عنبسه و از خاندان ابوسفيان است.[4] برخی بر اين باورند که سفيانی فرد مشخصی نيست؛ بلكه فردی است با ويژگیهای ابوسفيان كه در آستانه ظهور حضرت مهدی عجل الله فرجه به طرف داری از باطل، خروج میكند و مسلمانان را به انحراف میكشاند. در حقيقت، ابوسفيان، به عنوان سرسلسله سفيانيان، سمبل و نماد پليدی است. او غارتگری بود كه با رباخواری، زورگويی و چپاول اموال مردم، ثروتهای هنگفتی به چنگ آورده بود و از راه فريب و استثمار تودههای ستم كشيده و ترويج خرافات و دامن زدن به نظام طبقاتی جاهلی، قدرت فراوانی کسب کرده بود. ابوسفيان، به عنوان سردمدار شرك، بت پرستی و سرمايه داری طاغوتی، هر نوع حركت و جنبشی را كه دم از عدالت، برادری و آزادی میزد، دشمن شماره يك خود میدانست و با قدرت تمام در برابر آن به مبارزه برمیخاست.[5] بنابراين، در حقيقت سفيانی يك جريان است، نه يك شخص. سفيانی جريان باطل در بستر تاريخ است. بر فرض هم كه سفيانی را از نسل ابوسفيان بدانيم، اشكالی پديد نمیآيد و واپسين مهره اين زنجيره، همان سفيانی است كه در آستانه ظهور قائم عجل الله فرجه خروج میكند.2. خَسْف به بَيْداء؛ از روايات نشانههای ظهور استفاده میشودکه فرو رفتن در سرزمين بَيْداء ـ كه از آن به «خسف به بيداء» ياد شده است ـ از نشانههای حتمی ظهور حضرت مهدی عجل الله فرجه شمرده شده است. اين نشانه در احاديثی كه درباره سفيانی سخن گفتهاند، فراوان ذكر شده است.[6] «خَسْف» در لغت به معنای فرورفتن و پنهان شدن است و «بَيداء» نام سر زمينی بين مكه و مدينه است.[7] منظور از «خسف به بيداء» آن است كه سفيانی با لشكری عظيم به قصد جنگ با حضرت مهدی علیه السلام عازم مكه میشود، اما در بين مكه و مدينه ـ در محلی كه به سرزمين «بيداء» معروفاست ـ بهگونهای معجزه آسا، به امر خداوند، در دل زمين فرو میروند. روايات بسياری ـ از اهل سنّت و شيعه ـ این نشانه را يكی از نشانههای حتمی ظهور ياد کرده اند.[8] امام باقر علیه السلام در بخشی از يك روايت مفصل فرمود: «... و سفيانی گروهی را به مدينه روانه كند و مهدی از آن جا به مكه رخت بربندد وخبر به فرمانده سپاه سفيانی رسدكه مهدی علیه السلام به سوی مكه بيرون شده است. پس او لشكری از پی آن حضرت روانه كند، ولی او را نيابد تا اين كه مهدی علیه السلام با حالت ترس و نگرانی بدان سنّت كه موسی بن عمران داشت، داخل مكه شود.» آن گاه آن حضرت در ادامه فرمود: «فرمانده سپاه سفيانی در صحرا فرود میآيد، پس آوازدهندهای از آسمان ندا میكند كه «ای دشت، آن قوم را نابود ساز!» پس آن نيز ايشان را به درون خود میبرد و هيچ يك از آنان نجات نمیيابد مگر سه نفر...».[9]3. خروج يمانی؛ يكی ديگر از نشانههای حتمی ظهور حضرت مهدی عجل الله فرجه ، خروج سرداری از اهل يمن است كه مردم را به حق و عدل دعوت میكند. در کتابهای شيعه، روايات فراوانی در اين باره وجود دارد؛[10] به گونهای كه برخی آنها را مستفيض دانستهاند.[11] امام باقر علیه السلام در اين باره فرمود: «... خروج سفيانی و يمانی و خراسانی در يك سال و يك ماه و يك روز واقع خواهد شد؛ با نظام و ترتيبی هم چون نظام يك رشته كه به بند كشيده شده است. هر يك از پی ديگری [میآيد] و جنگ قدرت و هيبت از هر سوی فراگير میشود. وای بر كسی كه با آنان دشمنی و ستيز كند! در ميان پرچمها، راهنماتر از پرچم يمانی نباشد كه آن پرچم هدايت است، زيرا دعوت به صاحب شما میكند و هنگامی كه يمانی خروج كند، خريد و فروش سلاح برای مردم و هر مسلمانی ممنوع است. چون يمانی خروج كرد، به سوی او بشتاب كه همانا پرچم او پرچم هدايت است. هيچ مسلمانی را روا نباشد كه با آن پرچم مقابله كند. پس هر كس چنين كند او از اهل آتش است، زيرا او به سوی حق و راه مستقيم فرا میخواند».[12] اگر چه به جزئيات و چگونگی قيام و خروج يمانی، اشاره نشده است، از نشانههای حتمی ظهور به شمار می آید. 4. قتل نَفْس زَكيَّه؛ «نفس زكيّه» يعنی، فرد بیگناه، پاك، كسی كه قتلی انجام نداده است و جرمی ندارد.[13] از روايات استفاده مي شود در آستانه ظهور حضرت مهدی عجل الله فرجه در گيرودار مبارزات زمينه ساز انقلاب مهدی علیه السلام ، فردی پاك باخته و مخلص، در راه امام علیه السلام میكوشد و مظلومانه کشته می شود. اين رخداد عظيم، طبق بيان روايات، بين ركن و مقام ـ در بهترين مكانهای زمين ـ اتفاق میافتد. فرد يادشده از اولاد امام حسن مجتبی علیه السلام است.[14] 5. ندای آسمانی؛ «ندا» در لغت به معنای بلندشدن صدا و ظهور آن است و گاهی فقط به صدا اطلاق میشود[15]. در اينجا منظور از ندای آسمانی، صدايی است كه در آستانه ظهور حضرت مهدی عجل الله فرجه از آسمان شنيده میشود، و همه مردم آن را میشنوند.[16]رواياتی كه دربارة اين نشانهها از طريق شيعه و سنّی رسيده، فراوان بلكه متواتر است.[17] امام باقر علیه السلام در اين باره میفرمايد: «نداكنندهای از آسمان، نام قائم را ندا میكند، پس هر كه در شرق و غرب است، آن را میشنود. از وحشت اين صدا، خوابيدهها بيدار، ايستادگان نشسته و نشستگان بر دو پای خويش میايستند. رحمت خدا بر كسی كه از اين صدا عبرت گيرد و آن را اجابت كند، زيرا صدای نخست، صدای جبرئيل روح الامين است».[18] از مجموع رواياتی که در اين باره وجود دارد، میتوان چند نكته را استفاده كرد: 1. «ندای آسمانی»، از نشانههای حتمی ظهور شمرده شده است و شيخ طوسی، نعمانی، شيخ مفيد، شيخ صدوق، و... به حتمی بودن آن اشاره كردهاند.[19]2. اين صدا از آسمان شنيده میشود؛ به گونهای كه همه مردم روی كره زمين ـ در شرق و غرب ـ آن را میشنوند و به خود میآيند. از برخی روايات استفاده میشود كه هر جمعيتی آن صدا را به زبان خود خواهد شنيد.[20]3. محتوای اين پيام آسمانی، دعوت به حق و حمايت و بيعت با حضرت مهدی عجل الله فرجه است.[21]
[1] . كمال الدين و تمام النعمة، ج 2، ص 651.
[2] . كتاب الغيبة، ص 449.
[3] . الغيبة، ص 279، ح 67؛ هم چنين ر.ك: كتاب الفتن، ص 168.
[4] . كمال الدين و تمام النعمة، ج 2، ص 365، ح 9.
[5] . جمعی از نويسندگان, چشم به راه مهدی عجل الله فرجه ، ص 274.
[6] . نعمانی, الغيبة، ص 304، ح 14.
[7] . ابن منظور, لسان العرب، ماده خسف و بيداء.
[8] . شيخ کلينی, الكافی، ج 8، ص 310، ح 483؛ شيخ صدوق, الخصال، ج1، ص303، ح82؛ نعمانی, الغيبة، ص257، ح15.
[9] . نعمانی, الغيبة، ص 279، باب 14، ح 67.
[10] . شيخ کلينی, الكافی، ج 8، ص 310، ح 483 ؛ الغيبة، ص 252، ح 11.
[11] . ر.ک: سيّد محمّد صدر, تاريخ غيبت كبرا، ص 525.
[12] . نعمانی, الغيبة، ص 369، باب 13، ح 13.
[13] . ر.ک: سوره كهف (18)، آيه 74.
[14] . شيخ صدوق, كمالالدين و تمام النعمة، ج 1، ص 330، ح 16.
[15] . راغب اصفهانی، المفردات, ماده ندا.
[16] . ر.ك: نعمانی, الغيبة، ص 253، ح 13.
[17] . ر.ك: لطف الله صافی گلپايگانی, منتخب الاثر، ص 459.
[18] . «يُنادِي مُنادٍ مِنَّ السَّماءِ بِاسْمِ القائِم، فَيَسْمَعُ مَنْ بِالْمَشْرِقِ وَمَنْ بِالمَغْرِبِ، لايَبْقی راقِدٌ اِلّا اِسْتَيْقَظَ، وَلا قائِمٌ اِلاَّ قَعَدَ، وَلا قاعِدٌ اِلاَّ قامَ عَلی رِجْلَيْهِ فَزِعاً مِنْ ذلكَ الصَّوتِ... وَهُوَ صَوتُ جَبْرَئيل الرُّوحُ الاَمِين»؛ نعمانی, الغيبة، ص 235، ح 13.
[19] . ر.ك: شيخ طوسی, كتاب الغيبة، ص 435، ح 425؛ شيخ مفيد, الارشاد، ج 2، ص 370.
[20] .شيخ طوسی, كتاب الغيبة، ص 266، ح 54؛شيخ صدوق, كمالالدين و تمام النعمة، ج 2، ص 650، ح 8.
[21] .شيخ طوسی, كتاب الغيبة، ص 435؛ شيخ صدوق, كمالالدين و تمام النعمة، ج 2، ص 652، ح 14.
ِي يُنَادِي مِنَ السَّمَاءِ وَ خَسْفٌ بِالْبَيْدَاءِ وَ قَتْلُ النَّفْسِ الزَّكِيَّةِ»؛ شيخ صدوق, کمال الدين و تمام النعمة, ج2, ص649؛ شيخ طوسی, كتاب الغيبة، ص 436، ح 427. [2] . ر.ک: جمعی از نويسندگان, نور مهدی علیه السلام ، مقاله علی دوانی، ص 70.[3] . ر.ک: چشم به راه مهدی عجل الله فرجه ، ص 258. [4] . شيخ طوسی, كتاب الغيبة، ص 436، ح 426.
[12] . «اللّهم أنت كشّاف الكرب و البلوی.....»
م نعمانی, الغيبة، ص 129؛ شيخ صدوق, كمالالدين و تمام النعمة، ج 2، ص 409، ح 9.
[27] . شيخ صدوق, كمالالدين و تمام النعمة، ج 2، ص 81، ح 8.
[28]. کلينی، كافي، ج1 ، ص377.
تانی, انتظار, در بين نشانههاي ظهوراز خروج دجّال سخنهاي فراواني نقل شده است. در اين باره توضيح دهيد!
خروج دجّالدر بين نشانههاي ظهوراز خروج دجّال سخنهاي فراواني نقل شده است. در اين باره توضيح دهيد! يکی از نشانههايي که فراوان از آن سخن به ميان آمده، خروج دجّال است. اگر چه اين رخداد در شمار نشانههای حتمی ظهور ذکر نشده است،دربارة آن ـ به ويژه در منابع اهل سنّت ـ به مراتب از نشانههای حتمی بيشتر اشاره شده است. «دجّال» از نگاه کتابهای لغت به معنای «آب طلاکاری» و «طلا اندودكردن» است. از آنجايي که در اين کار فلزی غير از طلا با ظاهری طلا ارائه می شود، نوعی دغل کاری و ظاهرفريبی تلقی می شود. به همين علت، افراد بسيار دروغگويی كه باطل را حق جلوه میدهند «دجّال» ناميده می شوند.[1] از روايات اسلامی استفاده میشود که دجّال ستم كاری است كه در آخِرُالزّمان، مردم را گمراه خواهد كرد. البته در آموزههای سه دين يهوديت، مسيحيت و اسلام از آن سخن به ميان آمده است. گاهی افرادی در هر سه جامعه دينی میگويند: دجّال تولد يافته و زنده است.[2] در رواياتی، از خروج «دجّال» به عنوان نشانه ظهور و در برخی ديگر از آن به عنوان يكی از «اَشْراطُ السَّاعَة»[3] ياد شده است. اين نشانه، در كتابهای اهل سنّت بيشتر با عنوان يکی از نشانههای برپايی قيامت دانسته شده؛[4] امّا منابع روايی شيعه، اغلب آن را حادثهای مهم که هم زمان با ظهور حضرت مهدی عجل الله فرجه رخ خواهد داد، ياد کرده اند. از اين رو در شمار نشانه های ظهور ذکر شده است.[5]به طور اساسی درباره دجّال و خروج وی، ديدگاههای متفاوتی ارائه شده است: الف) برخی بر اين باورند که دجّال، نام شخص معيّنی نيست و هر كسی كه با ادعاهای پوچ و بیاساس و با توسل به حيلهگری و نيرنگ، در صدد فريب مردم باشد، دجّال است. اين كه در روايات از «دجّال»های فراوان سخن به ميان آمده، اين احتمال را تقويت میكند. پيامبر اكرمصلی الله علیه و آله و سلم فرموده است: «قيامت، برپا نمیشود، تا وقتی كه مهدی از فرزندانم قيام كند و مهدی قيام نمیكند، تا وقتی كه شصت دروغگو خروج كنند و هر كدام بگويد، من پيامبرم.»[6] در روايات، از اين «دجّال»ها و دروغگويان، فراوان نام برده شده است؛ در بعضی دوازده و در برخی سی، شصت و هفتاد دجّال آمده است.[7] از ميان اين «دجّال»ها، فردی كه در دروغگويی، حيلهگری و مردم فريبی سرآمد همة دجالان و فتنهاش از همه بزرگتر است، نشانة ظهور مهدی علیه السلام و يا برپايی قيامت است. بر اين اساس دو نوع دجّال هست: يكی همان دجّال حقيقی و واقعی است كه پس از همه «دجّال»ها میآيد و ديگری، گروهی شيّاد و دروغگويند كه دست به فريبكاری، تحميق و گمراهی مردم میزنند. پيامبر اكرمصلی الله علیه و آله و سلم میفرمايد: «پيش از خروج دجّال، بيش از هفتاد دجّال خروج خواهد كرد».[8] حقيقت داستان دجّال، بيانگر اين واقعيت است كه در آستانة هر انقلابی، افراد فريب كار و منافق ـ كه معتقد به نظامهای پوشالی گذشته و حافظ سنّتها و ضد ارزشهايند ـ برای نگهداشتن فرهنگ و نظام جاهلی گذشته، همه تلاش خود را به كار میگيرند و با سوءاستفاده از زمينههای فكری و اجتماعی و احساسات مردم، دست به تزوير و حيلهگری میزنند تا آنان را نسبت به اصالت و تحقّق انقلاب و استواری رهبران آن، دلسرد و دودل كنند و با شيطنت، آنان را به كژراهه برند! در انقلاب جهانی حضرت مهدی عجل الله فرجه ، چنين خطری پيشبينی شده است و از آن جايی كه اين انقلاب از همه انقلابهای تاريخ بزرگتر و گستردهتر است، خطر فريب كاران دجّال صفت نيز به مراتب بيشتر و گستردهتر است. در آستانه ظهور، آنان همه تلاش خويش را به كار خواهند گرفت كه مردم را فريب دهند و آنها را نسبت به نتيجه آن دلسرد و نااميد سازند و سرانجام از پيروزی حتمی آن جلوگيری كنند. البته در اين جا میتوان گفت: ممكن است يكی از آن دجّالها ـ صفات زشت در او بيشتر از همه متبلور است ـ نشانه ظهور باشد. ب) گروهی ديگر او را فردی معيّن می دانند، با عنوان «دجّال» که خروج میكند و مردم را به انحراف میكشاند. برخی به استناد رواياتی او را زنده میدانند؛ برای مثال گفته میشود او در زمان حضرت رسول اكرمصلی الله علیه و آله و سلم موجود بوده و تا زمان خروج زنده خواهدماند.[9] همان گونه که پيش از اين يادآور شديم، در منابع اهل سنّت بسيار بيش از آن که به موضوعات مربوط به حضرت مهدی علیه السلام اشاره شده باشد به موضوع دجّال پرداخته شده است، و همواره آن را امری نگران کننده ياد کرده اند. اصل داستان «دجّال» در كتابهای مقدس مسيحيان نيز آمده است؛ در انجيل واژه «دجّال» بارها به كاررفته و از كسانی كه منكر حضرت مسيح علیه السلام باشند و يا «پدر و پسر» را انكار كنند، به عنوان «دجّال» ياد شده است: «دروغگو كيست، جز آن كه مسيح بودن عيسی را انكار كند. آن دجّال است كه پسر و پدر را انكار كند.»[10] کسانی که بر اين باورند که او شخصی معيّن است، به اين روايت نيز استناد كردهاند: «اصبغ بن نباته از حضرت علی علیه السلام پرسيد: يا اميرالمؤمنين! دجّال كيست؟ آن حضرت فرمود: دجّال صائدبن صائد (صيد) است. بدبخت كسی است كه او را تصديق كند و خوشبخت آن است كه او را تكذيب كند. از شهری بر آيد كه آن را اصفهان نامند و از دهی كه آن را «يهوديه» گويند.» در پارهای از روايات، محل خروج او سجستان ذكر شده است.[11] چشم راستش ممسوح و چشم ديگرش بر پيشانی است و مانند ستاره صبح میدرخشد، در آن، نقطه عَلَقهای است كه با خون در آميخته است. ميان دو چشمش نوشته است: «كافر» هر خواننده و بیسواد آن را میخواند. در درياها فرو میشود و آفتاب با او میگردد. مقابل او كوهی از دود و عقبش كوهی سپيد است كه مردم تصور میكنند طعام است. در زمان قحطیِ سختی خروج میكند، در حالی كه بر حمار سپيدی سوار است. هر قدم حمارش يك ميل است و زمين منزل به منزل زير پايش نَوَرديده می شود و بر آبی نگذرد جز آن كه فرو رود تا روز قيامت. به آوازی كه همه جن و انس و شياطين عالم ـ در شرق و غرب ـ آن را میشنوند، فرياد كند: «ای دوستان من، نزد من آييد. منم آن كه آفريد و تسويه كرد و تقدير كرد و رهبری نمود. منم پروردگار شما.» دشمن خدا دروغ میگويد او يك چشمی است كه غذا میخورد و در بازارها راه میرود. به راستی كه پروردگار شما نه يك چشم است، و نه غذا میخورد، نه راه میرود و نه زوال دارد! و برتر است خدا از اين اوصاف؛ برتری بزرگی. آگاه باشيد بيشترِ پيروانش در آن روزگار، ناپاك زادگانند و صاحب پوستينهای سبز. خداوند او را در شام بر سر گردنهای كه آن را «افيق» نامند ـ به دست كسی كه عيسی علیه السلام پشت سرش نماز میخواند ـ هنگامی كه سه ساعت از روز جمعه گذشته باشد ـ خواهد كشت. آگاه باشيد که پس از آن، حادثه بزرگ و قيامت كبرا باشد.[12] از نکات شگفآور و تأمل برانگيز در انبوه روايات شيعه و سنّی، ارتباط بسيار شديدی است که بين دجّال و يهود مطرح شده است. در روايات آمده بيشتر پيروان دجال يهودی ها هستند.[13] و ديگر اين که ـ به ويژه در منابع اهل سنّت ـ سخن از كشته شدن دجّال به دست حضرت عيسی علیه السلام است.[14]
[1] . ر.ك: لسان العرب، ج 4، ص 294.
[2] . ر.ك: كنزالعمال، ج 14، ص 323 ـ 282.
[3] . «أشراط» (جمع «شَرَط») به معنای علامت است. و «الساعه» مقصود رستاخيز بزرگ است. بنابراين «أشراط الساعه» به معنای نشانههای ]نزديك شدن[ قيامت است. اين اصطلاح بر مجموع حوادثی اطلاق میشود كه پيش از واقعه عظيم قيامت، اتفاق خواهد افتاد. ر.ک: كتاب العين، ج 6، ص 235؛ مجمع البحرين، ج 4، ص 257.
[4] . مسلم, صحيح ، باب فى الآيات التى تكون قبل الساعة، ح 1؛ ترمذی, سنن ، ج 4، ص 507؛ ابن داوود, سنن ، ج 4، ص 115.
[5] . كمالالدين و تمام النعمة، ج 1، ص 250.
[6] . «لاتَقُومُ السَّاعَةُ حَتَّى يَخْرُجَ المَهْدِيُّ مِنْ وُلْدِي وَلايَخْرُجُ الْمَهدِيّ حَتَّی يَخْرُجَ سِتُّونَ كَذَّاباً كُلُّهُمْ يَقُولُ أَنَا نَبِيٌّ»؛ الارشاد، ج 2، ص 371.
[7] . بحارالانوار، ج 52، ص 209؛ كنزالعمال، ج 14، ص 198 ـ 200.
[8] . كنز العمال، ج 14، ص 200.
[9] . ر.ك: كتاب الغيبة، ص 113، ح 86.
[10] . رساله يوحنا، باب 2، آيه 18 و 22.
[11] . كمالالدين و تمام النعمة، ج 1، ص 250.
[12] . پيشين, ج 2، ص 527، ح 1. (با فرض پذيرش روايت, بعيد نيست بسياری از آن چه ذکر شده معنايي کنايي داشته باشد.)
[13] . ر.ک: کمال الدين و تمام النعمة, ج2, ص528,ح2؛ ابن ابی شيبه, المصنف, ج8, ص661.
[14] . تفسير طبری، ج 3، ص 290، تفسير ابن كثير، ج 1، ص 579.
بايد و نبايدها, ص21ـ24 (با تصرّف).
ـ يکی از اصطلاحاتی که در آن به نشانه های ظهور اشاره شده، «أشراط الساعة» است. اين اصطلاح به چه معناست؟ و چه چيزهايي أشراط الساعة هستند؟ «أشراط» (جمع «شَرَط») به معنای علامت است. و «الساعة» به معنای رستاخيز بزرگ است. بنابراين «أشراط الساعه» به معنای نشانههای ]نزديك شدن[ قيامت است[1]. اين اصطلاح بر مجموع حوادثی اطلاق میشود كه پيش از واقعه عظيم قيامت، اتفاق خواهد افتاد. تعبير «اَشْراطُ السَّاعَة» فقط يك بار در قرآن كريم به كار رفته است. در آن جا که می فرمايد: «آيا آنها جز اين انتظاری دارند كه رستاخيز ناگهان برپا شود؛ [آن گاه ايمان آورند] در حالی كه هم اكنون نشانههای آن آمده است، اما هنگامی كه بيايد، تذكر و ايمان آنها سودی نخواهد داشت».[2] در روايات ـ به ويژه از طريق اهل سنّت ـ اين انگاره، فراوان اشاره شده است.[3] پيامبر گرامی اسلامصلی الله علیه و آله و سلم درباره نشانه هاي رستاخيز میفرمايد: « به ناگزير ده چيز، پيش از برپايی قيامت، رخ خواهد داد: خروج سفيانی، دجّال، پيدا شدن دود، جنبنده، خروج قائم، طلوع خورشيد از مغرب آن، فرود آمدن حضرت عيسی از آسمان، فرو رفتن [در زمين] در ناحيه مشرق و فرو رفتن در منطقه جزيرة العرب و آتشی كه از انتهای عدن برمیخيزد و مردمان را به سوی صحرای محشر راهنمايي میكند».[4] ابن عباس روايت مشروح و جامعی را از پيغمبر گرامی اسلامصلی الله علیه و آله و سلم در داستان حجة الوداع نقل كرده که دربرگيرندة نكات ارزش مند فراوانی است. او میگويد: «با پيامبر اسلامصلی الله علیه و آله و سلم در «حجةالوداع» بوديم، حضرت حلقه در خانه كعبه را گرفت و رو به ما كرد و فرمود: آيا شما را از «اَشْراطُ السَّاعة» آگاه كنم؟ و سلمان ـ كه در آن روز از همه به پيامبرصلی الله علیه و آله و سلم نزديكتر بودـ عرض كرد: آری ای رسول خدا! فرمود: از نشانههای قيامت تضييع نماز، پيروی از شهوات، تمايل به هواپرستی، گرامی داشتن ثروت مندان و فروختن دين به دنيا است. در اين هنگام است كه قلب مؤمن در درونش آب میشود ـ آن چنان كه نمك در آب [ذوب میشود] ـ از اين همه زشتیها كه میبيند و توانايی بر تغيير آن ندارد. سلمان گفت: ای رسول خدا! آيا چنين امری واقع میشود؟ فرمود: آری، سوگند به آن كس كه جانم در دست اوست! در آن زمان، زمام دارانی ظالم، وزرايی فاسق، كارشناسانی ستم گر، و امنايی خائن بر مردم حكومت میكنند. سلمان پرسيد: ای رسول خدا! آيا اين امر واقع میشود؟ فرمود: آری، سوگند به آن كس كه جانم در دست اوست! در آن هنگام زشتیها، زيبا و زيبايیها، زشت میشود. امانت به خيانت كار سپرده میشود و امانت دار خيانت میكند. دروغگو را تصديق و راستگو را تكذيب میكنند. سلمان پرسيد: ای رسول خدا! آيا چنين چيزی واقع میشود؟ فرمود: آری، سوگند به كسی كه جانم در دست اوست! در آن روز حكومت به دست زنان، و مشورت با بردگان خواهد بود. كودكان بر منبرها مینشينند و دروغ، «ظرافت» و زكات «غرامت» و بيتالمال «غنيمت» به شمار ميآيد. مردم به پدر و مادر [خود] بدی میكنند و به دوستانشان نيكی و ستاره دنبالهدار در آسمان ظاهر میشود. سلمان گفت: ای رسول خدا! آيا اين امر واقع میشود؟ فرمود: آری، سوگند به كسی كه جانم در دست اوست! در آن زمان زن با شوهرش، شريك تجارت میشود (و هر دو تمام تلاش خود را در بيرون خانه و برای ثروت اندوزی به كارمیگيرند). باران كم میشود. صاحبان كَرَم خسيس و تهیدستان، حقير شمرده میشوند. در آن هنگام بازارها به يكديگر نزديك میگردد. يكی میگويد چيزی نفروختم و ديگري میگويد سودی نبردم. همه زبان به شكايت و مذمت پروردگار میگشايند. سلمان گفت: ای رسول خدا! آيا اين امر واقع میشود؟ فرمود: آری، سوگند به كسی كه جانم در دست اوست! در آن زمان اقوامی به حكومت میرسند كه اگر مردم سخن بگويند، آنان را میكشند، و اگر سكوت كنند، همه چيزشان را مباح میشمرند اموال آنها را غارت میكنند و احترامشان را پايمال و خونهایشان را میريزند! دلها را پر از عداوت و وحشت میكنند، و همه مردم را ترسان و خائف و مرعوب میبينی! سلمان عرض كرد: ای رسول خدا! آيا اين امر واقع میشود؟ فرمود: آری، قسم به آن كسي كه جانم به دست او است! در آن هنگام چيزی از مشرق و چيزی از مغرب میآورند (قوانينی از شرق و قوانينی از غرب) و امت من متلوّن میگردد. در آن روز وای بر ضعفای امت از آنها و وای بر آنها از عذاب الهي! نه بر کوچک رحم میكنند، نه بر بزرگ احترام میگذارند و نه گنه كاری را میبخشند. بدنهایشان هم چون آدميان است، اما قلبهایشان قلبهای شيطانها است. سلمان گفت: ای رسول خدا! آيا اين امر واقع ميشود؟ فرمود: آری، سوگند به آن كسی كه جانم در دست او است! در آن زمان مردان به مردان قناعت میكنند و زنان به زنان و بر سر پسران به رقابت برمیخيزند؛ همانگونه كه برای دختران در خانوادههایشان! مردان، خود را شبيه زنان و زنان خود را شبيه مردان میكنند! زنان بر زين سوار میشوند (و به خودنمايی میپردازند)؛ لعنت خدا بر آنان باد! سلمان عرض كرد: اي رسول خدا! آيا اين امر واقع میشود؟ فرمود: آری، سوگند به كسی كه جانم در دست او است! در آن زمان به تزيين مساجد میپردازند، آنچنان كه يهود و نصارا معابد را تزيين میكنند! قرآنها را میآرايند (بیآن كه به محتوای آن عمل كنند). منارههای مسجد، طولانی و صفوف نمازگزاران فراوان میشود؛ اما دلها نسبت به يك ديگر دشمن و زبانها مختلف است. سلمان گفت: ای رسول خدا! آيا اين امر واقع میشود؟ فرمود: آری، سوگند به كسی كه جانم در دست او است! در آن هنگام پسران امت من با طلا تزيين میكنند و لباسهای ابريشمين، حرير و ديباج میپوشند و از پوستهای پلنگ برای خود لباس تهيه میكنند! سلمان عرض كرد: ای رسول خدا! آيا اين امر واقع شدنی است؟! فرمود: آری، سوگند به كسی كه جانم در دست او است! در آن هنگام زنا آشكار میگردد. معاملات با غيبت و رشوه انجام میگيرد. دين را فرو مینهند و دنيا را برمیدارند. سلمان گفت: ای رسول خدا! آيا اين امر شدنی است؟! فرمود: آری، سوگند به كسی كه جانم در دست او است! در آن هنگام طلاق زیاد می شود، و حدّی برای خدا اجرا نمیشود؛ اما با اين حال به خدا ضرر نمیزنند (خودشان زيان میبينند). سلمان عرض كرد: ای رسول خدا! آيا اين شدنی است؟ فرمود: آری، سوگند به كسی كه جانم در دست او است! در آن هنگام زنان خواننده میشوند. آلات لهو و نوازندگی آشكار میشود و اشرار امتم به دنبال آن میروند! سلمان گفت: ای رسول خدا! آيا اين شدنی است؟ فرمود: آری، سوگند به كسی كه جانم در دست او است! در آن هنگام، ثروت مندان امتم، برای تفريح به حج میروند و طبقه متوسط برای تجارت، و فقيران آنها برای ريا و تظاهر! در آن زمان اقوامی پيدا می شوند كه قرآن را برای غيرخدا فرا میگيرند و با آن هم چون آلات لهو، رفتار میكنند. و اقوامی روی كار میآيند كه برای غيرخدا علم دين فرا میگيرند. فرزندان نامشروع فراوان میشوند، و قرآن را به صورت غنا میخوانند و برای دنيا بر يك ديگر سبقت میگيرند. سلمان عرض كرد: ای رسول خدا! آيا اين امر واقع میشود؟ فرمود: آری، سوگند به كسی كه جانم به دست او است! اين در زمانی است كه پردههای حرمت دريده و گناه فراوان میشود. بدان بر نيكان مسلط میگردند. دروغ، زياد و لجاجت، آشكار میشود. فقر فزونی میگيرد. مردم با انواع لباسها بر يكديگر فخر میفروشند. بارانهای بیموقع میبارد. قمار و آلات موسيقی را جالب میشمرند، و امر به معروف و نهی از منكر را زشت میدانند؛ به گونهای كه مؤمن در آن زمان، از همه امت خوارتر میشود. قاريان قرآن و عبادت كنندگان پيوسته به يك ديگر بدگويی میكنند و آنها را در ملكوت آسمانها افرادی پليد و آلوده میخوانند. سلمان عرض كرد: ای رسول خدا! آيا اين امر واقع میشود؟ فرمود: آری، سوگند به كسي كه جانم در دست او است! در آن هنگام ثروتمند رحمي بر فقير نميكند، تا آن جا كه نيازمندي در ميان جمعيت به پا میخيزد و اظهار حاجت میكند، و هيچ كس چيزي در دست او نمینهد. سلمان گفت: ای رسول خدا! آيا اين امر شدنی است؟! فرمود: آری، سوگند به كسی كه جانم در دست او است! در آن هنگام «رويبضه» سخن ميگويد. سلمان عرضكرد: پدر ومادرم فدايت باد اي رسول خدا! «رويبضه» چيست؟ فرمود: كسی درباره محروم سخن میگويد كه هرگز سخن نمیگفت (و كسی اظهار نظر میكند كه مجال اظهار نظر به او نمیدادند). در اين هنگام طولی نمیكشد كه فريادی از زمين بر میخيزد، آن چنان كه هر گروهی خيال میكند اين فرياد در منطقه آنها است. باز مدتی كه خدا میخواهد به همان حال میمانند، سپس در اين مدت زمين را میشكافند و زمين پارههای دل خود را بيرون میافكند. فرمود: منظورم طلا و نقره است. سپس به ستونهای مسجد با دست مباركش اشاره كرد و فرمود: همانند اينها. و درآن روز ديگر طلا و نقره به درد نمیخورد.[5] [و فرمان الهي فرا میرسد]. اين است معنای سخن پروردگار: «فَقَدْ جاءَ اَشْراطُها»[6].
[1] . كتاب العين، ج 6، ص 235؛ مجمع البحرين، ج 4، ص 257.
[2] . gفَهَلْ يَنْظُرُونَ إِلاَّ السَّاعَةَ أَنْ تَأْتِيَهُمْ بَغْتَةً فَقَدْ جاءَ أَشْراطُها فَأَنَّى لَهُمْ إِذا جاءَتْهُمْ ذِكْراهُمْf؛ محمد (47)، آيه 18.
[3] . ر.ك: صنعانی، المصنف، ج 11، ص 274؛ على بن جعد، مسند، ص 248؛ ابن ابىشيبه، المصنف، ج 8، ص 267؛ ابن ابی عاصم، كتاب الاوائل، ص 114؛ نسائی، السنن الكبری، ج 1، ص 255؛ طبرانی، المعجمالكبير، ج 9، ص 296. [4] . «عَشرٌ قَبْلَ السَّاعَةِ لابُدَّ مِنْها السُّفيَانِىُّ وَالدَّجّالُ وَالدُّخانُ وَالدّابَّةُ وَخُروُجُ القائِمِ وَطُلُوعُ الشَّمْسِ مِنْ مَغْرِبِهَا وَنُزُولُ عِيسی وَخَسْفٌ بِالْمَشرِقِ وَخَسْفٌ بِجَزيرَةِ العَرَبِ وَنَارٌ تَخْرُجُ مِنْ عَدَن تَسُوقُ النّاسَ اِلَی المَحْشَرِ»؛ ك